حنابندان
یک روز پیش از شب عروسی، عروس را حنابندان می کردند. [۱]
در جشن حنابندان خانواده داماد توی هفت تا چهل جام برنجی، یا جام نقره ای، حنا خیس می کردند و روی حناها سکه های زرد یا نقره ای می چیدند. این جام های حنا را توی خونچه های مخصوصی قرار می دادند و اطراف جام ها شمع های رنگارنگ روشن می کردند و خانه عروس می فرستادند. [۲]
در این روز نخست عروس را با یک کاسه خاکستر الک کرده توی اطاقی می کردند و می گفتند: موهایت را بکن. پس از آن با حنا، سر انگشتان دست و پای او را سرانگشتی و کف پا و دستش را حنا نگار می کردند. پس از حنابندان، عروس را دراز به دراز می خواباندند؛ و او چند ساعت بی آنکه تکان بخورد طاقباز روی زمین دراز می کشید تا نقش و نگار گنجشک و درخت و بوته گلی که به دست و پایش کشیده و سرانگشتی که به سر انگشتانش گذاشته بودند، رنگ بیندازد.
برای سرانگشتی کردن، حنا را که سفت خمیر کرده بودند روی انگشت می مالیدند و سرانگشت را با پارچه ای از شله سرخ که به شکل سه گوش دوخته بودند، می پوشاندند، آنگاه روی آن را نخ می بستند. نخ سرانگشتی را از بازار علاقبندها می خریدند و آن قیطان های نازکی بود خفتی (سفت و محکم شده) و علاقبند آن را چنان درست می کرد که یک لای سرانگشتی بلند و یک لای دیگرش کوتاه بود و این دولا را که می کشیدند سفت می شد. به خود این کشیدن هم خفتی شدن می گفتند.[۳]
عروس با هفت تا دختر همسالش و یک زن که در بستن حنای عروس ماهر بود، سوار بر تخت روان به حمام می رفت. پشت سر تخت روان او، خونچه های آجیل و شیرینی و میوه را به حمام می بردند. اول، سر عروس را حنا می بستند. بعد حنای سرانگشتی بود که قبلاً آماده می شد، یعنی: بیست پارچه سه گوش از شله قرمز دوخته بودند و یک کلاف ابریشم قرمز هم دم دست بود. زن حنابند سرانگشتان دست و پای عروس را حنا می مالید و با آن پارچه های کوچک سه گوش می پیچید و با ابریشم قرمز می بست. آن وقت، عروس را روی تشک می خواباندند و پاهایش را دراز می کردند و پاشنه های پایش را روی دو چهار پایه خیلی کوچک می گذاردند که کف پایش را حنا ببندند. و این حنای کف پا را حنای نگار می گفتند. بعضی ها کف پای عروس را با گل و بوته و گنجشک و پروانه نقش و نگار می کشیدند. بعضی ها هم که خیلی با سلیقه بودند، این شعر را با کاغذ می بریدند و زن حنابند، اگرچه بی سواد بود، از روی آن بریده های کاغذ شعر را کف پای عروس با حنا رنگ می کرد و آن شعر این بود:
رنگ حناست بر کف پای مبارکت
یا خون عاشق است که پامال کرده ای؟
بعد از این کارها شام می آوردند. شام حنابندان حتما باید شیرین پلو و مرغ پلو باشد.[۴]
شب روزی که عروس را حنابندان می کردند، شیرین پلو می پختند و هنگام خوردن شام، دخترهای جوان خانواده و خویشان عروس پلو به دهان عروس می گذاشتند. در این شب برخی از خانواده ها یک دسته مطرب نیز خبر می کردند و تا نیمه های شب به بزن و بکوب می گذراندند. بامدادان دست و پای عروس اگر خوب رنگ نینداخته بود می گفتند بد است و دوباره سرانگشتانش سرانگشتی و پاهایش را حنا نگار می کردند. در شب عروسی ناخن های دست و پای عروس باید مثل عناب گلی گلی باشد. اگر دست و پای عروس خوب رنگ انداخته بود، تاریک و روشن حمام را قرق می کردند و عروس و دار و دسته اش به حمام می رفتند. سر حمام شیرینی و شربت می دادند و ترانه هایی می خواندند.
بامداد روزی که شبش عروسی بود داماد نیز با ساقدوش هایش به حمام می رفت. دلاک ها در حمام داماد و همراهانش را می شستند و دلاک دست آخر، دست های او را تا آرنج و پایش را تا نزدیک زانو حنا می بست ـ ناخن سفید گذاشتن مرد، مثل سرباز بودن، عیب بود. اگر داماد جوان نبود و ریش او جوگندمی و فلفل نمکی شده بود٬ ریشش را هم حنا می گذاشت. در حمام شیرینی و شربت و میوه می خوردند٬ وقتی داماد وارد سربینه حمام می شد استاد حمامی اسپند دود می کرد و داماد به او انعامی می دادند. داماد با رخت های خلعتی از حمام بیرون می آمد.[۵]
*** در حال تکمیل
منابع
- ↑ کتیرایی، محمود (1378). از خشت تا خشت. تهران: ثالث. ص201.
- ↑ مونس الدوله (1380). خاطرات مونس الدوله ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه. به کوشش سیروس سعدوندیان. تهران: زرین. ص45-46.
- ↑ کتیرایی، محمود (1378). از خشت تا خشت. تهران: ثالث. صص201-202.
- ↑ مونس الدوله (1380). خاطرات مونس الدوله ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه. به کوشش سیروس سعدوندیان. تهران: زرین. ص45-46.
- ↑ کتیرایی، محمود (1378). از خشت تا خشت. تهران: ثالث. صص202-205.