خال
خال (زیبایی) نقطهای است به رنگ سیاه، آبی یا سرخ که به منظور زیبایی روی صورت یا بدن میگذارند. این آرایش در گذشته یکی از انواع آرایش هفتقلم بوده است.
تاریخچه
در مورد قدمت خال گذاشتن اطلاع دقیقی در دست نیست. در اولین اشارههایی که به آرایش هفتقلم شده، خال نیز یکی از آنها به شمار آمده است. احتمالاً گذاشتن خال بر روی چهره با استفاده از سرمه یا وسمه، ریشه در خالکوبیهایی دارد که پیشتر از آن انجام میشد. داشتن خال نه تنها عیب به شمار نمیرفت، بلکه از ملزومات زیبایی به شمار میآمد، چنانچه در اشعار کلاسیک وجود خال عارض (گونه) یا بالای لب به عنوان نشانه زیبایی بیان شده است، از اینرو اگر زنی به طور طبیعی خال بر چهره نداشت، با استفاده از لوازم آرایش، آن را بر صورت خود میگذاشت. این کار به کمک فرو کردن میله سرمه درون سرمهدان و قراردادن نوک آن بر جای مورد نظر در صورت انجام میگرفت. ایرانیان خال را بر گوشه لب بالایی، یا لب پایینی، یا بر روی یکی از گونهها، میان ابروها، یا بر روی چانه میگذاشتند.[۱]در فرانسه نیز طی قرون 16 تا 18، وجود خال بر روی صورت یکی از عوامل زیبایی تلقی میشد. این خالهای زیبایی از ابریشم یا مخمل تهیه میشد و علاوه بر دایره، به شکل ستاره یا قلب نیز بود. این خالها برای پوشش جای آبله یا زخمهای صورت نیز به کار میرفت. امروزه برخی با استفاده از مداد ابرو یا ماژیک خالهای قابل شستشو بر روی صورت میگذارند. برخی نیز با سوراخ کردن پوست (پیرسینگ)، شیئی فلزی را در نقطه مورد نظر صورت نصب میکنند که شبیه خال است.
از نگاه عارفان
در نگاه عارفان، خال انواعی دارد: خال میان دو ابرو را کوکب منخسف، خال گونه را سپند، خال لب را خال مقبل، خال چانه را خال دلپسند و خال دست را حجرالاسود گویند.[۲]مراد از خال در متون ادبی و عمدتاً شعری اصل و مرکز دور دایره موجودات، نقطه وحدت حقیقیه، نقطه هویت غیبیه که به جهت عدم شعور و ادراک، به سیاهی موصوف میشود، مرتبه اطلاق و غیب هویت و... است.[۳]
خال هندو
خال هندو یکی از مظاهر زیبایی در اشعار فارسی است. حافظ در اشعار خود برای خال هندوی ترکی شیرازی حاضر است سمرقند و بخارا را ببخشد. برخی گفتهاند خال هندو به سبب سیاهی، به هندو معروف شده است، اما برخی نیز برای خال هندو وجه تسمیه زیر را بیان کردهاند: هندوان معتقد در مسیر خود به معبد میروند و هریک از پیکرهها (بتها) را میستایند و در برابر آنان، در حالی که دو کف دست را به هم گذاشته و نزدیک صورت خویش آورده، میایستند و دعا میخوانند و در پایان اعمال عبادی خود، روبروی پیری که در وسط نشسته و کاسهای پر از خمیر مانندی قرمز رنگ پیش روی گذاشته، زانو میزنند و آن پیر انگشتی از آن خمیر قرمز، به گونهای که محل آن کاملاً مشخص باشد، بر پیشانی فرد عبادتکننده میگذارد و این خال، آن روز تا شب بر پیشانی او باقی است، و نشان از عبودیت و اخلاص او دارد.[۴] امروزه در هندوستان این خالهای قرمز به صورت چسبهایی برای زیبایی مورد استفاده قرار میگیرد و آن کارکرد عبادی خود را از دست داده است.
منابع
- ↑ Farmanfarmaian, F. S (2000). Haft Qalam Arayish: cosmetics in the Iranian world. Iranian Studies. 33: 3-4. p324.
- ↑ کهدویی، محمدکاظم (1383). نگاهی به خال هندوی حافظ. مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران. ص153.
- ↑ کهدویی، محمدکاظم (1383). نگاهی به خال هندوی حافظ. مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران. ص148 به نقل از لاهیجی (بیتا). شرح گلشن راز. به کوشش برزگر خالقی و عفت کرباسی. تهران: زوار. صص499-503.
- ↑ کهدویی، محمدکاظم (1383). نگاهی به خال هندوی حافظ. مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران. صص150-151.
نویسنده: حکمت بروجردی