تفاوت میان نسخه‌های «مریم بیگم»

از دانشنامه الکترونیکی زنان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۴: سطر ۴:
مریم بیگم به لحاظ تاریخی کاملاً شناخته شده نمی باشد، سایه ابهامی بر او افتاده و افسانه هایی نیز به او نسبت داده شده است. آنچه از او به جا مانده وقف نامه های وی و کتیبه های روی مساجد و مدرسه‌هایی است که وقف کرده است.   
مریم بیگم به لحاظ تاریخی کاملاً شناخته شده نمی باشد، سایه ابهامی بر او افتاده و افسانه هایی نیز به او نسبت داده شده است. آنچه از او به جا مانده وقف نامه های وی و کتیبه های روی مساجد و مدرسه‌هایی است که وقف کرده است.   


مریم بیگم عمه‌ی شاه سلیمان صفوی بود. احتمالا در سالهای 1077-1078 با میرزا ابوصالح رضوی ازدواج کرد. همسر او پس از این ازدواج لقب انتخاب میرزا ابوصالح رضوی و میرزا ابوطالب رضوی (همسر پری رخسار بیگم خواهر مریم بیگم) به  و صدراوقاف
مریم بیگم عمه‌ی شاه سلیمان صفوی بود. احتمالا در سالهای 1077-1078 با میرزا ابوصالح رضوی ازدواج کرد. همسر او پس از این ازدواج به منصب '''صدر ممالک''' انتخاب شد.


وی چندی پس از مرگ صدر، شوهر خود به ساروخان قورچی باشی علاقمند شد. چون شاه سلیمان از این ماجرا آگاه شد مرد نگون بخت را گردن زد.<ref>لاکهارت، لارنس (1401). ''انقراض سلسلۀ صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران''. ترجمه ی مصطفی قلی عماد. تهران: مروارید. ص41</ref>
وی چندی پس از مرگ صدر، شوهر خود به ساروخان قورچی باشی علاقمند شد. چون شاه سلیمان از این ماجرا آگاه شد مرد نگون بخت را گردن زد.<ref>لاکهارت، لارنس (1401). ''انقراض سلسلۀ صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران''. ترجمه ی مصطفی قلی عماد. تهران: مروارید. ص41</ref>

نسخهٔ ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۵۳

مریم بیگم (نیمه اول قرن یازدهم) دختر شاه صفی (از پادشاهان صفویه و جانشین شاه عباس اول) و خواهر شاه سلیمان صفوی بود. وی از زنان سیاستمدار، خیّر و واقف در اصفهان و در دربار صفوی صاحب نفوذ زیادی بود و آثاری را از خود به یادگار گذاشت.

زندگی‌نامه

مریم بیگم به لحاظ تاریخی کاملاً شناخته شده نمی باشد، سایه ابهامی بر او افتاده و افسانه هایی نیز به او نسبت داده شده است. آنچه از او به جا مانده وقف نامه های وی و کتیبه های روی مساجد و مدرسه‌هایی است که وقف کرده است.

مریم بیگم عمه‌ی شاه سلیمان صفوی بود. احتمالا در سالهای 1077-1078 با میرزا ابوصالح رضوی ازدواج کرد. همسر او پس از این ازدواج به منصب صدر ممالک انتخاب شد.

وی چندی پس از مرگ صدر، شوهر خود به ساروخان قورچی باشی علاقمند شد. چون شاه سلیمان از این ماجرا آگاه شد مرد نگون بخت را گردن زد.[۱]

اقدامات سیاسی

او از زنانی بود که تأثیر زیادی بر مسائل سیاسی گذاشت. وی با حمایتش سلطان حسین را به قدرت رساند. مریم بیگم نسبت به سلطان حسین میرزا علاقۀ زیادی داشت و خواستار به تخت نشاندن او شد و چون زنی مستبد و با اراده بود، پس از مرگ شه سلیمان، سلطان حسین را بر تخت نشاند.[۲] مریم بیگم در مواجهه با اطلاعات مصیبت بار شرق ایران که باید بدان اخبار اشغال بحرین و سایر جزایر خلیج فارس را به وسیله سلطان بن سیف دوم امام عمان نیز افزود، با نفوذی که هنوز بر شاه داشت تلاش کرد تا او را به تصمیمی قاطع و عملیات شدید وادارد. [۳] در پی این اقدامات شاه و شکست های خفت بار دربار صفوی در مقابل هجوم دشمنان مریم بیگم شاه را ملامت کرده و مورد نکوهش قرار داد. وی حتی از اموال خود عهده دار مصارف لشگرکشی دیگری علیه یاغیان شد و شاه ناگزیر از متابعت وی شد.

از اقدامات وی در اصفهان تأسیس مدرسه مریم بیگم در محله حسن آباد و مسجد مریم بیگم جنب دروازه دولت (خیابان طالقانی، کوچه مقابل مسجد باب الرحمه) می باشد. وی علاوه بر موارد فوق موقوفات بسیاری برای آبادانی شهر و رفاه طلاب حوزه های علمیه معین کرد.  به علاوه اموال و اراضی بسیاری را وقف اطعام در ماه مبارک رمضان و برگزاری مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین در عاشورا نمود.[۴]

باده نوشی

سلطان حسین با تحریک خواجه سرایان به عیاشی و باده نوشی روی آورد که این اقدام مخالفت علامه محمدباقر مجلسی را برانگیخت. این شخصیت برجسته شیعه و دانشمند بزرگ که نفوذ بسیاری در شاه داشت از وی خواست باده نوشی، جنگ طوائف و دستجات و کبوتربازی را ممنوع سازد. اجرای این فرمان بر مریم بیگم عمه پدر شاه ناگوار گردید و خواجه سرایان چون می دانستند که مریم بیگم به باده میل فراوان دارد و در مورد به تخت نشانیدن عزیز کرده اش خود را مدیون وی می شناسد برای فراهم آوردن موجبات الغای فرمان با او داخل مذاکره شده بی هیچ زحمت و اشکال با مشارکت وی توطئه ای در این باب چیدند. قرار بر این شد که مریم بیگم تمارض نماید و به شاه اطلاع داده شود که تنها راه نجات وی برحسب تجویز اطبای معالج وی نوشیدن کمی باده است. شاه نگران از حال مخاطره آمیز دروغین مریم بیگم برای تهیه باده نزد ارامنه جلفا فرستاد، از آنجا که ارامنه جلفا به تصور اینکه دامی برایشان گسترده اند از دادن باده به فرستادگان شاه امتناع کردند، سفیر لهستان که در مرکز حکومت حضور داشت مقداری مشروب تهیه کرد، شاه آن را به دست عمه پدرش داد. مریم بیگم ابتدا از قبول جام شراب خودداری کرد و گفت پیش از این که شاه مشروب بخورد هرگز لب به مشروب نخواهد زد. شاه ابتدا امتناع کرد، اما سرانجام با اصرار مریم بیگم جامی نوشید. پس از آن شاه به طوری دل به باده بست که دیگر به ندرت توانست به هوش بگذراند و به امور مملکت رسیدگی کند.[۵]


منابع

  1. لاکهارت، لارنس (1401). انقراض سلسلۀ صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران. ترجمه ی مصطفی قلی عماد. تهران: مروارید. ص41
  2. افروز، عطاءالله (1399). مریم بیگم صفوی؛ تاریخچه و میراث وی. تهران: زرنوشت. صص13-18.
  3. افروز، عطاءالله (1399). مریم بیگم صفوی؛ تاریخچه و میراث وی. تهران: زرنوشت. ص23 به نقل از تاریخ ایران کمبریج، ص128.
  4. خشنودی، عفت (1390). وقف نامه مدرسه مریم بیگم. نشریه وقف میراث جاویدان. تابستان 1390. شماره 74. ص113.
  5. لاکهارت، لارنس (1401). انقراض سلسلۀ صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران. ترجمه ی مصطفی قلی عماد. تهران: مروارید. صص43-46.


پیوند به بیرون

ویکی پدیا