فاطمه سیاح

از دانشنامه الکترونیکی زنان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
فاطمه سیاح ادیب و روشنفکر ایرانی
نامه فاطمه سیاح به وزارت خارجه برای انجام امور مربوط به سفر به ترکیه جهت شرکت در کنفرانس صلح و تأمین حقوق شایسته اجتماعی زنان، سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران
موافقت با اعزام فاطمه سیاح و هاجر تربیت به ترکیه برای شرکت در کنفرانس زنان، سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران

فاطمه سیاح (1281- 1326) ادیب و روشنفکر ایرانی و از بنیانگذاران کانون بانوان و اولین زن استاد دانشگاه تهران بود.

زندگی‌نامه

فاطمه رضازاده محلاتی معروف به فاطمه سیاح در سال 1281ش. در مسکو متولد شد.[۱] پدرش میرزا جعفرخان رضازاده محلاتی، استاد زبان و ادبیات فارسی در مسکو و مادرش آلمانی‌تبار و بزرگ ‌شده روسیه بود. زبان آلمانی را از مادر و زبان فارسی و فرانسه را نزد پدر آموخت و زبان روسی و انگلیسی را نیز در مدرسه فرا گرفت.[۲] وی تحصیلات متوسطه و عالی خود را در مسکو گذراند و از دانشکده ادبیات دانشگاه مسکو در رشته ادبیات اروپایی مدرک دکترا گرفت.[۳] او در مسکو با پسرعمویش حمید سیاح ازدواج کرد، ولی پس از گذشت چند سال از وی جدا شد. فاطمه سیاح برای نخستین بار در سال 1300 به ایران آمد و بعد از مدتی باز به روسیه بازگشت.[۴]

فاطمه سیاح در ۱۳ اسفند ماه ۱۳۲۶ شمسی در سن ۴۵ سالگی در تهران بر اثر سکته قلبی درگذشت و در ابن بابویه شهر ری به خاک سپرده شد.[۵] کتابخانه شخصی او مشتمل بر بیش از دو هزار جلد کتاب، بنا بر وصیتش به کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران اهدا شد.


فعالیت‌ها

فاطمه سیاح زنی روشنفکر، ادیب، فعال و پرتلاش بود. وی را می‌توان از جمله نخستین منتقدان ایرانی دانست که به مبانی و اساس نقد جدید توجه نشان داده ‌است.

فاطمه در سال 1314 (؟) به اتفاق خانواده خود به ایران آمد و به استخدام وزارت فرهنگ در آمد[۲] و در دانشسرای عالی مشغول تدریس زبان‌های خارجه شد. او در سال 1313 در کنگره هزاره فردوسی شرکت کرد[۶] و خطابه خوبی ارائه کرد که مورد توجه همگان قرار گرفت؛ در سال 1314 به عضویت هیأت مدیره کانون بانوان ایران انتخاب شد و در سال 1315 از طرف وزارت امور خارجه به ژنو رفت و در هفدهمین دوره جامعه ملل شرکت کرد.[۵] همچنین در همین سال در دانشسرای عالی به تدریس زبان‌های روسی و فرانسوی پرداخت و در 1317 به دانشیاری و در 1322 به استادی دانشگاه تهران رسید. به علت تسلطش بر زبان و ادبیات روسی، فرانسوی، انگلیسی، آلمانی و ایتالیایی درس نقد ادبی و ادبیات تطبیقی با عنوان سنجش ادبیات زبان‌های خارجه در دانشگاه تهران با پیشنهاد او دایر و با مرگ او تعطیل شد، زیرا که در این کار در ایران‌ برای او جانشینی نبود.[۷]

فاطمه سیاح در سال 1322 به عضویت و منشی‌گری حزب زنان ایران انتخاب شد.[۵] در همین سال مقام استادی او در شورای عالی فرهنگ تصویب شد. فاطمه سیاح، اولین زن ایرانی بود که به کرسی استادی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران دست یافت.

همچنین عضویت در هیأت مدیره انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی و عضویت در انستیتوی ایران و انگلیس از دیگر فعالیت‌های سیاح در سال 1322 بود. او در سال 1323 عضو هیأت تحریریه مجله پیام نو ناشر افکار انجمن فرهنگی ایران و شوروی شد.[۵] در همین سال به دعوت دولت ترکیه و به نمایندگی از طرف حزب زنان ایران به همراه هاجر تربیت به ترکیه رفته و جلسات سخنرانی در زمینه‌های ادبی و فرهنگی برگزار کردند. از فاطمه سیاح به عنوان اولین زن عهده‌دار مأموریت سیاسی در خارج از کشور یاد می کنند. سیاح در سال 1324 نخستین شماره از مجله حزب زنان ایران تحت عنوان زنان ایران را منتشر کرد.[۸]

فاطمه سیاح گذشته از درس و پژوهش دانشگاهی از پیشوایان نهضت زنان و دبیر اول حزب زنان ایران بود. او برای بیداری زنان ایرانی سخت می‌کوشید و مقاله و خطابه می‌نوشت. در 1315 عضو هیأت نمایندگی ایران در جامعه ملل شد و در 1324 به نمایندگی از شورای زنان ایران برای شرکت در کنگره زن و صلح به همراه صفیه فیروز به فرانسه رفت.[۷] فاطمه سیاح در سال 1325 همزمان به ریاست هیأت مدیره انجمن معاونت عمومی زنان شهر تهران انتخاب شده و به عضویت در جمعیت شیر و خورشید سرخ بانوان ایران و عضویت در نخستین کنگره نویسندگان ایران در آمد.[۵] در این کنگره درباره مقام انتقاد در ادبیات و پیرامون سخنرانی دکتر خانلری در نثر معاصر فارسی سخنرانی کرد. او در ماه آخر زندگانی خود چهار خطابه درباره تحولات هنر ایراد کرد و در ششم اسفند 1326 آخرین سخنرانی خود را در تالار انجمن فرهنگی ایران و فرانسه درباره نفوذ داستایفسکی در ادبیات فرانسه برگزار کرد. فاطمه سیاح گذشته از ادبیات در هنرهای موسیقی و نقاشی نیز صاحب‌نظر بود. او نوازندگی پیانو را در کنسرواتوار مسکو آموخته بود و با آثار نقاشان جهان آشنایی کامل داشت.[۷]


نقد ادبی

حضور فاطمه سياح‌ در سال‌ 1317 / 1938 در دانشگاه‌ تهران‌، با تسلط‌ بر چند زبان‌ اروپايی و اندوخته‌ای سرشار از ادبيات‌ و نقد علمی جهانی، برای دانشجويان‌ ايرانی بسيار مغتنم‌ بود. اما تقيّد او به‌ ماركسيسم‌ و تعلق‌ او به‌ مكتب‌ رئاليسم‌ سوسياليستی به‌ تحليل‌های انتقادی او از ادبيات‌ آسيب‌ رساند، تا آن‌جا كه‌ دامنه باور او به‌ رئاليسم‌ اجتماعی به‌ آن‌جا رسيد كه‌ حتّی نويسندگان‌ معتبری از نوع‌ مارسل‌ پروست‌ و جيمز جويس‌ نيز در حوزه توجه او قرار نگرفت‌.

سياح آن‌ چنان‌ شيفته سنت‌ رئاليسم‌ تولستوی و بالزاك‌ بود كه‌ تخيّل‌ را كه‌ جوهر آفرينش‌ هنری است‌ فروگذاشت‌ و تنها به‌ وصف‌ واقعيت‌ دل ‌بست، غافل‌ از اينكه‌ هرچند آبشخور هنر زندگی است‌ اما اين‌ تخيل‌ هنرمند است‌ كه‌ در واقعيت‌ زندگی تصرف‌ می‌كند و با نيروی خيال‌ آن‌ را به‌ صورت‌ اثری هنری باز می‌آفريند.

نمونه ديگر از ضعف‌ كار سياح‌ در نقد ادبی تحليل‌های ماركسيستی اوست‌ از نوشته‌های شرق‌شناسان‌ درباره فردوسی. آنچه‌ هست‌ توجه‌ اوست‌ به‌ تحليل‌های اجتماعی و اقتصادی و تاريخ‌ طبقاتی عصر فردوسی و آنچه‌ نيست‌ بررسی زيبايی‌شناختی و سبك‌شناختی اوست‌ از شاهكار هنر فردوسی. هم‌چنان‌ كه‌ در بحث‌ پرملال‌ و مكرر مقايسه شاهنامه فردوسی و ايلياد هومر هرگز متعرض‌ اين‌ نظر شرق‌شناسان‌ نشده‌ كه‌ ميان‌ اين‌ دو اثر مهم‌ از نظر تاريخی و قصد و هدف‌ و شخصيت‌ دو شاعر تفاوت‌ بسيار است‌ كه‌ وجه‌ قياس‌ را باطل‌ می‌كند.[۹]

در بحث‌ سياح‌ از ادبيات‌ معاصر ايران‌ نادرستی و بی‌دقتی بسيار ديده‌ می‌شود كه‌ ناشی از ناآگاهی او در اين‌ زمينه‌ است‌. او در گزارش‌ خود از ميان‌ نويسندگان‌ مقاله‌های اجتماعی و سياسی از كسانی مانند ملك‌الشعرای بهار، علی اكبر دهخدا، تقی ارانی و احسان‌ طبری نام‌ نمی‌برد و از شخصی موسوم‌ به‌ فرج‌الله‌ بهرامی ياد می‌كند. در ميان‌ تاريخ‌نويسان‌ نيز از حسن‌ پيرنيا (مشيرالدوله‌)، احمد كسروی و نصرالله‌ فلسفی نامی نيست‌، هم‌چنان‌ كه‌ از نويسندگان‌ رمان‌ و داستان‌ كوتاه‌ از سعيد نفيسی و بزرگ‌ علوی و ارزش‌ هنر صادق‌ هدايت‌ حرفی به‌ ميان‌ نيامده‌ و در وصف‌ شعر معاصر ايران‌ به‌ جای بحث‌ از نيما يوشيج‌ در ابداع‌ شعر نو از مهدی حميدی و صادق‌ سرمد و پژمان‌ بختياری به‌ عنوان‌ شاعران‌ متجدد ياد شده‌ است‌.[۱۰]

سياح‌ برای نخستين‌ بار در ايران‌ در گفتارها و خطابه‌های خود به‌ معرفی نقد نظری (تئوريك‌) پرداخت‌ و يادآور شد كه‌ نقد تاريخی و ادبی در خدمت‌ تاريخ‌ ادبيات‌ است‌ و رو به‌ گذشته‌ دارد، در حالی كه‌ نقد نظری از منظر ايدئولوژی مسير تكامل‌ آينده ادبی را تعيين‌ می‌كند. نقد ادبی سياح‌ همان‌ نقد ادبی ماركسيستی است‌ كه‌ شيفتگی به‌ رئاليسم‌ او را از عنصر ضمير ناخودآگاه‌ و تأثير آن‌ در خلق‌ هنر و ادبيات‌ اصيل‌ غافل‌ كرده‌ است‌. هم‌ از اين‌ روست‌ كه‌ به‌ نويسندگان‌ يادشده‌ بی‌اعتناست‌، در حالی كه‌ نقد مدرن‌ می‌كوشد در پس‌ ساختار ظاهری آثار هنری واقعيات‌ عنصر ناخودآگاه‌ فكری و فلسفی را بيرون‌ كشد و به‌ ضمير ناخودآگاه‌ انسان‌، كه‌ بخش‌ مهمی از واقعيت‌ ذهنی آدمی است‌، توجه‌ كند و ثابت‌ كند كه‌ فهم‌ و شناخت‌ ما از واقعيت‌ نسبی است‌ و به‌ ميزان‌ استنباط‌ و برداشت‌ ما از واقعيت‌ بستگی دارد.[۱۱]


آثار

کتاب

  1. تحقیق مختصر در احوال زندگانی فردوسی [۱]
  2. نقد و سیاحت [۲]
  3. رساله دکتری درباره آناتول فرانس به زبان روسی
  4. تدریس زبان روسی برای دبیرستان‌ها، با همکاری گیلده‌برآندت

همچنین از ایشان مقالات زیادی در موضوعات مختلف ادبی به جای مانده است.[۳]


منابع

  1. پیرنیا، منصوره (1374). سالار زنان ایران. واشنگتن: مهر ایران. ص87.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ خ‍ش‍ای‍ار وزری‍ری‌، ف‍خ‍ری‌ ق‍وی‍م‍ی‌(1352). ک‍ارن‍ام‍ه‌ زن‍ان‌ م‍ش‍ه‍ور ای‍ران‌. تهران: وزارت آموزش و پرورش، ص169.
  3. فرخ‌زاد، پوران (1381). کارنمای زنان کارای ایران، از دیروز تا امروز. تهران: قطره. ص451.
  4. قنبری، امید (1383). زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی بانوی فرهیخته دکتر فاطمه سیاح. تهران: انجمن آثار و مفاخر. ص29.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ قنبری، امید (1383). زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی بانوی فرهیخته دکتر فاطمه سیاح. تهران: انجمن آثار و مفاخر. صص169-171.
  6. دژم، عذرا (1384). اولین زنان. تهران: علم. ص178.
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ پارسی نژاد، ایرج (1389). فاطمه سیاح و نقد ادبی. تهران: سخن. صص12-13.
  8. ببران، صدیقه (1381). نشریات ویژه زنان: سیر تاریخی نشریات زنان در ایران معاصر. تهران: روشنگران و مطالعات زنان. ص109.
  9. پارسی نژاد، ایرج (1389). فاطمه سیاح و نقد ادبی. تهران: سخن. صص185-186.
  10. پارسی نژاد، ایرج (1389). فاطمه سیاح و نقد ادبی. تهران: سخن. صص131-132.
  11. پارسی نژاد، ایرج (1389). فاطمه سیاح و نقد ادبی. تهران: سخن. صص187-188.


نگارخانه

نویسنده: حکمت بروجردی