تفاوت میان نسخههای «سرخاب»
Boroujerdi (بحث | مشارکتها) |
H-ghahremani (بحث | مشارکتها) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایششده توسط ۱ کاربر دیگر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
سرخاب(به عربی غازه) یکی از اقلام [[آرایش هفتقلم]] است که برای سرخ کردن | سرخاب (به عربی غازه) یکی از اقلام [[آرایش هفتقلم]] است که برای سرخ کردن گونهها مورد استفاده قرار میگرفته است. | ||
=== | === ریشهشناسی و معنی === | ||
سرخاب | سرخاب /sorxāb/ از /surx/ به معنای قرمزی و /āb/ به معنای درخشندگی<ref>حسندوست، محمد (1393). ''فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی''. ج3. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی. مدخل سرخ.</ref><ref>حسندوست، محمد (1395). ''فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی''. ج1. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی. مدخل آب.</ref>مشتق از ریشه ایرانی باستان -bā به معنای برق زدن و درخشیدن است. به آن غازه یا گلگونه نیز میگفتند<ref>دهخدا، علیاکبر (1377). ''لغتنامه''. ج9. تهران: دانشگاه تهران: مؤسسه لغتنامه دهخدا. ذیل مدخل.</ref> و معمولاً همراه با [[سفیداب]] به کار میرفت. | ||
سرخاب یا | سرخاب یا گلگونه از گل اخرای قرمز، مرمر سرخ، گل رس و روناس ساخته میشد که جهت قرمز کردن لبها و گونهها به کار میرفت. در حفاریهای ایران سرخابهایی یافت شده که متعلق به پیش از دوران برنز میباشد. با توجه به نقاشیهای دوران صفویه و قاجاریه و همچنین عکسهایی که از زنان این دوره موجود است، درمییابیم گونههای آنان با لایهی ضخیمی از سرخاب پوشیده شده و قرمزی گونهها حتی بیش از قرمزی لبهایشان است.<ref>سودآور فرمانفرمائیان (1381). هفت قلم آرایش ـ لوازم آرایش ایرانیان. ترجمه مژگان محمدیان نبینی. ''کتاب ماه هنر''. شماره 45-46. صص120-123.</ref> ترکیب این واژه با سفیداب در معنای آرایش به کار میرود. | ||
=== پیشینه === | === پیشینه === | ||
در طب قدیم سرخی چهره حکایت از غلبه دم (خون) و سلامت و شادی و زردی آن بر غلبه صفرا | در طب قدیم سرخی چهره حکایت از غلبه دم (خون) و سلامت و شادی و زردی آن بر غلبه صفرا و بیماری و غم دلالت داشت. به علاوه شاعران برای توصیف زیبا رویان آنها را با گونههای سرخ توصیف میکردند و از استعارههایی چون آتش، خون، گل سرخ، شقایق و لاله برای این معنا بهره میبردند. از اینرو سرخی چهره هم دلالت بر سلامتی داشت و هم یک نشانه زیبایی بود. بر خلاف امروز، سرخی لب کمتر از سرخی گونه عامل زیبایی به شمار میآمد. | ||
کشفیات اخیر از مقابر، شواهد دیگری را از نمونههای دیگر سرخابهای زنانه به کار برده شده در قرن پنجم و چهارم پیش از میلاد توسط مردم ایرانی در جلگههای اوراسیای غربی در دورهی تاریخی، احتمالاً مشابه کاربرد آن در اوراسیای شرقی، ارائه میدهد.<ref name=":0">برجستهوان والویک وان دورن - خسروانی، سحر (1393). ''سلامت، بهداشت و زیبایی در عصر قاجار''. ترجمه مسعود کثیری. تهران: امیرکبیر. ص173.</ref> | |||
= | در گذشته سرخاب به تنهایی برای گونهها و لبها استفاده میشد. این ماده از پودر آهن و یا مرمر قرمز یا گاهی اوقات از خاک قرمز جلگهها گرفته میشد و یک نوع رنگ طبیعی مانند روناس به آن اضافه میشد.<ref name=":0" /> | ||
=== طرز استفاده === | |||
سرخاب را اندکی بر سر انگشتان سبابه و وسطی مالیده آهسته به روی گونهها تا زیر چاک چشمان و پایین چانه میمالیدند و از همان سرخاب یا سرخاب پنبهای (پنبهی به سرخاب آلوده) لبها را دالبر داده رنگین میساختند.<ref>شهری، جعفر (1371). ''طهران قدیم''. ج4. تهران: معین. صص312-313.</ref>پیش از آن که سرخاب قالبی فرنگی به ایران بیاید، سرخاب پنبهای معمول بود؛ یعنی پنبه را در ماده قرمز رنگی فرو میبردند و آن را به گونهها میمالیدند. سرخاب پنبهای، یک قطعه پنبه آغشته به جوهر قرمز بود که به گونهها میمالیدند. قرمز کردن لبها (مالیدن رژلب قرمز) در گذشته معمول نبود.<ref>مونسالدوله (1380). ''خاطرات مونسالدوله ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه''. به کوشش سیروس سعدوندیان. تهران: زرین. ص27.</ref> | |||
=== سرخاب صنعتی (رژ گونه) === | |||
در سالهای دههی 1920 سرخاب یا رژگونه به عنوان یک محصول جدید، تولید و به بازار آرایش عرضه شد. در این زمان سرخاب به شکل پودر، کرم و مایع تولید میشد. ترکیبات شکل کرمی آن عبارت بود از: کارمین carmin پودر تالکم talcum و صمغ درخت اکاسیا gum acacia یا صمغ عربی. ترکیبات شکل مایع آن شامل آمونیاک، کارمین و عطر رز یا گلاب. این مخلوط نیاز داشت ده روز خیسانده شود تا عمل آید و سه روز بعد از آن قابل مصرف بود. در ابتدای این دوران رژگونه تنها در یک رنگ تولید میشد که بر روی پوست براساس رنگ پوست رنگ مختلف به خود میگرفت ولی با گذشت چند سال برخی از تولیدکنندگان محصولات آرایشی در رنگهای گوناگون چون نارنجی، صورتی و قرمز پررنگ آن را تولید کردند. امروزه ترکیبات رژگونه مانند ترکیبات پودر متراکم صورت است، با این تفاوت که اکسید روی ندارد و از مقدار بیشتر رنگ استفاده میشود. تا رنگ قرمز یا نارنجی تندتر از پودر صورت متراکم داشته باشد.<ref>خزائلی، عذرا (1387). ''فرهنگنامه آرایش: واژهنامه توصیفی مواد، ابزار و اصطلاحات آرایشی''. ترجمه و تالیف عذرا خزائلی، اسعد صالحی. تهران: بال. صص167-169.</ref> | |||
== منابع == | |||
<references /> | <references /> | ||
نویسنده: حکمت بروجردی | |||
[[رده:آرایش صورت]] | [[رده:آرایش صورت]] | ||
[[رده:آرایش زنان]] | [[رده:آرایش زنان]] | ||
[[رده:آرایش سنتی]] | [[رده:آرایش سنتی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۵ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۲۶
سرخاب (به عربی غازه) یکی از اقلام آرایش هفتقلم است که برای سرخ کردن گونهها مورد استفاده قرار میگرفته است.
ریشهشناسی و معنی
سرخاب /sorxāb/ از /surx/ به معنای قرمزی و /āb/ به معنای درخشندگی[۱][۲]مشتق از ریشه ایرانی باستان -bā به معنای برق زدن و درخشیدن است. به آن غازه یا گلگونه نیز میگفتند[۳] و معمولاً همراه با سفیداب به کار میرفت.
سرخاب یا گلگونه از گل اخرای قرمز، مرمر سرخ، گل رس و روناس ساخته میشد که جهت قرمز کردن لبها و گونهها به کار میرفت. در حفاریهای ایران سرخابهایی یافت شده که متعلق به پیش از دوران برنز میباشد. با توجه به نقاشیهای دوران صفویه و قاجاریه و همچنین عکسهایی که از زنان این دوره موجود است، درمییابیم گونههای آنان با لایهی ضخیمی از سرخاب پوشیده شده و قرمزی گونهها حتی بیش از قرمزی لبهایشان است.[۴] ترکیب این واژه با سفیداب در معنای آرایش به کار میرود.
پیشینه
در طب قدیم سرخی چهره حکایت از غلبه دم (خون) و سلامت و شادی و زردی آن بر غلبه صفرا و بیماری و غم دلالت داشت. به علاوه شاعران برای توصیف زیبا رویان آنها را با گونههای سرخ توصیف میکردند و از استعارههایی چون آتش، خون، گل سرخ، شقایق و لاله برای این معنا بهره میبردند. از اینرو سرخی چهره هم دلالت بر سلامتی داشت و هم یک نشانه زیبایی بود. بر خلاف امروز، سرخی لب کمتر از سرخی گونه عامل زیبایی به شمار میآمد.
کشفیات اخیر از مقابر، شواهد دیگری را از نمونههای دیگر سرخابهای زنانه به کار برده شده در قرن پنجم و چهارم پیش از میلاد توسط مردم ایرانی در جلگههای اوراسیای غربی در دورهی تاریخی، احتمالاً مشابه کاربرد آن در اوراسیای شرقی، ارائه میدهد.[۵]
در گذشته سرخاب به تنهایی برای گونهها و لبها استفاده میشد. این ماده از پودر آهن و یا مرمر قرمز یا گاهی اوقات از خاک قرمز جلگهها گرفته میشد و یک نوع رنگ طبیعی مانند روناس به آن اضافه میشد.[۵]
طرز استفاده
سرخاب را اندکی بر سر انگشتان سبابه و وسطی مالیده آهسته به روی گونهها تا زیر چاک چشمان و پایین چانه میمالیدند و از همان سرخاب یا سرخاب پنبهای (پنبهی به سرخاب آلوده) لبها را دالبر داده رنگین میساختند.[۶]پیش از آن که سرخاب قالبی فرنگی به ایران بیاید، سرخاب پنبهای معمول بود؛ یعنی پنبه را در ماده قرمز رنگی فرو میبردند و آن را به گونهها میمالیدند. سرخاب پنبهای، یک قطعه پنبه آغشته به جوهر قرمز بود که به گونهها میمالیدند. قرمز کردن لبها (مالیدن رژلب قرمز) در گذشته معمول نبود.[۷]
سرخاب صنعتی (رژ گونه)
در سالهای دههی 1920 سرخاب یا رژگونه به عنوان یک محصول جدید، تولید و به بازار آرایش عرضه شد. در این زمان سرخاب به شکل پودر، کرم و مایع تولید میشد. ترکیبات شکل کرمی آن عبارت بود از: کارمین carmin پودر تالکم talcum و صمغ درخت اکاسیا gum acacia یا صمغ عربی. ترکیبات شکل مایع آن شامل آمونیاک، کارمین و عطر رز یا گلاب. این مخلوط نیاز داشت ده روز خیسانده شود تا عمل آید و سه روز بعد از آن قابل مصرف بود. در ابتدای این دوران رژگونه تنها در یک رنگ تولید میشد که بر روی پوست براساس رنگ پوست رنگ مختلف به خود میگرفت ولی با گذشت چند سال برخی از تولیدکنندگان محصولات آرایشی در رنگهای گوناگون چون نارنجی، صورتی و قرمز پررنگ آن را تولید کردند. امروزه ترکیبات رژگونه مانند ترکیبات پودر متراکم صورت است، با این تفاوت که اکسید روی ندارد و از مقدار بیشتر رنگ استفاده میشود. تا رنگ قرمز یا نارنجی تندتر از پودر صورت متراکم داشته باشد.[۸]
منابع
- ↑ حسندوست، محمد (1393). فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی. ج3. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی. مدخل سرخ.
- ↑ حسندوست، محمد (1395). فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی. ج1. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی. مدخل آب.
- ↑ دهخدا، علیاکبر (1377). لغتنامه. ج9. تهران: دانشگاه تهران: مؤسسه لغتنامه دهخدا. ذیل مدخل.
- ↑ سودآور فرمانفرمائیان (1381). هفت قلم آرایش ـ لوازم آرایش ایرانیان. ترجمه مژگان محمدیان نبینی. کتاب ماه هنر. شماره 45-46. صص120-123.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ برجستهوان والویک وان دورن - خسروانی، سحر (1393). سلامت، بهداشت و زیبایی در عصر قاجار. ترجمه مسعود کثیری. تهران: امیرکبیر. ص173.
- ↑ شهری، جعفر (1371). طهران قدیم. ج4. تهران: معین. صص312-313.
- ↑ مونسالدوله (1380). خاطرات مونسالدوله ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه. به کوشش سیروس سعدوندیان. تهران: زرین. ص27.
- ↑ خزائلی، عذرا (1387). فرهنگنامه آرایش: واژهنامه توصیفی مواد، ابزار و اصطلاحات آرایشی. ترجمه و تالیف عذرا خزائلی، اسعد صالحی. تهران: بال. صص167-169.
نویسنده: حکمت بروجردی