خاله رو رو

از دانشنامه الکترونیکی زنان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
نمایش خاله رو رو

خاله رو رو /xāle rowrow/ نام نمایشنامه‌ای است عامیانه که در دوره قاجار در منازل و مجالس زنانه اجرا می‌شد. امروزه در فرهنگ عامیانه به زن باردار در ماه نهم خاله رو رو گویند.

موضوع نمایش

یکی از معروف‌ترین بازی‌های نمایشی رایج و خانگی در اغلب شهرها نمایش خاله رو رو یا خاله مو مو بود. این نمایش در دوره قاجار توسط زنان خوش سر و زبان یا توسط بازیگران مطرب حرفه‌ای در مجالس زنانه مانند عروسی و ختنه سوران و مهمانی‌ها اجرا می‌شد. در هیچ یک از روایات این بازی دیباچه و توضیحی درباره مضمون آن داده نمی‌شود، ولی عمدتا طنزی کنایه‌آمیز درباره زنانی است که هوسبازند. شاید اصطلاح خاله رو رو نیز از همین رو انتخاب شده باشد، زیرا زنی را در نظر می‌آورد که هر ساعت به جایی می‌رود و هر دم با مردی ارتباط دارد و مانند روروک دائم در حرکت است.[۱]


اشکال نمایش

تعداد بازیگران در شهرهای مختلف تفاوت می‌کرد و کم و زیاد می‌شد. ولی به طور عادی از سه ـ چهار نفر کمتر نمی‌شد. یکی خاله رو رو بود و یکی خاله که لقب عمومی زنان کهنسال و مو سپید بوده است، دیگری ماما و یک نفر هم کسی که ضرب و آهنگ می‌زد. البته جمعیت هم در مکالمات شرکت می‌کردند و با کف و بشکن با بازیگران همراهی می‌کردند. خاله رو رو که زن جوانی بود آرایشی غلیظ داشت و چادر نماز یا ملحفه به هم پیچیده‌ای را مچاله کرده و در زیر لباس بر روی شکم می‌بست.[۲] او ابتدا بلند می‌شد و آرام آرام می‌رقصید و به همراه ساز و ضرب جملاتی موزون را می‌خواند.

نمایش مجموعه‌ای از سوال و جواب‌ها به صورت موزون از این زن باردار بود که در شهرهای مختلف به گونه‌های متفاوت بیان می‌شده است. داستان این گونه آغاز می‌شد و تا زایمان عروس ادامه می‌­یافت.

بازیگران در وسط اتاق می‌نشستند و تماشاگران که مهمانان «خاله رو رو» محسوب می­‌شدند دور تا دور اتاق. بدون آنکه پرده تعویض شود، هر نشست و برخاست، نشانگر گذشت مدت زمانی برابر یک ماه بود.

روایت معروف

خاله: خاله رو رو و رو، رشته پلو، عدس پلو، گندم و جو، چن ماهه داری؟ خاله چرا نمی‌زائی؟

زائو: خاله جون قربونتم، حیرونتم، صدقه بلاگردونتم، آتیش سر قلیونتم، رفیق راه کرمونتم یک ماهه عروس، دو ماهه دارم، خاله حالشا ندارم.

این تصنیف برای هر ماه بارداری تکرار می‌شود تا به ماه نهم برسد:

خاله: خاله رو، رو رو و رو، رشته پلو، عدس پلو، گندم و جو، چن ماهه داری؟ خاله چرا نمی‌زائی؟

زائو: خاله جون ماهش سر اومد، خاله جون باباش نیومد.

(در اینجا آهنگ ضرب یا دایره عوض می‌شود و زائو که حالا موقع زاییدنش است شروع به داد و فریاد و جیغ زدن می‌کند، و وانمود می‌کند که بچه در حال آمدن است. البته در این قسمت جمعیت هم همکاری می‌کند و با کف زدن و بشکن زدن بازی را گرمتر می‌کند).

زائو: دایی دایی جون/ مهمانان: اوفینا

زائو: زن دایی جون/ مهمانان: اوفینا

زائو: ننه ما بگین/ مهمانان: اوفینا

زائو: بابا ما بگین/ مهمانان: اوفینا

زائو: خاله ما بگین/ مهمانان: اوفینا

زائو: پاشنۀ پام/ مهمانان: اوفینا

زائو: شقیقه هام/ مهمانان: اوفینا

...

زائو: ماماچۀ پیر/ مهمانان: اوفینا

زائو: بچه را بگیر/ مهمانان: اوفینا

...

زائو: دعا کنین پسر باشه/ مهمانان: اوفینا

زائو: مثل باباش کچل باشه/ مهمانان: اوفینا

...

زائو: باباش نیومد/ مهمانان: اوفینا

زائو: عمه ش نیومد/ مهمانان: اوفینا

در اینجا دوباره ضرب عوض می‌شود و در میان خنده و هیاهوی جمعیت بازیگر ادامه می‌دهد:

زائو: ای خدا ماهم سر اومد، بابای بچم نیومد

ای خدا ماهم سر اومد، عمۀ بچم نیومد

ای خدا ماهم سر اومد، سیسمونی بچم نیومد

ای خدا ماهم سر اومد، بابای بچم نیومد[۳]

در این موقع چند تا زن به اطاق دیگری می‌روند و یک خوانچه می‌گیرند. روی خوانچه هم یک پارچه سرخ رنگ پهن می‌کنند و روی سرشان می‌گذارند و به داخل اطاق می‌آورند. زائو بقچه یا چادری را که زیر شکم بسته بیرون می‌آورد. زنی از میان جمعیت قابله می‌شود و آن را بر می‌دارد و قنداق پیچ می‌کند و در حالی که می‌رقصد آن را جلو یکی یکی زن‌ها می‌گیرد و می‌گوید:

بگذارم و بردارم، قنادش کنم/ بگذارم و بردارم نجارش کنم/ بگذارم و بردارم بقالش کنم  

همینطور همۀ شغل ها را اسم می‌برد. زن‌ها هر کدام بنا به وسع خود پول یا شیرینی لای قنداق بچه می‌گذارند.


در بعضی شهرها به جای «خاله رو رو» بر اساس نوع گویش جایگزین‌های دیگری به کار برده می‌شود. به عنوان نمونه در کرمان گفته می‌شد:

نونونو هل مهلو /hel Mehelow/، شیرین پلو، عاروس نو، چن ماهه داری؟ خاله چرا نمی‌زائی؟

زائو می‌گفت: خاله جون قربونتم، حیرونتم، صدقه بلاگردونتم، آتیش سر قلیونتم، رفیق ره تهرونتم، ماشالا بگو، به کسی نگو، یه ماهه عروس دوماهه دارم.[۱]

در روایت شیراز گفته می‌شد: خاله مومومو، رو رو رو، عدس پلو، گندم و جو، تو باغ نو، خوردم قلو، کردم نرو، رفتم لواو، خاله جون یی‌ما عروسم، دوماهه دارم، خاله چرا نمی‌زایم؟[۴]

و در یزد: علی لولوئی لو /lowlowilow/ لولوئی لو

در روایت کرمان زائو در آخرین مرحله گوید:

ای دختوا عاروس مَشِن بد دردیه/ ای یاروا دومات بشن خوب کاریه[۱]

این نمایشنامه حاکی از مشکلاتی است که زنان در اثر بی‌مسئولیتی مردان بدان دچار می­‌شوند.


منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ انجوی شیرازی، سید ابوالقاسم (1352). بازی‌های نمایشی. تهران: امیرکبیر. صص1-7.
  2. کتیرایی، محمود (1378). از خشت تا خشت. تهران: ثالث. ص۳۸۵.
  3. بلوکباشی، علی (1346). خاله رو رو. پیام نوین. شماره 9 (فروردین). ص83.
  4. انجوی شیرازی، سید ابوالقاسم (1352). بازی‌های نمایشی. تهران: امیرکبیر. ص13.


نویسنده: حکمت بروجردی