وسمه

از دانشنامه الکترونیکی زنان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Isatis tinctoria
Indigofera tinctoria
پودر وسمه

وسمه /vasmeh/ یکی از انواع آرایش هفت‌قلم است که برای رنگ کردن ابرو در گذشته از آن استفاده می‌شد. این ماده که رنگ نیلی ایجاد می‌کند امروزه مصارف غیر آرایشی دیگری در رنگرزی پارچه دارد.

پیشینه

از روزگاران نخست گیاهان زیادی برای ایجاد رنگ نیلی مورد استفاده قرار می‌گرفتند که مهم‌ترین آنها دو گیاهند، یکی وسمه یا نیل هندی که از برگ‌های Indigojera tinctoria بدست می‌آید و دیگری برگ‌های Isatis tinctoria. رنگی که از این دو گیاه به دست می‌آید آنقدر به هم نزدیک است که به سختی می‌توان منشأ آن را از یکدیگر افتراق داد.[۱]پیشینه استفاده از این گیاهان به حدود 2000 سال پیش از میلاد مسیح می‌رسد. منشاء آن مشخص نیست و از هند به عنوان خاستگاه احتمالی آن یاد می‌شود. استفاده از نیل (ماده رنگی) استخراج شده از وسمه دارای سابقه طولانی می‌باشد. در قدیمی‌ترین اسناد سانسکریت موجود، به رنگرزی با وسمه اشاره شده است. در برخی موارد، رنگ آبی استفاده شده در منسوجات افراد مومیایی شده در مصر از وسمه بوده است. قدیمی‌ترین پارچه‌ای که در مصر با این گیاه رنگ شده به فرعون بیست و دوم برمی‌گردد.[۱] در تلمود در متن میشنای رساله میگلا از کاهنی یاد شده که دستانش را با وسمه (در عبری סטיס /satis/) رنگ کرده است. کهن‌ترین پارچه‌های باستان‌شناسی کشف شده در غرب آفریقا، مربوط به منطقه داگن در کشور مالی است. قدمت برخی از این پارچه‌ها به قرن 11 میلادی و برخی دیگر به قرن 12 میلادی برمی‌گردد که رنگ نیلی آنها مربوط به جنس Indigofera و Philenoptera می‌باشد. در گذشته، نیل از هند به مناطق مدیترانه تجارت می‌شد که در قرون وسطی، مقدار آن مضاعف گردید. در قرن 16 میلادی، کشت گسترده وسمه در هند و جنوب شرق آسیا شروع شد. بعدها در آمریکای مرکزی و جنوب ایالات متحده، مزارع نسبتاً بزرگی به تولید وسمه اختصاص یافت.[۲]

ویژگی‌های گیاه‌شناختی

وسمه که با نام علمی Isatis tinctoria L شناخته می‌شود گیاهی چند ساله و گلدار از جنس Indigofera و گونه tinctoria است. این گیاه به شکل درختچه با رشد عمودی است. اگرچه در معدودی از منابع فارسی از آن به عنوان نیل (برگرفته از نام هندی آن) یاد می‌گردد، ولی کشاورزان و محققان آن را با نام وسمه می‌شناسند.[۲]

استفاده دارویی

عصاره برگ وسمه به عنوان عامل ضد دیابت و صرع شناخته می‌شود. این ماده در مداوای تنگی نفس، سیاه سرفه و تپش قلب نیز کاربرد دارد. در طب سنتی از عصاره برگ این گیاه (گاهی اوقات مخلوط با عسل یا شیر) برای درمان بیماری آسم، اختلالات عصبی، برونشیت، تب، مشکلات معده، کلیه و طحال، به عنوان ماده پیشگیری‌کننده هاری و به عنوان پماد برای درمان زخم‌های پوستی، زخم معده و بواسیر استفاده می‌شود. علاوه بر آن، برای درمان سوختگی و زخم حیوانات اهلی چون گاو و اسب نیز کاربرد دارد. در هند، از تنتور حاصل از بذر وسمه برای از بین بردن شپش استفاده می‌شود. در کشور کامرون، پودر ریشه را برای تسکین درد دندان، در تانزانیا برای مداوای سفلیس، سوزاک و سنگ کلیه مورد استفاده قرار می‌دهند. در هند، از دم‌کرده ریشه این گیاه به عنوان یک پادزهر در برابر مارگزیدگی و همچون برای تسکین التهابات ناشی از نیش عقرب و حشرات در انسان استفاده می‌شود.[۲]

استفاده آرایشی

وسمه برای رنگ کردن ابرو در آرایش به کار می‌رفته است.

انواع

وسمه بسته به منطقه‌ای که در آن کشت می‌شود رنگ متفاوتی ایجاد می‌کند. وسمه هندی رنگ سیاه طاووسی ایجاد می‌کند و وسمه کرمانی رنگ سیاه فقط و یا با طاووسی کم‌رنگ، وسمه هندی قدرت رنگ‌دهی بیشتری دارد.[۳]

طرز استفاده

وسمه جوش ظرف مسی توگودی بود که صافی مسی کوچکی درون آن قرار داشت. برگ وسمه را به همراه آب در آن می‌ریختند و روی آتش منقل نگاه می‌داشتند تا جوش بیاید و قوام پیدا کند، سپس آن را از صافی رد می‌کردند و در کاسه می‌ریختند. آنگاه میل عاجی را که سر آن پنبه پیچیده بودند، در وسمه می‌زدند و به ابرو می‌کشیدند و به این ترتیب ابروها را پر پشت و پیوسته می‌کردند. وسمه را هیچ‌گاه به تنهایی به ابرو نمی‌کشیدند، زیرا در این صورت، ابرو آبی رنگ می‌شد که زیبا نبود. از این‌رو پس از وسمه، روناس یا گرد خورشید به کار می‌بردند. روناس را می‌کوبیدند و الک می‌کردند و با آب سرد یا گرم خمیر می‌کردند. آنگاه با میل مخصوص یا چوب کبریت که سرش پنبه پیچیده بودند روناس را به ابرو می‌کشیدند و ابرو پس از ده یا پانزده دقیقه رنگ می‌گرفت و به رنگ پرطاووس در می‌آمد. پاره‌ای زنان به همین اندازه بسنده می‌کردند، اما پاره‌ای، دوباره روی ابرو رنگ یا وسمه می‌نهادند تا مشکی شود که آن را پر کلاغی می‌خواندند.[۴]

پس از به کار بردن روناس یا گرد خورشید و گذشتن حدود بیست دقیقه، روی آن را می‌شستند و خشک می‌کردند و این کار را چند بار تکرار می‌کردند تا پر رنگ و سیاه شود. گونه دیگری طرز وسمه کشیدن چنین بوده است که نخست چوب یا میل پنبه پیچیده را به وسمه می‌زدند و بی‌درنگ به کرک آتش می‌مالیدند که آب وسمه را بگیرد و رنگ بیندازد، و به ابرو می‌کشیدند. آنگاه با یک دست، قاشق چای‌خوری، و به دست دیگر، نعلبکی می‌گرفتند و سرشان را کج می‌کردند و با قاشق چای‌خوری دمبدم آب وسمه به ابرو می‌دادند. پیرزنان، ابروها را یک دست سیاه می‌کردند، اما زنان جوان بیشتر وقت‌ها پس از وسمه کشیدن یک خال سیاه در میان دو ابرو می‌نهادند و یا رنگ آبی وسمه را که میان دو ابرو می‌ماند، به اندازه یک خال باز می‌گذاشتند.[۵]

گاهی نیز ابروها را ابتدا رنگ و حنا یا رنگ و روناس خیس کرده می‌گذاشتند و بعد وسمه‌کشی می‌کردند تا رنگ زیرین مشکی و خوشرنگ شود، به این ترتیب که صاحب ابرو سرش را در لگنچه‌ای خم کرده زن دیگری آب وسمه را در میان صابون برگردان که توی آن را گود ساخته بودند ریخته از داخل آن با قاشقکی که مخصوص همین کار بود لعاب وسمه که در اثر مجاورت با صابون چربی و زنگار بسته بود به گوشه بالای ابروی وی ریخته به بقیه نقاط دیگر ابروهای پیوسته‌اش که شیوه آن روز بود رسانیده از گوشه ابروی سمت لگنچه‌اش سرازیر می‌گردید و مرتبه دیگر سر را به طرف عکس اول برگردانده از جهت دیگر این کار را تکرار می‌کرد و این کار همچنان ادامه یافته دائماً سر را از این جهت به آن جهت گردانده زن دستیار قاشق وسمه را به این گوشه و آن گوشه ابروهایش می‌رساند تا رنگ و حنا کاملاً رنگ انداخته و ابرو سیاه شود و فایده این وسمه و داخل صابون ریختن آن این بود که رنگ و حنا یا رنگ و روناس، ابرو را تقویت و پرپشت می‌کرد و چشم را نیز تقویت می‌کرد، اما اندکی رنگ مو را حنایی سرخ می‌نمود و وسمه این نقیصه را برطرف ساخته آن را سیاه شفاف می‌ساخت و زنگار چربی صابون آن را براق می‌کرد.[۶]

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ Lucas, Alfred (1934). Ancient Egyptian Materials and Industries (2nd ed.). London: E. Arnold & Company. p. 313
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ شاهینی، منیره (1396). تأثیر تنظیم‌کننده‌های رشد گیاهی و نوع ریزنمونه بر کالوس‌زایی و باززایی درون شیشه‌ای گیاه دارویی وسمه. پایان‌نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه علوم کشاورزی مرکز تهران شرق.
  3. ده‍خ‍دا، ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر (1377). لغت‌نامه. ج15. تهران: دانشگاه تهران: مؤسسه لغت‌نامه دهخدا. ذیل مدخل.
  4. مونس‌الدوله (1380). خاطرات مونس‌الدوله ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه. به کوشش سیروس سعدوندیان. تهران: زرین. ص26.
  5. کتیرایی، محمود (1378). از خشت تا خشت. تهران: ثالث. صص351-353.
  6. شهری، جعفر (1371). طهران قدیم. ج4. تهران: معین. صص311-312.


نویسنده: حکمت بروجردی