زنجیرهای تقدیر
داستان بلند زنجیرهای تقدیر (1336) نوشته ماه سیما،
مضمون داستان زنجیرهای تقدیر حول ناخرسندی زنان طبقه مرفه جامعه از ازدواج خویش می گردد. نویسنده با طرح موضوع در زمینه ای از رویدادهای اجتماعی، می کوشد ناخشنودی شخصیت های داستان نماینده زنان روزگار خود و ناخوشنودی آنها را نشانه ای از نارضایی زنان آن روزگار بداند.
خلاصه داستان
داستان از دوره رضاشاه شروع می شود و در سال های پس از شهریور 1320 ادامه می یابد تا از خلال سرنوشت چهار زن ـ سروراعظم، فروغ السلطنه، افتخار آفاق و نزهت الملوک ـ چهار نوع ازدواج را تصویر کند. بهانه روایت، حضور و درددل کردن زنان در مهمانی خواستگاری درخشنده، دختر امیر لشکر، است. افتخارآفاق بر اثر ازدواجی ناخواسته و بنابر مصلحت خانواده، زندگی تلخی دارد. نزهت الملوک، که با جفای پدر، نخستین عشق خود را از دست داده و ناگزیر از وصلتی بی تناسب شده، به منظور انتقام جویی، با مردان متعددی رابطه برقرار می کند. این بخش از رمان را می توان از اولین متن های داستانی اروتیک زنان قلمداد کرد. میل جنسی دختر با مشاهده رابطه پدر مقید به سنت و صیغه جوان سال او، برانگیخته می شود. او با جوانی ارمنی رابطه می یابد. پدر، از طریق رئیس تأمینات، جوان را متهم به جاسوسی برای شوروی می کند و روانه تبعید می سازد و دختر را به عقد رئیس تأمینات درمی آورد. فروغ السلطنه چاره دیگری می اندیشد و راه رهایی از تبعات ازدواج نامطلوب را در ازدواجی عاقلانه می جوید. نویسنده، با روایت سوم شخص دانای کل، کوشیده است قصه خود را به لحنی زنانه روایت کند و زندگی زنان اعیان در فضای سیاسی ـ اجتماعی بین دو جنگ جهانی را تصویر کند.
داستان طرح و پیرنگی بلند پروازانه دارد، از فعالان عرصه سیاسی و فرهنگی زمانه گفت و گو می کند و از آن میان، سرنوشت زنان و ماجراهای عاشقانه ای را برجسته می سازد که آنان از سر گذرانده اند؛ همچنین موانع سر راه آنان برای گسستن حلقه های زنجیر تقدیر خود را نشان می دهد.
حاصل کار رمانی شبیه نیمه راه بهشت (12) است که بازیگران آن زنانی هستند که انگار شوربختی، سرنوشت مقدر آنان است: خوشبختی برای زن و مرد موجود نیست، مگر اینکه در انتخاب هم دقت کرده باشند و یا مثل درخشنده بتوانند حلقه ای از زنجیرهای تقدیر را بشکنند و آزاد شوند. (صص170-171) نویسنده خواستار تساوی حقوق زن و مرد می شود و از زبان یکی از شخصیت های اثر، تأسف می خورد که چرا دخترهای متمول ایرانی مثل دخترهای سایر ممالک به اروپا برای تحصیل نمی روند و از تمدن غرب که زن و مرد را در مقام مساوی گذاشته برخوردار نشده به زندگانی ناراحت خانه تن درداده و در فکر ترقی و پیشرفت نیستند و نمی خواهند بفهمند که انقیاد زن به شوهر و آزادی مرد و خیلی چیزهای دیگر از آثار دوره بربریت بوده و زن ایرانی باید مقام حقه خود را به دست آورد. (ص16).
من از سرنوشت سایر زن های دنیا اطلاع ندارم اما بعد از دقت های زیادی که کرده ام به این نتیجه رسیده ام که زن ایرانی تا روزی که ازدواج می کند مال التجاره و کالایی است که به بازار می فرستند یکی را برای مال می فروشند و یکی را برای مقام معامله می کنند یکی را به امید آینده به خانه مردی می فرستند خلاصه تنها چیزی که مدنظر نیست تمایل و یا احساسات خود زن است. (ص151)