تفاوت میان نسخه‌های «مریم بیگم»

از دانشنامه الکترونیکی زنان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۴: سطر ۴:
مریم بیگم به لحاظ تاریخی کاملاً شناخته شده نمی‌باشد، سایه ابهامی بر او افتاده و افسانه‌هایی نیز به او نسبت داده شده است. آنچه از او به جا مانده وقف‌نامه‌های وی و کتیبه‌های روی مساجد و مدرسه‌هایی است که وقف کرده است. تاریخ تولد و درگذشت او به درستی معلوم نیست. از آنجا که مرگ پدرش شاه صفی در سال 1052 بود تولد وی می‌بایست 1052 یا پیش از آن باشد. تاریخ آخرین وقف‌نامه به جا مانده از او هم سال 1131 است. این که بعد از این تاریخ تا چه زمانی در قید حیات بود مشخص نیست.   
مریم بیگم به لحاظ تاریخی کاملاً شناخته شده نمی‌باشد، سایه ابهامی بر او افتاده و افسانه‌هایی نیز به او نسبت داده شده است. آنچه از او به جا مانده وقف‌نامه‌های وی و کتیبه‌های روی مساجد و مدرسه‌هایی است که وقف کرده است. تاریخ تولد و درگذشت او به درستی معلوم نیست. از آنجا که مرگ پدرش شاه صفی در سال 1052 بود تولد وی می‌بایست 1052 یا پیش از آن باشد. تاریخ آخرین وقف‌نامه به جا مانده از او هم سال 1131 است. این که بعد از این تاریخ تا چه زمانی در قید حیات بود مشخص نیست.   


نسبت این زن به شاه سلطان حسین، به طرق گوناگون بیان شده است. گروهی او را عمه شاه حسین و عده‌ای وی را عمه شاه سلیمان و برخی هم مادربزرگ شاه سلطان حسین خوانده‌اند. در باب وجه تسمیه او به مریم هم گفته می‌شود احتمالاً مادری گرجی داشته است. چرا که از زمانی که شاه عباس به گرجستان مسلط شد، مادر همه شاهان و شاهزاده خانم‌ها زنان گرجی بودند. این زنان اگرچه از آغاز جوانی در دربار ایران بزرگ شده بودند، اما تمایلات دینی خود را حفظ کرده بودند. بیشتر آنان حتی نامشان را نیز تغییر نمی‌دادند. لذا احتمالاً از همین رو نام مریم بیگم برای او انتخاب شد. او تمایلاتی عیسوی داشت و نقش او در لغو حکم تحریم شراب و همدستی با خواجه‌سرایان به عنوان جناح مخالف روحانیون، تا حدودی گواه صادق این مدعاست. کروسنسکی کشیش لهستانی در سفرنامه خود ([https://fa.wikifeqh.ir/%D8%B3%D9%81%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%86%D9%87_%DA%A9%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%86%D8%B3%DA%A9%DB%8C%E2%80%8C_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) سفرنامه کروسنسکی]) او را مادربزرگ شاه سلطان حسین دانسته که تصویرهای حضرت مریم را با احترامات زیادی نگاهداری می‌کرد.<ref>افروز، عطاءالله (1399). ''مریم بیگم صفوی؛ تاریخچه و میراث وی''. تهران: زرنوشت. ص26.</ref>
نسبت این زن به شاه سلطان حسین، به طرق گوناگون بیان شده است. گروهی او را عمه شاه حسین و عده‌ای وی را عمه شاه سلیمان و برخی هم مادربزرگ شاه سلطان حسین خوانده‌اند. در باب وجه تسمیه او به مریم هم گفته می‌شود احتمالاً مادری گرجی داشته است. چرا که از زمانی که شاه عباس به گرجستان مسلط شد، مادر همه شاهان و شاهزاده خانم‌ها زنان گرجی بودند. این زنان اگرچه از آغاز جوانی در دربار ایران بزرگ شده بودند، اما تمایلات دینی خود را حفظ کرده بودند. بیشتر آنان حتی نامشان را نیز تغییر نمی‌دادند. لذا احتمالاً از همین رو نام مریم بیگم برای او انتخاب شد. او تمایلاتی عیسوی داشت و نقش او در لغو حکم تحریم شراب و همدستی با درباریان به عنوان جناح مخالف روحانیون، تا حدودی گواه صادق این مدعاست. کروسنسکی کشیش لهستانی در سفرنامه خود ([https://fa.wikifeqh.ir/%D8%B3%D9%81%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%86%D9%87_%DA%A9%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%86%D8%B3%DA%A9%DB%8C%E2%80%8C_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) سفرنامه کروسنسکی]) او را مادربزرگ شاه سلطان حسین دانسته که تصویرهای حضرت مریم را با احترامات زیادی نگاهداری می‌کرد.<ref>افروز، عطاءالله (1399). ''مریم بیگم صفوی؛ تاریخچه و میراث وی''. تهران: زرنوشت. ص26.</ref>


او احتمالاً در سال‌های 1077-1078 با میرزا ابوصالح رضوی ازدواج کرد. شاه سلیمان به او که در شمار علمای دینی بود منصب صدر موقوفات را داد. اما چندی نگذشت که همسرش از دنیا رفت. او مدتی پس از مرگ شوهر خود به ساروخان قورچی‌باشی علاقمند شد. گفته شده وقتی شاه سلیمان از این ماجرا آگاه شد ساروخان را گردن زد.<ref>لاکهارت، لارنس (1401). ''انقراض سلسلۀ صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران''. ترجمه مصطفی قلی عماد. تهران: مروارید. ص41.</ref>
او احتمالاً در سال‌های 1077-1078 با میرزا ابوصالح رضوی ازدواج کرد. شاه سلیمان به او که در شمار علمای دینی بود منصب صدر موقوفات را داد. اما چندی نگذشت که همسرش از دنیا رفت. او مدتی پس از مرگ شوهر خود به ساروخان قورچی‌باشی علاقمند شد. گفته شده وقتی شاه سلیمان از این ماجرا آگاه شد ساروخان را گردن زد.<ref>لاکهارت، لارنس (1401). ''انقراض سلسلۀ صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران''. ترجمه مصطفی قلی عماد. تهران: مروارید. ص41.</ref>
سطر ۱۳: سطر ۱۳:


==== موقوفات ====
==== موقوفات ====
از اقدامات وی در اصفهان تأسیس [[مدرسه مریم بیگم]] در محله حسن‌آباد و [[مسجد مریم بیگم]] جنب دروازه دولت (خیابان طالقانی، کوچه مقابل مسجد باب الرحمه) می‌باشد. وی علاوه بر موارد فوق موقوفات بسیاری برای آبادانی شهر و رفاه طلاب حوزه‌های علمیه معین کرد. موقوفه بسیاری برای طلبه و لوازم آن معین کرده و از شهرهای دیگر غیر از اصفهان نیز ملک خریده و وقف مدرسه نموده تا جایی که در تبریز و بسطام و قزوین و غیره هم موقوفه دارد.<ref>خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). ''کارنامه زنان مشهور ایران.'' تهران: وزارت آموزش و پرورش. صص55-56.</ref> به علاوه اموال و اراضی بسیاری را وقف اطعام در ماه مبارک رمضان و برگزاری مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین در عاشورا نمود.<ref>خشنودی، عفت (1390). وقف نامه مدرسه مریم بیگم. ''نشریه وقف میراث جاویدان''. تابستان 1390. شماره 74. ص113.</ref> همچنین مدرسه و احتمالاً حمامی را در خوانسار ساخت و وقف کرد. تاریخ بنای مدرسه خوانسار 1106 و تاریخ بنای مدرسه اصفهان 1115 است.<ref name=":0">افروز، عطاءالله (1399). ''مریم بیگم صفوی؛ تاریخچه و میراث وی''. تهران: زرنوشت. صص13-18.</ref>
از اقدامات وی در اصفهان تأسیس [[مدرسه مریم بیگم]] در محله حسن‌آباد و [[مسجد مریم بیگم]] جنب دروازه دولت (خیابان طالقانی، کوچه مقابل مسجد باب الرحمه) می‌باشد. وی علاوه بر موارد فوق موقوفات بسیاری برای آبادانی شهر و رفاه طلاب حوزه‌های علمیه معین کرد. او از شهرهای دیگر غیر از اصفهان نیز ملک خریدهو وقف مدرسه نمود تا جایی که در تبریز و بسطام و قزوین و غیره هم موقوفه داشت.<ref>خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). ''کارنامه زنان مشهور ایران.'' تهران: وزارت آموزش و پرورش. صص55-56.</ref> همچنین مدرسه و احتمالاً حمامی را در خوانسار ساخت و وقف کرد. تاریخ بنای مدرسه خوانسار 1106 و تاریخ بنای مدرسه اصفهان 1115 است.<ref name=":0">افروز، عطاءالله (1399). ''مریم بیگم صفوی؛ تاریخچه و میراث وی''. تهران: زرنوشت. صص13-18.</ref>به علاوه اموال و اراضی بسیاری را وقف اطعام در ماه مبارک رمضان و برگزاری مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین در عاشورا نمود.<ref>خشنودی، عفت (1390). وقف نامه مدرسه مریم بیگم. ''نشریه وقف میراث جاویدان''. تابستان 1390. شماره 74. ص113.</ref>  
==== کتاب ====
==== کتاب ====
اين بانو به علماء، دانشمندان و آثار آنان ارج می‌نهاد. به اذعان شیخ آقا بزرگ تهرانی در ''الذریعه''، شيخ رضی الدين محمد بن بهاء الدين محمد بن حسنعلی بن ملا عبدالله ششتری (شوشتری) اصفهانی کتاب ''شرح ادعية السّر'' را به درخواست او تأليف کرده است. به علاوه، بنا به نقلی ''شرح دعای صباح'' از ملا عبدالله شوشتری نیز به مریم بیگم اهدا شده است.[https://lib.eshia.ir/27387/1/56]
اين بانو به علماء، دانشمندان و آثار آنان ارج می‌نهاد. به اذعان شیخ آقا بزرگ تهرانی در ''الذریعه''، شيخ رضی الدين محمد بن بهاء الدين محمد بن حسنعلی بن ملا عبدالله ششتری (شوشتری) اصفهانی کتاب ''شرح ادعية السّر'' را به درخواست او تأليف کرده است. به علاوه، بنا به نقلی ''شرح دعای صباح'' از ملا عبدالله شوشتری نیز به مریم بیگم اهدا شده است.[https://lib.eshia.ir/27387/1/56]

نسخهٔ ‏۱۳ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۵۸

مریم بیگم (نیمه اول قرن یازدهم) دختر شاه صفی (از پادشاهان صفویه و جانشین شاه عباس اول) و عمه شاه سلیمان صفوی بود. وی از زنان سیاستمدار، دانش دوست، ثروتمند و خیّر در اصفهان بود که در دربار صفوی نفوذ زیادی داشت و موقوفات مهمی را نیز از خود به یادگار گذاشت.

زندگی‌نامه

مریم بیگم به لحاظ تاریخی کاملاً شناخته شده نمی‌باشد، سایه ابهامی بر او افتاده و افسانه‌هایی نیز به او نسبت داده شده است. آنچه از او به جا مانده وقف‌نامه‌های وی و کتیبه‌های روی مساجد و مدرسه‌هایی است که وقف کرده است. تاریخ تولد و درگذشت او به درستی معلوم نیست. از آنجا که مرگ پدرش شاه صفی در سال 1052 بود تولد وی می‌بایست 1052 یا پیش از آن باشد. تاریخ آخرین وقف‌نامه به جا مانده از او هم سال 1131 است. این که بعد از این تاریخ تا چه زمانی در قید حیات بود مشخص نیست.

نسبت این زن به شاه سلطان حسین، به طرق گوناگون بیان شده است. گروهی او را عمه شاه حسین و عده‌ای وی را عمه شاه سلیمان و برخی هم مادربزرگ شاه سلطان حسین خوانده‌اند. در باب وجه تسمیه او به مریم هم گفته می‌شود احتمالاً مادری گرجی داشته است. چرا که از زمانی که شاه عباس به گرجستان مسلط شد، مادر همه شاهان و شاهزاده خانم‌ها زنان گرجی بودند. این زنان اگرچه از آغاز جوانی در دربار ایران بزرگ شده بودند، اما تمایلات دینی خود را حفظ کرده بودند. بیشتر آنان حتی نامشان را نیز تغییر نمی‌دادند. لذا احتمالاً از همین رو نام مریم بیگم برای او انتخاب شد. او تمایلاتی عیسوی داشت و نقش او در لغو حکم تحریم شراب و همدستی با درباریان به عنوان جناح مخالف روحانیون، تا حدودی گواه صادق این مدعاست. کروسنسکی کشیش لهستانی در سفرنامه خود (سفرنامه کروسنسکی) او را مادربزرگ شاه سلطان حسین دانسته که تصویرهای حضرت مریم را با احترامات زیادی نگاهداری می‌کرد.[۱]

او احتمالاً در سال‌های 1077-1078 با میرزا ابوصالح رضوی ازدواج کرد. شاه سلیمان به او که در شمار علمای دینی بود منصب صدر موقوفات را داد. اما چندی نگذشت که همسرش از دنیا رفت. او مدتی پس از مرگ شوهر خود به ساروخان قورچی‌باشی علاقمند شد. گفته شده وقتی شاه سلیمان از این ماجرا آگاه شد ساروخان را گردن زد.[۲]


اقدامات اجتماعی

مریم بیگم به سبب آنچه از وی به جا مانده از زنان خیّر و علم دوست صفویه شمرده می‌شود. او مساجد و مدارسی را در اصفهان و خوانسار ساخت و وقف کرد.

موقوفات

از اقدامات وی در اصفهان تأسیس مدرسه مریم بیگم در محله حسن‌آباد و مسجد مریم بیگم جنب دروازه دولت (خیابان طالقانی، کوچه مقابل مسجد باب الرحمه) می‌باشد. وی علاوه بر موارد فوق موقوفات بسیاری برای آبادانی شهر و رفاه طلاب حوزه‌های علمیه معین کرد. او از شهرهای دیگر غیر از اصفهان نیز ملک خریدهو وقف مدرسه نمود تا جایی که در تبریز و بسطام و قزوین و غیره هم موقوفه داشت.[۳] همچنین مدرسه و احتمالاً حمامی را در خوانسار ساخت و وقف کرد. تاریخ بنای مدرسه خوانسار 1106 و تاریخ بنای مدرسه اصفهان 1115 است.[۴]به علاوه اموال و اراضی بسیاری را وقف اطعام در ماه مبارک رمضان و برگزاری مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین در عاشورا نمود.[۵]

کتاب

اين بانو به علماء، دانشمندان و آثار آنان ارج می‌نهاد. به اذعان شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعه، شيخ رضی الدين محمد بن بهاء الدين محمد بن حسنعلی بن ملا عبدالله ششتری (شوشتری) اصفهانی کتاب شرح ادعية السّر را به درخواست او تأليف کرده است. به علاوه، بنا به نقلی شرح دعای صباح از ملا عبدالله شوشتری نیز به مریم بیگم اهدا شده است.[۱]

اقدامات سیاسی

مریم بیگم از زنانی بود که تأثیر زیادی بر مسائل سیاسی گذاشت، به طوری که به قدرت رساندن سلطان حسین آخرین پادشاه صفوی را به او نسبت می‌دهند. او که به سلطان حسین میرزا علاقۀ زیادی داشت خواستار به تخت نشاندن او شد.[۴] مریم بیگم در مواجهه با اطلاعات مصیبت بار شرق ایران که باید بدان اخبار اشغال بحرین و سایر جزایر خلیج فارس را نیز افزود، با نفوذی که هنوز بر شاه داشت تلاش کرد تا او را به تصمیمی قاطع وادارد.[۶] وی حتی از اموال خود عهده‌دار مصارف لشگرکشی علیه یاغیان شد.

شکستن حکم تحریم شراب

سلطان حسین پس از جلوس به تخت دست به اقداماتی زد که از جمله آنها صدور حکم تحریم شراب بود که این اقدام به توصیه علامه محمدباقر مجلسی انجام شد. این شخصیت برجسته شیعه که نفوذ بسیاری در شاه داشت از وی خواست باده‌نوشی را ممنوع سازد. اجرای این فرمان بر مریم بیگم خوش نیامد و درباریان چون می‌دانستند که مریم بیگم علاقه زیادی به نوشیدن شراب دارد و در مورد به تخت نشاندن عزیز کرده‌اش خود را مدیون وی می‌شناسد برای فراهم آوردن موجبات الغای فرمان با او داخل مذاکره شده بی‌هیچ زحمت و اشکال با مشارکت وی توطئه‌ای در این باب چیدند. قرار بر این شد که مریم بیگم تمارض نماید و به شاه اطلاع داده شود که مطابق تجویز اطبا تنها راه نجات وی نوشیدن کمی شراب است. شاه نگران از حال مریم بیگم برای تهیه باده نزد ارامنه جلفا فرستاد، از آنجا که ارامنه جلفا به تصور اینکه دامی برایشان گسترده شده از دادن شراب به فرستادگان شاه امتناع کردند. عاقبت سفیر لهستان که در مرکز حکومت حضور داشت مقداری شراب تهیه کرد و شاه آن را به دست مریم بیگم داد. مریم بیگم ابتدا از قبول جام شراب امتناع کرد و گفت پیش از این که شاه بنوشد هرگز لب به آن نخواهد زد. شاه که ابتدا از این کار طفره می‌رفت با اصرار مریم بیگم جامی نوشید. پس از آن شاه به طوری دل به شراب بست که دیگر به ندرت می‌توانست مست نباشد و به امور مملکت رسیدگی کند.[۷]

کشف توطئه

مریم بیگم مدام از شاه می‌خواست به اصلاح وضع کشور بپردازد، اما شاه به نصایح مریم بیگم توجهی نمی‌کرد. به علت ناتوانی سلطان حسین در رسیدگی به امور مملکت توطئه‌هایی برای برکنار کردن او و به تخت نشاندن برادرش صورت می‌گرفت که به دست مریم بیگم کشف شد.[۸]

مقاومت در برابر حملات خارجی

زمانی که اعراب در جنوب، بحرین را از دولت صفوی جدا کردند مریم بیگم به دربار صفوی رفت و فریاد بلند کرد که مملکت در حال از دست رفتن است اما شما کاری نمی‌کنید و وقتی به او پاسخ دادند که هزینه جنگ کردن را نداریم، او 20 هزار تومان از اموال خود را که مبلغ زیادی هم بود، به آنها داد و گفت حالا می‌توانید به جنگ بروید، اما شاه همت جنگ نداشت.[۹]

حمایت از ستمدیدگان

مریم بیگم حامی ستمدیدگان و به خصوص مسیحیانی بود که در این دوره تحت آزار و فشار قرار داشتند. گفته می‌شود شاه سلطان حسین در یکی از سفرهایش به جلفا، راهبه‌ای زیباروی را دید و پسندید و چون راهبه حاضر نشد به عشق شاه پاسخ مثبت دهد شاه او را ربود به حرمسرای خویش برد. بعد از گذشت پانزده روز مریم بیگم با توجه به مقدس مآبی شاه و با این توجیه که اگر به زنی که خود را به عهدی خاص در راه خدا وقف کرده است، کوچکترین آزاری برساند بر او لعن و نفرین وارد خواهد شد، شاه را مجبور کرد تا دل از معشوقه کنده او را رها سازد.[۱۰]


منابع

  1. افروز، عطاءالله (1399). مریم بیگم صفوی؛ تاریخچه و میراث وی. تهران: زرنوشت. ص26.
  2. لاکهارت، لارنس (1401). انقراض سلسلۀ صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران. ترجمه مصطفی قلی عماد. تهران: مروارید. ص41.
  3. خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش. صص55-56.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ افروز، عطاءالله (1399). مریم بیگم صفوی؛ تاریخچه و میراث وی. تهران: زرنوشت. صص13-18.
  5. خشنودی، عفت (1390). وقف نامه مدرسه مریم بیگم. نشریه وقف میراث جاویدان. تابستان 1390. شماره 74. ص113.
  6. افروز، عطاءالله (1399). مریم بیگم صفوی؛ تاریخچه و میراث وی. تهران: زرنوشت. ص23 به نقل از تاریخ ایران کمبریج، ص128.
  7. لاکهارت، لارنس (1401). انقراض سلسلۀ صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران. ترجمه مصطفی قلی عماد. تهران: مروارید. صص43-46.
  8. لاکهارت، لارنس (1401). انقراض سلسلۀ صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران. ترجمه مصطفی قلی عماد. تهران: مروارید. ص132.
  9. افروز، عطاءالله (1399). مریم بیگم صفوی؛ تاریخچه و میراث وی. تهران: زرنوشت. ص24.
  10. شجاع، عبدالمجید (1384). زن، سیاست و حرمسرا در عصر صفویه. سبزوار: امیدمهر. ص178 به نقل از لاکهارت، لارنس (1368). انقراض سلسلۀ صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران. ترجمه مصطفی قلی عماد. تهران: انتشارات مروارید. ص55.


پیوند به بیرون

  1. ویکی پدیا
  2. ویکی فقه
  3. کتابخانه مدرسه فقاهت


نویسنده: حکمت بروجردی