تفاوت میان نسخه‌های «سیمین دانشور»

از دانشنامه الکترونیکی زنان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
سیمین دانشور (1300- 1390)نویسنده، داستان نویس، مترجم و از اساتید دانشگاه تهران است.
سیمین دانشور (1300- 1390) نویسنده، داستان‌نویس، مترجم و از اساتید دانشگاه تهران است.


=== زندگینامه ===
=== زندگی‌نامه ===
سیمین دانشور در 8 اردیبهشت سال 1300 در شیراز متولد شد. پدرش دکتر محمدعلی دانشور ـ احیاء السلطنه ـ پزشک، و مادرش قمرالسلطنه حکمت ـ از نوادگان علی اصغر جکمت بود. پدر سیمین طب قدیم را آموخته بود و سپس برای تحصیل پزشکی به فرانسه و آلمان رفته بود. پزشکی مردمی بود که به فقرا کمک فراوانی می کرد و هزینه تحصیل فرزندان افراد بی بضاعت را تقبل کرده بود. داروخانه ای داشت به نام داروخانه خورشید. داروی مستمندان را به رایگان در اختیارشان میگذاشت. فردی متمکن بود و دوران کودکی سیمین در رفاه گذشت.<ref name=":2">آژند، یعقوب (1383). خاتون خطه قصه. در ''ب‍ر س‍اح‍ل‌ ج‍زی‍ره‌ س‍رگ‍ردان‍ی‌ (ج‍ش‍ن‌ن‍ام‍ه‌ س‍ی‍م‍ی‍ن‌ دان‍ش‍ور)'' (1383). ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ ع‍ل‍ی‌ ده‍ب‍اش‍ی. ت‍ه‍ران‌: س‍خ‍ن‌. صص101-109.</ref>
سیمین دانشور در 8 اردیبهشت سال 1300 در شیراز متولد شد. پدرش دکتر محمدعلی دانشور ـ احیاء‌السلطنه ـ پزشک، و مادرش قمرالسلطنه حکمت ـ از نوادگان علی اصغر حکمت بود. پدر سیمین طب قدیم را آموخته بود و سپس برای تحصیل پزشکی به فرانسه و آلمان رفته بود. پزشکی مردمی بود که به فقرا کمک فراوانی می کرد و هزینه تحصیل فرزندان افراد بی بضاعت را تقبل کرده بود. داروخانه ای داشت به نام داروخانه خورشید. داروی مستمندان را به رایگان در اختیارشان میگذاشت. فردی متمکن بود و دوران کودکی سیمین در رفاه گذشت.<ref name=":2">آژند، یعقوب (1383). خاتون خطه قصه. در ''ب‍ر س‍اح‍ل‌ ج‍زی‍ره‌ س‍رگ‍ردان‍ی‌ (ج‍ش‍ن‌ن‍ام‍ه‌ س‍ی‍م‍ی‍ن‌ دان‍ش‍ور)'' (1383). ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ ع‍ل‍ی‌ ده‍ب‍اش‍ی. ت‍ه‍ران‌: س‍خ‍ن‌. صص101-109.</ref>


مادر سیمین نقاش بود و نقاشی را از یکی از شاگردان کمال الملک به نام صدر شایسته فرا گرفته بود؛ زن هنرمندی بود که در گلدوزی و شیرینی پزی هم تبحر داشت و از همین رو مدتی مدیر هنرستان دخترانه ی هنرهای زیبای شیراز بود، آتلیه ای داشت و گاهی برای نقاشی به دشت و صحرا می رفت و به این ترتیب سیمین از کودکی به دیدن کسی که نقاشی می کشد و تماشای تابلوی نقاشی عادت کرده بود.<ref>پناهی‌فرد، سیمین (1390). ''سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش''. تهران: سمیر. ص34.</ref>
مادر سیمین نقاش بود و نقاشی را از یکی از شاگردان کمال‌الملک به نام صدر شایسته فرا گرفته بود؛ زن هنرمندی بود که در گلدوزی و شیرینی پزی هم تبحر داشت و از همین رو مدتی مدیر هنرستان دخترانه ی هنرهای زیبای شیراز بود، آتلیه‌ای داشت و گاهی برای نقاشی به دشت و صحرا می رفت و به این ترتیب سیمین از کودکی به دیدن کسی که نقاشی می کشد و تماشای تابلوی نقاشی عادت کرده بود.<ref>پناهی‌فرد، سیمین (1390). ''سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش''. تهران: سمیر. ص34.</ref>


سیمین 3برادر و 2خواهر به نامهای ویکتوریا و هما داشت  
سیمین 3 برادر و 2خواهر به نام‌های ویکتوریا و هما داشت.[https://newspaper.hamshahrionline.ir/id/99554/%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7.html]
 
<nowiki>https://newspaper.hamshahrionline.ir/id/99554/%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7.html</nowiki>


=== تحصیلات ===
=== تحصیلات ===
سیمین دانشور دوره ابتدایی و متوسطه را در مدرسه انگلیسی زبان مهرآئین در شیراز گذراند. همین سبب شد سیمین از کودکی به زبان انگلیسی مسلط شود و بعدها ترجمه متون انگلیسی یکی از راههای امرار معاش او گردد. او که دانش آموز تیزهوشی بود دو کلاس را به صورت جهشی خواند و از همین رو کلاس های دوم ابتدایی و هفتم متوسطه را نخواند.<ref name=":0">آژند، یعقوب (1383). خاتون خطه قصه. در ''ب‍ر س‍اح‍ل‌ ج‍زی‍ره‌ س‍رگ‍ردان‍ی‌ (ج‍ش‍ن‌ن‍ام‍ه‌ س‍ی‍م‍ی‍ن‌ دان‍ش‍ور)'' (1383). ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ ع‍ل‍ی‌ ده‍ب‍اش‍ی. ت‍ه‍ران‌: س‍خ‍ن‌. صص101-109.</ref>همزمان پدرش معلمی استخدام کرده بود تا به او ادبیات فارسی را بیاموزد. هم او بود که سیمین را واداشت تمام داستان رستم و سهراب شاهنامه و داستان شیخ صنعان عطار را در همان سن ابتدایی حفظ کند. او بسیاری از غزلیات حافظ را نیز از بر داشت.<ref>پناهی‌فرد، سیمین (1390). ''سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش''. تهران: سمیر. ص33.</ref>
سیمین دانشور دوره ابتدایی و متوسطه را در مدرسه انگلیسی زبان مهرآئین در شیراز گذراند. همین سبب شد سیمین از کودکی به زبان انگلیسی مسلط شود و بعدها ترجمه متون انگلیسی یکی از راه‌های امرار معاش او گردد. او که دانش آموز تیزهوشی بود دو کلاس را به صورت جهشی خواند و از همین رو کلاس های دوم ابتدایی و هفتم متوسطه را نخواند.<ref name=":0">آژند، یعقوب (1383). خاتون خطه قصه. در ''ب‍ر س‍اح‍ل‌ ج‍زی‍ره‌ س‍رگ‍ردان‍ی‌ (ج‍ش‍ن‌ن‍ام‍ه‌ س‍ی‍م‍ی‍ن‌ دان‍ش‍ور)'' (1383). ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ ع‍ل‍ی‌ ده‍ب‍اش‍ی. ت‍ه‍ران‌: س‍خ‍ن‌. صص101-109.</ref>همزمان پدرش معلمی استخدام کرده بود تا به او ادبیات فارسی را بیاموزد. هم او بود که سیمین را واداشت تمام داستان رستم و سهراب شاهنامه و داستان شیخ صنعان عطار را در همان سن ابتدایی حفظ کند. او بسیاری از غزلیات حافظ را نیز از بر داشت.<ref>پناهی‌فرد، سیمین (1390). ''سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش''. تهران: سمیر. ص33.</ref>


سیمین در امتحانات نهایی پایان متوسطه با معدل 19/25  رتبه اول کشوری شد. جایزه او یک خمسه نظامی بود که عکس و شرح آن در روزنامه ''ایران'' چاپ و منتشر شد. پس از اخذ دیپلم همراه خواهر و برادر به تهران آمد و در رشته ادبیات فارسی در دانشسرای عالی به تحصیل پرداخت. <ref name=":0" />سیمین دانشور برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات فارسی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت و  از استادانی همچون سیاح، فروزانفر، بهار، بهمنیار، عباس اقبال، نصرالله فلسفی و... بهره برد. او رساله دکترای خود را با عنوان ''علم الجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم هجری'' با راهنمایی [[فاطمه سیاح]] انجام داد، اما پیش از به پایان رسیدن رساله فاطمه سیاح فوت کرد و دانشور در سال 1328 با راهنمایی بدیع الزمان فروزانفر رساله اش را به پایان رساند.
سیمین در امتحانات نهایی پایان متوسطه با معدل 19/25  رتبه اول کشوری شد. جایزه او یک خمسه نظامی بود که عکس و شرح آن در روزنامه ''ایران'' چاپ و منتشر شد. پس از اخذ دیپلم همراه خواهر و برادر به تهران آمد و در رشته ادبیات فارسی در دانشسرای عالی به تحصیل پرداخت. <ref name=":0" />سیمین دانشور برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات فارسی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت و  از استادانی همچون سیاح، فروزانفر، بهار، بهمنیار، عباس اقبال، نصرالله فلسفی و... بهره برد. او رساله دکترای خود را با عنوان ''علم الجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم هجری'' با راهنمایی [[فاطمه سیاح]] انجام داد، اما پیش از به پایان رسیدن رساله فاطمه سیاح فوت کرد و دانشور در سال 1328 با راهنمایی بدیع الزمان فروزانفر رساله اش را به پایان رساند.
سطر ۱۸: سطر ۱۶:


=== ازدواج ===
=== ازدواج ===
سیمین دانشور در سال 1329 با جلال آل احمد آشنا شد. سیمین دانشور قبل از ازدواج می خواست برای گذراندن دوره ی فوق دکترا در رشته زیبایی شناسی به آمریکا برود. به همین دلیل به جلال پیشنهاد کرد بعد از بازگشتن از آمریکا، با هم ازدواج کنند، اما او قبول نکرد، لذا آنها ازدواج کردند و در طول مدتی که سیمین نبود جلال به ساختن خانه و تدارک وسایل زندگی مشغول بود. جلال علیرغم میل خانواده مذهبی و به خصوص پدر روحانیش با او ازدواج کرد. علت این امر محجبه نبودن سیمین و دوسال بزرگتر بودن او از جلال بود. مدتی بعد از ازدواج معلوم شد که جلال قادر نیست صاحب فرزندی شود.<ref name=":2" />  آنها حتی به خرج مادر سیمین برای معالجه به اروپا رفتند، اما افاقه نکرد. نداشتن فرزند خلائی جدی در زندگی آنها بود، به گونه ای که جلال  در سفری به اروپا به امید بچه دار شدن وارد رابطه پنهانی با زنی دیگر شد، اما از او نیز صاحب فرزندی نشد. در سال 1341 خواهر سیمین، هما ریاحی که پزشک متخصص زنان بود خودکشی کرد. سیمین دانشور دختر وی ـ لیلی ریاحی ـ را  نزد خود آورد و او را به فرزندی قبول کرد.<ref>پناهی‌فرد، سیمین (1390). ''سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش''. تهران: سمیر. صص38-41.</ref>
سیمین دانشور در سال 1329 با [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84_%D8%A2%D9%84_%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF جلال آل احمد] آشنا شد. سیمین دانشور قبل از ازدواج می‌خواست برای گذراندن دوره‌ی فوق دکترا در رشته زیبایی‌شناسی به آمریکا برود. به همین دلیل به جلال پیشنهاد کرد بعد از بازگشتن از آمریکا، با هم ازدواج کنند، اما او قبول نکرد، لذا آنها ازدواج کردند و در طول مدتی که سیمین نبود جلال به ساختن خانه و تدارک وسایل زندگی مشغول بود. جلال علیرغم میل خانواده مذهبی و به خصوص پدر روحانیش با او ازدواج کرد. علت این امر محجبه نبودن سیمین و دوسال بزرگتر بودن او از جلال بود. مدتی بعد از ازدواج معلوم شد که جلال قادر نیست صاحب فرزندی شود.<ref name=":2" />  آنها حتی به خرج مادر سیمین برای معالجه به اروپا رفتند، اما افاقه نکرد. نداشتن فرزند خلائی جدی در زندگی آنها بود، به گونه ای که جلال  در سفری به اروپا به امید بچه دار شدن وارد رابطه پنهانی با زنی دیگر شد، اما از او نیز صاحب فرزندی نشد. در سال 1341 خواهر سیمین، هما ریاحی که پزشک متخصص زنان بود خودکشی کرد. سیمین دانشور دختر وی ـ لیلی ریاحی ـ را  نزد خود آورد و او را به فرزندی قبول کرد.<ref>پناهی‌فرد، سیمین (1390). ''سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش''. تهران: سمیر. صص38-41.</ref>


=== فعالیتهای ادبی ===
=== فعالیت‌های ادبی ===


سیمین نویسندگی را با مقاله نویسی در رادیو و روزنامه ایران با نام مستعار شیرازی شیرین سخن، شیرازی بی نام و شاخه نبات آغاز کرد.<ref>''سرو سیمین: یادنامه دکتر سیمین دانشور'' (1396). به کوشش شاهین آریامنش. تهران: پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری. ص20.</ref>اولین مجموعه داستانش ''آتش خاموش (1327)'' بود، قصه های پراکنده ای که  از بیست سالگیش در روزنامه ''کیهان''، مجله ''بانو'' و مجله ''امید'' چاپ شده بود. در مدت دو سال تحصیل در دانشگاه استنفورد، دو داستان کوتاه از او به زبان انگلیسی در مجله ادبی ''پاسیفیک اسپکتاتور'' ''و'' کتاب ''داستان های استنفورد'' به چاپ رسید.<ref name=":2" />در سال 1340 دومین مجموعه قصه ی خود را با نام ''[[شهری چون بهشت]]'' منتشر کرد. در سال 1348 سالی که جلال آل احمد درگذشت، رمان ''[[سووشون]]'' منتشر شد. در سال 1359 مجموعه داستان ''[[به کی سلام کنم]]؟'' را منتشر کرد که چند قصه ی آن، از بهترین داستان های کوتاه معاصر به شمار میروند. در این مجموعه نیز اکثر قهرمانان داستان های زنانی هستند که هریک به نوعی در جامعه مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند. در سال 1372 رمان ''جزیره ی سرگردانی'' و در سال 1376 مجموعه داستان ''از'' ''پرنده های مهاجر بپرس'' را منتشر کرد که بیشتر داستان هایش جنبه ی سیاسی داشت. در سال 1380 دومین جلد رمان جزیره سرگردانی را با نام ''ساربان سرگردان'' را به چاپ رسانید که هر دو جلد رمان ها، درباره ی وقایع پیش از انقلاب، زمان انقلاب و جنگ است.<ref>پناهی‌فرد، سیمین (1390). ''سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش''. تهران: سمیر. ص34-35.</ref>تبحر سیمین در زبان انگلیسی و فوت پدر سبب شد او برای امرار معاش رو به ترجمه برخی آثار انگلیسی آورد.
سیمین نویسندگی را با مقاله نویسی در رادیو و روزنامه ایران با نام مستعار شیرازی شیرین سخن، شیرازی بی نام و شاخه نبات آغاز کرد.<ref>''سرو سیمین: یادنامه دکتر سیمین دانشور'' (1396). به کوشش شاهین آریامنش. تهران: پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری. ص20.</ref>اولین مجموعه داستانش ''آتش خاموش (1327)'' بود، قصه های پراکنده ای که  از بیست سالگیش در روزنامه ''کیهان''، مجله ''بانو'' و مجله ''امید'' چاپ شده بود. در مدت دو سال تحصیل در دانشگاه استنفورد، دو داستان کوتاه از او به زبان انگلیسی در مجله ادبی ''پاسیفیک اسپکتاتور'' ''و'' کتاب ''داستان های استنفورد'' به چاپ رسید.<ref name=":2" />در سال 1340 دومین مجموعه قصه ی خود را با نام ''[[شهری چون بهشت]]'' منتشر کرد. در سال 1348 سالی که جلال آل احمد درگذشت، رمان ''[[سووشون]]'' منتشر شد. در سال 1359 مجموعه داستان ''[[به کی سلام کنم]]؟'' را منتشر کرد که چند قصه ی آن، از بهترین داستان های کوتاه معاصر به شمار میروند. در این مجموعه نیز اکثر قهرمانان داستان های زنانی هستند که هریک به نوعی در جامعه مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند. در سال 1372 رمان ''جزیره ی سرگردانی'' و در سال 1376 مجموعه داستان ''از'' ''پرنده های مهاجر بپرس'' را منتشر کرد که بیشتر داستان هایش جنبه ی سیاسی داشت. در سال 1380 دومین جلد رمان جزیره سرگردانی را با نام ''ساربان سرگردان'' را به چاپ رسانید که هر دو جلد رمان ها، درباره ی وقایع پیش از انقلاب، زمان انقلاب و جنگ است.<ref>پناهی‌فرد، سیمین (1390). ''سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش''. تهران: سمیر. ص34-35.</ref>تبحر سیمین در زبان انگلیسی و فوت پدر سبب شد او برای امرار معاش رو به ترجمه برخی آثار انگلیسی آورد.


سیمین دانشور از اعضای موسس و نخستین رئیس [https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86_%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86 کانون نویسندگان ایران] در سال 1347 بود. او عضو تحریریه مجله ''الفبا''ی غلامحسین ساعدی و ماهنامه ''آرش'' بود.<ref>عابدینی، حسن (1400). دختران شهرزاد. تهران: نشر چشمه. ص 106</ref>
سیمین دانشور از اعضای مؤسس و نخستین رئیس [https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86_%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86 کانون نویسندگان ایران] در سال 1347 بود. او عضو تحریریه مجله ''الفبا''ی [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AF%DB%8C غلامحسین ساعدی] و ماهنامه ''آرش'' بود.<ref>عابدینی، حسن (1400). دختران شهرزاد. تهران: نشر چشمه. ص 106</ref>
=== فعالیت های سیاسی ===
=== فعالیت‌های سیاسی ===
دانشور هرچند دارای سلیقه ای سیاسی بود، اما برخلاف آل احمد ظاهرا هیچ گاه در قید و بند حزبی سیاسی قرار نگرفت. اما با استفاده از نفوذ خانواده اش در حکومت به تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی کمک می کرد و برای آزادیشان تلاش مینمود. سیمین دانشور در پاسخ به این سوال که چرا عضو هیچ حزب سیاسی نشده است می گوید:<ref>پناهی‌فرد، سیمین (1390). ''سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش''. تهران: سمیر. ص46-49.</ref><blockquote>می خواستم دنیا را با یک نظر وسیع و همه جانبه ببینم... از یک جبهه دیدن بیزارم. جلال عضو حزب توده بود. وقتی که از آن حزب انشعاب کرد، ما با هم آشنا شدیم. حزب توده به من چشمک فراوان زده بود، اما به آن حزب نپیوستم. خلیل ملکی اصرار فراوان کرد وارد نیروی سوم بشوم که نشدم. وقتی که حزب زحمتکشان علم شد، در ایران نبودم. نامه هایم هست به جلال می نوشتم پیوستنش به حزب زحمتکشان درست نیست. </blockquote>سیمین گرایش شدیدی به مصدق، رهبر جبهه ملی داشت، به گونه ای که یوسف در [[سووشون]]، به گفته خود سیمین، همان مصدق است.<ref>''سرو سیمین: یادنامه دکتر سیمین دانشور'' (1396). به کوشش شاهین آریامنش. تهران: پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری. صص20-21.</ref>نام سیمین دانشور در سال 1323 درمیان اعضای دبیرخانه حزب زنان آمده است.<ref name=":0" />نوشته ها و سخنان سیمین در کلاسهای دانشگاه چنان بود که ساواک او را برنمی تابید، چنان که هنگام ارتقای وی از مرتبه دانشیاری به استادی در دانشگاه تهران، با اینکه به بیش از آنچه که به امتیاز ارتقاء نیاز بود، دست یافته بود اما ساواک جلوی ارتقاء او را گرفت. با این همه با تلاش های عزت الله نگهبان در گروه باستان شناسی ماند و به تدریس ادامه داد.<ref>''سرو سیمین: یادنامه دکتر سیمین دانشور'' (1396). به کوشش شاهین آریامنش. تهران: پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری. صص20-21.</ref>
دانشور هرچند دارای سلیقه‌ای سیاسی بود، اما برخلاف آل‌احمد ظاهراً هیچ گاه در قید و بند حزبی سیاسی قرار نگرفت. اما با استفاده از نفوذ خانواده‌اش در حکومت به تعدادی از خانواده‌های زندانیان سیاسی کمک می‌کرد و برای آزادیشان تلاش می‌نمود. سیمین دانشور در پاسخ به این سوال که چرا عضو هیچ حزب سیاسی نشده است می‌گوید:<ref>پناهی‌فرد، سیمین (1390). ''سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش''. تهران: سمیر. ص46-49.</ref><blockquote>می‌خواستم دنیا را با یک نظر وسیع و همه‌جانبه ببینم... از یک جبهه دیدن بیزارم. جلال عضو حزب توده بود. وقتی که از آن حزب انشعاب کرد، ما با هم آشنا شدیم. حزب توده به من چشمک فراوان زده بود، اما به آن حزب نپیوستم. [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%84%DB%8C%D9%84_%D9%85%D9%84%DA%A9%DB%8C خلیل ملکی] اصرار فراوان کرد وارد نیروی سوم بشوم که نشدم. وقتی که حزب زحمتکشان علم شد، در ایران نبودم. نامه‌هایم هست به جلال می‌نوشتم پیوستنش به حزب زحمتکشان درست نیست. </blockquote>سیمین گرایش شدیدی به مصدق، رهبر جبهه ملی داشت، به گونه‌ای که یوسف در [[سووشون]]، به گفته خود سیمین، همان مصدق است.<ref>''سرو سیمین: یادنامه دکتر سیمین دانشور'' (1396). به کوشش شاهین آریامنش. تهران: پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری. صص20-21.</ref>نام سیمین دانشور در سال 1323 در میان اعضای دبیرخانه حزب زنان آمده است.<ref name=":0" />نوشته‌ها و سخنان سیمین در کلاس‌های دانشگاه چنان بود که ساواک او را برنمی‌تابید، چنان که هنگام ارتقای وی از مرتبه دانشیاری به استادی در دانشگاه تهران، با اینکه به بیش از آنچه که به امتیاز ارتقاء نیاز بود، دست یافته بود اما ساواک جلوی ارتقاء او را گرفت. با این همه با تلاش‌های [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%B2%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D9%86%DA%AF%D9%87%D8%A8%D8%A7%D9%86 عزت‌اللّه نگهبان] در گروه باستان‌شناسی ماند و به تدریس ادامه داد.<ref>''سرو سیمین: یادنامه دکتر سیمین دانشور'' (1396). به کوشش شاهین آریامنش. تهران: پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری. صص20-21.</ref>


=== خانه سیمین و جلال ===
=== خانه سیمین و جلال ===
خانه‌ای که سیمین دانشور و جلال آل‌احمد آخرین سال‌های با هم‌بودنشان را در آن زندگی کردند، خانه‌ای در محله شمیران است که آل‌احمد با دست‌های خودش ساخته بود. در این خانه نویسندگان و متفکرین بسیاری با گرایشهای مذهبی و غیر مذهبی از امام موسی صدر گرفته تا غلامحسین ساعدی توده ای گرد یکدیگر چمع میشدند. این خانه به‌عنوان موزه، به همان شکل قدیم حفظ شده است.
خانه‌ای که سیمین دانشور و جلال آل‌احمد آخرین سال‌های با هم‌بودنشان را در آن زندگی کردند، خانه‌ای در محله شمیران است که آل‌احمد با دست‌های خودش ساخته بود. در این خانه نویسندگان و متفکرین بسیاری با گرایش‌های مذهبی و غیر مذهبی از [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C_%D8%B5%D8%AF%D8%B1#:~:text=%D8%B3%DB%8C%D9%91%D8%AF%20%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%20%D8%B5%D8%AF%D8%B1%20%DB%8C%D8%A7%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85,%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%20%D8%B9%D9%85%D8%B1%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%A2%D9%86%D8%AC%D8%A7%20%D8%A8%D9%88%D8%AF. امام موسی صدر] گرفته تا غلامحسین ساعدی توده‌ای گرد یکدیگر جمع می‌شدند. این خانه به‌ عنوان موزه، به همان شکل قدیم حفظ شده است.[https://newspaper.hamshahrionline.ir/id/99554/%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7.html]
 
''<nowiki>https://newspaper.hamshahrionline.ir/id/</nowiki>''99554''/%D''8%''A''8%''D''8%''A''7%''D''9%86%''D''9%88%''DB''%8''C-%D''8%''AF%D''8%''A''7%''D''8%''B''3%''D''8%''AA%D''8%''A''7%''D''9%86%''E''2%80%8''C%D''9%87%''D''8%''A''7''-%D''8%''B''1%''D''9%88%''D''8%''A''7%''DB''%8''C%D''8%''AA%E''2%80%8''C%D''9%87%''D''8%''A''7''.html''
 
 
در فروردین ۱۳۹۸، شورای شهر تهران تصویب کرد کوچه‌ رهبری در نزدیکی خانه سیمین و جلال به نام سیمین دانشور نامگذاری شود.


''<nowiki>https://www.isna.ir/news/</nowiki>''98012711643''/%D''8%''A''7%''D''8%''B''2''-%D''8%''B''3%''D''8%''A''7%''DB''%8''C%D''9%87''-%D''8%''AA%D''8%''A''7''-%D''8%''B''3%''DB''%8''C%D''9%85%''DB''%8''C%D''9%86''-%DB%B''1%''DB%B''2''-%D''8%''AE%DB''%8''C%D''8%''A''7%''D''8%''A''8%''D''8%''A''7%''D''9%86''-%D''9%88''-%D''9%85%''DB''%8''C%D''8%''AF%D''8%''A''7%''D''9%86''-%D''8%''A''8%''D''9%87''-%D''9%86%''D''8%''A''7%''D''9%85''-%DB%B''1%''DB%B''2''-%D''8%''B''4%''D''8%''A''7%''D''8%''B''9%''D''8%''B''1''-%D''9%88''-%D''9%87%''D''9%86%''D''8%''B''1%''D''9%85%''D''9%86%''D''8%''AF-%D''8%''A''8%''D''9%86%''D''8%''A''7%''D''9%85
در فروردین ۱۳۹۸، شورای شهر تهران تصویب کرد کوچه‌ رهبری در نزدیکی خانه سیمین و جلال به نام سیمین دانشور نامگذاری شود.[https://www.isna.ir/news/98012711643/%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D9%87-%D8%AA%D8%A7-%D8%B3%DB%8C%D9%85%DB%8C%D9%86-%DB%B1%DB%B2-%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85-%DB%B1%DB%B2-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%D9%88-%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D9%86%D8%A7%D9%85]


=== آثار ===
=== آثار ===


==== داستان ====
==== داستان ====
''آتش خاموش (مجموعه 16 داستان)'' (1327). تهران: علمی.
شهری چون بهشت (مجموعه 10 داستان) (1340). تهران: علی اکبر عالمی.
سووشون (1348). تهران: خوارزمی.
بی کی سلام کنم (مجموعه 10 داستان) (1359). تهران: خوارزمی.
جزیره سرگردانی (1372). جلد اول. تهران: خوارزمی.
از پرنده های مهاجر بپرس (مجموعه 10 داستان) (1375). تهران: کانون.
ساربان سرگردان (1380). جلد دوم
کوه سرگردان


# ''آتش خاموش (مجموعه 16 داستان)'' (1327). تهران: علمی.
# ''شهری چون بهشت'' (مجموعه 10 داستان) (1340). تهران: علی اکبر عالمی.
# ''سووشون'' (1348). تهران: خوارزمی.
# ''بی کی سلام کنم'' (مجموعه 10 داستان) (1359). تهران: خوارزمی.
# ''جزیره سرگردانی'' (1372). جلد اول. تهران: خوارزمی.
# ''از پرنده‌های مهاجر بپرس'' (مجموعه 10 داستان) (1375). تهران: کانون.
# ''ساربان سرگردان'' (1380). جلد دوم
# ''کوه سرگردان''


==== ترجمه ====
==== ترجمه ====
شاو، برنارد (1328). سرباز شکلاتی. تهران.
چخوف، آنتوان (1328). دشمنان. تهران.
کارنگی، دیل (1330). راز موفق زیستن. تهران.
شنیتسلر، آرتور (1332). بئاتریس. تهران.


سارویان، ویلیام (1333). کمدی انسانی. تهران: ابن سینا.
# شاو، برنارد (1328). ''سرباز شکلاتی''. تهران.
 
# چخوف، آنتوان (1328). ''دشمنان''. تهران.
هاثورن، ناتانیل (1333). داغ ننگ. تهران: نیل.
# کارنگی، دیل (1330). ''راز موفق زیستن''. تهران.
 
# شنیتسلر، آرتور (1332). ''بئاتریس''. تهران.
کورولندر، هارول (1337). همراه آفتاب. تهران: محمدعلی علمی.
# سارویان، ویلیام (1333). ''کمدی انسانی''. تهران: ابن سینا.
 
# هاثورن، ناتانیل (1333). ''داغ ننگ''. تهران: نیل.
چخوف، آنتوان (1347). باغ آلبالو. تهران.
# کورولندر، هارول (1337). ''همراه آفتاب''. تهران: محمدعلی علمی.
 
# چخوف، آنتوان (1347). ''باغ آلبالو''. تهران.
چهل طوطی (1351). همراه جلال آل احمد. تهران.
# چهل طوطی (1351). ''همراه جلال آل‌احمد''. تهران.
 
# پیتون، آلن (1351). ''بنال وطن''. تهران.
پیتون، آلن (1351). بنال وطن. تهران.
# ''ماه عسل آفتابی'' (1362). از نویسندگان مختلف. تهران.
 
# ترجمه‌ی مقدمه‌ی مونوگرافی (تک‌نگاری) ''اورازان'' آل‌احمد به زبان انگلیسی.
ماه عسل آفتابی (1362). از نویسندگان مختلف. تهران.
# ''ذِن بودیسم سوزوکی'' (دو فصل آن منتشر شده است)
 
 
ترجمه ی مقدمه ی مونوگرافی (تک نگاری) اورازان آل احمد به زبان انگلیسی.
 
ذِن بودیسم سوزوکی (دو فصل آن منتشر شده است)


==== تحقیق و پژوهش و جستار ====
==== تحقیق و پژوهش و جستار ====
شاهکارهای فرش ایران (). با همکاری خانم دکتر نامی. 2 جلد (انگلیسی ـ فارسی). تهران.


راهنمای صنایع ایران  
# ''شاهکارهای فرش ایران'' (). با همکاری خانم دکتر نامی. 2 جلد (انگلیسی ـ فارسی). تهران.
 
# ''راهنمای صنایع ایران''
غروب جلال (1360). تهران: رواق.
# ''غروب جلال'' (1360). تهران: رواق.
 
# ''شناخت و تحسین هنر'' (1375). تهران: کتاب سیامک.<ref>آژند، یعقوب (1383). خاتون خطه قصه. در ''ب‍ر س‍اح‍ل‌ ج‍زی‍ره‌ س‍رگ‍ردان‍ی‌ (ج‍ش‍ن‌ن‍ام‍ه‌ س‍ی‍م‍ی‍ن‌ دان‍ش‍ور)'' (1383). ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ ع‍ل‍ی‌ ده‍ب‍اش‍ی. ت‍ه‍ران‌: س‍خ‍ن‌. ‌صص101-109.</ref>
شناخت و تحسین هنر (1375). تهران: کتاب سیامک.
# ''شوهر من جلال'' (1348)
 
# ''نامه‌های سیمین دانشور و جلال آل احمد'' (1386). 4 جلد.
آژند، یعقوب (1383). خاتون خطه قصه. در ''ب‍ر س‍اح‍ل‌ ج‍زی‍ره‌ س‍رگ‍ردان‍ی‌ (ج‍ش‍ن‌ن‍ام‍ه‌ س‍ی‍م‍ی‍ن‌ دان‍ش‍ور)'' (1383). ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ ع‍ل‍ی‌ ده‍ب‍اش‍ی. ت‍ه‍ران‌: س‍خ‍ن‌. ‌صص101-109.
 
 
شوهر من جلال (1348)
 
نامه های سیمین دانشور و جلال آل احمد (1386). 4 جلد.


=== نقل قول ===
=== نقل قول ===
بسیاری از جملات سیمین دانشور تبدیل به نقل قول شده است، از جمله:
بسیاری از جملات سیمین دانشور تبدیل به نقل قول شده است، از جمله:


آنقدر مدارا کرده ام که دیگر مدارا عادتم شده ؛وقتی خیلی نرم شدی همه تو را خم می کنند….!
آنقدر مدارا کرده‌ام که دیگر مدارا عادتم شده؛ وقتی خیلی نرم شدی همه تو را خم می‌کنند….!
 
کاش دنیا دست زن‌ها بود زن‌ها که زاییده‌اند یعنی خلق کرده‌اند!!! و قدر مخلوق خودشان را می‌دانند قدر تحمل و حوصله و یکنواختی و برای خود هیچ کاری نتوانستن را. شاید مردها چون هیچوقت خالق نبوده‌اند آنقدر خود را به آب و آتش می‌زنند تا چیزی بیافرینند اگر دنیا دست زن‌ها بود، جنگ کجا بود؟


کاش دنیا دست زنها بود زنها که زاییده اندیعنی خلق کرده اند!!!و قدر مخلوق خودشان را می دانند قدر تحمل و حوصله و یکنواختیو برای خود هیچ کاری نتوانستن را. شاید مردها چون هیچوقت خالق نبوده اند آنقدر خود را به آب و آتش می زنند تا چیزی بیافرینند اگر دنیا دست زن ها بود،جنگ کجا بود؟
آدم باید در این دنیا یک کار بزرگتری از زندگی روزمره بکند. باید بتواند چیزی را تغییر بدهد. حالا که کاری نماند بکنم پس عشق می‌ورزم…


آدم باید در این دنیا یک کار بزرگتری از زندگی روزمره بکند. باید بتواند چیزی را تغییر بدهد. حالا که کاری نماند بکنم پس عشق می ورزم…


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۱ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۷

سیمین دانشور (1300- 1390) نویسنده، داستان‌نویس، مترجم و از اساتید دانشگاه تهران است.

زندگی‌نامه

سیمین دانشور در 8 اردیبهشت سال 1300 در شیراز متولد شد. پدرش دکتر محمدعلی دانشور ـ احیاء‌السلطنه ـ پزشک، و مادرش قمرالسلطنه حکمت ـ از نوادگان علی اصغر حکمت بود. پدر سیمین طب قدیم را آموخته بود و سپس برای تحصیل پزشکی به فرانسه و آلمان رفته بود. پزشکی مردمی بود که به فقرا کمک فراوانی می کرد و هزینه تحصیل فرزندان افراد بی بضاعت را تقبل کرده بود. داروخانه ای داشت به نام داروخانه خورشید. داروی مستمندان را به رایگان در اختیارشان میگذاشت. فردی متمکن بود و دوران کودکی سیمین در رفاه گذشت.[۱]

مادر سیمین نقاش بود و نقاشی را از یکی از شاگردان کمال‌الملک به نام صدر شایسته فرا گرفته بود؛ زن هنرمندی بود که در گلدوزی و شیرینی پزی هم تبحر داشت و از همین رو مدتی مدیر هنرستان دخترانه ی هنرهای زیبای شیراز بود، آتلیه‌ای داشت و گاهی برای نقاشی به دشت و صحرا می رفت و به این ترتیب سیمین از کودکی به دیدن کسی که نقاشی می کشد و تماشای تابلوی نقاشی عادت کرده بود.[۲]

سیمین 3 برادر و 2خواهر به نام‌های ویکتوریا و هما داشت.[۱]

تحصیلات

سیمین دانشور دوره ابتدایی و متوسطه را در مدرسه انگلیسی زبان مهرآئین در شیراز گذراند. همین سبب شد سیمین از کودکی به زبان انگلیسی مسلط شود و بعدها ترجمه متون انگلیسی یکی از راه‌های امرار معاش او گردد. او که دانش آموز تیزهوشی بود دو کلاس را به صورت جهشی خواند و از همین رو کلاس های دوم ابتدایی و هفتم متوسطه را نخواند.[۳]همزمان پدرش معلمی استخدام کرده بود تا به او ادبیات فارسی را بیاموزد. هم او بود که سیمین را واداشت تمام داستان رستم و سهراب شاهنامه و داستان شیخ صنعان عطار را در همان سن ابتدایی حفظ کند. او بسیاری از غزلیات حافظ را نیز از بر داشت.[۴]

سیمین در امتحانات نهایی پایان متوسطه با معدل 19/25 رتبه اول کشوری شد. جایزه او یک خمسه نظامی بود که عکس و شرح آن در روزنامه ایران چاپ و منتشر شد. پس از اخذ دیپلم همراه خواهر و برادر به تهران آمد و در رشته ادبیات فارسی در دانشسرای عالی به تحصیل پرداخت. [۳]سیمین دانشور برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات فارسی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت و از استادانی همچون سیاح، فروزانفر، بهار، بهمنیار، عباس اقبال، نصرالله فلسفی و... بهره برد. او رساله دکترای خود را با عنوان علم الجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم هجری با راهنمایی فاطمه سیاح انجام داد، اما پیش از به پایان رسیدن رساله فاطمه سیاح فوت کرد و دانشور در سال 1328 با راهنمایی بدیع الزمان فروزانفر رساله اش را به پایان رساند.

سیمین در سال 1331 با بهره گیری از بورس فولبرایت به آمریکا رفت و مدت دو سال در رشته زیبایی شناسی در دانشگاه استنفورد کالیفرنیا به تحصیل پرداخت.[۳] و فوق دکتری در رشته زیبایی شناسی اخذ کرد.[۵] او در آمریکا مدتی را به شاگردی در کلاسهای والاس استگنر، نویسنده و برنده جایزه پولیتزر، گذراند.[۶]

ازدواج

سیمین دانشور در سال 1329 با جلال آل احمد آشنا شد. سیمین دانشور قبل از ازدواج می‌خواست برای گذراندن دوره‌ی فوق دکترا در رشته زیبایی‌شناسی به آمریکا برود. به همین دلیل به جلال پیشنهاد کرد بعد از بازگشتن از آمریکا، با هم ازدواج کنند، اما او قبول نکرد، لذا آنها ازدواج کردند و در طول مدتی که سیمین نبود جلال به ساختن خانه و تدارک وسایل زندگی مشغول بود. جلال علیرغم میل خانواده مذهبی و به خصوص پدر روحانیش با او ازدواج کرد. علت این امر محجبه نبودن سیمین و دوسال بزرگتر بودن او از جلال بود. مدتی بعد از ازدواج معلوم شد که جلال قادر نیست صاحب فرزندی شود.[۱] آنها حتی به خرج مادر سیمین برای معالجه به اروپا رفتند، اما افاقه نکرد. نداشتن فرزند خلائی جدی در زندگی آنها بود، به گونه ای که جلال در سفری به اروپا به امید بچه دار شدن وارد رابطه پنهانی با زنی دیگر شد، اما از او نیز صاحب فرزندی نشد. در سال 1341 خواهر سیمین، هما ریاحی که پزشک متخصص زنان بود خودکشی کرد. سیمین دانشور دختر وی ـ لیلی ریاحی ـ را نزد خود آورد و او را به فرزندی قبول کرد.[۷]

فعالیت‌های ادبی

سیمین نویسندگی را با مقاله نویسی در رادیو و روزنامه ایران با نام مستعار شیرازی شیرین سخن، شیرازی بی نام و شاخه نبات آغاز کرد.[۸]اولین مجموعه داستانش آتش خاموش (1327) بود، قصه های پراکنده ای که از بیست سالگیش در روزنامه کیهان، مجله بانو و مجله امید چاپ شده بود. در مدت دو سال تحصیل در دانشگاه استنفورد، دو داستان کوتاه از او به زبان انگلیسی در مجله ادبی پاسیفیک اسپکتاتور و کتاب داستان های استنفورد به چاپ رسید.[۱]در سال 1340 دومین مجموعه قصه ی خود را با نام شهری چون بهشت منتشر کرد. در سال 1348 سالی که جلال آل احمد درگذشت، رمان سووشون منتشر شد. در سال 1359 مجموعه داستان به کی سلام کنم؟ را منتشر کرد که چند قصه ی آن، از بهترین داستان های کوتاه معاصر به شمار میروند. در این مجموعه نیز اکثر قهرمانان داستان های زنانی هستند که هریک به نوعی در جامعه مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند. در سال 1372 رمان جزیره ی سرگردانی و در سال 1376 مجموعه داستان از پرنده های مهاجر بپرس را منتشر کرد که بیشتر داستان هایش جنبه ی سیاسی داشت. در سال 1380 دومین جلد رمان جزیره سرگردانی را با نام ساربان سرگردان را به چاپ رسانید که هر دو جلد رمان ها، درباره ی وقایع پیش از انقلاب، زمان انقلاب و جنگ است.[۹]تبحر سیمین در زبان انگلیسی و فوت پدر سبب شد او برای امرار معاش رو به ترجمه برخی آثار انگلیسی آورد.

سیمین دانشور از اعضای مؤسس و نخستین رئیس کانون نویسندگان ایران در سال 1347 بود. او عضو تحریریه مجله الفبای غلامحسین ساعدی و ماهنامه آرش بود.[۱۰]

فعالیت‌های سیاسی

دانشور هرچند دارای سلیقه‌ای سیاسی بود، اما برخلاف آل‌احمد ظاهراً هیچ گاه در قید و بند حزبی سیاسی قرار نگرفت. اما با استفاده از نفوذ خانواده‌اش در حکومت به تعدادی از خانواده‌های زندانیان سیاسی کمک می‌کرد و برای آزادیشان تلاش می‌نمود. سیمین دانشور در پاسخ به این سوال که چرا عضو هیچ حزب سیاسی نشده است می‌گوید:[۱۱]

می‌خواستم دنیا را با یک نظر وسیع و همه‌جانبه ببینم... از یک جبهه دیدن بیزارم. جلال عضو حزب توده بود. وقتی که از آن حزب انشعاب کرد، ما با هم آشنا شدیم. حزب توده به من چشمک فراوان زده بود، اما به آن حزب نپیوستم. خلیل ملکی اصرار فراوان کرد وارد نیروی سوم بشوم که نشدم. وقتی که حزب زحمتکشان علم شد، در ایران نبودم. نامه‌هایم هست به جلال می‌نوشتم پیوستنش به حزب زحمتکشان درست نیست.

سیمین گرایش شدیدی به مصدق، رهبر جبهه ملی داشت، به گونه‌ای که یوسف در سووشون، به گفته خود سیمین، همان مصدق است.[۱۲]نام سیمین دانشور در سال 1323 در میان اعضای دبیرخانه حزب زنان آمده است.[۳]نوشته‌ها و سخنان سیمین در کلاس‌های دانشگاه چنان بود که ساواک او را برنمی‌تابید، چنان که هنگام ارتقای وی از مرتبه دانشیاری به استادی در دانشگاه تهران، با اینکه به بیش از آنچه که به امتیاز ارتقاء نیاز بود، دست یافته بود اما ساواک جلوی ارتقاء او را گرفت. با این همه با تلاش‌های عزت‌اللّه نگهبان در گروه باستان‌شناسی ماند و به تدریس ادامه داد.[۱۳]

خانه سیمین و جلال

خانه‌ای که سیمین دانشور و جلال آل‌احمد آخرین سال‌های با هم‌بودنشان را در آن زندگی کردند، خانه‌ای در محله شمیران است که آل‌احمد با دست‌های خودش ساخته بود. در این خانه نویسندگان و متفکرین بسیاری با گرایش‌های مذهبی و غیر مذهبی از امام موسی صدر گرفته تا غلامحسین ساعدی توده‌ای گرد یکدیگر جمع می‌شدند. این خانه به‌ عنوان موزه، به همان شکل قدیم حفظ شده است.[۲]

در فروردین ۱۳۹۸، شورای شهر تهران تصویب کرد کوچه‌ رهبری در نزدیکی خانه سیمین و جلال به نام سیمین دانشور نامگذاری شود.[۳]

آثار

داستان

  1. آتش خاموش (مجموعه 16 داستان) (1327). تهران: علمی.
  2. شهری چون بهشت (مجموعه 10 داستان) (1340). تهران: علی اکبر عالمی.
  3. سووشون (1348). تهران: خوارزمی.
  4. بی کی سلام کنم (مجموعه 10 داستان) (1359). تهران: خوارزمی.
  5. جزیره سرگردانی (1372). جلد اول. تهران: خوارزمی.
  6. از پرنده‌های مهاجر بپرس (مجموعه 10 داستان) (1375). تهران: کانون.
  7. ساربان سرگردان (1380). جلد دوم
  8. کوه سرگردان

ترجمه

  1. شاو، برنارد (1328). سرباز شکلاتی. تهران.
  2. چخوف، آنتوان (1328). دشمنان. تهران.
  3. کارنگی، دیل (1330). راز موفق زیستن. تهران.
  4. شنیتسلر، آرتور (1332). بئاتریس. تهران.
  5. سارویان، ویلیام (1333). کمدی انسانی. تهران: ابن سینا.
  6. هاثورن، ناتانیل (1333). داغ ننگ. تهران: نیل.
  7. کورولندر، هارول (1337). همراه آفتاب. تهران: محمدعلی علمی.
  8. چخوف، آنتوان (1347). باغ آلبالو. تهران.
  9. چهل طوطی (1351). همراه جلال آل‌احمد. تهران.
  10. پیتون، آلن (1351). بنال وطن. تهران.
  11. ماه عسل آفتابی (1362). از نویسندگان مختلف. تهران.
  12. ترجمه‌ی مقدمه‌ی مونوگرافی (تک‌نگاری) اورازان آل‌احمد به زبان انگلیسی.
  13. ذِن بودیسم سوزوکی (دو فصل آن منتشر شده است)

تحقیق و پژوهش و جستار

  1. شاهکارهای فرش ایران (). با همکاری خانم دکتر نامی. 2 جلد (انگلیسی ـ فارسی). تهران.
  2. راهنمای صنایع ایران
  3. غروب جلال (1360). تهران: رواق.
  4. شناخت و تحسین هنر (1375). تهران: کتاب سیامک.[۱۴]
  5. شوهر من جلال (1348)
  6. نامه‌های سیمین دانشور و جلال آل احمد (1386). 4 جلد.

نقل قول

بسیاری از جملات سیمین دانشور تبدیل به نقل قول شده است، از جمله:

آنقدر مدارا کرده‌ام که دیگر مدارا عادتم شده؛ وقتی خیلی نرم شدی همه تو را خم می‌کنند….!

کاش دنیا دست زن‌ها بود زن‌ها که زاییده‌اند یعنی خلق کرده‌اند!!! و قدر مخلوق خودشان را می‌دانند قدر تحمل و حوصله و یکنواختی و برای خود هیچ کاری نتوانستن را. شاید مردها چون هیچوقت خالق نبوده‌اند آنقدر خود را به آب و آتش می‌زنند تا چیزی بیافرینند اگر دنیا دست زن‌ها بود، جنگ کجا بود؟

آدم باید در این دنیا یک کار بزرگتری از زندگی روزمره بکند. باید بتواند چیزی را تغییر بدهد. حالا که کاری نماند بکنم پس عشق می‌ورزم…


منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ آژند، یعقوب (1383). خاتون خطه قصه. در ب‍ر س‍اح‍ل‌ ج‍زی‍ره‌ س‍رگ‍ردان‍ی‌ (ج‍ش‍ن‌ن‍ام‍ه‌ س‍ی‍م‍ی‍ن‌ دان‍ش‍ور) (1383). ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ ع‍ل‍ی‌ ده‍ب‍اش‍ی. ت‍ه‍ران‌: س‍خ‍ن‌. صص101-109.
  2. پناهی‌فرد، سیمین (1390). سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش. تهران: سمیر. ص34.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ آژند، یعقوب (1383). خاتون خطه قصه. در ب‍ر س‍اح‍ل‌ ج‍زی‍ره‌ س‍رگ‍ردان‍ی‌ (ج‍ش‍ن‌ن‍ام‍ه‌ س‍ی‍م‍ی‍ن‌ دان‍ش‍ور) (1383). ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ ع‍ل‍ی‌ ده‍ب‍اش‍ی. ت‍ه‍ران‌: س‍خ‍ن‌. صص101-109.
  4. پناهی‌فرد، سیمین (1390). سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش. تهران: سمیر. ص33.
  5. یاد جلال آل احمد در گفتگو با سیمین دانشور (1366). کیهان فرهنگی. سال چهارم. شماره 6. شهریور 1366.
  6. پناهی‌فرد، سیمین (1390). سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش. تهران: سمیر. ص38.
  7. پناهی‌فرد، سیمین (1390). سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش. تهران: سمیر. صص38-41.
  8. سرو سیمین: یادنامه دکتر سیمین دانشور (1396). به کوشش شاهین آریامنش. تهران: پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری. ص20.
  9. پناهی‌فرد، سیمین (1390). سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش. تهران: سمیر. ص34-35.
  10. عابدینی، حسن (1400). دختران شهرزاد. تهران: نشر چشمه. ص 106
  11. پناهی‌فرد، سیمین (1390). سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش. تهران: سمیر. ص46-49.
  12. سرو سیمین: یادنامه دکتر سیمین دانشور (1396). به کوشش شاهین آریامنش. تهران: پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری. صص20-21.
  13. سرو سیمین: یادنامه دکتر سیمین دانشور (1396). به کوشش شاهین آریامنش. تهران: پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری. صص20-21.
  14. آژند، یعقوب (1383). خاتون خطه قصه. در ب‍ر س‍اح‍ل‌ ج‍زی‍ره‌ س‍رگ‍ردان‍ی‌ (ج‍ش‍ن‌ن‍ام‍ه‌ س‍ی‍م‍ی‍ن‌ دان‍ش‍ور) (1383). ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ ع‍ل‍ی‌ ده‍ب‍اش‍ی. ت‍ه‍ران‌: س‍خ‍ن‌. ‌صص101-109.

پیوند به بیرون