وسمه

از دانشنامه الکترونیکی زنان
پرش به ناوبری پرش به جستجو

وسمه یکی از انواع آرایش هفت قلم است که برای رنگ کردن ابرو در گذشته از آن استفاده میشد.

وسمه واژه ای عربی است که به صورت عام به گیاه نیل اطلاق می شود. در زبان لاتین نام این گیاه ایزاتیس تینک توریا isatis tinctoria است. همچنین به برگهای این گیاه در زبان لاتین indigofera می گویند. در زبان فارسی، وسمه به مفهوم نوعی خمیر است تهیه شده از برگ نیل که در قدیم زنان ایران برای رنگ کردن ابرو از آن استفاده می کردند.[۱]

انواع

وسمه بسته به منطقه ای که در آن کشت میشود رنگ متفاوتی ایجاد میکند. وسمه هندی رنگ سیاه طاووسی ایجاد میکند و وسمه کرمانی رنگ سیاه فقط و یا با طاووسی کم رنگ، وسمه هندی زودتر گیرد. [۲]

وسمه را هیچگاه به تنهایی به ابرو نمی کشیدند زیرا در این صورت، ابرو آبی رنگ می شد که زیبا نبود. از این رو پس از وسمه، روناس یا گرد خورشید به کار می بردند. روناس را می کوبیدند و الک می کردند و با آب سرد یا گرم خمیر می کردند. آنگاه با میل مخصوص یا چوب کبریت که سرش پنبه پیچیده بودند روناس را به ابرو می کشیدند و ابرو پس از ده یا پانزده دقیقه رنگ می گرفت و به رنگ پرطاووس در می آمد. پاره ای زنان به همین اندازه بسنده می کردند، اما پاره ای، دوباره روی ابرو رنگ یا وسمه می نهادند تا مشکی شود که آن را پر کلاغی می خواندند.

پس از به کار بردن روناس یا گرد خورشید و گذشتن بیست دقیقه کمابیش، روی آن را می شستند و خشک می کردند و باز دست اندرکار وسمه کشیدن می شدند و آب دادن به ابروها را چند بار تکرار می کردند تا پر رنگ و مثل زغال سیاه شود. به روایتی طرز وسمه کشیدن در این نوبت ها چنین بوده است که نخست چوب یا میل پنبه پیچیده را به وسمه می زدند و بی درنگ به کرک آتش می مالیدند که آب وسمه را بگیرد و رنگ بیندازد، و به ابرو می کشیدند. آنگاه با یک دست، قاشق چای خوری، و به دست دیگر، نعلبکی می گرفتند و سرشان را کج می کردند و با قاشق چای خوری دمبدم آب وسمه به ابرو می دادند. پیرزنان، ابروها را یک دست سیاه می کردند، اما زنان جوان بیشتر وقت ها پس از وسمه کشیدن یک خال سیاه در میان دو ابرو می نهادند و یا رنگ آبی وسمه را که میان دو ابرو میماند، به اندازه یک خال باز می گذاشتند.[۳]

طرز استفاده

وسمه جوش ظرف مسی توگودی بود که صافی مسی کوچکی درون آن قرار داشت. برگ وسمه را به همراه آب در آن می ریختند و روی آتش منقل نگاه می داشتند تا جوش بیاید و قوام پیدا کند، سپس آن را از صافی رد می‌کردند و در کاسه می ریختند. آنگاه میل عاجی را که سر آن پنبه پیچیده بودند، در وسمه می زدند و به ابرو می کشیدند و به این ترتیب ابرو ها را پر پشت و پیوسته میکردند.

گاهی نیز ابروها را ابتدا رنگ و حنا یا رنگ و روناس خیس کرده میگذاشتند و بعد وسمه کشی میکردند تا رنگ زیرین مشکی و خوشرنگ شود، به این ترتیب که صاحب ابرو سرش را در لگنچه ای خم کرده زن دیگری آب وسمه را در میان صابون برگردان که توی آن را گود ساخته بودند ریخته از داخل آن با قاشقکی که مخصوص همین کار بود لعاب وسمه که در اثر مجاورت با صابون چربی و زنگار بسته بود به گوشه بالای ابروی وی ریخته به بقیه نقاط دیگر ابروهای پیوسته اش که شیوه آن روز بود رسانیده از گوشه ابروی سمت لگنچه اش سرازیر می گردید و مرتبه دیگر سر را به طرف عکس اول برگردانده از جهت دیگر این کار را تکرار می کرد و این کار همچنان ادامه یافته دائماً سر را از این جهت به آن جهت گردانده زن دستیار قاشق وسمه را به این گوشه و آن گوشه ابروهایش می رساند تا رنگ و حنا کاملاًرنگ انداخته و ابرو سیاه شود و فایده این وسمه و داخل صابون ریختن آن این بود که رنگ و حنا یا رنگ و روناس، ابرو را تقویت و پرپشت می کرد و چشم را نیز تقویت میکرد، اما اندکی رنگ مو را حنایی سرخ می نمود و وسمه این نقیصه را برطرف ساخته آن را سیاه شفاف می ساخت و زنگار چربی صابون آن را براق میکرد.[۴]



***در حال تکمیل

منابع

  1. خ‍زائ‍ل‍ی‌، ع‍ذرا (1387). ف‍ره‍ن‍گ‍ن‍ام‍ه‌ آرای‍ش‌: واژه‌ن‍ام‍ه‌ ت‍وص‍ی‍ف‍ی‌ م‍واد، اب‍زار و اص‍طلاح‍ات آرای‍ش‍ی‌. ت‍رج‍م‍ه‌ و ت‍ال‍ی‍ف‌ ع‍ذرا خ‍زائ‍ل‍ی‌، اس‍ع‍د ص‍ال‍ح‍ی‌. ت‍ه‍ران‌: ب‍ال‌. ص285.
  2. ده‍خ‍دا، ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر (1377). لغت‌نامه. ج15. تهران: دانشگاه تهران: مؤسسه لغت‌نامه دهخدا. ذیل مدخل.
  3. کتیرایی، محمود (1378). از خشت تا خشت. تهران: ثالث. صص351-353.
  4. شهری، جعفر (1371). طهران قدیم. ج4. تهران: معین. صص311-312.