میهن بهرامی
میهن بهرامی (1324- ) داستان نویس، نقاش، منتقد ادبی ایرانی است.
میهن بهرامی متولد 1324 (https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&classType=2&id=27170&pageStatus=1
در شهر تهران، تحصیلات خود را تا مرحله دکترای فلسفه در دانشگاه تهران ادامه داد، چندی نیز در آمریکا به مطالعه در زمینه مجسمه سازی و نقاشی پرداخت. او چند کتاب برای کودکان نوشته است.
بهرامی یا از دوران کودکی می نوشت یا به جلوه های رقت انگیز وقایعی می پرداخت که در زندگی خانواده های مرفه و سنتی تهران قدیم اتفاق می افتاد. قهرمانان اغلب داستان های او زنانی هستند که در قید و بند سلسله مراتب اجتماعی و سنت های دست و پاگیر گرفتار شده اند.[۱]
میهن بهرامی داستان نویس، نقاد، نقاش و سینماگر، فارغ التحصیل رشته ی فلسفه و روانشناسی و دارای فوق لیسانس جامعه شناسی و دکترای فلسفه از دانشگاه تهران، ادامه تحصیل در دانشگاه UCLA در رشته مجسمه سازی و خوشنویسی و نقاشی، از 12 سالگی به دنیای هنر و ادب پیوست و تازه به 17 سالگی رسیده بود که گزاره هایش در نشریات ادبی و هنری تهران به چاپ رسید و همزمان با نوشتن مقالاتی در زمینه ی یاد شده همکاری با نشریات ادبی ـ هنری تهران را در پیش گرفت. میهن بهرامی کارهای مشترکی در زمینه ی روانشناسی و سینما و نمایشنامه ی رادیویی انجام داد و موفق به نگارش فیلمنامه های سینمایی و تلویزیونی و نگارش چندین متن فیلم در زمینه ی بهداشت روانی شد. آثار نقاشی وی نیز در نمایشگاه های گروهی و انفرادی به نمایش گذاشته شد.[۲]
همسر وی محمد متوسلانی است که ثمره این ازدواج دختری به نام ناتالی متوسلانی است.
مادرش نخستین آموزگار میهن و منیژه، تنها خواهر میهن، در خیاطی، گلدوزی، طراحی لباس، مهمتر ازهمه زیباییشناسی و چشمی تیزبین در هنر بود. شخصیت هنری میهن بعد آموختن نقاشی در 14 سالگی نزد جعفر پتگر- یکی از نقاشان بزرگ معاصر- قویتر شد. او در رشته فلسفه روانشناسی اجتماعی تا مقطع دکتری در دانشگاه یو سی ال ای تحصیل کرد.[۱]
فروغ اختر کردار نیک مادر میهن، علی و منیژه بهرامی بود که علی در چهار سالگی از دنیا رفت. میهن با همت پرشوري که در نقاشي گل و منظره به خرج مي داد، موفق شد سبکي خاص در نقاشي گل را از آن خود کند که بعدها توسط کارشناسان هنر در لندن مورد تحسين قرار گرفت. ميهن بهرامي نخستين رمان خود، زنبق ناچين را در هفده سالگي نوشت و منتشر کرد. حاج باريکلا (بارک الله) که به تشخيص محمدعلي سپانلو يکي از برترين قصه هاي کوته ادبيات امروز فارسي است، در مجموعه قصه حیوان ديده مي شود. او در سال 1345 ازدواج کرد و در سال 1349 دخترش به دنیا آمد. میهن قصه هايش را به مجلات ادبي مثل سخن و نگين و وحيد و نامه کانون نويسندگان و... مي داد.[۲]