تفاوت میان نسخههای «حنابندان»
Boroujerdi (بحث | مشارکتها) |
H-ghahremani (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
حنابندان از جمله | حنابندان از جمله مراسمهای سنتی ازدواج در گذشته بوده و معمولا یک روز پیش از عروسی انجام میپذیرفته است. در این مراسم عروس و داماد را برای عروسی حنا میبستند. این مراسم با آداب و رسوم خاصی در شهرهای مختلف انجام میگرفته است.<ref>کتیرایی، محمود (1378). ''از خشت تا خشت''. تهران: ثالث. ص201.</ref> | ||
=== آداب === | === آداب === | ||
حنا | حنا گیاهی مقدس و نشانه شادی است، و حنابندان پس از عقد و پیش از عروسی، تقسیم شادی و خوشدلی به خانواده عروس و داماد است. با حنا به دستان عروس و داماد و خانواده آنها نشان سرور مینهند.<ref>اسدیان خرمآبادی، محمد (1384). ''آیینهای گذر در ایران: بررسی تطبیقی آیینهای ایرانی در حوزههای فرهنگ و جغرافیایی''. تهران: روشنان. ص94</ref>يكی از مهمترين آيينهای ازدواج، جشن حنابندان بوده كه با ساز و آواز و رقصهای دستهجمعی برگزار میشد. | ||
در تهران دوره قاجار در جشن حنابندان خانواده داماد حنا را در هفت تا چهل جام برنجی، یا جام | در تهران دوره قاجار در جشن حنابندان خانواده داماد حنا را در هفت تا چهل جام برنجی، یا جام نقرهای، خیسانده و روی حناها سکههای زرد یا نقرهای میچیدند. آنگاه این جامهای حنا را در خونچههای مخصوصی قرار میدادند و اطراف جامها شمعهای رنگارنگ روشن میکردند و خانه عروس میفرستادند.<ref>مونس الدوله (1380). ''خاطرات مونس الدوله ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه''. به کوشش سیروس سعدوندیان. تهران: زرین. ص45-46.</ref>در این روز با حنا، سر انگشتان دست و پای عروس را حنا میگذاشتند و به این کار سرانگشتی میگفتند. سپس کف پا و دستش را حنا [[نگار]] میکردند. عروس باید مدت زیادی بیحرکت میماند تا کاملاً دست و پایش رنگ میگرفت.<ref>کتیرایی، محمود (1378). ''از خشت تا خشت''. تهران: ثالث. صص201-202.</ref> | ||
در | در خانوادههای اشرافی عروس با هفت دختر همسالش و یک زن که در بستن حنای عروس ماهر بود به حمام میرفت. پشت سر او، خونچههای آجیل و شیرینی و میوه را به حمام میبردند. نخست سر عروس را حنا میبستند. برای حنای سرانگشتی زن حنابند سرانگشتان دست و پای عروس را حنا میمالید و با پارچههای کوچک سه گوش میپیچید و با ابریشم قرمز میبست. سپس عروس را روی تشک میخواباندند و کف پای عروس را با گل و بوته و گنجشک و پروانه نقش و [[نگار]] میکشیدند. بعضیها هم که خیلی با سلیقه بودند، این شعر را با کاغذ میبریدند و زن حنابند، اگرچه بیسواد بود، از روی آن بریدههای کاغذ شعر را کف پای عروس با حنا رنگ میکرد و آن شعر این بود: رنگ حناست بر کف پای مبارکت/ یا خون عاشق است که پامال کردهای؟ در پایان روز نیز به همه میهمانان شام حنابندان داده میشد. این شام معمولاً شیرین پلو و مرغ پلو بود.<ref>مونس الدوله (1380). ''خاطرات مونس الدوله ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه''. به کوشش سیروس سعدوندیان. تهران: زرین. ص45-46.</ref>در این شب برخی از خانوادهها یک دسته مطرب نیز خبر میکردند و تا نیمههای شب را به رقص و شادی میگذراندند. بامدادان دست و پای عروس اگر خوب رنگ نیانداخته بود میگفتند بد است و دوباره سرانگشتانش سرانگشتی و پاهایش را حنا نگار میکردند. چرا که در شب عروسی ناخنهای دست و پای عروس باید مثل عناب سرخ میبود. اگر دست و پای عروس خوب رنگ انداخته بود، تاریک و روشن حمام را قرق میکردند و عروس و اطرافیانش به حمام میرفتند. سر حمام شیرینی و شربت میدادند و ترانه میخواندند. بامداد روزی که شبش عروسی بود داماد نیز با ساقدوشهایش به حمام میرفت. دلاکها در حمام داماد و همراهانش را میشستند و دلاک دست آخر، دستهای او را تا آرنج و پایش را تا نزدیک زانو حنا میبست. ناخن سفید گذاشتن برای مرد عیب بود. اگر داماد جوان نبود و ریش او جوگندمی و فلفل نمکی شده بود، ریشش را هم حنا میگذاشت. در حمام شیرینی و شربت و میوه می خوردند، وقتی داماد وارد سربینه حمام می شد استاد حمامی اسپند دود می کرد و داماد به او انعامی می دادند. سپس داماد با رخت های [[خلعتی]] از حمام بیرون می آمد.<ref>کتیرایی، محمود (1378). ''از خشت تا خشت''. تهران: ثالث. صص202-205.</ref> | ||
=== در شهرهای مختلف === | === در شهرهای مختلف === |
نسخهٔ ۱۰ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۳۶
حنابندان از جمله مراسمهای سنتی ازدواج در گذشته بوده و معمولا یک روز پیش از عروسی انجام میپذیرفته است. در این مراسم عروس و داماد را برای عروسی حنا میبستند. این مراسم با آداب و رسوم خاصی در شهرهای مختلف انجام میگرفته است.[۱]
آداب
حنا گیاهی مقدس و نشانه شادی است، و حنابندان پس از عقد و پیش از عروسی، تقسیم شادی و خوشدلی به خانواده عروس و داماد است. با حنا به دستان عروس و داماد و خانواده آنها نشان سرور مینهند.[۲]يكی از مهمترين آيينهای ازدواج، جشن حنابندان بوده كه با ساز و آواز و رقصهای دستهجمعی برگزار میشد.
در تهران دوره قاجار در جشن حنابندان خانواده داماد حنا را در هفت تا چهل جام برنجی، یا جام نقرهای، خیسانده و روی حناها سکههای زرد یا نقرهای میچیدند. آنگاه این جامهای حنا را در خونچههای مخصوصی قرار میدادند و اطراف جامها شمعهای رنگارنگ روشن میکردند و خانه عروس میفرستادند.[۳]در این روز با حنا، سر انگشتان دست و پای عروس را حنا میگذاشتند و به این کار سرانگشتی میگفتند. سپس کف پا و دستش را حنا نگار میکردند. عروس باید مدت زیادی بیحرکت میماند تا کاملاً دست و پایش رنگ میگرفت.[۴]
در خانوادههای اشرافی عروس با هفت دختر همسالش و یک زن که در بستن حنای عروس ماهر بود به حمام میرفت. پشت سر او، خونچههای آجیل و شیرینی و میوه را به حمام میبردند. نخست سر عروس را حنا میبستند. برای حنای سرانگشتی زن حنابند سرانگشتان دست و پای عروس را حنا میمالید و با پارچههای کوچک سه گوش میپیچید و با ابریشم قرمز میبست. سپس عروس را روی تشک میخواباندند و کف پای عروس را با گل و بوته و گنجشک و پروانه نقش و نگار میکشیدند. بعضیها هم که خیلی با سلیقه بودند، این شعر را با کاغذ میبریدند و زن حنابند، اگرچه بیسواد بود، از روی آن بریدههای کاغذ شعر را کف پای عروس با حنا رنگ میکرد و آن شعر این بود: رنگ حناست بر کف پای مبارکت/ یا خون عاشق است که پامال کردهای؟ در پایان روز نیز به همه میهمانان شام حنابندان داده میشد. این شام معمولاً شیرین پلو و مرغ پلو بود.[۵]در این شب برخی از خانوادهها یک دسته مطرب نیز خبر میکردند و تا نیمههای شب را به رقص و شادی میگذراندند. بامدادان دست و پای عروس اگر خوب رنگ نیانداخته بود میگفتند بد است و دوباره سرانگشتانش سرانگشتی و پاهایش را حنا نگار میکردند. چرا که در شب عروسی ناخنهای دست و پای عروس باید مثل عناب سرخ میبود. اگر دست و پای عروس خوب رنگ انداخته بود، تاریک و روشن حمام را قرق میکردند و عروس و اطرافیانش به حمام میرفتند. سر حمام شیرینی و شربت میدادند و ترانه میخواندند. بامداد روزی که شبش عروسی بود داماد نیز با ساقدوشهایش به حمام میرفت. دلاکها در حمام داماد و همراهانش را میشستند و دلاک دست آخر، دستهای او را تا آرنج و پایش را تا نزدیک زانو حنا میبست. ناخن سفید گذاشتن برای مرد عیب بود. اگر داماد جوان نبود و ریش او جوگندمی و فلفل نمکی شده بود، ریشش را هم حنا میگذاشت. در حمام شیرینی و شربت و میوه می خوردند، وقتی داماد وارد سربینه حمام می شد استاد حمامی اسپند دود می کرد و داماد به او انعامی می دادند. سپس داماد با رخت های خلعتی از حمام بیرون می آمد.[۶]
در شهرهای مختلف
در خراسان مراسم حنابندان در حمام برگزار می شد. پس از بنداندازی عروس چندتن از خویشاوندان داماد با یک طشت حنا و چند قالب صابون و مقداری شیرینی و مقداری پول به خانه عروس می رفتند و عروس را با مادر داماد و چند تن از خویشان و دوستان نزدیکش به حمام می بردند. در این روز حمام قرق می شد و کسی جز عروس و همراهانش اجازه ورود به آنجا را نداشتند. دلاک نباتی لای انگشتان پای عروس میگذاشت و شروع به گذاشتن حنا روی آنها میکرد. البته عروس تا هدیهای از مادرشوهر نگیرد، اجازۀ این کار را نمیدهد. در حین حنا بستن عده ای از زنان نیز دایره می زنند و با آهنگ های مخصوصی شعرهایی می خوانند. همراهان عروس نیز به دست و پای خود حنا می گذارشتند و عروس قدری حنا در کف دست خود می گذاشت و به دختران دم بخت تعارف می کرد تا به ناخن های دست و پای خود ببندند و بختشان باز شود. همزمان با حمام رفتن عروس، چند تن از خویشاوندان و دوستان نزدیک داماد نیز وی را به حمام می بردند. در طول مدت حمام و به خصوص از لحظه حنابندان گروهی مطرب در جلو حمام عروس و داماد آهنگهای محلی می نواختند و شعری را به طریق سوال و جواب با آهنگ خاصی می خواندند.[۷]در داریان استان فارس، بعد از ظهر روز حنابندان بستگان داماد با ساز و نقاره برای بستن حنای عروس به خانه آنها می رفتند. در این مراسم اقوام عروس و داماد به واسینک خوانی که نوعی رجزخوانی است جهت برتری دادن عروس و داماد می پرداختند. حنای تزیین شده را با نارنج یا انار یا پیاز را در یک بادیه یا سینی روی دست با رقص می آوردند و یکی از بستگان نزدیک داماد یا زن شوهرداری که زندگی موفقی داشت سر و دست و پای عروس را حنا می گذاشت، بدین ترتیب که ابتدا برگ سبزی کف دست او می گذاشت، پس از حنا بستن دست و پا را با پارچه هایی می بستند. به این پارچه ها دست بندک٬ پابندک و سربندک می گفتند. در طول این مدت زنان واسینک های مخصوص چنین شبی را می خواند و هلهله می کشیدند. آنگاه اطرافیان عروس و داماد به نسبت توان خود به عروس هدیه ای می دادند که معمولا پول بود.[۸]در سمنان ابتدا، سکه ای را که داماد فرستاده بود به وسیله یکی از زنان اقوام داماد، همراه یک تکه حنا در کف دست عروس می گذاشتند. [۹]گیلانی ها حناسری برگزار می کردند. به این صورت که عصر روز عقد٬ داماد چند سینی مسی محتوی انواع شیرینی٬ نان٬ حنا و.... به خانه عروس می فرستاد که آن را خورده بار یا خوردن بار می گفتند. در این مراسم رباعی خوان یا درویش اشعار مخصوصی می خواند. زنی سفیدبخت به کف دست عروس حنا می گذاشت. عروس را طوری می نشانند که سینی اسباب حناسری در جلو او قرار گیرد. درویش هم پشت سر عروس می ایستاد و می خواند. پس از پذیرایی حاضرین در سینی جلو عروس پول می گذاشتند. از این پول به حمامی و درویش میدادند. شب دیگر حناسری در خانه داماد برگزار می شد. [۱۰] در طالب آباد، از مناطق اطراف ورامین،هرکس هنگام رفتن وظیفه دارد پولی روی حناها در کف دست داماد بگذارد حمامی هم بلافاصله آنها را برداشته در لنگ خود می ریزد.[۱۱]
امروزه
مراسم حنابندان امروزه به دلیل عدم کاربرد حنا از سوی جوانان شکل سنتی خود را از دست داده است و صرفا صورتی نمادین پیدا کرده است. مراسم عروسي ازجمله حنابندان با ورود تكنولوژيهاي جديد رنگ و بوي ديگري يافته و برگزاري جشن حنابندان و عروسي در يك شب از رونق حنابندان كاسته است. مكان تهيه حنا که در گذشته حمام بوده امروزه جای خود را به اتاقي در منزل عروس و بيشتر در تالار يا مكانهايي كه تزيينات مراسم شب حنا را برعهده دارند داده است. در گذشته قسمتهايي از بدن شامل كف يا و نوك انگشتان دست و پا، سر، دستها تا آرنج، پاها تا نزديك زانو، از سرانگشتان تا مچ و ... حنا گذاشته ميشد؛ ولي امروزه، تنها در كف دست عروس و داماد مقداري حنا ميگذارند تا جاييكه رنگ ندهد و پيدا نباشد. سپس حنا دور تا دور مراسم گردانده ميشد و زنان شركت كننده به نشانه خوش یمنی و شگون کمی از حنا بر میدارند و بر کف دست میگذارند، ولی فورا آن را میشویند که رنگی بر دستانشان نماند. البته اين آيين همچنان در روستاها و شهرهاي كوچك ايران پابرجاست.
منابع
- ↑ کتیرایی، محمود (1378). از خشت تا خشت. تهران: ثالث. ص201.
- ↑ اسدیان خرمآبادی، محمد (1384). آیینهای گذر در ایران: بررسی تطبیقی آیینهای ایرانی در حوزههای فرهنگ و جغرافیایی. تهران: روشنان. ص94
- ↑ مونس الدوله (1380). خاطرات مونس الدوله ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه. به کوشش سیروس سعدوندیان. تهران: زرین. ص45-46.
- ↑ کتیرایی، محمود (1378). از خشت تا خشت. تهران: ثالث. صص201-202.
- ↑ مونس الدوله (1380). خاطرات مونس الدوله ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه. به کوشش سیروس سعدوندیان. تهران: زرین. ص45-46.
- ↑ کتیرایی، محمود (1378). از خشت تا خشت. تهران: ثالث. صص202-205.
- ↑ شکورزاده، ابرهیم (1363). عقاید و رسوم مردم خراسان. تهران: سروش. صص183-188.
- ↑ بذرافکن٬ جلال (۱۳۸۹). فرهنگ مردم داریون. شیراز: آوند اندیشه: بنیاد فارس شناسی. صص128-131.
- ↑ احمدپناهی سمنانی، محمد (1374). آداب و رسوم مردم سمنان. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. صص244-245.
- ↑ پاینده، محمود (1377). آئینها و باورداشتهای گیل و دیلم. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. صص71-72.
- ↑ صفینژاد، جواد (1345). مونوگرافی ده طالبآباد. تهران: دانشگاه تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی. ص422.