تفاوت میان نسخه‌های «سیمین دانشور»

از دانشنامه الکترونیکی زنان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۱۱ نسخه‌ٔ میانی ویرایش‌شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
[[پرونده:سیمین دانشور.jpg|بندانگشتی|270x270پیکسل|سیمین دانشور]]
[[پرونده:سیمین دانشور.jpg|بندانگشتی|270x270پیکسل|سیمین دانشور]]
[[پرونده:مقبره سیمین دانشور.jpg|بندانگشتی|350x350پیکسل|مقبره سیمین دانشور به همراه خواهرش ویکتوریا دانشور]]
[[پرونده:مقبره سیمین دانشور.jpg|بندانگشتی|350x350پیکسل|مقبره سیمین دانشور به همراه خواهرش ویکتوریا دانشور]]
سیمین دانشور (1300 ش.- 1390 ش.) مشهورترین نویسنده زن معاصر ایرانی است که داستان‌نویسی، ترجمه و استادی در دانشگاه تهران را در کارنامه خود دارد. داستانهای او از پرخواننده‌ترین داستانهای فارسی به شمار می‌رود که به زبان‌های گوناگون ترجمه شده است.
سیمین دانشور (1300 ش.- 1390 ش.) مشهورترین نویسنده زن معاصر ایرانی است که داستان‌نویسی، ترجمه و استادی در دانشگاه تهران را در کارنامه خود دارد. داستان‌های او از پرخواننده‌ترین داستان‌های فارسی به شمار می‌رود که به زبان‌های گوناگون ترجمه شده است.


=== زندگی‌نامه ===
=== زندگی‌نامه ===
سیمین دانشور در 8 اردیبهشت سال 1300 در شیراز متولد شد. پدرش دکتر محمدعلی دانشور ـ احیاء‌السلطنه ـ پزشک، و مادرش قمرالسلطنه حکمت ـ از نوادگان [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%DB%8C%E2%80%8C%D8%A7%D8%B5%D8%BA%D8%B1_%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%AA علی‌اصغر حکمت] بود. پدر سیمین طب قدیم را آموخته بود و سپس برای تحصیل پزشکی جدید نیز به فرانسه و آلمان رفته بود. او صاحب داروخانه‌ای به نام داروخانه خورشید بود. او فردی متمکن و خیّر بود و با تقبل هزینه تحصیل فرزندان افراد بی‌بضاعت و دادن رایگان دارو به آنها کمک می‌کرد. دوران کودکی سیمین به دلیل وضعیت مالی خوب پدر در رفاه گذشت.<ref name=":0" />
سیمین دانشور در 8 اردیبهشت سال 1300 در شیراز متولد شد. پدرش دکتر محمدعلی دانشور ـ احیاء‌السلطنه ـ پزشک، و مادرش قمرالسلطنه حکمت ـ از نوادگان [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%DB%8C%E2%80%8C%D8%A7%D8%B5%D8%BA%D8%B1_%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%AA علی‌اصغر حکمت] بود. پدر سیمین طب قدیم را آموخته بود و سپس برای تحصیل پزشکی جدید نیز به فرانسه و آلمان رفته بود. او صاحب داروخانه‌ای به نام داروخانه خورشید بود. او فردی متمکن و خیّر بود و با تقبل هزینه تحصیل فرزندان افراد بی‌بضاعت و دادن رایگان دارو به آنها کمک می‌کرد. دوران کودکی سیمین به دلیل وضعیت مالی خوب پدر در رفاه گذشت.<ref name=":0" />


مادر سیمین نقاش بود؛ او نقاشی را از یکی از شاگردان کمال‌الملک به نام صدر شایسته فرا گرفته بود. آتلیه‌ای داشت و گاهی برای نقاشی به دشت و صحرا می‌رفت، به علاوه در گلدوزی و شیرینی‌پزی هم تبحر داشت و از همین رو مدتی مدیر هنرستان دخترانه‌ی هنرهای زیبای شیراز بود، <ref name=":2" />
مادر سیمین نقاش بود؛ او نقاشی را از یکی از شاگردان [https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%85%D8%A7%D9%84%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%DA%A9 کمال‌الملک] به نام صدر شایسته فرا گرفته بود. آتلیه‌ای داشت و گاهی برای نقاشی به دشت و صحرا می‌رفت، به علاوه در گلدوزی و شیرینی‌پزی هم تبحر داشت و از همین‌رو مدتی مدیر هنرستان دخترانه‌ی هنرهای زیبای شیراز بود، <ref name=":2" />


سیمین 3 برادر و 2 خواهر به نام‌های ویکتوریا و هما داشت.[https://newspaper.hamshahrionline.ir/id/99554/%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7.html]   
سیمین 3 برادر و 2 خواهر به نام‌های ویکتوریا و هما داشت.[https://newspaper.hamshahrionline.ir/id/99554/%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7.html]   


=== تحصیلات ===
=== تحصیلات ===
سیمین دانشور دوره ابتدایی و متوسطه را در مدرسه انگلیسی زبان مهرآئین در شیراز گذراند، از همین رو از کودکی به زبان انگلیسی مسلط شد، به گونه ای که بعدها یکی از راه‌های امرار معاش او ترجمه متون انگلیسی بود. او که دانش‌آموز تیزهوشی بود دو کلاس را به صورت جهشی خواند و کلاس‌های دوم ابتدایی و هفتم متوسطه را نخواند.<ref name=":0">آژند، یعقوب (1383). خاتون خطه قصه. در ''ب‍ر س‍اح‍ل‌ ج‍زی‍ره‌ س‍رگ‍ردان‍ی‌ (ج‍ش‍ن‌ن‍ام‍ه‌ س‍ی‍م‍ی‍ن‌ دان‍ش‍ور)'' (1383). ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ ع‍ل‍ی‌ ده‍ب‍اش‍ی. ت‍ه‍ران‌: س‍خ‍ن‌. صص101-109.</ref>همزمان معلمی که پدرش برای آموزش ادبیات فارسی به او استخدام کرده بود سیمین را واداشت تمام داستان رستم و سهراب شاهنامه و داستان شیخ صنعان عطار را در همان سن ابتدایی حفظ کند. او بسیاری از غزلیات حافظ را نیز از بر داشت.<ref name=":2" />
سیمین دانشور دوره ابتدایی و متوسطه را در مدرسه انگلیسی زبان مهرآئین در شیراز گذراند، از همین‌رو از کودکی به زبان انگلیسی مسلط شد، به گونه‌ای که بعدها یکی از راه‌های امرار معاش او ترجمه متون انگلیسی بود. او که دانش‌آموز تیزهوشی بود دو کلاس را به صورت جهشی خواند و کلاس‌های دوم ابتدایی و هفتم متوسطه را نخواند.<ref name=":0">آژند، یعقوب (1383). خاتون خطه قصه. در ''ب‍ر س‍اح‍ل‌ ج‍زی‍ره‌ س‍رگ‍ردان‍ی‌ (ج‍ش‍ن‌ن‍ام‍ه‌ س‍ی‍م‍ی‍ن‌ دان‍ش‍ور)'' (1383). ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ ع‍ل‍ی‌ ده‍ب‍اش‍ی. ت‍ه‍ران‌: س‍خ‍ن‌. صص101-109.</ref>همزمان معلمی که پدرش برای آموزش ادبیات فارسی به او استخدام کرده بود سیمین را واداشت تمام داستان [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85_%D9%88_%D8%B3%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%A8 رستم و سهراب] ''شاهنامه'' و داستان [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D8%AE_%D8%B5%D9%86%D8%B9%D8%A7%D9%86 شیخ صنعان] عطار را در همان سن ابتدایی حفظ کند. او بسیاری از غزلیات حافظ را نیز از بر داشت.<ref name=":2" />


سیمین در امتحانات نهایی پایان متوسطه با معدل 19/25 رتبه اول کشوری شد. جایزه او یک خمسه نظامی بود که عکس و شرح آن در روزنامه ''ایران'' چاپ و منتشر شد. پس از اخذ دیپلم همراه خواهر و برادر به تهران آمد و در رشته ادبیات فارسی در دانشسرای عالی به تحصیل پرداخت.<ref name=":0" />سیمین دانشور برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات فارسی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت و از استادانی همچون  [[فاطمه سیاح]]، فروزانفر، ملک الشهراء بهار، بهمنیار، عباس اقبال، نصرالله فلسفی و... بهره برد. استاد راهنمای رساله دکتری او با عنوان ''علم الجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم هجری'' [[فاطمه سیاح]] بود، اما پیش از به پایان رسیدن رساله، فاطمه سیاح فوت کرد و دانشور در سال 1328 با راهنمایی بدیع‌الزمان فروزانفر رساله‌اش را به پایان رساند.
سیمین در امتحانات نهایی پایان متوسطه با معدل 19/25 رتبه اول کشوری شد. جایزه او یک ''خمسه نظامی'' بود که عکس و شرح آن در روزنامه ''ایران'' چاپ و منتشر شد. پس از اخذ دیپلم همراه خواهر و برادر به تهران آمد و در رشته ادبیات فارسی در دانشسرای عالی به تحصیل پرداخت.<ref name=":0" />سیمین دانشور برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات فارسی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت و از استادانی همچون  [[فاطمه سیاح]]، [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D8%B9%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86_%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%B1 فروزانفر]، [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%AA%D9%82%DB%8C_%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1 ملک الشهراء بهار]، بهمنیار، [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3_%D8%A7%D9%82%D8%A8%D8%A7%D9%84_%D8%A2%D8%B4%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C عباس اقبال]، [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%DB%8C نصرالله فلسفی] و... بهره برد. استاد راهنمای رساله دکتری او با عنوان ''علم الجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم هجری'' [[فاطمه سیاح]] بود، اما پیش از به پایان رسیدن رساله، فاطمه سیاح فوت کرد و دانشور در سال 1328 با راهنمایی بدیع‌الزمان فروزانفر رساله‌اش را به پایان رساند.


سیمین در سال 1331 با بهره‌گیری از بورس فولبرایت به آمریکا رفت و مدت دو سال در رشته زیبایی‌شناسی در دانشگاه استنفورد کالیفرنیا به تحصیل پرداخت<ref name=":0" />و فوق دکتری در رشته زیبایی‌شناسی اخذ کرد.<ref name=":1">یاد جلال آل‌احمد در گفتگو با سیمین دانشور (1366). ''کیهان فرهنگی''. سال چهارم. شماره 6. شهریور 1366. </ref>او در آمریکا مدتی را به شاگردی در کلاس‌های والاس استگنر، نویسنده و برنده جایزه پولیتزر، گذراند.<ref name=":3" />
سیمین در سال 1331 با بهره‌گیری از بورس فولبرایت به آمریکا رفت و مدت دو سال در رشته زیبایی‌شناسی در دانشگاه استنفورد کالیفرنیا به تحصیل پرداخت<ref name=":0" />و فوق دکتری در رشته زیبایی‌شناسی اخذ کرد.<ref name=":1">یاد جلال آل‌احمد در گفتگو با سیمین دانشور (1366). ''کیهان فرهنگی''. سال چهارم. شماره 6. شهریور 1366. </ref>او در آمریکا مدتی را به شاگردی در کلاس‌های [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%DA%AF%D9%86%D8%B1 والاس استگنر]، نویسنده و برنده جایزه پولیتزر، گذراند.<ref name=":3" />


=== ازدواج ===
=== ازدواج ===
سیمین دانشور در سال 1329 با [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84_%D8%A2%D9%84_%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF جلال آل احمد] آشنا شد. او که قبل از ازدواج تصمیم داشت برای گذراندن دوره‌ی فوق دکترا در رشته زیبایی‌شناسی به آمریکا بروداز جلا درخواست کرد ازدواجشان را به پس از بازگشت از آمریکا موکول کند، اما جلال نپذیرفت و به رغم میل خانواده مذهبی و به خصوص پدر روحانیش با او ازدواج کرد. علت مخالفت خانواده جلال، محجبه نبودن سیمین و دوسال بزرگتر بودن او از جلال بود. در طول زمانی که سیمین در آمریکا بود جلال به ساختن خانه و تدارک وسایل زندگی مشغول بود. سیمین در این دوران تمام وقایع آمریکا، اعم از سیاسی و اجتماعی را در نامه هایی که برای همسرش می نوشت، منعکس می کرد که همه ی این نامه ها در چهار جلد منتشر شد. چندی بعد معلوم شد که جلال قادر نیست صاحب فرزندی شود.<ref name=":0" /> آنها حتی به هزینه مادر سیمین برای معالجه به اروپا رفتند، اما افاقه نکرد. نداشتن فرزند خلائی جدی در زندگی آنها بود، به گونه‌ای که جلال در سفری به اروپا به امید بچه‌دار شدن وارد رابطه پنهانی با زنی دیگر شد، اما از او نیز صاحب فرزندی نشد. در سال 1341 خواهر سیمین، هما ریاحی که پزشک متخصص زنان بود خودکشی کرد. سیمین دانشور دختر وی ـ لیلی ریاحی ـ را نزد خود آورد و او را به فرزندی پذیرفت.<ref name=":3">پناهی‌فرد، سیمین (1390). ''سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش''. تهران: سمیر. صص38-41.</ref>
سیمین دانشور در سال 1329 با [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84_%D8%A2%D9%84_%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF جلال آل احمد] آشنا شد. او که قبل از ازدواج تصمیم داشت برای گذراندن دوره‌ی فوق دکترا در رشته زیبایی‌شناسی به آمریکا برود از جلال درخواست کرد ازدواجشان را به پس از بازگشت از آمریکا موکول کند، اما جلال نپذیرفت و به رغم مخالفت خانواده مذهبی و به خصوص پدر روحانیش با او ازدواج کرد.<ref name=":3" /> علت مخالفت خانواده جلال، محجبه نبودن سیمین و دوسال بزرگتر بودن او از جلال بود. در طول زمانی که سیمین در آمریکا بود جلال به ساختن خانه و تدارک وسایل زندگی مشغول بود. سیمین در این دوران تمام وقایع آمریکا، اعم از سیاسی و اجتماعی را در نامه‌هایی که برای همسرش می‌نوشت، منعکس می‌کرد که همه‌ی این نامه‌ها در چهار جلد منتشر شد. چندی بعد معلوم شد که جلال قادر نیست صاحب فرزندی شود.<ref name=":0" /> آنها حتی به هزینه مادر سیمین برای معالجه به اروپا رفتند، اما افاقه نکرد. نداشتن فرزند خلائی جدی در زندگی آنها بود، به گونه‌ای که جلال در سفری به اروپا به امید بچه‌دار شدن وارد رابطه پنهانی با زنی دیگر شد، اما از او نیز صاحب فرزندی نشد. در سال 1341 خواهر سیمین، هما ریاحی که پزشک متخصص زنان بود خودکشی کرد. سیمین دانشور دختر وی ـ لیلی ریاحی ـ را نزد خود آورد و او را به فرزندی پذیرفت.<ref name=":3">پناهی‌فرد، سیمین (1390). ''سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش''. تهران: سمیر. صص38-41.</ref>
 
=== فعالیت‌های شغلی ===
سیمین در حین تحصیل در مقاطع فوق لیسانس و دکتری به تدریس نیز می‌پرداخت و مدت نه سال در دبیرستان‌های دخترانه تهران زبان انگلیسی تدریس می‌کرد. پس از فوت پدرش در سال 1320 شمسی به معاونت اداره تبلیغات خارجی منصوب شد. او برای رادیو نیز مقالات اخلاقی و آموزشی می‌نوشت. پس از آن در روزنامه ایران به مقاله‌نویسی پرداخت.<ref name=":0" />او در سال‌های همکاری با روزنامه ''ایران'' طی مقاله‌ای داستان‌های [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%82%D9%84%DB%8C_%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%B9%D8%A7%D9%86 حسینقلی مستعان] را که بزرگترین پاورقی‌نویس ایران بود مورد نقد و بررسی قرار داد که مورد توجه علاقمندان و اهل نظر قرار گرفت. پس از آن، در مجله ''امید'' به سردبیری نصرالله فلسفی انتقادی تند و تیز درباره‌ی داستان ''فتنه'' [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%AF%D8%B4%D8%AA%DB%8C علی دشتی] نوشت. بعدها مقالات پراکنده‌ای در روزنامه‌های ''کیهان'' و ''آیندگان'' نوشت.<ref name=":6">پناهی‌فرد، سیمین (1390). ''سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش''. تهران: سمیر. صص29-30.</ref>
 
دانشور پس از بازگشت از آمریکا در اداره‌کل هنرهای زیبا (وزارت فرهنگ و هنر بعدی) استخدام شد و مدتی مدیریت مجله ''نقش و نگار'' را برعهده گرفت و حدود هفت شماره از این مجله را انتشار داد. در ضمن، در هنرستان عالی هنرهای زیبا، هنرستان عالی موسیقی به تدریس زیبایی‌شناسی پرداخت. در سال 1338 در رشته باستان‌شناسی و تاریخ هنر به استخدام دانشگاه تهران درآمد. او در دوره لیسانس، دروس هنر دوران باستان، هنر خاور دور، هنر دوران قرون وسطی و در دروه فوق لیسانس دروس اجباری شناخت زیبایی و هنر و فلسفه هنر را تدریس کرد. سرانجام در سال 1358 به تقاضای خود از دانشگاه تهران بازنشسته شد.<ref name=":0" />


=== فعالیت‌های ادبی ===
=== فعالیت‌های ادبی ===


سیمین نویسندگی را با مقاله‌نویسی در رادیو و روزنامه ایران با نام مستعار شیرازی شیرین سخن، شیرازی بی‌نام و شاخه نبات آغاز کرد.<ref name=":4" /> اولین مجموعه داستانش، ''آتش خاموش (1327)''، قصه‌های پراکنده‌ای بود که از بیست سالگیش در روزنامه ''کیهان''، مجله ''بانو'' و مجله ''امید'' چاپ شده بود. در مدت دو سال تحصیل در دانشگاه استنفورد، دو داستان کوتاه به زبان انگلیسی در مجله ادبی ''پاسیفیک اسپکتاتور'' ''و'' کتاب ''داستان‌های استنفورد منتشر کر''د.<ref name=":0" />در سال 1340 دومین مجموعه قصه‌ی او با نام ''[[شهری چون بهشت]]'' به چاپ رسید. در اغلب داستان‌های این مجموعه سیمین به شوربختی‌ها و امیدهای زنانی توجه کرد که گریزگاهی در عالم خواب و افسانه می‌جستند. او کوشید نشان دهد چگونه ازدواج طبقه فقیر زمینه‌ساز ناخشنودی آنها از کل زندگی می‌شود.<ref name=":5">عابدینی، حسن (1400). ''دختران شهرزاد''. تهران: نشر چشمه. صص130-132.</ref>در سال 1348 یعنی همان سالی که جلال آل‌احمد درگذشت، او رمان معروف خود، ''[[سووشون]]،'' را منتشر کرد. این رمان که یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های زبان فارسی لقب گرفت بارها تجدید چاپ شد و فروش آن از نیم میلیون نسخه گذشت. به علاوه به چندین زبان نیز ترجمه شد.<ref name=":5" />او در سال 1359 مجموعه داستان ''[[به کی سلام کنم]]؟'' را منتشر کرد که چند قصه‌ی آن، از بهترین داستان‌های کوتاه معاصر به شمار می‌روند. در این مجموعه نیز اکثر قهرمانان داستان‌ها زنانی هستند که هریک به نوعی در جامعه مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌‎اند. او در سال 1372 رمان ''جزیره‌ی سرگردانی'' و در سال 1376 مجموعه داستان ''از'' ''پرنده‌های مهاجر بپرس'' که بیشتر داستان‌هایش جنبه‌ی سیاسی داشت و در سال 1380 دومین جلد رمان ''جزیره سرگردانی'' را با نام ''ساربان سرگردان'' را به چاپ رسانید که هر دو جلد رمان‌ها، درباره ی وقایع پیش از انقلاب، زمان انقلاب و جنگ است.<ref name=":2">پناهی‌فرد، سیمین (1390). ''سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش''. تهران: سمیر. ص33-35.</ref>او در رمانهایش کوشید تعبیری رمان‌وار از سیاست بدهد. گفته می‌شود سیمین دانشور در اواخر عمر خود رمانی به نام ''کوه سرگردان'' را نیز نوشته است که گم شده و به چاپ نرسیده است، اما برخی میگویند این رمان هیچگاه نوشته نشده و حاصل تخیل نویسنده است. تبحر سیمین در زبان انگلیسی و فوت پدر سبب شد او برای امرار معاش رو به ترجمه برخی آثار انگلیسی آورد. او پس از بازگشت از آمریکا، به ترجمه آثار نویسندگانی نظیر چخوف و هاثورن روی آورد.<ref name=":5" />سیمین دانشور از اعضای مؤسس و نخستین رئیس [https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86_%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86 کانون نویسندگان ایران] در سال 1347 بود. به علاوه، عضو تحریریه مجله ''الفبا''ی [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AF%DB%8C غلامحسین ساعدی] و ماهنامه ''آرش'' بود.<ref>عابدینی، حسن (1400). ''دختران شهرزاد''. تهران: نشر چشمه. ص 106.</ref>
سیمین نویسندگی را با مقاله‌نویسی در رادیو و روزنامه ''ایران'' با نام مستعار شیرازی شیرین سخن، شیرازی بی‌نام و شاخه نبات آغاز کرد.<ref name=":4" /> اولین مجموعه داستانش، ''آتش خاموش (1327)''، قصه‌های پراکنده‌ای بود که از بیست سالگیش در روزنامه ''کیهان''، مجله ''بانو'' و مجله ''امید'' چاپ شده بود.<ref name=":6" />در مدت دو سال تحصیل در دانشگاه استنفورد، دو داستان کوتاه به زبان انگلیسی در مجله ادبی ''پاسیفیک اسپکتاتور'' ''و'' کتاب ''داستان‌های استنفورد منتشر کر''د.<ref name=":0" />در سال 1340 دومین مجموعه قصه‌ی او با نام ''[[شهری چون بهشت]]'' به چاپ رسید. در اغلب داستان‌های این مجموعه سیمین به شوربختی‌ها و امیدهای زنانی توجه کرد که گریزگاهی در عالم خواب و افسانه می‌جستند. او کوشید نشان دهد چگونه ازدواج طبقه فقیر زمینه‌ساز ناخشنودی آنها از کل زندگی می‌شود. در سال 1348 یعنی همان سالی که جلال آل‌احمد درگذشت، او رمان معروف خود، ''[[سووشون]]،'' را منتشر کرد. این رمان که یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های زبان فارسی لقب گرفت بارها تجدید چاپ شد و فروش آن از نیم میلیون نسخه گذشت. به علاوه به چندین زبان نیز ترجمه شد.<ref name=":5">عابدینی، حسن (1400). ''دختران شهرزاد''. تهران: نشر چشمه. صص130-132.</ref>او در سال 1359 مجموعه داستان ''[[به کی سلام کنم]]؟'' را منتشر کرد که چند قصه‌ی آن، از بهترین داستان‌های کوتاه معاصر به شمار می‌روند. در این مجموعه نیز اکثر قهرمانان داستان‌ها زنانی هستند که هریک به نوعی در جامعه مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌‎اند. او در سال 1372 رمان ''جزیره‌ی سرگردانی'' و در سال 1376 مجموعه داستان ''از'' ''پرنده‌های مهاجر بپرس'' که بیشتر داستان‌هایش جنبه‌ی سیاسی داشت و در سال 1380 دومین جلد رمان ''[[جزیره سرگردانی]]'' را با نام ''[[ساربان سرگردان]]'' را به چاپ رسانید که هر دو جلد رمان‌ها، درباره‌ی وقایع پیش از انقلاب، زمان انقلاب و جنگ است.<ref name=":2">پناهی‌فرد، سیمین (1390). ''سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش''. تهران: سمیر. ص33-35.</ref>او در رمان‌هایش کوشید تعبیری رمان‌وار از سیاست بدهد. گفته می‌شود سیمین دانشور در اواخر عمر خود رمانی به نام ''کوه سرگردان'' را نیز نوشته است که گم شده و به چاپ نرسیده است، اما ظاهرا این رمان هیچگاه نوشته نشده و حاصل تخیل نویسنده است.<ref>عابدینی، حسن (1400). ''دختران شهرزاد''. تهران: نشر چشمه. ص 141.</ref>
 
تبحر سیمین در زبان انگلیسی و فوت پدر سبب شد او برای امرار معاش رو به ترجمه برخی آثار انگلیسی آورد. او پس از بازگشت از آمریکا، به ترجمه آثار نویسندگانی نظیر [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%86%D8%AA%D9%88%D9%86_%DA%86%D8%AE%D9%88%D9%81 چخوف] و [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%84_%D9%87%D8%A7%D9%88%D8%AB%D9%88%D8%B1%D9%86 هاثورن] روی آورد.<ref name=":5" /> اشتغال به استادی در دانشگاه و قربانی شدن در صنعت ترجمه که  به علت غربگرایی در روزگار سیمین از رونق بیشتری برخوردار بود سبب شد تعداد آثار تألیفی سیمین دانشور کمتر از ترجمه های اوباشد.<ref>دانشور، سیمین (1365). ''شهری چون بهشت''. تهران: خوارزمی. چاپ ششم. ص 7.</ref>  سیمین دانشور از اعضای مؤسس و نخستین رئیس [https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86_%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86 کانون نویسندگان ایران] در سال 1347 بود. به علاوه، عضو تحریریه مجله ''الفبا''ی [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AF%DB%8C غلامحسین ساعدی] و ماهنامه ''آرش'' بود.<ref>عابدینی، حسن (1400). ''دختران شهرزاد''. تهران: نشر چشمه. ص 106.</ref>


=== زن در آثار دانشور ===
=== زن در آثار دانشور ===
داستانهای دانشور زن-محور است به گونه ای که اغلب شخصیت های داستان های او را زنان تشکیل میدهند. توجه به زنان و پرداختن به زندگی آنها پیش از او تا به این حد در ادبیات داستانی ایران سابقه نداشته است. نوع و شخصیت زنان او نیز با نوع زنان نویسنده هایی چون هدایت و چوبک فرق دارد، مثلاً شخصیت رمان ''سووشون'' مثل شخصیت های زن بوف کور، موجود اثیری و زن لکاته مطلق و نامتعارف نیست. زری شخصیت اصلی رمان زن معمولی و عادی و عهده دار امور داخلی خانواده است، بی آنکه مثل زن های سنتی مطیع و منفعل باشد، مثل زن های داستان های چوبک هم نیست که به زن های بدکاره و روسپی پرداخته و آنها را در برابر زن های معصوم و اسیر زندگی خانوادگی قرار داده است. اصولاً زنان در آثار دانشور، اغلب به دو طبقه متمایز از هم تقسیم می شوند، زنان طبقه اشراف و زنان طبقه کارگر که خدمت زنان طبقه اشراف را می کنند و از این طریق با هم در ارتباطند. گاهی احساسات دلسوزانه و فردی گروه اول، شامل حال گروه دوم می شود. از گروه اول می توان شخصیت اصلی رمان ''سووشون'' و شخصیت های داستان های کوتاه ''یک زن با مردها'' و ''مار و مرد'' را مثال زد و از گروه دوم، شخصیت داستان های کوتاه ''شهری چون بهشت''، ''انیس'' و ''به کی سلام کنم؟'' را نمونه آورد. از این نظر، اغلب زنان طبقه متوسط جامعه ایرانی، کمتر در داستان های دانشور راه یافته اند.<ref>میرصادقی، جمال (1383). سیمین دانشور و قصه نویسی. در ''ب‍ر س‍اح‍ل‌ ج‍زی‍ره‌ س‍رگ‍ردان‍ی‌ (ج‍ش‍ن‌ن‍ام‍ه‌ س‍ی‍م‍ی‍ن‌ دان‍ش‍ور)'' (1383). ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ ع‍ل‍ی‌ ده‍ب‍اش‍ی. ت‍ه‍ران‌: س‍خ‍ن‌. ‌صص195-196.</ref>
داستان‌های دانشور زن- محور است به گونه‌ای که اغلب شخصیت‌های داستان‌های او را زنان تشکیل می‌دهند. توجه به زنان و پرداختن به زندگی آنها پیش از او تا به این حد در ادبیات داستانی ایران سابقه نداشته است. نوع و شخصیت زنان او نیز با نوع زنان نویسنده‌هایی چون [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82_%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%AA هدایت] و [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82_%DA%86%D9%88%D8%A8%DA%A9 چوبک] فرق دارد، مثلاً شخصیت رمان ''سووشون'' مثل شخصیت‌های زن ''بوف کور''، موجود اثیری و زن لکاته مطلق و نامتعارف نیست. زری شخصیت اصلی رمان زن معمولی و عادی و عهده‌دار امور داخلی خانواده است، بی آنکه مثل زن‌های سنتی مطیع و منفعل باشد، مثل زن‌های داستان‌های چوبک هم نیست که به زن‌های بدکاره و روسپی پرداخته و آنها را در برابر زن‌های معصوم و اسیر زندگی خانوادگی قرار داده است. اصولاً زنان در آثار دانشور، اغلب به دو طبقه متمایز از هم تقسیم می‌شوند، زنان طبقه اشراف و زنان طبقه کارگر که خدمت زنان طبقه اشراف را می‌کنند و از این طریق با هم در ارتباطند. گاهی احساسات دلسوزانه و فردی گروه اول، شامل حال گروه دوم می‌شود. از گروه اول می‌توان شخصیت اصلی رمان ''سووشون'' و شخصیت‌های داستان‌های کوتاه ''یک زن با مردها'' و ''مار و مرد'' را مثال زد و از گروه دوم، شخصیت داستان‌های کوتاه ''شهری چون بهشت''، ''انیس'' و ''به کی سلام کنم؟'' را نمونه آورد. از این نظر، اغلب زنان طبقه متوسط جامعه ایرانی، کمتر در داستان‌های دانشور راه یافته‌اند.<ref>میرصادقی، جمال (1383). سیمین دانشور و قصه نویسی. در ''ب‍ر س‍اح‍ل‌ ج‍زی‍ره‌ س‍رگ‍ردان‍ی‌ (ج‍ش‍ن‌ن‍ام‍ه‌ س‍ی‍م‍ی‍ن‌ دان‍ش‍ور)'' (1383). ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ ع‍ل‍ی‌ ده‍ب‍اش‍ی. ت‍ه‍ران‌: س‍خ‍ن‌. ‌صص195-196.</ref>


=== سبک نوشتار ===
=== سبک نوشتار ===
سیاق نوشتن و ویژگی های سبک سیمین ساده نویسی و استفاده از کلمات و اصطلاحات عامیانه است. او من ترجیح می دهد وقایع را نشان بدهد نه وصف بکند،در واقع میکوشد اثرش به فیلم نزدیک بشود. از فعل و اسم بیشتر استفاده می کند و از قید و صفت کمتر، به شخصیت سازی و فضا بیشترین اهمیت را می دهد. کار او استناد به اضافه تخیل است. وقایع تاریخی را در ضمن داستان یا رمان، با زندگی قهرمان هایش ارتباط میدهد و قهرمان هایش را غالباً با درگیری با وقایع واقعی نشان می دهد. البته الزاماً ترتیب و توالی تاریخ را رعایت نمی کند، چرا که او رمان می نویسد نه تاریخ. <ref>دهباشی، علی (1383). پای صحبت سیمین دانشور. در ''ب‍ر س‍اح‍ل‌ ج‍زی‍ره‌ س‍رگ‍ردان‍ی‌ (ج‍ش‍ن‌ن‍ام‍ه‌ س‍ی‍م‍ی‍ن‌ دان‍ش‍ور)'' (1383). ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ ع‍ل‍ی‌ ده‍ب‍اش‍ی. ت‍ه‍ران‌: س‍خ‍ن‌. ‌صص1002-1006.</ref>
سیاق نوشتن و ویژگی‌های سبک سیمین ساده‌نویسی و استفاده از کلمات و اصطلاحات عامیانه است. او ترجیح می‌دهد وقایع را نشان بدهد نه وصف بکند، در واقع می‌کوشد اثرش به فیلم نزدیک بشود. از فعل و اسم بیشتر استفاده می‌کند و از قید و صفت کمتر، به شخصیت‌سازی و فضا بیشترین اهمیت را می‌دهد. کار او استناد به اضافه تخیل است. وقایع تاریخی را در ضمن داستان یا رمان، با زندگی قهرمان‌هایش ارتباط می‌دهد و قهرمان‌هایش را غالباً با درگیری با وقایع واقعی نشان می‌دهد. البته الزاماً ترتیب و توالی تاریخ را رعایت نمی‌کند، چرا که او رمان می‌نویسد نه تاریخ.<ref>دهباشی، علی (1383). پای صحبت سیمین دانشور. در ''ب‍ر س‍اح‍ل‌ ج‍زی‍ره‌ س‍رگ‍ردان‍ی‌ (ج‍ش‍ن‌ن‍ام‍ه‌ س‍ی‍م‍ی‍ن‌ دان‍ش‍ور)'' (1383). ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ ع‍ل‍ی‌ ده‍ب‍اش‍ی. ت‍ه‍ران‌: س‍خ‍ن‌. ‌صص1002-1006.</ref>


=== فعالیت‌های سیاسی ===
=== فعالیت‌های سیاسی ===
دانشور هرچند به لحاظ سیاسی گرایش به چپ داشت، اما برخلاف آل‌احمد ظاهراً هیچ گاه در قید و بند حزبی سیاسی قرار نگرفت. البته نام سیمین دانشور در سال 1323 در میان اعضای دبیرخانه حزب زنان آمده است.<ref name=":0" /> او با استفاده از نفوذ خانواده‌اش در حکومت به تعدادی از خانواده‌های زندانیان سیاسی کمک و برای آزادیشان تلاش می‌کرد. سیمین دانشور در پاسخ به این سوال که چرا عضو هیچ حزب سیاسی نشده است گفته است:<ref>پناهی‌فرد، سیمین (1390). ''سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش''. تهران: سمیر. ص46-49.</ref><blockquote>می‌خواستم دنیا را با یک نظر وسیع و همه‌جانبه ببینم... از یک جبهه دیدن بیزارم. جلال عضو حزب توده بود. وقتی که از آن حزب انشعاب کرد، ما با هم آشنا شدیم. حزب توده به من چشمک فراوان زده بود، اما به آن حزب نپیوستم. [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%84%DB%8C%D9%84_%D9%85%D9%84%DA%A9%DB%8C خلیل ملکی] اصرار فراوان کرد وارد نیروی سوم بشوم که نشدم. وقتی که حزب زحمتکشان علم شد، در ایران نبودم. نامه‌هایم هست به جلال می‌نوشتم پیوستنش به حزب زحمتکشان درست نیست. </blockquote>سیمین علاقه شدیدی به مصدق، رهبر جبهه ملی داشت، به گونه‌ای که یوسف در [[سووشون|''سووشون'']]، به گفته خود سیمین، همان مصدق است.<ref name=":4">''سرو سیمین: یادنامه دکتر سیمین دانشور'' (1396). به کوشش شاهین آریامنش. تهران: پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری. صص20-21.</ref>نوشته‌ها و سخنان سیمین در کلاس‌های دانشگاه چنان بود که ساواک او را برنمی‌تابید، چنان که هنگام ارتقای وی از مرتبه دانشیاری به استادی در دانشگاه تهران، با اینکه به بیش از آنچه که به امتیاز ارتقاء نیاز بود، دست یافته بود اما ساواک جلوی ارتقاء او را گرفت. با این همه با تلاش‌های [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%B2%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D9%86%DA%AF%D9%87%D8%A8%D8%A7%D9%86 عزت‌اللّه نگهبان] در گروه باستان‌شناسی ماند و به تدریس ادامه داد.<ref name=":4" />
دانشور هرچند به لحاظ سیاسی گرایش به چپ داشت، اما برخلاف آل‌احمد ظاهراً هیچ گاه در قید و بند حزبی سیاسی قرار نگرفت. البته نام سیمین دانشور در سال 1323 در میان اعضای دبیرخانه حزب زنان آمده است.<ref name=":0" /> او با استفاده از نفوذ خانواده‌اش در حکومت به تعدادی از خانواده‌های زندانیان سیاسی کمک و برای آزادیشان تلاش می‌کرد. سیمین دانشور در پاسخ به این سؤال که چرا عضو هیچ حزب سیاسی نشده است گفته است:<ref>پناهی‌فرد، سیمین (1390). ''سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش''. تهران: سمیر. ص46-49.</ref><blockquote>می‌خواستم دنیا را با یک نظر وسیع و همه‌جانبه ببینم... از یک جبهه دیدن بیزارم. جلال عضو حزب توده بود. وقتی که از آن حزب انشعاب کرد، ما با هم آشنا شدیم. حزب توده به من چشمک فراوان زده بود، اما به آن حزب نپیوستم. [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%84%DB%8C%D9%84_%D9%85%D9%84%DA%A9%DB%8C خلیل ملکی] اصرار فراوان کرد وارد نیروی سوم بشوم که نشدم. وقتی که حزب زحمتکشان علم شد، در ایران نبودم. نامه‌هایم هست به جلال می‌نوشتم پیوستنش به حزب زحمتکشان درست نیست. </blockquote>سیمین علاقه شدیدی به [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D9%85%D8%B5%D8%AF%D9%82 مصدق]، رهبر جبهه ملی داشت، به گونه‌ای که یوسف در ''سووشون''، به گفته خود سیمین، همان مصدق است.<ref name=":4">''سرو سیمین: یادنامه دکتر سیمین دانشور'' (1396). به کوشش شاهین آریامنش. تهران: پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری. صص20-21.</ref>نوشته‌ها و سخنان سیمین در کلاس‌های دانشگاه چنان بود که ساواک او را برنمی‌تابید، چنان که هنگام ارتقای وی از مرتبه دانشیاری به استادی در دانشگاه تهران، با اینکه به بیش از آنچه که به امتیاز ارتقاء نیاز بود، دست یافته بود اما ساواک جلوی ارتقاء او را گرفت. با این همه با تلاش‌های [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%B2%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D9%86%DA%AF%D9%87%D8%A8%D8%A7%D9%86 عزت‌اللّه نگهبان] در گروه باستان‌شناسی ماند و به تدریس ادامه داد.<ref name=":4" />


=== خانه سیمین و جلال ===
=== خانه سیمین و جلال ===
خانه‌ای که سیمین دانشور و جلال آل‌احمد آخرین سال‌های با هم‌بودنشان را در آن زندگی کردند، خانه‌ای در محله شمیران است که آل‌احمد با دست‌های خودش ساخته بود. در این خانه نویسندگان و متفکرین بسیاری با گرایش‌های مذهبی و غیر مذهبی از [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C_%D8%B5%D8%AF%D8%B1#:~:text=%D8%B3%DB%8C%D9%91%D8%AF%20%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%20%D8%B5%D8%AF%D8%B1%20%DB%8C%D8%A7%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85,%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%20%D8%B9%D9%85%D8%B1%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%A2%D9%86%D8%AC%D8%A7%20%D8%A8%D9%88%D8%AF. امام موسی صدر] گرفته تا غلامحسین ساعدی توده‌ای گرد یکدیگر جمع می‌شدند. این خانه به‌ عنوان موزه، به همان شکل قدیم حفظ شده است.[https://newspaper.hamshahrionline.ir/id/99554/%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7.html]در فروردین ۱۳۹۸، شورای شهر تهران تصویب کرد کوچه‌ رهبری در نزدیکی خانه سیمین و جلال به نام سیمین دانشور نامگذاری شود.[https://www.isna.ir/news/98012711643/%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D9%87-%D8%AA%D8%A7-%D8%B3%DB%8C%D9%85%DB%8C%D9%86-%DB%B1%DB%B2-%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85-%DB%B1%DB%B2-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%D9%88-%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D9%86%D8%A7%D9%85]
خانه‌ای که سیمین دانشور و جلال آل‌احمد آخرین سال‌های با هم‌بودنشان را در آن زندگی کردند، خانه‌ای در محله شمیران است که آل‌احمد با دست‌های خودش ساخته بود. در این خانه نویسندگان و متفکرین بسیاری با گرایش‌های مذهبی و غیرمذهبی از [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C_%D8%B5%D8%AF%D8%B1#:~:text=%D8%B3%DB%8C%D9%91%D8%AF%20%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%20%D8%B5%D8%AF%D8%B1%20%DB%8C%D8%A7%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85,%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%20%D8%B9%D9%85%D8%B1%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%A2%D9%86%D8%AC%D8%A7%20%D8%A8%D9%88%D8%AF. امام موسی صدر] گرفته تا غلامحسین ساعدی توده‌ای گرد یکدیگر جمع می‌شدند. این خانه به‌ عنوان موزه، به همان شکل قدیم حفظ شده است.[https://newspaper.hamshahrionline.ir/id/99554/%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7.html]در فروردین ۱۳۹۸، شورای شهر تهران تصویب کرد کوچه‌ رهبری در نزدیکی خانه سیمین و جلال به نام سیمین دانشور نامگذاری شود.[https://www.isna.ir/news/98012711643/%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D9%87-%D8%AA%D8%A7-%D8%B3%DB%8C%D9%85%DB%8C%D9%86-%DB%B1%DB%B2-%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85-%DB%B1%DB%B2-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%D9%88-%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D9%86%D8%A7%D9%85]


سیمین دانشور در اسفند 1390 درگذشت و پیکر او در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.[https://beheshtezahra.tehran.ir/bzo]
سیمین دانشور در اسفند 1390 درگذشت و پیکر او در بهشت زهرای تهران در کنار خواهرش، ویکتوریا، به خاک سپرده شد.


=== آثار ===
=== آثار ===
سطر ۵۴: سطر ۶۱:
==== ترجمه ====
==== ترجمه ====


# گورکی، ماکسیم (1329). ''تیفوس، با چند خاطره از چخوف''. تهران: امیرکبیر.[http://www.lib.ir/fa/book/69459636/%D8%AA%D9%8A%D9%81%D9%88%D8%B3-%D8%A8%D8%A7-%DA%86%D9%86%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%DA%86%D8%AE%D9%88%D9%81/]  
# کارنگی، دیل (ــ13). ''راز موفق زیستن''. تهران: مؤسسه مطبوعاتی امیرکبیر.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2458902&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]
#گورکی، ماکسیم (1329). ''تیفوس، با چند خاطره از چخوف''. تهران: امیرکبیر.[http://www.lib.ir/fa/book/69459636/%D8%AA%D9%8A%D9%81%D9%88%D8%B3-%D8%A8%D8%A7-%DA%86%D9%86%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%DA%86%D8%AE%D9%88%D9%81/]  
#چخ‍وف‌، آن‍ت‍ون‌ پ‍اول‍ووی‍چ‌ (1329). ''تی‍ف‍وس‌ آن‍ت‍وان‌ چ‍خ‍وف‌. چ‍ن‍دخ‍اطره‌ از چ‍خ‍وف‌.'' ته‍ران‌: ام‍ی‍رک‍ب‍ی‍ر.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=645898&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]
#چخ‍وف‌، آن‍ت‍ون‌ پ‍اول‍ووی‍چ‌ (1329). ''تی‍ف‍وس‌ آن‍ت‍وان‌ چ‍خ‍وف‌. چ‍ن‍دخ‍اطره‌ از چ‍خ‍وف‌.'' ته‍ران‌: ام‍ی‍رک‍ب‍ی‍ر.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=645898&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]
# کارنگی، دیل (ــ13). ''راز موفق زیستن''. تهران: مؤسسه مطبوعاتی امیرکبیر.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2458902&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]
# شنیتسلر، آرتور (1332). ''بئاتریس''. تهران: بنگاه مطبوعاتی رواق.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2010619&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]
# شنیتسلر، آرتور (1332). ''بئاتریس''. تهران: بنگاه مطبوعاتی رواق.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2010619&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]
#آل‌احمد، جلال (1333). ''اورازان''. ترجمه‌ی مقدمه‌ی مونوگرافی (تک‌نگاری) به زبان انگلیسی. تهران.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=890752&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]  
#آل‌احمد، جلال (1333). ''اورازان''. ترجمه‌ی مقدمه‌ی مونوگرافی (تک‌نگاری) به زبان انگلیسی. تهران.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=890752&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]  
# سارویان، ویلیام (1333). ''کمدی انسانی''. تهران: ابن سینا.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=911583&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]
# سارویان، ویلیام (1333). ''کمدی انسانی''. تهران: ابن سینا.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=911583&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]
# هاثورن، ناتانیل (1334). ''داغ ننگ''. تهران: نیل.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=877122&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]
# هاثورن، ناتانیل (1334). ''داغ ننگ''. تهران: نیل.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=877122&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]
# کورلندر، هرولد (1337). ''همراه آفتاب''. تهران: کتابفروشی و چاپخانه محمدحسن علمی: موسسه انتشارات فرانکلین‏‫.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=3867020&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]
# کورلندر، هرولد (1337). ''همراه آفتاب''. تهران: کتابفروشی و چاپخانه محمدحسن علمی: مؤسسه انتشارات فرانکلین‏‫.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=3867020&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]
#چخوف، آنتوان (1341). ''دشمنان''. تهران: بی‌نا.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=839458&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]
#چخوف، آنتوان (1341). ''دشمنان''. تهران: بی‌نا.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=839458&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]
# چخوف، آن‍ت‍ون‌ پ‍اول‍ووی‍چ‌ (1347). ''باغ آلبالو''. تهران: نیل.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=640844&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]
# چخوف، آن‍ت‍ون‌ پ‍اول‍ووی‍چ‌ (1347). ''باغ آلبالو''. تهران: نیل.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=640844&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]
سطر ۷۵: سطر ۸۲:
#گری، جان (1389). ''مردان مریخی، زنان ونوسی''. قم: آئینه دانش.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2735796&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]
#گری، جان (1389). ''مردان مریخی، زنان ونوسی''. قم: آئینه دانش.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2735796&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]
#شاو، برنارد (1393). ''سرباز شکلاتی''. تهران: روزنه.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=3066673&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]
#شاو، برنارد (1393). ''سرباز شکلاتی''. تهران: روزنه.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=3066673&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]
# ''ذِن بودیسم سوزوکی'' (دو فصل آن منتشر شده است)
# ''ذِن بودیسم سوزوکی'' (دو فصل آن منتشر شده است)<ref name=":0" />


==== تحقیق و پژوهش و جستار ====
==== تحقیق و پژوهش و جستار ====
سطر ۱۰۰: سطر ۱۰۷:
== پیوند به بیرون ==
== پیوند به بیرون ==


# [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D9%81%D8%AD%D9%87%D9%94_%D8%A7%D8%B5%D9%84%DB%8C ویکی‌پدیای فارسی]
# [https://newspaper.hamshahrionline.ir/id/99554/%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7.html روزنامه همشهری]
#[https://beheshtezahra.tehran.ir/bzo بهشت زهرا]
#[https://newspaper.hamshahrionline.ir/id/99554/%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7.html روزنامه همشهری]
#[https://www.isna.ir/news/98012711643/%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D9%87-%D8%AA%D8%A7-%D8%B3%DB%8C%D9%85%DB%8C%D9%86-%DB%B1%DB%B2-%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85-%DB%B1%DB%B2-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%D9%88-%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D9%86%D8%A7%D9%85 خبرگزاری ایسنا]
#[https://www.isna.ir/news/98012711643/%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D9%87-%D8%AA%D8%A7-%D8%B3%DB%8C%D9%85%DB%8C%D9%86-%DB%B1%DB%B2-%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85-%DB%B1%DB%B2-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%D9%88-%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D9%86%D8%A7%D9%85 خبرگزاری ایسنا]
#  
#[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/bibliographicAdvancedSearch.do?command=NEW_SEARCH&classType=0&pageStatus=1 سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران]
#[http://www.lib.ir/fa پایگاه اطلاع‌رسانی کتابخانه‌های ایران (lib)]
 
== نگارخانه ==
<gallery>
پرونده:کتاب سووشون.jpg|''سووشون'' تألیف سیمین دانشور
پرونده:آتش خاموش.jpg|''آتش خاموش'' تألیف سیمین دانشور
پرونده:بی کی سلام کنم؟.jpg|''به کی سلام کنم؟'' تألیف سیمین دانشور
پرونده:جزیره سرگردانی.jpg|''جزیره سرگردانی'' تألیف سیمین دانشور
پرونده:ساربان سرگردان- سیمین دانشور.jpg|''ساربان سرگردان'' تألیف سیمین دانشور
پرونده:شهری چون بهشت.jpg|''شهری چون بهشت'' تألیف سیمین دانشور
پرونده:بنال وطن.jpg|''بنال وطن'' اثر آلن پیتون، ترجمه سیمین دانشور
</gallery>
 


نویسنده: حکمت بروجردی
[[رده:نویسندگان زن]]
[[رده:نویسندگان زن]]
[[رده:زنان مترجم]]
[[رده:زنان مترجم]]
[[رده:زنان داستان نویس]]
[[رده:زنان داستان نویس]]
[[رده:اساتید زن دانشگاه تهران]]
[[رده:اساتید زن دانشگاه تهران]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۲۲

سیمین دانشور
مقبره سیمین دانشور به همراه خواهرش ویکتوریا دانشور

سیمین دانشور (1300 ش.- 1390 ش.) مشهورترین نویسنده زن معاصر ایرانی است که داستان‌نویسی، ترجمه و استادی در دانشگاه تهران را در کارنامه خود دارد. داستان‌های او از پرخواننده‌ترین داستان‌های فارسی به شمار می‌رود که به زبان‌های گوناگون ترجمه شده است.

زندگی‌نامه

سیمین دانشور در 8 اردیبهشت سال 1300 در شیراز متولد شد. پدرش دکتر محمدعلی دانشور ـ احیاء‌السلطنه ـ پزشک، و مادرش قمرالسلطنه حکمت ـ از نوادگان علی‌اصغر حکمت بود. پدر سیمین طب قدیم را آموخته بود و سپس برای تحصیل پزشکی جدید نیز به فرانسه و آلمان رفته بود. او صاحب داروخانه‌ای به نام داروخانه خورشید بود. او فردی متمکن و خیّر بود و با تقبل هزینه تحصیل فرزندان افراد بی‌بضاعت و دادن رایگان دارو به آنها کمک می‌کرد. دوران کودکی سیمین به دلیل وضعیت مالی خوب پدر در رفاه گذشت.[۱]

مادر سیمین نقاش بود؛ او نقاشی را از یکی از شاگردان کمال‌الملک به نام صدر شایسته فرا گرفته بود. آتلیه‌ای داشت و گاهی برای نقاشی به دشت و صحرا می‌رفت، به علاوه در گلدوزی و شیرینی‌پزی هم تبحر داشت و از همین‌رو مدتی مدیر هنرستان دخترانه‌ی هنرهای زیبای شیراز بود، [۲]

سیمین 3 برادر و 2 خواهر به نام‌های ویکتوریا و هما داشت.[۱]

تحصیلات

سیمین دانشور دوره ابتدایی و متوسطه را در مدرسه انگلیسی زبان مهرآئین در شیراز گذراند، از همین‌رو از کودکی به زبان انگلیسی مسلط شد، به گونه‌ای که بعدها یکی از راه‌های امرار معاش او ترجمه متون انگلیسی بود. او که دانش‌آموز تیزهوشی بود دو کلاس را به صورت جهشی خواند و کلاس‌های دوم ابتدایی و هفتم متوسطه را نخواند.[۱]همزمان معلمی که پدرش برای آموزش ادبیات فارسی به او استخدام کرده بود سیمین را واداشت تمام داستان رستم و سهراب شاهنامه و داستان شیخ صنعان عطار را در همان سن ابتدایی حفظ کند. او بسیاری از غزلیات حافظ را نیز از بر داشت.[۲]

سیمین در امتحانات نهایی پایان متوسطه با معدل 19/25 رتبه اول کشوری شد. جایزه او یک خمسه نظامی بود که عکس و شرح آن در روزنامه ایران چاپ و منتشر شد. پس از اخذ دیپلم همراه خواهر و برادر به تهران آمد و در رشته ادبیات فارسی در دانشسرای عالی به تحصیل پرداخت.[۱]سیمین دانشور برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات فارسی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت و از استادانی همچون فاطمه سیاح، فروزانفر، ملک الشهراء بهار، بهمنیار، عباس اقبال، نصرالله فلسفی و... بهره برد. استاد راهنمای رساله دکتری او با عنوان علم الجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم هجری فاطمه سیاح بود، اما پیش از به پایان رسیدن رساله، فاطمه سیاح فوت کرد و دانشور در سال 1328 با راهنمایی بدیع‌الزمان فروزانفر رساله‌اش را به پایان رساند.

سیمین در سال 1331 با بهره‌گیری از بورس فولبرایت به آمریکا رفت و مدت دو سال در رشته زیبایی‌شناسی در دانشگاه استنفورد کالیفرنیا به تحصیل پرداخت[۱]و فوق دکتری در رشته زیبایی‌شناسی اخذ کرد.[۳]او در آمریکا مدتی را به شاگردی در کلاس‌های والاس استگنر، نویسنده و برنده جایزه پولیتزر، گذراند.[۴]

ازدواج

سیمین دانشور در سال 1329 با جلال آل احمد آشنا شد. او که قبل از ازدواج تصمیم داشت برای گذراندن دوره‌ی فوق دکترا در رشته زیبایی‌شناسی به آمریکا برود از جلال درخواست کرد ازدواجشان را به پس از بازگشت از آمریکا موکول کند، اما جلال نپذیرفت و به رغم مخالفت خانواده مذهبی و به خصوص پدر روحانیش با او ازدواج کرد.[۴] علت مخالفت خانواده جلال، محجبه نبودن سیمین و دوسال بزرگتر بودن او از جلال بود. در طول زمانی که سیمین در آمریکا بود جلال به ساختن خانه و تدارک وسایل زندگی مشغول بود. سیمین در این دوران تمام وقایع آمریکا، اعم از سیاسی و اجتماعی را در نامه‌هایی که برای همسرش می‌نوشت، منعکس می‌کرد که همه‌ی این نامه‌ها در چهار جلد منتشر شد. چندی بعد معلوم شد که جلال قادر نیست صاحب فرزندی شود.[۱] آنها حتی به هزینه مادر سیمین برای معالجه به اروپا رفتند، اما افاقه نکرد. نداشتن فرزند خلائی جدی در زندگی آنها بود، به گونه‌ای که جلال در سفری به اروپا به امید بچه‌دار شدن وارد رابطه پنهانی با زنی دیگر شد، اما از او نیز صاحب فرزندی نشد. در سال 1341 خواهر سیمین، هما ریاحی که پزشک متخصص زنان بود خودکشی کرد. سیمین دانشور دختر وی ـ لیلی ریاحی ـ را نزد خود آورد و او را به فرزندی پذیرفت.[۴]

فعالیت‌های شغلی

سیمین در حین تحصیل در مقاطع فوق لیسانس و دکتری به تدریس نیز می‌پرداخت و مدت نه سال در دبیرستان‌های دخترانه تهران زبان انگلیسی تدریس می‌کرد. پس از فوت پدرش در سال 1320 شمسی به معاونت اداره تبلیغات خارجی منصوب شد. او برای رادیو نیز مقالات اخلاقی و آموزشی می‌نوشت. پس از آن در روزنامه ایران به مقاله‌نویسی پرداخت.[۱]او در سال‌های همکاری با روزنامه ایران طی مقاله‌ای داستان‌های حسینقلی مستعان را که بزرگترین پاورقی‌نویس ایران بود مورد نقد و بررسی قرار داد که مورد توجه علاقمندان و اهل نظر قرار گرفت. پس از آن، در مجله امید به سردبیری نصرالله فلسفی انتقادی تند و تیز درباره‌ی داستان فتنه علی دشتی نوشت. بعدها مقالات پراکنده‌ای در روزنامه‌های کیهان و آیندگان نوشت.[۵]

دانشور پس از بازگشت از آمریکا در اداره‌کل هنرهای زیبا (وزارت فرهنگ و هنر بعدی) استخدام شد و مدتی مدیریت مجله نقش و نگار را برعهده گرفت و حدود هفت شماره از این مجله را انتشار داد. در ضمن، در هنرستان عالی هنرهای زیبا، هنرستان عالی موسیقی به تدریس زیبایی‌شناسی پرداخت. در سال 1338 در رشته باستان‌شناسی و تاریخ هنر به استخدام دانشگاه تهران درآمد. او در دوره لیسانس، دروس هنر دوران باستان، هنر خاور دور، هنر دوران قرون وسطی و در دروه فوق لیسانس دروس اجباری شناخت زیبایی و هنر و فلسفه هنر را تدریس کرد. سرانجام در سال 1358 به تقاضای خود از دانشگاه تهران بازنشسته شد.[۱]

فعالیت‌های ادبی

سیمین نویسندگی را با مقاله‌نویسی در رادیو و روزنامه ایران با نام مستعار شیرازی شیرین سخن، شیرازی بی‌نام و شاخه نبات آغاز کرد.[۶] اولین مجموعه داستانش، آتش خاموش (1327)، قصه‌های پراکنده‌ای بود که از بیست سالگیش در روزنامه کیهان، مجله بانو و مجله امید چاپ شده بود.[۵]در مدت دو سال تحصیل در دانشگاه استنفورد، دو داستان کوتاه به زبان انگلیسی در مجله ادبی پاسیفیک اسپکتاتور و کتاب داستان‌های استنفورد منتشر کرد.[۱]در سال 1340 دومین مجموعه قصه‌ی او با نام شهری چون بهشت به چاپ رسید. در اغلب داستان‌های این مجموعه سیمین به شوربختی‌ها و امیدهای زنانی توجه کرد که گریزگاهی در عالم خواب و افسانه می‌جستند. او کوشید نشان دهد چگونه ازدواج طبقه فقیر زمینه‌ساز ناخشنودی آنها از کل زندگی می‌شود. در سال 1348 یعنی همان سالی که جلال آل‌احمد درگذشت، او رمان معروف خود، سووشون، را منتشر کرد. این رمان که یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های زبان فارسی لقب گرفت بارها تجدید چاپ شد و فروش آن از نیم میلیون نسخه گذشت. به علاوه به چندین زبان نیز ترجمه شد.[۷]او در سال 1359 مجموعه داستان به کی سلام کنم؟ را منتشر کرد که چند قصه‌ی آن، از بهترین داستان‌های کوتاه معاصر به شمار می‌روند. در این مجموعه نیز اکثر قهرمانان داستان‌ها زنانی هستند که هریک به نوعی در جامعه مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌‎اند. او در سال 1372 رمان جزیره‌ی سرگردانی و در سال 1376 مجموعه داستان از پرنده‌های مهاجر بپرس که بیشتر داستان‌هایش جنبه‌ی سیاسی داشت و در سال 1380 دومین جلد رمان جزیره سرگردانی را با نام ساربان سرگردان را به چاپ رسانید که هر دو جلد رمان‌ها، درباره‌ی وقایع پیش از انقلاب، زمان انقلاب و جنگ است.[۲]او در رمان‌هایش کوشید تعبیری رمان‌وار از سیاست بدهد. گفته می‌شود سیمین دانشور در اواخر عمر خود رمانی به نام کوه سرگردان را نیز نوشته است که گم شده و به چاپ نرسیده است، اما ظاهرا این رمان هیچگاه نوشته نشده و حاصل تخیل نویسنده است.[۸]

تبحر سیمین در زبان انگلیسی و فوت پدر سبب شد او برای امرار معاش رو به ترجمه برخی آثار انگلیسی آورد. او پس از بازگشت از آمریکا، به ترجمه آثار نویسندگانی نظیر چخوف و هاثورن روی آورد.[۷] اشتغال به استادی در دانشگاه و قربانی شدن در صنعت ترجمه که به علت غربگرایی در روزگار سیمین از رونق بیشتری برخوردار بود سبب شد تعداد آثار تألیفی سیمین دانشور کمتر از ترجمه های اوباشد.[۹] سیمین دانشور از اعضای مؤسس و نخستین رئیس کانون نویسندگان ایران در سال 1347 بود. به علاوه، عضو تحریریه مجله الفبای غلامحسین ساعدی و ماهنامه آرش بود.[۱۰]

زن در آثار دانشور

داستان‌های دانشور زن- محور است به گونه‌ای که اغلب شخصیت‌های داستان‌های او را زنان تشکیل می‌دهند. توجه به زنان و پرداختن به زندگی آنها پیش از او تا به این حد در ادبیات داستانی ایران سابقه نداشته است. نوع و شخصیت زنان او نیز با نوع زنان نویسنده‌هایی چون هدایت و چوبک فرق دارد، مثلاً شخصیت رمان سووشون مثل شخصیت‌های زن بوف کور، موجود اثیری و زن لکاته مطلق و نامتعارف نیست. زری شخصیت اصلی رمان زن معمولی و عادی و عهده‌دار امور داخلی خانواده است، بی آنکه مثل زن‌های سنتی مطیع و منفعل باشد، مثل زن‌های داستان‌های چوبک هم نیست که به زن‌های بدکاره و روسپی پرداخته و آنها را در برابر زن‌های معصوم و اسیر زندگی خانوادگی قرار داده است. اصولاً زنان در آثار دانشور، اغلب به دو طبقه متمایز از هم تقسیم می‌شوند، زنان طبقه اشراف و زنان طبقه کارگر که خدمت زنان طبقه اشراف را می‌کنند و از این طریق با هم در ارتباطند. گاهی احساسات دلسوزانه و فردی گروه اول، شامل حال گروه دوم می‌شود. از گروه اول می‌توان شخصیت اصلی رمان سووشون و شخصیت‌های داستان‌های کوتاه یک زن با مردها و مار و مرد را مثال زد و از گروه دوم، شخصیت داستان‌های کوتاه شهری چون بهشت، انیس و به کی سلام کنم؟ را نمونه آورد. از این نظر، اغلب زنان طبقه متوسط جامعه ایرانی، کمتر در داستان‌های دانشور راه یافته‌اند.[۱۱]

سبک نوشتار

سیاق نوشتن و ویژگی‌های سبک سیمین ساده‌نویسی و استفاده از کلمات و اصطلاحات عامیانه است. او ترجیح می‌دهد وقایع را نشان بدهد نه وصف بکند، در واقع می‌کوشد اثرش به فیلم نزدیک بشود. از فعل و اسم بیشتر استفاده می‌کند و از قید و صفت کمتر، به شخصیت‌سازی و فضا بیشترین اهمیت را می‌دهد. کار او استناد به اضافه تخیل است. وقایع تاریخی را در ضمن داستان یا رمان، با زندگی قهرمان‌هایش ارتباط می‌دهد و قهرمان‌هایش را غالباً با درگیری با وقایع واقعی نشان می‌دهد. البته الزاماً ترتیب و توالی تاریخ را رعایت نمی‌کند، چرا که او رمان می‌نویسد نه تاریخ.[۱۲]

فعالیت‌های سیاسی

دانشور هرچند به لحاظ سیاسی گرایش به چپ داشت، اما برخلاف آل‌احمد ظاهراً هیچ گاه در قید و بند حزبی سیاسی قرار نگرفت. البته نام سیمین دانشور در سال 1323 در میان اعضای دبیرخانه حزب زنان آمده است.[۱] او با استفاده از نفوذ خانواده‌اش در حکومت به تعدادی از خانواده‌های زندانیان سیاسی کمک و برای آزادیشان تلاش می‌کرد. سیمین دانشور در پاسخ به این سؤال که چرا عضو هیچ حزب سیاسی نشده است گفته است:[۱۳]

می‌خواستم دنیا را با یک نظر وسیع و همه‌جانبه ببینم... از یک جبهه دیدن بیزارم. جلال عضو حزب توده بود. وقتی که از آن حزب انشعاب کرد، ما با هم آشنا شدیم. حزب توده به من چشمک فراوان زده بود، اما به آن حزب نپیوستم. خلیل ملکی اصرار فراوان کرد وارد نیروی سوم بشوم که نشدم. وقتی که حزب زحمتکشان علم شد، در ایران نبودم. نامه‌هایم هست به جلال می‌نوشتم پیوستنش به حزب زحمتکشان درست نیست.

سیمین علاقه شدیدی به مصدق، رهبر جبهه ملی داشت، به گونه‌ای که یوسف در سووشون، به گفته خود سیمین، همان مصدق است.[۶]نوشته‌ها و سخنان سیمین در کلاس‌های دانشگاه چنان بود که ساواک او را برنمی‌تابید، چنان که هنگام ارتقای وی از مرتبه دانشیاری به استادی در دانشگاه تهران، با اینکه به بیش از آنچه که به امتیاز ارتقاء نیاز بود، دست یافته بود اما ساواک جلوی ارتقاء او را گرفت. با این همه با تلاش‌های عزت‌اللّه نگهبان در گروه باستان‌شناسی ماند و به تدریس ادامه داد.[۶]

خانه سیمین و جلال

خانه‌ای که سیمین دانشور و جلال آل‌احمد آخرین سال‌های با هم‌بودنشان را در آن زندگی کردند، خانه‌ای در محله شمیران است که آل‌احمد با دست‌های خودش ساخته بود. در این خانه نویسندگان و متفکرین بسیاری با گرایش‌های مذهبی و غیرمذهبی از امام موسی صدر گرفته تا غلامحسین ساعدی توده‌ای گرد یکدیگر جمع می‌شدند. این خانه به‌ عنوان موزه، به همان شکل قدیم حفظ شده است.[۲]در فروردین ۱۳۹۸، شورای شهر تهران تصویب کرد کوچه‌ رهبری در نزدیکی خانه سیمین و جلال به نام سیمین دانشور نامگذاری شود.[۳]

سیمین دانشور در اسفند 1390 درگذشت و پیکر او در بهشت زهرای تهران در کنار خواهرش، ویکتوریا، به خاک سپرده شد.

آثار

داستان

  1. آتش خاموش (مجموعه 16 داستان) (1327). تهران: علمی.[۴]
  2. سووشون (1348). تهران: خوارزمی.[۵]
  3. شهری چون بهشت (مجموعه 10 داستان) (1354). تهران: کتاب موج.[۶]
  4. کتاب آبان یک (1357). تهران: آبان.[۷]
  5. بی کی سلام کنم (مجموعه 10 داستان) (1359). تهران: خوارزمی.[۸]
  6. جزیره سرگردانی (1372). جلد اول. تهران: خوارزمی.[۹]
  7. از پرنده‌های مهاجر بپرس (مجموعه 10 داستان) (1376). تهران: نشر کانون: نشر نو.[۱۰]
  8. ساربان سرگردان (1380). تهران: خوارزمی.[۱۱]
  9. انتخاب: مجموعه داستان (1386). تهران: قطره.[۱۲]

ترجمه

  1. کارنگی، دیل (ــ13). راز موفق زیستن. تهران: مؤسسه مطبوعاتی امیرکبیر.[۱۳]
  2. گورکی، ماکسیم (1329). تیفوس، با چند خاطره از چخوف. تهران: امیرکبیر.[۱۴]
  3. چخ‍وف‌، آن‍ت‍ون‌ پ‍اول‍ووی‍چ‌ (1329). تی‍ف‍وس‌ آن‍ت‍وان‌ چ‍خ‍وف‌. چ‍ن‍دخ‍اطره‌ از چ‍خ‍وف‌. ته‍ران‌: ام‍ی‍رک‍ب‍ی‍ر.[۱۵]
  4. شنیتسلر، آرتور (1332). بئاتریس. تهران: بنگاه مطبوعاتی رواق.[۱۶]
  5. آل‌احمد، جلال (1333). اورازان. ترجمه‌ی مقدمه‌ی مونوگرافی (تک‌نگاری) به زبان انگلیسی. تهران.[۱۷]
  6. سارویان، ویلیام (1333). کمدی انسانی. تهران: ابن سینا.[۱۸]
  7. هاثورن، ناتانیل (1334). داغ ننگ. تهران: نیل.[۱۹]
  8. کورلندر، هرولد (1337). همراه آفتاب. تهران: کتابفروشی و چاپخانه محمدحسن علمی: مؤسسه انتشارات فرانکلین‏‫.[۲۰]
  9. چخوف، آنتوان (1341). دشمنان. تهران: بی‌نا.[۲۱]
  10. چخوف، آن‍ت‍ون‌ پ‍اول‍ووی‍چ‌ (1347). باغ آلبالو. تهران: نیل.[۲۲]
  11. چهل طوطی (1351). همراه جلال آل‌احمد. تهران: موج.[۲۳]
  12. پیتون، آلن (1351). بنال وطن. تهران: خوارزمی.[۲۴]
  13. ماه عسل آفتابی: مجموعه داستان (1362). تهران: رواق: فردوسی.[۲۵]
  14. شپ‍رد، ارن‍س‍ت‌ ه‍وارد (1385). کی گفت هو؟. تهران: طلوع دانش.[۲۶]
  15. بات‍را، پ‍روم‍ود (1386). گاوها به آسانی شیر نمی‌دهند!: اسرار مدیریت موفق در خانه و تجارتخانه. قم: فراگفت: فراروی.[۲۷]
  16. دویل، جارد (1386). روابط عاطفی همسران. قم: فراگفت: آفرینه.[۲۸]
  17. چان، پاتریک (1389). جاده‌های پیروزی: آسان‌ترین راه‌ها برای رسیدن به قله‌های موفقیت. قم: فراگفت. [۲۹]
  18. باترا، پرومود (1389). راهکارهای ساده برای تربیت دختران موفق. ترجمه به همراه حسنعلی میرزابیگی. تهران: آیینه دانش: علم‌آفرین: کانون پژوهش: فن‌افزار.[۳۰]
  19. باترا، پرومود (1389). راهکارهای ساده برای تربیت پسران موفق. ترجمه به همراه حسنعلی میرزابیگی. قم: آیینه دانش: علم‌آفرین: کانون پژوهش: فن‌افزار.[۳۱]
  20. گری، جان (1389). مردان مریخی، زنان ونوسی. قم: آئینه دانش.[۳۲]
  21. شاو، برنارد (1393). سرباز شکلاتی. تهران: روزنه.[۳۳]
  22. ذِن بودیسم سوزوکی (دو فصل آن منتشر شده است)[۱]

تحقیق و پژوهش و جستار

  1. راهنمای صنایع ایران (بی‌تا). بی‌جا.
  2. شاهکارهای فرش ایران (بی‌تا). با همکاری خانم دکتر نامی. 2 جلد (انگلیسی ـ فارسی). تهران.[۱]
  3. شوهر من جلال (بی‌تا). بی‌جا.[۳۴]
  4. غروب جلال (1360). تهران.[۳۵]
  5. شناخت و تحسین هنر (1375). تهران: کتاب سیامک.[۳۶]
  6. نامه‌های سیمین دانشور و جلال آل احمد (1383-1385). 3 جلد. به اهتمام مسعود جزی. تهران: نیلوفر.[۳۷]
  7. ‏‫علم‌الجمال و جمال در ادب فارسی (1389). بازنگری و تدوین مسعود جعفری. تهران: نشر قطره.[۳۸]

نقل قول

بسیاری از جملات سیمین دانشور تبدیل به نقل قول شده است، از جمله:

  • آنقدر مدارا کرده‌ام که دیگر مدارا عادتم شده؛ وقتی خیلی نرم شدی همه تو را خم می‌کنند….!
  • کاش دنیا دست زن‌ها بود زن‌ها که زاییده‌اند یعنی خلق کرده‌اند!!! و قدر مخلوق خودشان را می‌دانند قدر تحمل و حوصله و یکنواختی و برای خود هیچ کاری نتوانستن را. شاید مردها چون هیچوقت خالق نبوده‌اند آنقدر خود را به آب و آتش می‌زنند تا چیزی بیافرینند اگر دنیا دست زن‌ها بود، جنگ کجا بود؟
  • آدم باید در این دنیا یک کار بزرگتری از زندگی روزمره بکند. باید بتواند چیزی را تغییر بدهد. حالا که کاری نماند بکنم پس عشق می‌ورزم…


منابع

  1. ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ آژند، یعقوب (1383). خاتون خطه قصه. در ب‍ر س‍اح‍ل‌ ج‍زی‍ره‌ س‍رگ‍ردان‍ی‌ (ج‍ش‍ن‌ن‍ام‍ه‌ س‍ی‍م‍ی‍ن‌ دان‍ش‍ور) (1383). ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ ع‍ل‍ی‌ ده‍ب‍اش‍ی. ت‍ه‍ران‌: س‍خ‍ن‌. صص101-109.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ پناهی‌فرد، سیمین (1390). سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش. تهران: سمیر. ص33-35.
  3. یاد جلال آل‌احمد در گفتگو با سیمین دانشور (1366). کیهان فرهنگی. سال چهارم. شماره 6. شهریور 1366.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ پناهی‌فرد، سیمین (1390). سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش. تهران: سمیر. صص38-41.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ پناهی‌فرد، سیمین (1390). سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش. تهران: سمیر. صص29-30.
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ سرو سیمین: یادنامه دکتر سیمین دانشور (1396). به کوشش شاهین آریامنش. تهران: پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری. صص20-21.
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ عابدینی، حسن (1400). دختران شهرزاد. تهران: نشر چشمه. صص130-132.
  8. عابدینی، حسن (1400). دختران شهرزاد. تهران: نشر چشمه. ص 141.
  9. دانشور، سیمین (1365). شهری چون بهشت. تهران: خوارزمی. چاپ ششم. ص 7.
  10. عابدینی، حسن (1400). دختران شهرزاد. تهران: نشر چشمه. ص 106.
  11. میرصادقی، جمال (1383). سیمین دانشور و قصه نویسی. در ب‍ر س‍اح‍ل‌ ج‍زی‍ره‌ س‍رگ‍ردان‍ی‌ (ج‍ش‍ن‌ن‍ام‍ه‌ س‍ی‍م‍ی‍ن‌ دان‍ش‍ور) (1383). ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ ع‍ل‍ی‌ ده‍ب‍اش‍ی. ت‍ه‍ران‌: س‍خ‍ن‌. ‌صص195-196.
  12. دهباشی، علی (1383). پای صحبت سیمین دانشور. در ب‍ر س‍اح‍ل‌ ج‍زی‍ره‌ س‍رگ‍ردان‍ی‌ (ج‍ش‍ن‌ن‍ام‍ه‌ س‍ی‍م‍ی‍ن‌ دان‍ش‍ور) (1383). ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ ع‍ل‍ی‌ ده‍ب‍اش‍ی. ت‍ه‍ران‌: س‍خ‍ن‌. ‌صص1002-1006.
  13. پناهی‌فرد، سیمین (1390). سیمین دانشور در آیینه‌ی آثارش. تهران: سمیر. ص46-49.

پیوند به بیرون

  1. روزنامه همشهری
  2. خبرگزاری ایسنا
  3. سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران
  4. پایگاه اطلاع‌رسانی کتابخانه‌های ایران (lib)

نگارخانه


نویسنده: حکمت بروجردی