مهستی گنجوی

از دانشنامه الکترونیکی زنان
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۲۹ توسط Boroujerdi (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

مهستی گنجوی (قرن پنجم) زنی سخنور و شاعر و موسیقیدان بود.

زندگینامه

مهستی از جمله شاعرانی است که تمام زندگی اش با افسانه آمیخته شده و هرکس نیز که از وی یادی کرده بر این افسانه ها دامن زده تا بدان جا که بررسی دقیق و همه جانبۀ زندگی وی با دشواری های بسیار مواجه است.

تاریخ ولادت و وفات مهستی به درستی معلوم نیست، و احوال زندگی اش نیز مانند بسیاری از بزرگان گذشته نامعلوم است. بعضی او را از شعرای عهد غزنویان و برخی نیز از شعرای عهد سلجوقیان دانسته اند. به عبارت دیگر در تواریخ و تذکره ها با اختلاف قول، وی را در عهد چهار پادشاه معرفی کرده اند:

الف- سلطان محمود غزنوی

ب- سلطان محمد سلجوقی

ج- سلطان محمود سلجوقی

د- سلطان سنجر سلجوقی

قدیم‌ترین مأخذی که از زمان حیات وی خبر داده، کتاب «تاریخ گزیده» نوشته حمدالله مستوفی است که به سال 730 هجری قمری تألیف شده است.[۱]

«تاریخ گزیده» و نیز ترجمه ی «مجالس النفائس» از معاصر بودن مهستی با سلطان محمود غزنوی که جلوس وی به سال 387 و مرگش در 421 هجری قمری بوده، خبر می دهند و این در حالی است که فریدالدین عطار نیشابوری در کتاب «الهی نامه»، ضمن حکایتی (حکایت مهستی دبیر با سلطان سنجر) که در 40 بیت سروده شده، مهستی را معاصر سلطان سنجر معرفی کرده است.[۱]دولتشاه سمرقندی نیز در «تذکرۀ الشعراء» که آن را به سال 892 تألیف کرده، همچون «الهی نامه»، مهستی را معاصر سلطان سنجر سلجوقی (در گذشته552) اعلام داشته است.[۲]منقول است در یک شب زمستانی سلطان سنجر بزمی در حضور بزرگان و گویندگان و از آن جمله مهستی برپا داشت. مهستی برای کاری بیرون رفت. همینکه بازگشت شاه پرسید هوا چگونه است. او فی البداهه پاسخ داد:

شاها فلکت اسب سعادت زین کرد

وز جمله خسروان ترا تحسین کرد

تا در حرکت آن سمند زرین نعلت

بر گل ننهد پای زمین سیمین کرد

درگذشت او را پیش از نظامی گنجوی و در 86 سالگی می‌دانند[۳]


زادگاه

درباره زادگاه مهستی میان تذکره نویسان اختلاف است. لطفعلی بیک آذر مؤلف (دانشکده آذر) او را گنجوی دانسته و با این حال گوید که برخی وی را نیشابوری شناخته اند. رضا قلی خان هدایت طبرستانی دارنده کتاب (مجمع الفصحاء) او را از گنجه نام برده و نوشته که از بزرگ زادگان آن دیار است. محمد حسن خان اعتمادالسلطنه گردآورنده کتاب (خیرات حسان) زادگاه وی را همان گنجه می داند. ولی میرعباس نامی با مقاله ای که در نامه ماهانه ارمغان چاپ تهران نوشته به استناد دو کتاب خطی باستانی وی را از خجند دانسته و نگاشته که در همانجا هم زائیده گشته پس از درگذشت پدرش با مادر خود از خجند به گنجه رفته و در خرابات شهر جای گرفته کتاب خطی اولی به نام مهستی در 246 صفحه به تاریخ 21 شوال 900 هجری نوشته شده و در کتابخانه میرزا سعید اردوبادی نگاهداری گردیده. کتاب خطی دومی در سرگذشت سخنوران گذشته است که آغاز و پایان آن افتادگی دارد و محمدعلی ملایوف نامی متخلص به نظامی در دست دارد و تاریخ نگارش هر دو زودتر از سالمه تذکره های دیگر است هرچند کتاب دومی تاریخی ندارد.[۴]

سال های شهرت و معروفیتش در 490 یا 491 هجری و پدرش مردی فقیه و روحانی بود و به همین مناسبت در تربیت فرزندش کوشش به سزایی داشت و زمانی که به آموزش دختران توجهی نمی شد پدرش از چهار سالگی او را به استادان گرانمایه در مکتب خانه سپرد و از آنجایی که هوش و استعداد بی اندازه داشت در ده سالگی به گنجینه سرشاری از دانش و ادب دست یافت. پدرش او را تحت آموزش استادان موسیقی قرار داد و مهستی در 19 سالگی استادی بی مانند در موسیقی شد[۵]. چنگ و عود را استادانه مینواخت و در زیبایی و خوش منظری معروف بود،

نام و وجه تسمیه

برخی نام مهستی را منیژه یا منیجه دانسته و مهستی را تخلص او ذکر کرده اند، هرچند احتمال می رود نام منیژه، بعدها به وی نسبت داده شده باشد و شاید برخی از تذکره های چاپ هند چون آفتاب عالمتاب این اسم را به او نسبت داده باشند.[۶]

برخی ستی را مخفف سیدتی دانسته اند. میگویند روزی او به سلطان سنجر گفت: من از کنیزان سلطان کهستم، یعنی ناچیزتر و کوچکترم پادشاه پاسخ داد: مه استی یعنی بزرگتر هستی، مهستی این واژه را با اندک تخفیفی برای گرامی شمردن گفته پادشاه تخلص خود ساخت. دسته ای دیگر نوشته اند شاه (مه استی) به کسر میم نگفت بلکه گفت (مه استی) بفتح میم یعنی ماهی. این گفته درست نیست و همان (مه استی) به معنی بانوی بزرگ درست است چنانکه هنوز در ایران زنان را خانم بزرگ می نامند و در آن زمان مهستی میگفته اند چنانکه سنائی در حکایتی گفته است:

ملک الموت من نه مهستیم

من یکی پیر زال محنتیم

فریدون نوزاد در مقاله ای که در نامه گلهای رنگ نوشته به نقل از کتاب خیرات حسان (مهستی) تخلص منیژه را از بخشش های شاه سنجر دانسته که از ادب و فروتنی او خشنود شده و به نام مهستی فرمان شاهانه می دهد. شادروان رشید یاسمی در مجله ایرانشهر نوشته است: پدر مهستی در زمان زائیده شدن دخترش همین که چشمم او برخسار فرزند میافتد با خشنودی و شگفتی از رخساره زیبای نوزاد گوید:

مه هستی یعنی تو ماه هستی و از این رو (مهستی) نامبردار گشت.[۷]

مهستی بر اساس این که به فتح کسر م یا به سکون، فتح یا کسر س خوانده شود دارای معانی زیر است:

1-   مَهْسِتی، مَهِسْتی

مرکب از دو کلمه ای مَه (مخفف ماه) و ستی (به معنای خانم)، یعنی: ماه خانم، ماه بانو.

2-   مَهَسْتی

الف: مرکب از دو کلمه ی مَه (مخفف ماه) و هستی (جهان)، یعنی: ماهِ جهان، ماهِ هستی.

ب: مرکب از دو کلمه ی مَه (مخفف ماه) و استی یا هستی (فعل)، یعنی: ماه هستی (چون ماه هستی)، ماهی.

3-   مِهْسِتی

مرکب از مِه (به معنای بزرگ، بزرگ تر) و ستی (خانم)، یعنی: خانم بزرگ. [۸]

همسر

برخی از تذکره ها و تواریخ، پسر خطیب گنجه را همسر مهستی دانسته، واز وی با این نام ها و عناوین یاد کرده اند: امیراحمد، تاج الدین احمد، ابن خطیب، پورخطیب و پسر خطیب. همسر مهستی نیز در شعر دستی داشته و اشعاری از او در اینجا و آنجا ثبت است.[۹]

اشعار

مهستی گنجوی شعر فارسی به ویژه چهارپایه یا رباعی را در قرن پنجم هجری بس نغز سرود و در بداهه گویی ذوق و استعداد خاصی داشت. او را پس از خیام، برجسته ترین رباعی سرای ایران به شمار می دانند. آثار او پس از دست یافتن ازبکان به شهر هرات توسط عبیدالله خان ازبک از میان رفت و تنها پاره ای از آنها باقی ماند.

از مهستی دیوانی برجای نمانده است، و فقط دیوانی از وی تا اوایل قرن دهم در هرات برجای بوده که در حمله عبیدالله خان ازبک به هرات از میان رفته است. از این رو اشعار مهستی را باید همان پراکنده اشعاری دانست که اینجا و آنجا در کتاب های قدیم دیده می شود.[۱۰]ظاهرا نسخه ای از دیوان وی در اوایل قرن دهم از بین رفته است.[۱۱]

کتابهایی که با عنوان دیوان یا رباعیات مهستی گنجوی امروز در بازار است رباعیات وی را به لحاظ اعتبار به سه بخش تقسیم کرده اند. رباعیات بخش نخست، متکی بر منابع کهن اند و از بالاترین اعتبار برخوردارند. رباعیات بخش دوم، اتکا بر منابع تألیف شده از آغاز قرن دوازدهم تا پایان عهد ناصرالدین شاه دارند و از این رو اعتبار ضعیف تری دارند. و آنچه در بخش سوم آمده، مأخذی جز کتاب های معاصران ندارند، پس اعتباری بر آنها متصور نیست؛ شاید که بعدها معدودی از رباعیات این بخش از مهستی دانسته شود.[۱۲]

شهرآشوب

مهستی را پایه گذار مکتب «شهر آشوب» در قالب رباعی شناخته اند.[۱۳]شهر آشوب نامه ها و رساله هایی منظوم در باب اصناف و پیشه وران است.[۱۴] او طبقات گوناگون جامعه و مشاغل مختلف را در قالب رباعی به گونه ای لطیف و عاشقانه معرفی کرده است.[۱۵] نمونه ای از رباعیات شهرآشوب او به قرار زیر است:


بازاری:

معشوقه لطیف و چُست و بازاری بِهْ

عاشق همه با ناله و با زاری بِهْ

گفتا که دلت ببرده ام، باز بِبر

گفتم که تو برده ای، تو باز آری بِهْ[۱۶]

خبّاز (نانوا):

سهمی که مرا دلبر خبّاز دهد

نه از سرِکینه، کز سرِ ناز دهد

در چنگ غمش بمانده ام همچو خیر

ترسم که به دستِ آتشم باز دهد[۱۷]

ضرب المثل

برخی از ضرب المثلهایی که امروزه استفاده میکنیم از این شاعر است.[۱۸]

زنهار مبادا که گزندی رسدت

کاندر پس پرده ی فلک بازی هاست

گل بود به سبزه نیز آراسته شد

از مار چه زاید به جز از ماربچه

شغل

برخی محققین نظیر سعید نفیسی، احتمال می دهند که مهستی از دبیران زمان خود بوده است: [۱۹]

ظاهراً از دبیران زمان بوده، زیرا که در برخی از کتاب های قدیم نام وی را مهستی دبیر ضبط کرده اند.

شمس قیس رازی در المعجم فی معائیر اشعار العجم، یک رباعی از مهستی آورده که در برخی از نسخ این کتاب، «مهستی دبیر» نوشته شده است.[۲۰]

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ محرابی، معین الدین (1382). مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. صص7-8.
  2. محرابی، معین الدین (1382). مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص10.
  3. خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش، ص64-66.
  4. م‍ش‍ی‍ر س‍ل‍ی‍م‍ی‌، ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر (1335). زن‍ان‌ س‍خ‍ن‍ور: از ی‍ک‌ه‍زار س‍ال‌ پ‍ی‍ش‌ ت‍ا ام‍روز ک‍ه‌ ب‍ه‌ زب‍ان‌ پ‍ارس‍ی‌ س‍خ‍ن‌ گ‍ف‍ت‍ه‌ان‍د. ج2. ت‍ه‍ران‌: مؤسسه مطبوعاتی علی اکبر علمی. صص255-256.
  5. خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش، ص64-66.
  6. محرابی، معین الدین (1382). مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص19.
  7. م‍ش‍ی‍ر س‍ل‍ی‍م‍ی‌، ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر (1335). زن‍ان‌ س‍خ‍ن‍ور: از ی‍ک‌ه‍زار س‍ال‌ پ‍ی‍ش‌ ت‍ا ام‍روز ک‍ه‌ ب‍ه‌ زب‍ان‌ پ‍ارس‍ی‌ س‍خ‍ن‌ گ‍ف‍ت‍ه‌ان‍د. ج2. ت‍ه‍ران‌: مؤسسه مطبوعاتی علی اکبر علمی. صص257-258.
  8. محرابی، معین الدین (1382). مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص20.
  9. محرابی، معین الدین (1382). مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص16.
  10. محرابی، معین الدین (1382). مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص49.
  11. محرابی، معین الدین (1382). مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص53.
  12. محرابی، معین الدین (1382). مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص54.
  13. محرابی، معین الدین (1382). مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص29.
  14. محرابی، معین الدین (1382). مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص37.
  15. محرابی، معین الدین (1382). مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص35.
  16. محرابی، معین الدین (1382). مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص40.
  17. محرابی، معین الدین (1382). مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص42.
  18. محرابی، معین الدین (1382). مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص31.
  19. محرابی، معین الدین (1382). مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص11. به نقل از تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی. ج1. ص85
  20. محرابی، معین الدین (1382). مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. صص10-11. به نقل از المعجم فی معائیر اشعار العجم. ص246.

نویسنده: حکمت بروجردی