خانم باشی
فاطمه ملقب به خانم باشی (؟ ـ1336ش) دختر باغبانباشی باغ ییلاقی اقدسیه بود که در سال 1308 به عقد موقت ناصرالدین شاه درآمد.
ازدواج با ناصرالدین شاه
پدر فاطمه، باغبانباشی باغ ییلاقی اقدسیه بود. پس از این که ناصرالدین شاه در اواخر عمرش او را به عقد خود درآورد نامش به باغبانباشی و کمی بعد به خانم باشی تبدیل شد. خانم باشی با امینه اقدس زندگی میکرد و تربیتش بر عهدۀ او گذاشته شده بود. امینه اقدس نیز این فرصت را غنیمت میشمرد تا بدین وسیله شاه را به عمارتش بکشاند و خود را همچنان مورد توجه سلطان قرار دهد.[۱][۲]
خانم باشی بسیار زیبا بود و شاه او را به دلیل زیبایی و شباهت چشمانش به جیران، سوگلی زیبایش که در جوانی درگذشته بود، مورد توجه و عنایت بیشتری نسبت به سایر همسران خود قرار میداد. تاجالسلطنه او را چنین توصیف میکند:[۳]
خانمها عصرها، هر روزه ..... به حضور حضرت سلطان میرفتند. ولی، امتیازی مابین هیچ کدام در پیشگاه حضرت سلطان نبود؛.... مگر یک نفر از آنها که محبوبالقلوب و بیاندازه طرف توجه بود. این زن جوانی بود تقریباً بیست ساله، قد بلند، با موهای سیاه و بشرهی لطیف سفیدی. چشمها بیاندازه قشنگ و مخمور. مژهها برگشته و بلند. خیلی خوش مشرب؛ خوش سلوک. با تمام مراحم حضرت سلطان، متواضع، فروتن، مهربان و خیلی ساده و بدون آرایش. پدرش باغبان؛ از تحصیل تمدن به کلی عاری.
شاه بعد از فوت امینه اقدس، دختر باغبانباشی را بیشتر مورد توجه قرار داد. رفته رفته خانم باشی مقامی بلند یافت و طرف رشک سایر زنان قرار گرفت. لذا برای آنکه او را از نظر شاه بیندازند به او گفتند لقب فروغالسلطنه را که پس از مرگ جیران، شاه به هیچ کس نمیداد خواستار شود. او نیز چند بار درخواست نمود، اما مورد قبول نیفتاد. او حتی به توصیه اطرافیان برای جلب نظر شاه لقب مزبور را با سرمه و ملیله روی نیمتنهای دوخت و آن را بر تن کرد و به حضور شاه رفت تا شاه ناچار شود لقب را به او ارزانی دارد. اما این حیله نیز مؤثر واقع نشد و شاه با دیدن او چنان خشمگین شد که دستور داد نیم تنه را از تن بیرون کند.[۱]او دو بار از ناصرالدین شاه باردار شد که هر دو بارداری به انتها نرسید و به سقط منتج شد.[۴]
ازدواج ناصرالدین شاه با خواهر خانم باشی
همین بیمهریها سبب شد خانم باشی با وجود علاقه شاه به او، اعتنایی به عشق او نکند و پیوسته از او دوری گزیند. این امر شاید اسباب عشق ناصرالدین شاه به خواهر او، ماه رخسار، را که در اندرون با خواهرش زندگی میکرد فراهم آورد.[۱] البته به روایت تاجالسلطنه این ماه رخسار بود که وقتی دوازده ساله بود عاشق ناصرالدین شاه شد و نسبت به شاه ابراز علاقه میکرد. این موضوع باعث شد شاه نیز به او علاقمند شود. خانم باشی که تمایلی به این رابطه نداشت تمام تلاشش را کرد تا شاه را از او دور کند، اما شاه صدراعظم امینالسلطان را واسطه کرد تا خانم باشی را به این امر راضی کند. نهایتاً خانم باشی به ازدواج ماه رخسار و ناصرالدین شاه رضایت داد به این شرط که شاه خارج از حرمسرا برای ماه رخسار خانهای دیگر تهیه کند.[۵]
دسیسه ترور ناصرالدین شاه
برخی دسیسهچینی ترور ناصرالدین شاه (1275 ش) را به خانم باشی نسبت دادند. بنابر این باور پس از درگذشت امینه اقدس، علی اصغرخان امینالسلطان، صدراعظم، در جست و جوی متحد جدیدی با خانم باشی، همدست شد.[۶]شاید عشق به شاه و حسادت میان دو خواهر، نقشه قتل شاه را زودتر به موعد اجرا نزدیک کرد و تبانی امینالسلطان صدراعظم و خانم باشی به این برنامه کمک بسیاری کرد. دستیابی خانم باشی به یادداشتهای ناصرالدین شاه که حاوی این مطالب بود که شاه نوشته بود بعد از قرن باید جزای خیانتهای امین السلطان را بدهد، اعتمادالسلطنه را صدراعظم کند، دارایی حاج محمدحسن را ضبط و خودش را اعدام نماید و در همه ایران مدارس جدید تأسیس کند و اندرون را تصفیه نماید سبب کشته شدنش شد.[۱] البته تاجالسلطنه این اتهام را توطئهای از سوی کسانی میدانست که در دربار به خانم باشی رشک میبردند.[۳]
پس از ناصرالدین شاه
دوره مظفرالدين شاه زنان حرمسرای ناصری، هریک سرنوشتی یافتند. فاطمه سلطان خانم باشی پس از مدتی بنا به حکم مظفرالدين شاه، با قهرمان خان اميرآخور وليعهد، محمدعلی ميرزا، ازدواج کرد. حاصل اين ازدواج سه پسر به نامهای اميرغلامحسين خان، احمدخان و علی خان و دو دختر و نام خانوادگی حاجبی برای خانم باشی بود. او در ميانه سن سی سالگی همسر خود را از دست داد و چندی بعد با رضاخان بصيرالدوله هروی، مشاور مخصوص احمدشاه، ازدواج کرد و از او نيز صاحب دختری به نام افسرالملوک شد.
خانم باشی در اواخر عمر در کوچهای به نام شیروانی در میدان ژاله (شهدای کنونی) زندگی میکرد. او در سال 1336 ش از دنیا رفت.[۱] خانواده شاه قلیها از فرزندان خانم باشی هستند.
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ آزاد، حسن (1364). پشتپردههای حرمسرا. ارومیه: انزلی. صص380-383.
- ↑ فووریه (1325). سه سال در دربار ایران. تهران: علمی. ص 134.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ تاجالسلطنه (1378). خاطرات تاجالسلطنه. به کوشش مسعود عرفانیان. تهران: نشر تاریخ ایران. ص 32.
- ↑ اعتمادالسلطنه، محمدحسنبن علی (1385). روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه مربوط به سالهای ۱۲۹۲ تا ۱۳۱۳ هجری قمری. با مقدمه و فهارس ایرج افشار. تهران: امیرکبیر. ص821.
- ↑ تاج السلطنه (1378). خاطرات تاج السلطنه. به کوشش مسعود عرفانیان. تهران: نشر تاریخ ایران. صص67-77.
- ↑ امانت، عباس (1383). قبله عالم: ناصرالدین شاه قاجار و پادشاهی ایران (1247-1313). ترجمه حسن کامشاد. تهران: نشر کارنامه. ص569.
پیوند به بیرون
نویسنده: حکمت بروجردی