تفاوت میان نسخههای «فخرآفاق پارسای»
Boroujerdi (بحث | مشارکتها) |
H-ghahremani (بحث | مشارکتها) |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایششده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۳: | سطر ۳: | ||
فخرآفاق پارسای روزنامهنگار دوران مشروطه و از فعالان جنبش زنان در ایران در سال 1277 در تهران به دنیا آمد. او در چهارده سالگی با مردی به نام جوادی ازدواج کرد و از او صاحب یک پسر شد. اما پس از مدت کوتاهی از او جدا شد و به عقد ازدواج فرخدین پارسای، از نوادگان [https://fa.wikishia.net/view/%D9%85%D9%84%D8%A7_%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%82%DB%8C ملا احمد نراقی] درآمد. فرخدین پارسای که نویسنده و مدیر روزنامه بود ابتدا بنا به سنتی خانوادگی معمم شد، اما بعدها عمامه را از سر برداشت و به سلک متجددین درآمد.<ref name=":1">پیرنیا، منصوره (2007). ''خانم وزیر خاطرات و دستنوشتههای فرخرو پارسای''. آمریکا: مهر ایران. </ref> | فخرآفاق پارسای روزنامهنگار دوران مشروطه و از فعالان جنبش زنان در ایران در سال 1277 در تهران به دنیا آمد. او در چهارده سالگی با مردی به نام جوادی ازدواج کرد و از او صاحب یک پسر شد. اما پس از مدت کوتاهی از او جدا شد و به عقد ازدواج فرخدین پارسای، از نوادگان [https://fa.wikishia.net/view/%D9%85%D9%84%D8%A7_%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%82%DB%8C ملا احمد نراقی] درآمد. فرخدین پارسای که نویسنده و مدیر روزنامه بود ابتدا بنا به سنتی خانوادگی معمم شد، اما بعدها عمامه را از سر برداشت و به سلک متجددین درآمد.<ref name=":1">پیرنیا، منصوره (2007). ''خانم وزیر خاطرات و دستنوشتههای فرخرو پارسای''. آمریکا: مهر ایران. </ref> | ||
فخرآفاق پس از ازدواج نام خانوادگی همسر را برای خود انتخاب کرد و حتی نام کوچک خود را از بتول به فخرآفاق تغییر داد.<ref name=":1" /> پدرش کریم مردی متعصب بود که اجازه درس خواندن به دخترش را نمیداد. اما علیرغم مخالفت پدر و دور از چشم او، با کمک پدربزرگش از پنج سالگی در مکتبخانهای نزد ملا باجی شمیرانی درس خواندن را آغاز کرد و در پنج سالگی جزء آخر قرآن را که در مکتبخانه به | فخرآفاق پس از ازدواج نام خانوادگی همسر را برای خود انتخاب کرد و حتی نام کوچک خود را از بتول به فخرآفاق تغییر داد.<ref name=":1" /> پدرش کریم مردی متعصب بود که اجازه درس خواندن به دخترش را نمیداد. اما علیرغم مخالفت پدر و دور از چشم او، با کمک پدربزرگش از پنج سالگی در مکتبخانهای نزد ملا باجی شمیرانی درس خواندن را آغاز کرد و در پنج سالگی جزء آخر قرآن را که در مکتبخانه به عمه جزء معروف بود فرا گرفت. از 6 سالگی به مدرسهای که درست به خانه آنها چسبیده بود رفت و دور از چشم پدر تا امتحانات نهایی کلاس ششم تحصیلات خود را ادامه داد. اما درست در زمان امتحانات نهایی کلاس ششم پدرش متوجه تحصیل او شد و برای این که نتواند گواهی ششم ابتدایی را بگیرد او را از ادامه تحصیل باز داشت.<ref name=":1" /> | ||
فخرآفاق در چهارده سالگی شروع به تدريس در يكی از دبستانهای تازه تأسيس شهر تهران كرد. او پس از ازدواج با فرخدین به سبب شغل همسر ناچار به مشهد رفت. در مشهد مدتی در مدرسه فروغالسلطنه مشغول به تدریس شد. در همان زمان نشریه | فخرآفاق در چهارده سالگی شروع به تدريس در يكی از دبستانهای تازه تأسيس شهر تهران كرد. او پس از ازدواج با فرخدین به سبب شغل همسر ناچار به مشهد رفت. در مشهد مدتی در مدرسه فروغالسلطنه مشغول به تدریس شد. در همان زمان نشریه [[جهان زنان|''جهان زنان'']] را به کمک همسرش منتشر کرد. مجله [[جهان زنان|''جهان زنان'']] با هدف تفهیم لزوم تعلیم و تعلم زنان و آشنا كردن آنان به حقوقشان در سال 1299 شمسی منتشر شد. فخرآفاق پارسای معتقد بود كه در شرايط فعلی زنان نبايد در سياست مداخله كنند يا با مخالفان حقوق زنان درگير شوند؛ بلكه بايد با همان احساسات و عواطف و صداقت و تقاضای حمايت از مردان زمامدار، عجالتاً استدعا و تمنا كنند كه وسيله تعليم زنان هرچه بيشتر فراهم شده و نشر معارف در ميان زنان توسعه بيشتر يابد. | ||
بعد از بازگشت به تهران، پارسای در شماره چهارم این نشریه دو مقاله با عنوان | بعد از بازگشت به تهران، پارسای در شماره چهارم این نشریه دو مقاله با عنوان موقعیت دردناک زنان ما و لزوم توجه به وضع ازدواج و لزوم تعلیم و تربیت برای زنان را منتشر کرد که موجب برانگیختن خشم عدهای شد.<ref name=":2">پیرنیا، منصوره (1374). ''سالار زنان ایران''. واشنگتن: مهرایران. ص71.</ref> انتشار مقالهای با عنوان ''از حالا'' در شماره پنجم آن (نخستین شماره منتشره در تهران)، كه در آن زنان به همكاری با مردان دعوت شده بودند، غوغایی بر پا كرد و مدیر آن فرخدین پارسای و سردبیر آن فخرآفاق پارسای، به اتهام مخالفت با دین، به اراک تبعید شدند.<ref>از حالا (1340). ''جهان زنان''، سال 1، ش 5، محرّم، 4-7.</ref> فخرآفاق نخستین زن روزنامهنگار است که تبعید شد. او و همسرش به شهر اراک تبعید شدند. اما پیش از رسیدن به اراک به دلایلی که فرخدین پارسای در نامهای توضیح میدهد در قم ماندند. متن نامه به قرار زیر است:<ref name=":0">ببران، صدیقه (1381). ''نشریات ویژه زنان: سیر تاریخی نشریات زنان در ایران معاصر''. تهران: روشنگران و مطالعات زنان. ص71.</ref><blockquote> | ||
... من و خانمم به اراک تبعید شدیم ووقتی به قم وارد شدیم احساس کردیم که عزیمت ما به اراک خطرناک است، زیرا گفتوگوهای تهران در مجالس و منابر دال بر تکفیر خانم من در قم هم منعکس شده بودو.... شنیدم که مدیره جهان زنان را در ردیف دشمنان خانواده رسول سب مینمایند. و چون در اراک هم چند نفری را به اسم بهائی و سوزاندن قرآن مقتول ساخته بودند از رفتن به اراک منصرف و در قم دور از جنجال اقامت گزیدیم. | ... من و خانمم به اراک تبعید شدیم ووقتی به قم وارد شدیم احساس کردیم که عزیمت ما به اراک خطرناک است، زیرا گفتوگوهای تهران در مجالس و منابر دال بر تکفیر خانم من در قم هم منعکس شده بودو.... شنیدم که مدیره جهان زنان را در ردیف دشمنان خانواده رسول سب مینمایند. و چون در اراک هم چند نفری را به اسم بهائی و سوزاندن قرآن مقتول ساخته بودند از رفتن به اراک منصرف و در قم دور از جنجال اقامت گزیدیم.</blockquote> | ||
در قم دخترش [[فرخرو پارسای]] به دنیا آمد. آنها پس از دو سال با میانجیگری مستوفیالممالک دوباره به تهران بازگشتند و این بار فخرآفاق به عضویت [[جمعیت نسوان وطنخواه ایران]]<ref name=":2" /> که سازمانی با گرایشات سوسیالیستی بود درآمد و فعاليتهای خويش را در راه احقاق حقوق زنان در اين سازمان و در نشريه آن ادامه داد. او پنج فرزند داشت. از تاريخ فوت او اطلاع درستی در دسترس نيست. اما در زمان اعدام فرخرو پارسای او زنده بوده است. | |||
در قم دخترش [[فرخرو پارسای]] به دنیا آمد. آنها پس از دو سال با میانجیگری مستوفیالممالک دوباره به تهران بازگشتند و این بار فخرآفاق به عضویت | |||
<br /> | <br /> | ||
سطر ۱۹: | سطر ۱۸: | ||
نامه اعتراضيه شهيد سيد حسن مدرس به مندرجات انحرافی مجله "جهان زنان" بدين شرح است: | نامه اعتراضيه شهيد سيد حسن مدرس به مندرجات انحرافی مجله "جهان زنان" بدين شرح است: | ||
بسم الله الرحمن الرحيم – حضور مبارك حضرت مولائی آقای امير اعلم وزير معارف و اوقاف، زحمت میدهم شماره پنجم مجله جهان زنان را مطالعه كردم غير از پنج الی شش ورق اول موضوع بحث امثال من نيست و الا عرض میكردم كه آنها هم چندان مفيد نيست. اما چند ورق اول مجملات و مبهماتی است كه از روی جهل و بیاطلاعی از حقوق مشروع و غير مشروع زنهای ملل دنيا اظهار شده. البته تصديق خواهيد فرمود كه ارشاد از روی جهل غير از فساد و ضلالت نتيجه ندارد. اگر نويسنده انكار دارد بفرماييد حاضر شده، خود شما هم تشريف داشته باشيد تا واضح شود كه صاحب اين كلمات ابدا واقف از حقوق زنها به قانون اسلام نيست تا بفهمد كه حقوق آنها و آسايش آنها در قانون اسلام زايد بر آنچه خيال میكنند مراعات شده. | |||
بلی، عيش و عشرت و تمتع از او منحصر بيت شوهر است و بالجمله بايد سعی كرد كه حقوقی كه در اسلام مقرر است مجری شود. هر عيب كه هست از مسلمانی ماست. در خاتمه عرض میكنم جاهل است گوينده و نويسنده اين اوراق و قابليت نوشتن و انتشار دادن اين گونه مطالب را ندارد. والله يهدی من يشاء | بلی، عيش و عشرت و تمتع از او منحصر بيت شوهر است و بالجمله بايد سعی كرد كه حقوقی كه در اسلام مقرر است مجری شود. هر عيب كه هست از مسلمانی ماست. در خاتمه عرض میكنم جاهل است گوينده و نويسنده اين اوراق و قابليت نوشتن و انتشار دادن اين گونه مطالب را ندارد. والله يهدی من يشاء | ||
و السلام عليكم | و السلام عليكم ـ فی ۱۴شهر صفر ۱۳۴۰ ـ سيد حسن المدرس | ||
<br /> | <br /> | ||
سطر ۳۷: | سطر ۳۶: | ||
نویسنده: | نویسنده: حکمت بروجردی |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۲۳
فخرآفاق (بتول) پارسای (1277ـ ؟) روزنامهنگار دوران مشروطه و از فعالان جنبش زنان در ایران بود.
زندگینامه
فخرآفاق پارسای روزنامهنگار دوران مشروطه و از فعالان جنبش زنان در ایران در سال 1277 در تهران به دنیا آمد. او در چهارده سالگی با مردی به نام جوادی ازدواج کرد و از او صاحب یک پسر شد. اما پس از مدت کوتاهی از او جدا شد و به عقد ازدواج فرخدین پارسای، از نوادگان ملا احمد نراقی درآمد. فرخدین پارسای که نویسنده و مدیر روزنامه بود ابتدا بنا به سنتی خانوادگی معمم شد، اما بعدها عمامه را از سر برداشت و به سلک متجددین درآمد.[۱]
فخرآفاق پس از ازدواج نام خانوادگی همسر را برای خود انتخاب کرد و حتی نام کوچک خود را از بتول به فخرآفاق تغییر داد.[۱] پدرش کریم مردی متعصب بود که اجازه درس خواندن به دخترش را نمیداد. اما علیرغم مخالفت پدر و دور از چشم او، با کمک پدربزرگش از پنج سالگی در مکتبخانهای نزد ملا باجی شمیرانی درس خواندن را آغاز کرد و در پنج سالگی جزء آخر قرآن را که در مکتبخانه به عمه جزء معروف بود فرا گرفت. از 6 سالگی به مدرسهای که درست به خانه آنها چسبیده بود رفت و دور از چشم پدر تا امتحانات نهایی کلاس ششم تحصیلات خود را ادامه داد. اما درست در زمان امتحانات نهایی کلاس ششم پدرش متوجه تحصیل او شد و برای این که نتواند گواهی ششم ابتدایی را بگیرد او را از ادامه تحصیل باز داشت.[۱]
فخرآفاق در چهارده سالگی شروع به تدريس در يكی از دبستانهای تازه تأسيس شهر تهران كرد. او پس از ازدواج با فرخدین به سبب شغل همسر ناچار به مشهد رفت. در مشهد مدتی در مدرسه فروغالسلطنه مشغول به تدریس شد. در همان زمان نشریه جهان زنان را به کمک همسرش منتشر کرد. مجله جهان زنان با هدف تفهیم لزوم تعلیم و تعلم زنان و آشنا كردن آنان به حقوقشان در سال 1299 شمسی منتشر شد. فخرآفاق پارسای معتقد بود كه در شرايط فعلی زنان نبايد در سياست مداخله كنند يا با مخالفان حقوق زنان درگير شوند؛ بلكه بايد با همان احساسات و عواطف و صداقت و تقاضای حمايت از مردان زمامدار، عجالتاً استدعا و تمنا كنند كه وسيله تعليم زنان هرچه بيشتر فراهم شده و نشر معارف در ميان زنان توسعه بيشتر يابد.
بعد از بازگشت به تهران، پارسای در شماره چهارم این نشریه دو مقاله با عنوان موقعیت دردناک زنان ما و لزوم توجه به وضع ازدواج و لزوم تعلیم و تربیت برای زنان را منتشر کرد که موجب برانگیختن خشم عدهای شد.[۲] انتشار مقالهای با عنوان از حالا در شماره پنجم آن (نخستین شماره منتشره در تهران)، كه در آن زنان به همكاری با مردان دعوت شده بودند، غوغایی بر پا كرد و مدیر آن فرخدین پارسای و سردبیر آن فخرآفاق پارسای، به اتهام مخالفت با دین، به اراک تبعید شدند.[۳] فخرآفاق نخستین زن روزنامهنگار است که تبعید شد. او و همسرش به شهر اراک تبعید شدند. اما پیش از رسیدن به اراک به دلایلی که فرخدین پارسای در نامهای توضیح میدهد در قم ماندند. متن نامه به قرار زیر است:[۴]
... من و خانمم به اراک تبعید شدیم ووقتی به قم وارد شدیم احساس کردیم که عزیمت ما به اراک خطرناک است، زیرا گفتوگوهای تهران در مجالس و منابر دال بر تکفیر خانم من در قم هم منعکس شده بودو.... شنیدم که مدیره جهان زنان را در ردیف دشمنان خانواده رسول سب مینمایند. و چون در اراک هم چند نفری را به اسم بهائی و سوزاندن قرآن مقتول ساخته بودند از رفتن به اراک منصرف و در قم دور از جنجال اقامت گزیدیم.
در قم دخترش فرخرو پارسای به دنیا آمد. آنها پس از دو سال با میانجیگری مستوفیالممالک دوباره به تهران بازگشتند و این بار فخرآفاق به عضویت جمعیت نسوان وطنخواه ایران[۲] که سازمانی با گرایشات سوسیالیستی بود درآمد و فعاليتهای خويش را در راه احقاق حقوق زنان در اين سازمان و در نشريه آن ادامه داد. او پنج فرزند داشت. از تاريخ فوت او اطلاع درستی در دسترس نيست. اما در زمان اعدام فرخرو پارسای او زنده بوده است.
نامه اعتراضی سید حسن مدرس
نامه اعتراضيه شهيد سيد حسن مدرس به مندرجات انحرافی مجله "جهان زنان" بدين شرح است:
بسم الله الرحمن الرحيم – حضور مبارك حضرت مولائی آقای امير اعلم وزير معارف و اوقاف، زحمت میدهم شماره پنجم مجله جهان زنان را مطالعه كردم غير از پنج الی شش ورق اول موضوع بحث امثال من نيست و الا عرض میكردم كه آنها هم چندان مفيد نيست. اما چند ورق اول مجملات و مبهماتی است كه از روی جهل و بیاطلاعی از حقوق مشروع و غير مشروع زنهای ملل دنيا اظهار شده. البته تصديق خواهيد فرمود كه ارشاد از روی جهل غير از فساد و ضلالت نتيجه ندارد. اگر نويسنده انكار دارد بفرماييد حاضر شده، خود شما هم تشريف داشته باشيد تا واضح شود كه صاحب اين كلمات ابدا واقف از حقوق زنها به قانون اسلام نيست تا بفهمد كه حقوق آنها و آسايش آنها در قانون اسلام زايد بر آنچه خيال میكنند مراعات شده.
بلی، عيش و عشرت و تمتع از او منحصر بيت شوهر است و بالجمله بايد سعی كرد كه حقوقی كه در اسلام مقرر است مجری شود. هر عيب كه هست از مسلمانی ماست. در خاتمه عرض میكنم جاهل است گوينده و نويسنده اين اوراق و قابليت نوشتن و انتشار دادن اين گونه مطالب را ندارد. والله يهدی من يشاء
و السلام عليكم ـ فی ۱۴شهر صفر ۱۳۴۰ ـ سيد حسن المدرس
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ پیرنیا، منصوره (2007). خانم وزیر خاطرات و دستنوشتههای فرخرو پارسای. آمریکا: مهر ایران.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ پیرنیا، منصوره (1374). سالار زنان ایران. واشنگتن: مهرایران. ص71.
- ↑ از حالا (1340). جهان زنان، سال 1، ش 5، محرّم، 4-7.
- ↑ ببران، صدیقه (1381). نشریات ویژه زنان: سیر تاریخی نشریات زنان در ایران معاصر. تهران: روشنگران و مطالعات زنان. ص71.
پیوند به بیرون
نویسنده: حکمت بروجردی