پیراهن مراد
پیراهن مراد پیراهنی است كه زنان برای برآورده شدن حاجاتشان در روز بیستوهفتم رمضان با پولی که از دیگران میگیرند (کدیه) میخرند و میان دو نماز ظهر و عصر در مسجد میدوزند و بر تن میكنند.[۱]
تهیه
زمان دوختن پیراهن مراد شب بیست و هفتم ماه رمضان است. ولی برای تهیه پول پارچه آن که از طریق درخواست کمک از دیگران جمع آوری میشده روشهای مختلفی وجود داشته است. به این ترتیب که از اول ماه رمضان، یکی از بستگان دختر از زنان یک بخته درخواست مقداری پول برای پیراهن مراد میکردند. برخی مقید بودند برای تهیه پارچه پیراهن مراد، در هفت خانه سید یا سیده یا هفت خانه رو به قبله بروند و برای دوختن پیراهن مراد، کمک بطلبند. صاحبخانه هم با روی گشاده مقداری پول می داد و از خدا می خواست مراد ایشان برآورده شود. برای گرفتن پول سعی می کنند سراغ خانه داغدیده نروند زیرا معتقدنبودند شگون ندارد.
موعد درخواست این پول تا شب بیست و هفتم ماه رمضان بود. روز بیست و ششم رمضان، زنی آن پول ها را برمی داشت و به در دکان بزازی می رفت و بدون اینکه به بزاز حرفی بزند، پول ها را روی پیشخوان می گذاشت و پارچه ای که پسندیده بود را به بزاز نشان میداد. بزاز هم از پارچه مزبور سه ذرع می برید و به دست آن زن می داد و می گفت خدا مرادت را بدهد. هنگام خریدن پارچه چانه نمی زنند؛ زیرا عقیده داشتند اگر چانه بزنند مرادشان برآورده نمی شود.
خریدار پارچه به خانه می آمد و روز بیست و هفتم رمضان دختر خانه مانده را همراه خود به مسجد بزرگ شهر می برد. قیچی و سوزن و نخ و انگشتانه هم برمی داشت و همین که نماز ظهر برگزار می شد،[۲] با عجله از آن پارچه یک پیراهن می برید و کوک می زد و میان دو نماز تن آن دختر می کرد. البته، این مراسم پشت تجیر و میان زن هایی بود که برای نماز به مسجد آمده بودند و همه آنها که این مراسم را می دیدند، می گفتند الهی حاجت روا بشوی. الهی دخترت سال دیگر این موقع خانه بخت باشد. مقداری شیرینی هم بین نمازگزاران تقسیم می کردند.
گاه می شد که میان همان زن های مسجد خواستگاری پیدا می شد و بختگشایی اثر خود را فی المجلس می بخشید.
در هرحال، اگر دختر در ظرف همان سال شوهر می کرد، باید لباس عروسی او را از همان بزازی بخرند که پارچه پیراهن مراد را از او خریده بودند.[۳]زنانی که در مسجد حاضر بودند به صاحب مراد می گفتند الهی حاجت روا بشوی، الهی دخترت سال دیگر این موقع خانه بخت باشد. هنوز عصر تمام نشده بود که برش و دخت پیراهن مراد به پایان می رسید. صاحب حاجت پیراهن را می پوشید و نماز عصر را با پیراهن نو می خواند و از مسجد بیرون می رفت. گاه اتفاق می افتاد که در میان زنانی که در مسجد بودند، یکی که دختر را پسندیده بود از او خواستگاری کند در این صورت ـ و نیز در صورتی که دختر در ظرف همان سال شوهری پیدا می کردـ رخت عروسی او را از همان بزازی می خریدند که پارچه پیراهن مراد را خریده بودند.[۴]
بسیاری معتقد بودند پیراهن مراد باید با نخ خودش یا نخ ابریشم دوخته شود و تا زمانی که حاجتشان برآورده نشده باید به تنشان باشد. بعضی حتی پیراهن را هفت سال می پوشیدند تا آن قدر کهنه شود که دیگر نتوان پوشید. هر وقت که پیراهن کثیف میشد آن را می شستند و آن قدر روی دست نگه می داشتند تا خشک شود، زیرا عقیده دارند اگر پیراهن را بر سر طناب بیندازند اثر مراد دهیش را از دست می دهد. در شهرستان یزد بیشتر زنها برای دوختن پیراهن مراد به مسجد امیرچقماق می رفتند. در این مسجد سنگ مرمری بود مشهور به سنگ مراد که روی آن کتیبه های مذهبی حک و در دیوار محراب کار گذاشته شده است. زنها معتقدبودند دوختن پیراهن مراد در مقابل این سنگ باعث می شود مرادشان زودتر برآورده شود.[۵]
منابع
- ↑ دهخدا
- ↑ ماسه، هانری (1391). معتقدات و آداب ایرانی (از عصر صفویه تا دوره پهلوی). مترجم مهدی روشنضمیر. تهران: شفیعی. ص225.
- ↑ سعدوندیان، سیروس (1380). خاطرات مونس الدوله. تهران: زرین. صص109-115.
- ↑ کتیرایی، محمود (1378). از خشت تا خشت. تهران: ثالث. صص113-115.
- ↑ وکیلیان، احمد (1376). رمضان در فرهنگ مردم. تهران: سروش. صص124-125.