نگار
نگار از انواع آرایش هفتقلم است و به نقشهایی که بر روی دست و پا برای زیبایی ترسیم میشود اطلاق میگردد. این نقشها که به رنگ سیاه، سرمهای یا دودی است با استفاده از ترکیب حنا با وسمه یا با موادی دیگر بر روی پوست نقاشی میشود.
معنی و ریشهشناسی
نگار/negār/ در اصل به معنای نوشتن، تحریر کردن، نقاشی کردن، تصویر کردن است. این واژه برگرفته از فارسی میانه nigār به معنای کشیدن، ترسیم کردن، نقش کردن و مشتق از ایرانی باستان nikāra است که خود از ni (پیشوند) و kāra (ماده مضارع) از ریشه kar- به معنای به یاد آوردن و به خاطر سپردن ساخته شده است. البته آن را از ریشه kar- به معنای کشیدن یا شیار کردن نیز مشتق دانستهاند. نگاریدن همچنین ممکن است از ریشه kar- [(s) ker->] به معنای بریدن، کندن، گرفته شده باشد.[۱]این واژه در گذشته به معنی مطلق حنا به کار میرفته است.
ساخت شیمیایی
نگار مادهای است که از حنا تهیه شده و جهت ایجاد طرح و نقش بر روی انگشتان و کف دستها و پاها به کار میرود، اما با حنا اندکی تفاوت دارد. برای از بین بردن رنگ نارنجی حنا آن را با آهک و نشادر مخلوط میکنند تا رنگ دودی به دست آید. گاهی نیز حنا را با وسمه مخلوط میکنند.[۲]
کاربرد
معمولاً در زمان عروسی بر دست و پای عروس یا به مناسبت اعیاد مختلف زنان بر روی پوست خود این نقشها را رسم میکردند. قسمتی را که با این مخلوط نقاشی میکنند نگاربسته میگویند. این نقشها گاهی با خالکوبی یا تتو اشتباه میشود. در گذشته ایرانیان در مراسم عروسی، کف دستها و پاهای عروس را با نگار نقش میبستند، سنتی که هنوز به شکلی نمادین و البته بسیار سادهتر تحت عنوان حنابندان مرسوم است. امروزه، مصرف نگار در میان اعراب و مسلمانان آسیای جنوبی بیش از ایرانیان رواج دارد،[۳]اما به مناسبتهای مختلف یا بدون مناسبت دختران در ایران نیز به نقش کردن نگار بر روی پوست خود میپردازند.
منابع
- ↑ حسندوست، محمد (1393). فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی. ج4. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی. صص2769-2770.
- ↑ دهخدا، علیاکبر (1377). لغتنامه. ج14. تهران: دانشگاه تهران: مؤسسه لغتنامه دهخدا. ذیل مدخل.
- ↑ سودآور فرمانفرمائیان، فاطمه (1381). هفت قلم آرایش ـ لوازم آرایش ایرانیان. ترجمه مژگان محمدیان نبینی. کتاب ماه هنر. شماره 45-46. صص120-123.
نویسنده: هانیه قهرمانی