تفاوت میان نسخههای «سفیداب»
Boroujerdi (بحث | مشارکتها) |
Boroujerdi (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱۱: | سطر ۱۱: | ||
بهترین نوع سفیداب از قلع گرفته میشد، البته نوع سربی آن هم وجود داشت. بدین ترتیب که قلع یا سرب را کوبیده و انگور را نیز با هسته آن میکوبیدند و در سرکه می انداختند و در ظرف را محکم میبستند. پس از چند روز آن را بیرون می آوردند و پس از خشک شدن آن را حرارت میدادند.<ref>تنکابنی، سیدمحمدمومن (1387). ''تحفة المومنین''. تصحیح و تحقیق روجا رحیمی، محمدرضا شمس اردکانی، فاطمه فرجادمند. تهران: مؤسسه نشر شهر. ص39.</ref> | بهترین نوع سفیداب از قلع گرفته میشد، البته نوع سربی<ref>بیرونی، ابوریحان (1352). صیدنه. ترجمه فارسی قدیم از ابوبکر بن علی بن عثمان کاسانی. به کوشش منوچهر ستوده، ایرج افشار. تهران: شورای عالی فرهنگ و هنر، مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی. ص60</ref> آن هم وجود داشت. بدین ترتیب که قلع یا سرب را کوبیده و انگور را نیز با هسته آن میکوبیدند و در سرکه می انداختند و در ظرف را محکم میبستند. پس از چند روز آن را بیرون می آوردند و پس از خشک شدن آن را حرارت میدادند.<ref>تنکابنی، سیدمحمدمومن (1387). ''تحفة المومنین''. تصحیح و تحقیق روجا رحیمی، محمدرضا شمس اردکانی، فاطمه فرجادمند. تهران: مؤسسه نشر شهر. ص39.</ref> | ||
=== استفاده دارویی === | |||
زخمها را خشک کند چون بر او طلی کنند، و درد چشم را منفعت کند چون با داروهای چشم بیامیزند، و ریشهای چشم را برساند، و که بر آماسهای گرم طلا کنند تبش وی بنشاند و همه چیزهایی را که از چشم برجهد منفعت دارد، و تراک مقعده را بهم فراز آرد، و سرد و خشک است اندر درجه ی دوم. | |||
الهروی، موفق الدین ابومنصور علی (1346). ''الابنیه عن حقائق الادویه یا روضة الانس و منعقد المنفس''. به تصحیح احمد بهمنیار. به کوشش حسین محبوبی اردکانی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران. ص32. | |||
'''اسفیداج الجصاصین''' | '''اسفیداج الجصاصین''' |
نسخهٔ ۷ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۹:۱۵
سفیداب ( اسفیداج) پودری است سفید رنگ که از
زنان در گذشته و پیش از آن که کرم پودر های آرایشی و صنعتی وارد بازار شود برای سفید کردن پوست صورت خود از سفیداب استفاده میکردند و آن را در جعبه های فلزی خاص نگاه می داشتند. در استفاده از سفیداب، ابتدا صورت را چرب می کردند، سپس این گرد را در آب حل نموده، بر روی پوست صورت می مالیدند و با دست آرام آرام فشار می دادند، تا رنگ سفید یکنواخت بر روی پوست صورت ایجاد شود.
سفیداب را چندین روز در کاغذ پیچیده جلو راه، زیر فرش می گذاشتند تا پرورده شده دست بهم گردیده بر روی صورت بنشیند و سپس سر انگشتان به آن زده از زیر موهای زلف تا زیر گردن همه جا را با آن یکنواخت می ساختند.
. بهترین سفیداب را از تبریز می آورند. طرز سفیداب مالیدن این طور بود که به دستمال نازک سفیدی کمی روغن بادام می زدند و آن دستمال را توی جعبه سفیداب فرو می کردند و به صورت می مالیدند. جعبه سفیداب، قوطی کوچک نقره و یا خاتم کاری بود که حتما باید چفت و بست داشته باشد؛ چون، معروف بود بعضی ها که دشمن دارند، سفیداب قلع توی سفیداب اصل می ریزند و صورت خانم ها را با این حیله بازی بدرنگ می کنند. و اما سرخاب پنبه ای، یک قطعه پنبه آغشته به جوهر قرمز بود که به گونه ها می مالیدند.[۱]
طرز درست کردن
بهترین نوع سفیداب از قلع گرفته میشد، البته نوع سربی[۲] آن هم وجود داشت. بدین ترتیب که قلع یا سرب را کوبیده و انگور را نیز با هسته آن میکوبیدند و در سرکه می انداختند و در ظرف را محکم میبستند. پس از چند روز آن را بیرون می آوردند و پس از خشک شدن آن را حرارت میدادند.[۳]
استفاده دارویی
زخمها را خشک کند چون بر او طلی کنند، و درد چشم را منفعت کند چون با داروهای چشم بیامیزند، و ریشهای چشم را برساند، و که بر آماسهای گرم طلا کنند تبش وی بنشاند و همه چیزهایی را که از چشم برجهد منفعت دارد، و تراک مقعده را بهم فراز آرد، و سرد و خشک است اندر درجه ی دوم.
الهروی، موفق الدین ابومنصور علی (1346). الابنیه عن حقائق الادویه یا روضة الانس و منعقد المنفس. به تصحیح احمد بهمنیار. به کوشش حسین محبوبی اردکانی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران. ص32.
اسفیداج الجصاصین
به فارسی سفیداب یزدی نامند و آن را از سنگ و گچ صفایحی براق کج و امثال آن در یزد و نواحی اصفهان به عمل می آورند. جالی و مغری و رافع آثار چربی و صاف کننده بشره.
منابع
- ↑ مونس الدوله (1380). خاطرات مونس الدوله ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه. به کوشش سیروس سعدوندیان. تهران: زرین. ص27.
- ↑ بیرونی، ابوریحان (1352). صیدنه. ترجمه فارسی قدیم از ابوبکر بن علی بن عثمان کاسانی. به کوشش منوچهر ستوده، ایرج افشار. تهران: شورای عالی فرهنگ و هنر، مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی. ص60
- ↑ تنکابنی، سیدمحمدمومن (1387). تحفة المومنین. تصحیح و تحقیق روجا رحیمی، محمدرضا شمس اردکانی، فاطمه فرجادمند. تهران: مؤسسه نشر شهر. ص39.