آبش‌خاتون دختر اتابک سعد­بن‌ ابی‌بکر

از دانشنامه الکترونیکی زنان
پرش به ناوبری پرش به جستجو

آبش‌خاتون یا ابش‌خاتون /a(ā)bešxāūn/ (حک.663- 684 ه.ق.) از زنان ملکه و فرمانروای قرن هفتم هجری است. وی دختر اتابک سعد­بن ابی‌بکر (حک: 658-658 ه.ق.) و ترکان‌خاتون و نوه دختری بُراق حاجب (حک: 619- 632 ق.؛ مؤسس سلسله قراختائیان کرمان) و عروس هولاکوخان (حک: 651-663 ه.ق.) مغول بود. وی آخرین حاکم فارس از خانواده اتابکان فارس یا سلغریان بود که در 662 ه.ق. بعد از در­گذشت سلجوق شاه در سن پائین به حکمرانی فارس رسید و 22 سال بر این خطه حکمرانی کرد.[۱]

آبش‌خاتون، موضوع شعر شاعران نیز بوده است؛ سعدی وی را در غزلی در هشت بیت مدح نموده و ادیب، عبداللّه بن فضل اللّه شیرازی معروف به وصاف الحضره[۲] در مرگ وی مرثیه‌ای سروده است.

دوران حکومت

پس از قتل سلجوق شاه (حک: 661- 663 ه.ق.) به دست مغولان، چون از خاندان سُلغری (اتابکان فارس) پسری باقی نمانده بود. پس از توافق امرای تُرک شُول، آبش‌خاتون در663 ه.ق. به اتابکی فارس برگزیده شد. هلاکو برای آنکه سرزمین گسترده و آباد فارس را بدون جنگ در اختیار بگیرد، وی را که دختری زیبا و هوشمند بود برای پسرش منگو تیمور خواستگاری کرد. رشیدالدین­ فضل­ اللّه اشاره می‌کند که آبش در زمان ترکان‌خاتون (مادرش) نامزد منگو تیمور شد و در آغاز اتابکی­‌اش مراسم ازدواج او به وسیله جده‌­اش یاقوت ترکان در دربار ایلخان صورت پذیرفت. به فرمان هولاکوخان مقرر شد آبش چهار دانگ از باغ‌­های فیروز و نوروز، یک چهارم از بازار خان ملک و یک ششم از درآمد املاک و اراضی شیراز را به اضافه هفتاد دینار و به قولی هشتاد هزار دینار در سال، به عنوان جهیزیه، به خزانه حکومت مغولان ارسال کند. با این ازدواج، فارس، به متصرفات مغولان افزوده شد. در دوران فرمانروایی آبش‌خاتون بر فارس، یکی از سادات شیراز به نام قاضی سید شرف‌­الدین ابراهیم، با ادعای مهدویت، سر به شورش گذارد. آبش‌خاتون او را کشت و آن فتنه را سرکوب کرد. با این حال چنانکه باید نتوانست منطقه گسترده فارس و شهر مهم شیراز را ساماندهی ­کند. به ویژه آن که از میان برداشتن مشکلات اقتصادی مردم در توان او نبود. یکی از دلایل پریشانی اقتصادی فارس را می­‌توان میزان خراجی که ایلخان بر عهده مردم گذارده بود دانست. بنابر نوشته وصاف به موجب فرمان ایلخان غیر از ایالت فارس، همه هفتاد هزار دینار بابت جهیزیه ­آبش‌خاتون بر عهده مردم فارس گذارده شده بود که تأمین این مقدار فشاری شدید بر مردم وارد می­‌ساخت. زیرا اتابک برای تهیه هزینه­‌های نیروی نظامی و دستگاه حکومت و پرداخت خراج به ایلخانان، ناگزیر از افزایش بر میزان مالیات­‌ها بود. در این مدت بیشتر آبادی­‌ها تبدیل به خرابه شد و ایالت ثروتمند فارس به ویرانه‌ای بدل شد. با آشفتگی اوضاع فارس اباقاخان، فرزند و جانشین هلاکو(حک.663-680 ه.ق.) کار­گزاران مورد اعتماد خود از جمله «انکیانو» را در 667 ه.ق. و «سو­غونجاق نویین» را در 670 ه.ق. به فارس فرستاد و در عمل آبش‌خاتون از اعمال قدرت و حکومت به دور ماند. در 672 ه.ق. سو­غونجاق نویین بعد از رسیدگی به مالیات‌­های گردآوری شده به همراه آبش‌خاتون به دربار اباقاخان رفت که به گفته فسائی و نوشته قزوینی اقامت وی در تبریز تا 682 ه.ق. برابر 1283 م. به طول انجامید. به گزارش صاحب تاریخ گزیده، او که بعد از ازدواج با منگو تیمور در 663 ه.ق.، در اردوی همسرش به سر می­‌برد دو سال پس از مرگ همسرش در 682ه.ق. با فرمان سلطان احمد تکودار(حک: 680- 683 ه.ق.)، پسر دیگر هلاکو که پس از برادرش اباقاخان به حکومت رسید به جای طاشمنکو، حاکم مغول شیراز، به شیراز بازگشت.[۳]

با مرگ ایلخان سلطان احمد تکودار، ارغون خان (حک: 683-690 ه.ق.)، پسر اباقاخان، ایلخان شد. در پی پیروزی ارغون بر تکودار، «سید عماد­الدین ­ابو­یعلی» که تکودار را شکست داده بود از جانب ارغون به نیابت حکمرانی فارس بر­­گزیده شد و در همان فرمان آورده شد که آبش‌خاتون حق ندارد در امور حکومتی دخالت کند و باید به عنوان تشریفاتی اتابکی بسنده کند. آبش‌خاتون پس از بازگشت به شیراز با گماردن نزدیکانش به حکومت نواحی و مسئولیت‌های مختلف شیوه نامطلوبی در پیش­ گرفت و به ضبط زمین‌های مردم پرداخت و موجبات نارضایتی مردم را فراهم ساخت. در همین حال آبش‌خاتون و اطرافیانش یک ماه بعد از ورود سید عمادالدین به شیراز در 21 شوال 683 ه.ق. او را به قتل رساندند. به علاوه از ترس خونخواهی برادرش، سید جمال‌الدین، اقدام به کشتن او کردند. فرزند خردسال سید عماد­­الدین با جمعی از یاران پدر از فارس گریختند و به اردو­گاه «امیر بوقا» پناه بردند. او نیز مطالب را به آگاهی ارغون رساند و خشم او را برانگیخت. آبش با دستور ایلخان به تبریز احضار و در سال 684 ه.ق. در آنجا محاکمه شد. شفاعت اولجای‌خاتون، مادر شوهر آبش، در نزد ارغون مورد قبول واقع نشد و فقط سبب شد او از خون آبش درگذرد. یکی از دستیاران اصلی آبش‌خاتون به نام جلال‌الدین «ارفان ارپاخان» به مرگ محکوم شد، اما آبش‌خاتون چون عروس هلاکوی مغول بود محکوم به پرداخت 50 تومان مغولی به اولاد سید­عمادالدین و بیست تومان (=دویست هزار دینار ) به ایتام سید جمال‌­الدین شدند. آبش در تبریز تبعید و در همانجا درگذشت[۴] و با مرگ او سلسله سلغریان فارس (543-686 ه.ق.) منقرض شد.[۵]


مرگ

در مورد تاریخ مرگ وی اتفاق نظر وجود ندارد. صاحب تاریخ مفصل تاریخ فوت وی را 684 ه.ق. و صاحبان کتب تاریخ وصاف، شیراز نامه، مجمل فصیحی، شدالازار، تاریخ گزیده و قزوینی در یادداشت­­‌ها تاریخ مرگ وی را 685ه.ق. ذکر کرده‌اند و صاحب روضه الصفا این سال را 686 ه.ق. دانسته است. آبش‌خاتون با آنکه زنی مؤمن بود ولی به رسم مغولان با زر و زیور و ظروف پر از شراب در محله چَرَنداب به خاک سپرده شد. به موجب وصیت او، عایداتش که بالغ بر یکصد هزار دینار بود و به حکم هولاکو هر ساله به وی پرداخت می­‌شد، به چهار قسمت تقسیم شد: دو سهم آن به دخترانش، شاهزاده کُردوچین و شاهزاده الغانچی، سهم سوم به غلامان، کنیزان و آزادشدگان و سهم چهارم به شاهزاده تایجو، پسر مُنگو تیمور، تعلق یافت. بعدها، کُردوچین بقایای جسد مادرش را به شیراز بُرد و آنجا به خاک سپرد؛ درباره محل دفن وی در شیراز گزارش‌های متفاوتی در دست است، به گفته مؤلف جامع التواریخ، مجمل فصیحی و شیراز نامه وی در مدرسه عضدیه مدفون است. اما صاحب شدالازار مدفن وی را در رباط (= کاروانسرا ) آبش گزارش نموده است.[۶]


اقدامات

از آثار وی در شیراز مدرسه­‌ای در کوی طناب بافان و کاروانسرای معروف به رباط آبش را می­‌توان نام برد.

از وی هشت سکه به جای مانده است که تصاویر پنج سکه از مجموع آنها تاکنون منتشر شده است. این سکه‌ها در موزه بریتانیا و ترکیه نگهداری می‌شوند. در مجموعه سکه‌های موزه بریتانیا یک سکه طلا ضرب شیراز به تاریخ 676 ه.ق.، دو سکه نقره و چهار سکه مسی به چشم می­‌خورد. در موزه ترکیه تنها یک سکه طلا از آبش‌خاتون موجود است که در تاریخ 672 ه.ق. در شیراز ضرب شده است. بر روی هر کدام از سکه‌های مسی به ترتیب نام‌های اباقاخان (حک: 663-680 ه.ق.)، دومین ایلخان، سلطان احمد تکودار، سومین ایلخان و ارغون، چهارمین ایلخان حک شده است.


بنای معروف به آبش خاتون

این بنا در شیراز در محلی معروف به دروازه قصاب‌خانه واقع شده که از آن به نام آبش‌خاتون یاد ­می­‌شود. در مورد این بنا و چگونگی آن به ویژه در درستی آن به عنوان محل آرامگاه آبش‌خاتون در نوشته­‌های مختلف نظر­های مختلفی مطرح است. برخی معتقدند که دختر او جسد مادر را به شیراز آورده در محل کنونی دفن کرده و بعد آرامگاهی بر فرازش می­‌سازند. برخی دیگر معتقدند که او را در رباطی که خود او ساخته بود به خاک سپرده‌اند؛[۷] منابعی چون رشیدالدین ­فضل­ اللّه محل دفن او را مدرسه عضدیه یاد کرده‌اند. بنای موجود به صورت چهارضلعی است که در ازای هر ضلع آن 75/16 متر و بلندی آن در سه طبقه با گنبد حدود 20 متر بوده است. این بنا با گذشت زمان و بر اثر زلزله­‌های شیراز به شدت آسیب‌دیده، چنانکه در چند دهه پیش در جریان مرمت آن، برای پایداری بنا بخش بالایی را برمی‌دارند. در نمای بنا چهار طاق‌نما با قوس تیزه‌دار به صورت همسان در سه طبقه ایجاد شده بود. بین طبقه دوم و سوم کتیبه­‌ای است که با دو خط نوشته شده؛ خط اول طلایی رنگ روی زمینه آبی آیه ابتدایی سوره فتح است: «انّا فتحنا لک فتحا ًمبیناً». خط دوم به رنگ سفید نوشته شده که اول آیه هم افتاده است. این بنا دارای دهلیزی بوده که اکنون پا برجاست ولی آثار اتاق و گوشواره به طور کامل از بین رفته است. طبقه سوم این بنا گنبدی شکل بود. تمام این ساختمان از آجر و تیرهای بسیار قطور ساخته شده است. نمای بیرونی از سنگ‌های یکپارچه دو متری و ازاره داخل آن را کاشی‌کاری­‌های معرَّق زیبا آن هم دو متری پوشانده است. بخش کمی از کاشی‌کاری ازاره داخل بنا را در سال‌ها پیش به موزه پارس منتقل کردند. همچنین در نمای بیرون کتیبه کمربندی از کاشی معرق دوره صفوی به جای مانده که جلوه خاصی به نمای بنا بخشیده است. بنای آبش خاتون در دی ماه 1310 ش. به شماره 76 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.


منابع

  1. اُچوک، بحریه (1374). زنان فرمانروا در دولت­‌های اسلامی. ترجمه محمدتقی امامی. تهران: کورش. صص219-225.
  2. وص‍اف‌ ال‍ح‍ض‍ره‌، ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ب‍ن‌ ف‍ض‍ل‌ال‍ل‍ه‌ (1338). تاریخ وص‍اف‌‌ ال‍ح‍ض‍ره در احوال سلاطین مغول. ج2. به اهتمام محمدمهدی اصفهانی. تهران: کتابخانه ابن‌سینا. ص222.
  3. زرکوب شیرازی، ابوالعباس احمد­ بن­ ابی‌الخیر (1310). شیراز­نامه. به اهتمام بهمن کریمی. شیراز: کتابخانۀ احمدی و معرفت شیرازی. صص64-71.
  4. عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم؛ عقیقی بخشایشی، حبیبه (1382). زنان نامی در تاریخ، فرهنگ و تمدن اسلامی. تهران: نوید اسلام. ص591.
  5. اقبال آشتیانی، عباس (1312). تاریخ مفصل ایران: از استیلای مغول تا اعلان مشروطیت. ج1. تهران: معلّم دارالمعلّمین عالی. ص395.
  6. ج‍ن‍ی‍د ش‍ی‍رازی‌، م‍ع‍ی‍ن‌ال‍دی‍ن‌ ج‍ن‍ی‍دب‍ن‌ م‍ح‍م‍ود (1328). شدالازار. به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال. تهران. ص217.
  7. رجبی، محمدحسن (1374). مشاهیر زنان ایرانی و پارسی‌گوی، از آغاز تا مشروطه. تهران: سروش. ص11.


نویسنده: سمیه سادات هاشمی