کلیجه
کلیجه یا کلیچه/kolij(č)a/جامه پنبهدوزی شده، جامه نیم آستین،کوتاهتر از قبا که در زمستان میپوشیدند.[۲]
گویشها
این واژه در گویشهای مختلف به گونههای مختلف تلفظ میشود. در قاسمآباد گیلان الیجه/olija/، در گویش آشتیانی کلاژه /kolāža/، در گویش آمرهای کلاجیه /kolājjia/ و در گویش گزی کولچّه/kuleče/ تلفظ میشود.[۲]
انواع
کلیجه بالاپوشی بلند و از لباسهای سنتی مشترک میان زنان و مردان ایرانی بوده که از دوره صفویه مرسوم شد و در دوره افشاریه، زندیه و قاجار نیز متداول بود. در دوره قاجار به آن شاپکین یا چاپکین هم میگفتند و از انواع لباس رو و بدون یقه و جلو باز بوده است. در ابتدا بلندی آن تا مچ پا یا حتی کفش میرسید. رفته رفته قد دامن آن کوتاهتر شد، به گونهای که تبدیل به نیم تنه شد.[۳] از چپ به راست روی هم قرار میگرفت و در سمت راست با دکمه بسته میشد. کلیجه به کمر میچسبید و زیر بغلهای آن برای سهولت در حرکت باز بود در زیر کمر آن سه دکمه در کنار هم دوخته شده بود و گاه جیبهایی بزرگ داشت. کلیجه زنان بلندتر از مردان بود. آن را زیر قبا که چسبان بود میپوشیدند.[۴] آستین آن بلند و از جنس ململ شفاف و یا کوتاه بود. قسمتهای مختلف آن با ملیلهدوزی زینت میشد. عمدتاً در هوای سرد[۵] و اغلب با آستینهای خالی و آویزان بر روی دوش انداخته میشد.
جنس و شکل
کلیجه بالاپوشی بلند طی سلطنت فتحعلی شاه ـ۱۲۱۲ تا ۱۲۵۰ ق. تا زانو بود ولی بعدها فقط تا رانها میرسید و بنابراین از لباده و سرداری یا پالتویی سبک اروپایی کوتاهتر بوده است. از جنس ماهوت یا پشم شتر با آستری از همان جنس یا از جنس پوست بره بخارا بود. برخی از کلیجهها از بهترین ماهوت انگلیسی دوخته و با الیاف طلایی حاشیهدوزی شده و مابقی از مرغوبترین کشمیر درست میشد. همسران سردمداران و بازرگانان کلیجههایی از زربفت ابریشمی یا مخمل خرمایی و یا قرمز که با قیطان یا نواری روی سر آستینها تزیین میشد میپوشیدند و زنان طبقه متوسط انواع پر چین کلیجه را به تن میکردند. این نوع بالاپوش در روستاها و شهرستانهای کوچک رواج داشت. مثلا در قاسمآباد گیلان سابقاً زنان خانهای محلی در هوای سرد به جای جلیقهای که امروزه پوشیده میشود کلیجه (به زبان محلی، اُلیجه) به تن میکردند. این کلیجه جلیقهای از ابریشم براق یا مخمل چسبان بود با آستینهای کوتاه و حاشیهدوزی یا پولکدوزی در انتهای آستینها.[۶]
منابع
- ↑ غیبی، مهرآسا (1384). هشت هزارسال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی. تهران: هیرمند. ص470.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ حسن دوست، محمد (1393). فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی. ج4. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی. ص2243.
- ↑ ضیاءپور، جلیل (1347). پوشاک زنان ایران از کهنترین زمان تا آغاز شاهنشاهی پهلوی. تهران: وزارت فرهنگ و هنر. ص176.
- ↑ غیبی، مهرآسا (1384). هشت هزارسال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی. تهران: هیرمند. ص432.
- ↑ نگار زن: تاریخ مصور لباس زن در ایران (1352). تهران: انجمن بینالمللی زنان در ایران. ص11.
- ↑ پوشاک در ایران زمین (1382). ترجمه پیمان متین. تهران: امیرکبیر. ص378.
نویسنده: حکمت بروجردی