تفاوت میان نسخههای «چاقچور»
Boroujerdi (بحث | مشارکتها) |
Boroujerdi (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱۱: | سطر ۱۱: | ||
===انواع=== | ===انواع=== | ||
این شلوار را زنان به هنگام بیرون آمدن از خانه و بر روی [[شلیته]] و [[تنبان]] می پوشیدند.<ref>ذکاء، یحیی (1336). لباس زنان ایران از سده سیزدهم هجری تا امروز. تهران: اداره کل هنرهای زیبای کشور، اداره موزه ها و فرهنگ عامه.</ref> شلواری گشاد و آستردار که دم پای آن چین دار و تنگ بود. جورابی نیز از جنس پارچه به آن میدوختند.<ref name=":0" /> بالای ساق آن از طرف داخل پا هر یک شکافی به طول 20 سانتی متر داشت و در واقع باز و ندوخته میماند. <ref name=":0" />این شلوار به وسیله لیفه بلند و بندی در زیر شکم بسته می شد. وسط دو لنگه آن را به شکل مثلثی باز می گذاشتند و برخی نیز آن را از دو لنگه جدا از هم می دوختند به طوری که آن را در بالای زانو با دو بند محکم می کردند.<ref>غیبی، مهرآسا (1384). هشت هزارسال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی. تهران: هیرمند</ref> جنس چاقچور معمولا کتان یا ابریشم بود. چون | این شلوار را زنان به هنگام بیرون آمدن از خانه و بر روی [[شلیته]] و [[تنبان]] می پوشیدند.<ref>ذکاء، یحیی (1336). لباس زنان ایران از سده سیزدهم هجری تا امروز. تهران: اداره کل هنرهای زیبای کشور، اداره موزه ها و فرهنگ عامه.</ref> شلواری گشاد و آستردار که دم پای آن چین دار و تنگ بود. جورابی نیز از جنس پارچه به آن میدوختند.<ref name=":0" /> بالای ساق آن از طرف داخل پا هر یک شکافی به طول 20 سانتی متر داشت و در واقع باز و ندوخته میماند. <ref name=":0" />این شلوار به وسیله لیفه بلند و بندی در زیر شکم بسته می شد. وسط دو لنگه آن را به شکل مثلثی باز می گذاشتند و برخی نیز آن را از دو لنگه جدا از هم می دوختند به طوری که آن را در بالای زانو با دو بند محکم می کردند.<ref>غیبی، مهرآسا (1384). هشت هزارسال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی. تهران: هیرمند</ref> جنس چاقچور معمولا کتان یا ابریشم بود. برخی سفرنامه نویسان از آن به عنوان چکمه پارچه ای یاد کرده اند. <ref>دروویل، گاسپار.(1337). ''سفرنامه.'' ترجمۀ جواد محیی. تهران: گوتمبرگ.</ref>چون چاقچور بسیار بلند و گشاد بود همه تنبان یا شلیته درون آن جا می شد و زنها بسیار مواظب بودند آهار یا برآمدگی تنبان درهم نشکند و در راه رفتن معلوم شود تنبان پنبه دار یا فنردار پوشیده اند. رنگ آن را بنفش، آبی یا طوسی انتخاب می کردند، ولی چاقچور مشکی از همه فاخرتر بود. زنان سادات چاقچور سبز می پوشیدند.<ref name=":0">ضیاءپور، جلیل (1347). پوشاک زنان ایران از کهن ترین زمان تا آغاز شاهنشاهی پهلوی. تهران: وزارت فرهنگ و هنر.</ref> در برخی نقاط ایران هنوز هم چاقچور پوشیده میشود. | ||
===منابع=== | ===منابع=== | ||
<br /> | <br /> | ||
[[رده:پوشاک زنانه]] | [[رده:پوشاک زنانه]] | ||
<references />نویسنده: حکمت بروجردی | <references /> | ||
نویسنده: حکمت بروجردی |
نسخهٔ ۱ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۲۴
چاقچور/čāq(x)č(š)ūr/که به چاخچور و چاقشور نیز معروف است از پوششهای زنان دوران قاجار است.[۱]
تعریف
یکی از پوششهای زنان در دوران قاجار شامل شلوار بلند و بسیار گشادی که جورابی پارچه ای به پایین آن متصل بود.
انواع
این شلوار را زنان به هنگام بیرون آمدن از خانه و بر روی شلیته و تنبان می پوشیدند.[۲] شلواری گشاد و آستردار که دم پای آن چین دار و تنگ بود. جورابی نیز از جنس پارچه به آن میدوختند.[۳] بالای ساق آن از طرف داخل پا هر یک شکافی به طول 20 سانتی متر داشت و در واقع باز و ندوخته میماند. [۳]این شلوار به وسیله لیفه بلند و بندی در زیر شکم بسته می شد. وسط دو لنگه آن را به شکل مثلثی باز می گذاشتند و برخی نیز آن را از دو لنگه جدا از هم می دوختند به طوری که آن را در بالای زانو با دو بند محکم می کردند.[۴] جنس چاقچور معمولا کتان یا ابریشم بود. برخی سفرنامه نویسان از آن به عنوان چکمه پارچه ای یاد کرده اند. [۵]چون چاقچور بسیار بلند و گشاد بود همه تنبان یا شلیته درون آن جا می شد و زنها بسیار مواظب بودند آهار یا برآمدگی تنبان درهم نشکند و در راه رفتن معلوم شود تنبان پنبه دار یا فنردار پوشیده اند. رنگ آن را بنفش، آبی یا طوسی انتخاب می کردند، ولی چاقچور مشکی از همه فاخرتر بود. زنان سادات چاقچور سبز می پوشیدند.[۳] در برخی نقاط ایران هنوز هم چاقچور پوشیده میشود.
منابع
- ↑ دهخدا، علیاکبر (1377). لغت نامه. تهران: دانشگاه تهران: مؤسسه لغت نامه دهخدا.
- ↑ ذکاء، یحیی (1336). لباس زنان ایران از سده سیزدهم هجری تا امروز. تهران: اداره کل هنرهای زیبای کشور، اداره موزه ها و فرهنگ عامه.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ضیاءپور، جلیل (1347). پوشاک زنان ایران از کهن ترین زمان تا آغاز شاهنشاهی پهلوی. تهران: وزارت فرهنگ و هنر.
- ↑ غیبی، مهرآسا (1384). هشت هزارسال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی. تهران: هیرمند
- ↑ دروویل، گاسپار.(1337). سفرنامه. ترجمۀ جواد محیی. تهران: گوتمبرگ.
نویسنده: حکمت بروجردی