بخت‌گشایی

از دانشنامه الکترونیکی زنان
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۴۹ توسط Boroujerdi (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

بخت‌گشایی به معنای آداب و سنتهایی است که به باور عامه با انجام آنها بخت دختران باز شده و به همسری مردی در می آیند. سن ازدواج بر حسب زمان و منطقه جغرافیایی متفاوت است (در گذشته معمولاً همان سن رسیدن به تکلیف شرعی دختران، یعنی نه سال، سن ازدواج به حساب می‌آمد)، از همین رو اگر دختری به سن ازدواج می‌رسید و هنوز ازدواج نکرده بود باور عامه بر این بوده و هنوز هست که بخت او به دلیل یک عامل ماورائی مانند سحر و جادوی بدخواهان یا اقبال شوم بسته شده است. لذا باید برای گشودن این بخت متوسل به اعمالی شد. این اعمال معمولاً خواندن اوراد یا انجام کارهایی است که به باور عامه با انجام آنها سحر و جادو باطل شده یا بداقبالی از میان رفته و برای دختر، همسری مناسب یافت می‌شود. این سنتها امروزه کمرنگ شده است.

ساخت واژی و معنی

بخت‌گشایی یک اسم مرکب است که از بخت و گشایی تشکیل شده است. بخت به لحاظ ریشه شناختی در فارسی میانه: /baxt/ در ایرانی باستان: /baxta/ (صفت مفعولی) و به معنای تقسیم شده، معین، مقدّر، است که مشتق از ریشه /bag-/ تقسیم کردن، اختصاص دادن است. [۱]بخت به معنای قسمت و بهره و نصیب و نیز به معنای اقبال، سعادت و دولت است، اما برای زنان به معنی شوهر است. لذا اصطلاحات دختر دم‌بخت، یعنی دختری که به سن ازدواج رسیده، سفید بخت یعنی زنی که همسر و زندگی مناسب و درخوری دارد، سیاه‌بخت یعنی زنی که در زندگی مشترک دچار شکست شده یا همسرش را از دست داده، به خانه بخت رفتن به معنای شوهر کردن ، زن یک بخته یعنی زنی که یک بار ازدواج کرده و دو بخته یعنی زنی که یک بار شوهرش را از دست داده و مجدداً ازدواج کرده است . گشا(ی) اسم فاعل از مصدر گشادن (گشودن) به معنای باز کردن است. بخت گشایی به آداب و سننی اطلاق میشود که بنا بر اعتقاد عامه بدانوسیله دختری که هنوز ازدواج نکرده یا زنی که شوهرش را از دست داده، به زوجیت مردی در می آید.

فلسفه

گره مجازاً به معنی کار مشكل و امری است که به سادگی قابل توجیه یا حل نباشد[۲] و معانی سمبلیک فراوانی دارد که از جمله آنها پیچیدگی، کار مشكل، گرفتاری، و نگرانی است.[۳] گره‌گشا به معنی مشكل‌گشا است[۴]اصطلاحاتی از قبیل گره در کار، باز کردن گره، یا گره اساسی در اغلب زبان‌ها وجود دارد. باز کردن گره نشان‌دهنده حل شدن و رهایی است.[۵]انسان‌های نخستین از گره به عنوان طلسمی برای دور کردن ارواح پلید از قبیله استفاده می‌کردند.[۳] باز کردن و گشودن، به معنای عبور از گره است. عبور از گره‌ها به طرق مختلف تفسیر می‌شود، ولی در مفهوم خاص خود به معنای حل مشکل است.[۶] باور به تأثیر جادویی گره، و جادو کردن با گره‌زنی و راه‌های گره‌گشایی یا جادوزُدایی با گشودن گره، به ویژه هنگام ازدواج و زایش، در بیشتر فرهنگ‌ها جایگاه ویژه‌ای داشته است.[۷]جادوی گره را می‌توان گونه‌ای از جادوی هومیوپاتیک یا تقلیدی دانست که بر پایه قانون شباهت شكل گرفته‌اند، به گونه ای که مردم با تقلید یا نمایش کوچكی که با کمک افراد نیرومند انجام می‌دهند، بر قوا یا پدیده‌های طبیعی به واسطه کار مصنوعی خود اثر گذاشته و بدین وسیله عمل موردنظر خود را تحقق می بخشند.[۸]در جادوی هومیوپاتیک اصل بر این است که هر چیزی همانند خود را می‌‎سازد و یا هر معلولی شبیه علت خود است.[۹] شیخ انصاری در مكاسب به نقل از شهید اول، ده گونه سحر را نام برده است که یكی از آنها به این صورت ذکر شده است: اورادی که بخوانند و بر ریسمانی بدمند و آنگاه گره بزنند.[۱۰] به این ترتیب جادوی گره هم باعث بسته شدن بخت میشود هم سبب بازشدن آن. لذا بسیاری از مراسمات بخت گشایی به نحوی یا با بازکردن گره و قفل همراه است یا با بستن آن.

زمان

در همه ایام سال امکان انجام مراسم بخت‌گشایی وجود داشت، اما برخی ‌زمان‌ها به صورت اختصاصی برای این اعمال در نظر گرفته شده بود. روز بیست و هفتم ماه رمضان ـ روز کشته شدن ابن ملجم ـ غروب سه‌شنبه آخر سال، یعنی شب چهارشنبه‌سوری و همچنین روز سیزده بدر روزهای خاصی بودند که برخی آیین‌های ویژه برای بخت‌گشایی در آنها انجام می‌گرفت، اما بعضی مراسم دیگر بود که انجام آن زمان خاصی نداشت.

ماه رمضان

شب و روز بیست و هفتم ماه رمضان مراسم گوناگونی جهت براورده شدن حاجات از جمله بخت گشایی صورت میگرفت. یکی از این رسوم این بود که دختر همراه مادر و یا نزدیکان خود، سر اذان ظهر بالای گلدسته مسجد بزرگ شهر می‌رفت و هنگامی که مردان برای وضو گرفتن و نماز خواندن وارد مسجد می‌شدند، چادر سیاه دختر را از بالای گلدسته پایین می‌انداختند. اگر چادر سر مرد روحانی می‌افتاد، حتماً شوهر آینده روحانی می‌شد، و اگر سر مرد مکلا می‌افتاد، شوهر آینده مکلا بود. اما اگر چادر به زمین می‌افتاد، آن سال از شوهر خبری نبود و می‌بایست تا سال آینده صبر کند.[۱۱][۱۲]از دیگر رسومات در شب بیست و هفتم ماه رمضان در تهران این بود که از عصر آن، دخترها و بیوه زن‌ها به طرف توپ مروارید که توپ مفرغی بزرگی بر روی دو چرخ و بر بالای سکوئی بود و در میدان ارک، قرار داشت رو می‌آوردند و جهت بخت‌گشایی از زیر آن رد شده، بر لوله آن سوار می‌شدند و سُر می‌خوردند و این کار را مجرب‌ترین عملی می‌دانستند که با آن تا سال دیگر به خانه شوهر می‌روند.[۱۳]

آش نخود

پختن آش نخود لااله الاالله یکی از مراسمی بود که برای بخت‌گشایی صورت می‌گرفت. در این مراسم پیرزن متدینی از اول ماه رمضان یک کیسه نخود و ده تسبیح صد دانه برمی‌داشت و به هنگام برپایی نماز در مسجد کیسه و تسبیح را به زنان می‌داد تا هر اندازه می‌توانند برای بخت‌گشایی یک دختر دم بخت لااله الاالله بگویند و به نخودها بدمند. همین که یک دوره تسبیح تمام می‌شد، آن تسبیح را توی کیسه نخود می‌انداختند. شب آخر ماه رمضان، آن کیسه نخود را زیر سر دختر دم‌بخت می‌گذاشتند و روز عید فطر با آن نخود لااله الاالله آش رشته می‌پختند و به فقرا و همسایه‌ها می‌دادند و از آنها می‌‎خواستند برای رفتن دختر به خانه بخت دعا کنند.[۱۱]

آب قرآن

روز جمعه آخر ماه رمضان، آب برابر قرآن می‌کشیدند. دختر دم بخت قدری از آن آب به صورتش می‌زد و کمی هم به تنش می‌مالید.[۱۴]

حنای سی تبارک

حنای سی تبارک عبارت بود از حنایی که از اول ماه رمضان، هر روز یک بار سوره تبارک را خوانده بدان فوت کرده باشند. شب عید فطر این حنا را خیس کرده به سر دختر می بستند و باور داشتند که تا عید فطر سال دیگر به خانه بخت رفته است.[۱۴]

شب چهارشنبه‌سوری

در آخرین سه شنبه سال یا شب چهارشنبه سوری مراسم گوناگونی در شهرهای مختلف برای بخت گشایی دختران انجام میگرفت، از جمله این که گوشه چادر دختر خانه مانده را سوراخ می‌کردند و قفلی از آن رد می‌کردند و قفل را می‌بستند. بعد، دختر با یکی از زن‌های مسن فامیل خود سر چهار راه می‌ایستاد و هر مردی که از آنجا می‌گذشت، پیرزن نام او را می‌پرسید. اگر نام مرد علی یا محمد بود، کلید قفل را به دست او می‌داد و خواهش می‌کرد قفل را باز کند. سپس برای تشکر مشتی نقل و نبات او می‌داد و به این ترتیب گره بی‌شوهر ماندن دختر به دست یک مرد باز و این به فال نیک گرفته می‌شد.

در تهران سوار شدن روی توپ مروارید و سرخوردن از روی لوله آن از جمله رسوم مجرب شب چهارشنبه‌سوری نیز بود .[۱۱] [۱۳]سال دیگر اگر به خانه بخت رفته بودند، یک دسته شمع دور تا دور توپ روشن می‌کردند. بعضی وقت‌ها، دخترهای دم‌بخت از گوشه چارقدشان به قدر یک نوار پاره می‌کردند و به چرخ‌های توپ گره می‌بستند.

بخت‌گشایی در دباغخانه

دختران بخت بسته بعد از ظهر سه‌شنبه آخر سال به دباغخانه رفته و از روی حوض‌های هفت‌گانه دباغی می‌پریدند و مشتی از آب هر حوض به سر و رو زده، شیشه‌ای از آن برای شستشو با خود به همراه می‌بردند.[۱۵] در رشت برای اینكه بخت دخترها گشوده شود آن‌ها را به دباغخانه می‌بردند. یک پسربچه نابالغ بند قبای آنان را می‌گشود و سپس دختران اندکی از آب دباغ‌خانه را برمی‌داشتند و به خانه می‌بردند و بر سرشان می‌ریختند.[۱۶]

در شهرهای دیگر

در یزد بعضی از دختران در شب چهارشنبه سوری چادر بر سر می‌کردند و قفلی را که به دستمال یا زنجیری بسته‌اند به گردن آویخته و کلیدش را به کمر می‌بستند. قندانی هم پر از قند به دست می‌گرفتند و در گذری ساکت می‌ایستادند به امید آنکه مرد رهگذری از مقابلشان بگذرد و متوجه شود و قفل را بگشاید و قندی بردارد که بختشان باز شود. دختران اصفهان برای اینکه بختشان گشوده شود، چهار طرف یک چهارراه نخ می‌بستند، تا رهگذران آن را پاره کنند.[۱۷]در خراسان مراسم بخت‌گشایی صبح روز چهارشنبه آخر سال برگزار می‌شد. بدین‌گونه که دختران دم‌بخت پیش از طلوع آفتاب کوزه‌ی آب ندیده سفالینی را با یک قیچی و مقداری نخ سفید برمی‌داشتند و بر سر جوی آب می‌رفتند، کوزه را از آب پر می‌کردند و پهلوی خود قرار می‌دادند و قیچی را کنار آن می‌گذاشتند. دختر روی زمین می‌نشست و زن شوهرداری که همراه او بود دو شست دختر را با نخ سفید می‌بست و خودش در گوشه‌ای پنهان می‌شد. اولین کسی که از آنجا می‌گذشت، قیچی را برمی‌داشت و نخ را پاره می‌کرد و می‌گفت بختت را بریدم و قیچی را می‌گذاشت و دور می‌شد. دختر کوزه را برمی‌داشت و به خانه می‌آمد. سپس یک تغار کشک ساب بر سر می‌گذاشت و هفت بار دور حیاط می‌دوید و در هر بار هفت بار می‌گفت بختم وا شد، بختم وا شد.[۱۷]در بجنورد، مادرها به منظور بخت‌گشايی دخترانشان در شب چهارشنبه سوری، چوب بلندی به نام گوله (govele) را روی آتش می‌گذاشتند و با نيم سوخته آن به دنبال دختر می‌كردند و او را به صورت نمادين از خانه بيرون می‌راندند و در خانه را پشت سر آنها می‌بستند، سپس سه بار صلوات بر محمد و آل محمد می‌فرستادند و دعا می‌كردند كه سال آينده فرزند دم‌بختشان به خانه بخت برود وآنگاه در خانه را باز می‌كردند و فرزند را به داخل خانه می‌آوردند.[۱۸]

سیزده فروردین

یكی از رایج ترین رسوم برای بخت گشایی که هنوز نیز بسیار رواج دارد گره زدن سبزه‌ها در روز سیزده فروردین است. این رسم در دوران قاجاریه نیز برای بخت گشایی و حاجات دیگر رواج داشته است، چنانكه مستوفی می‌نویسد:

در این روز دخترهاى دم بخت، براى پیدا کردن شوهر، به سبزه گره می‌زدند و معتقد بودند که تا سیزده آینده البته حاجت آنها روا خواهد شد، به شرط اینكه این شعر را در حین انجام گره‌زنى گفته باشند: سیزده بدر، سال دیگر، خانه شوهر، بچه به بر.[۱۹]

در شهرهای دیگر

در خراسان دختران دم بخت برای گشودن بخت خود و پیدا کردن شوهر رو به قبله می نشینند و سبزه گره می زنند و می گویند: سیزده به در چارده به تو، سال دگه خَنه شو، هاکوت کوتو! هاکوت تو! و سپس مقداری شیرینی در پای سبزه‌ای که گره زده‌اند می‌ریزند و از آنجا دور می شوند.[۲۰]در ساری دختران صبح سحر از خواب برخاسته به نزدیکترین جوی خانه شان می روند و هفت بار از جوی آب می پرند. در اهواز، دختران برای بخت گشایی صبح زود، یک کوزه سفالین پر از آب شب مانده را پای در می شکنند.[۲۱]در همدان، دخترها پس از بازگشت از صحرا، به نیت شوهریابی سوار شیر سنگی می شوند و به سر و تن شیر، شیره می مالند و معتقدند که این کار بختشان را می گشاید. دختران کرمانشاهی عصر روز سیزده بدر بالای گلدسته مسجد می روند و یک دانه گردو پایین می اندازند. اگر گردو شکست تا سال دیگر به خانه ی شوهر می روند. آنگاه گردو را می خورند و گرنه باید تا سال آینده منتظر بمانند.[۲۲]

دیگر مراسمات

از دیگر توصیه‌ها برای بخت‌گشایی که زمان و مکان خاصی نداشت می‌توان موارد زیر را برشمرد:

دختر برای هر چند سال که از عمرش گذشته بود جهت هر سال دوازده خرما می‌گرفت و سوره یاسین بر آنها می‌خواند و نیت می‌کرد شب جمعه نثار اموات سر چهارراه برده و خیرات کند؛ هفت مرتبه سوره حمد را بر هفت تکه از پارچه لباس خود بنویسد و در هفت قبر یا قبرستان دفن کند؛ دل گوسفند سرسیاه را گرفته در محراب یا زیر منبر مسجد دفن کند؛سوره فتح، نصر، کوثر و آیه «الله لطیف بعباده یرزق من یشاء بغیر حساب» را بر کاسه نوشته در آن آب بریزد و با آن آب خود را شستشو دهد و از آن آب در خانه بپاشد.[۲۳]

آجیل مشکل‌گشا، بردن دختر به حمام یهودی‌ها و ریختن آب حمام بر سر، سرکتاب باز کردن، تکان دادن سفره عقد بر سر دختر، گذراندن چادر نماز دختر از روده گوسفند، پیراهن مراد، خوردن پلوی عروسی، مالیدن حنای سر عروس به سر دختر،[۲۴] وارونه سر کردن چادر نماز[۱۴]، توسل به اماکن مقدس مسیحیان، نذر مولودی، باز کردن قفل، آب هفت‌گری [۱۴] دست کردن انگشتر فیروزه[۲۵]، خوردن فطیر عید یهودیها[۲۶] ، به حرکت درآوردن چرخ کوزه گری[۲۵]، عبور کردن از میان کمان پنبه زنی به گونه ای که زه کمان پاره شود[۲۷]، و چهل روز آب و جارو کردن جلوی در خانه [۲۸]از دیگر مراسمات برای گشایش بخت بسته دختران بود.

در شهرهای دیگر

در یزد دخترانی که معتقد بودند بختشان کور شده برای باز شدن بخت خویش مقداری گردو و بادام با یک عدد قفل بسته برمی‌داشتند و به اتفاق پیرزنی از بستگانشان یا زنی که نزد او قرآن خواندن را می‌آموختند به سمت مسجد جمعه راه می‌افتادند. زمان بخت‌گشایی ظهر جمعه هر هفته یا شب بیست و هفتم ماه رمضان بود. وقتی به مسجد می‌رسیدند مقداری قند یا نبات یا نقل و یا شیرینی دیگری به خادم مسجد می‌دادند و از او خواهش می‌کردند در ورودی پله‌های مناره‌های مسجد را به رویشان باز کند. آنگاه از پله‌های یکی از مناره‌ها بالا می‌رفتند و روی هر پله یک گردو یا بادام می‌گذاشتند و اگر یک عدد گردو یا بادام زیاد می‌آمد به فال نیک می‌گرفتند. بالای مناره کلید قفلی را که با خود آورده بودند گوشه چادرشان گره می‌زدند و از پله‌ها پایین می‌آمدند. آنگاه از اولین مردی که با او مواجه می‌شدند خواهش می‌کردند گره چادرشان را باز کند و با کلید قفل بسته را بگشاید. سپس به آن مرد شیرینی می‌دادند. با این کار معتقد بودند طولی نمی‌کشد که برایشان شوهر پیدا می‌شود و از آنجا که معتقد بودند شوهرشان شبیه گشاینده قفل خواهد بود سعی می‌کردند قفل به دست جوانی که هنوز ازدواج نکرده است باز شود تا مبادا سر راه مردی دو زنه واقع شوند و بختشان مرد زن‌دار بشود. در شیراز هم مراسمی شبیه به رسم دختران دم‌بخت یزد وجود داشت.[۲۹] بی‌بی حور و بی‌بی نور که مزارشان در شهر گرگان است بسیار نزد مردم محترمند. مثلاً حنا روی قبرشان می‌گذارند و به سر دختر خانه مانده می‌بندند تا بختش باز شود یا سفره بی‌بی حور و بی‌بی نور پهن میکردند، بدین تریتب که سفره سفیدی پهن می‌کردند روی آن غذاهای مختلف از جمله آش میگذاشتند و اطراف سفره شمع روشن می‌کردند و اسپند دود می‌نمودند و زن روضه‌خوانی روضه می‌خواند. پس از اتمام روضه‌خوانی غذاهای درون سفره را تقسیم می‌کردند و برای باز شدن بخت دختر مورد نظر دعا می‌کردند.


( در حال تکمیل)

منابع

  1. حسن‌دوست، محمد (1393). فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی. ج1. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی. ذیل مدخل.
  2. انوری، حسن (138). فرهنگ بزرگ سخن. ج6. تهران: سخن. ذیل گره.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ جابز، گرترود (1397). فرهنگ اساطیر، سمبل‌ها و فولکلور. ترجمه محمدرضا بقاپور. تهران: اختران. ص706.
  4. تبریزی، محمدحسین (1357). برهان قاطع. به اهتمام محمد معین. ج3. تهران: امیرکبیر. ذیل گره.
  5. شوالیه، ژان؛ گربران، آلن (1385). فرهنگ نمادها. ج4. ترجمه و تحقیق سودابه فضایلی. تهران: جیحون. ص723.
  6. شوالیه، ژان؛ گربران، آلن (1385). فرهنگ نمادها. ج4. ترجمه و تحقیق سودابه فضایلی. تهران: جیحون. ص724.
  7. بلوکباشی، علی (1381). باطل سحر. دائره المعارف بزرگ اسلامی. ج11. تهران: مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی.
  8. زاده ‌حسن، نسرین؛ نشاتی، فرخنده (1396). بررسی تأثیر جادوی هومیوپاتیک بر فرهنگ عامه مردم بهبهان. دومین همایش ملی نگاهی نو به زبان و ادب عامه. بوشهر. ص1124.
  9. فریزر، جیمز جورج (1396). شاخه‌ی زرین: پژوهشی در جادو و دین. ترجمه کاظم فیروزمند. تهران: آگاه. صص87-88.
  10. خلعتبری، حسام‌الدین؛ رحمانی، مهری (1393). دیدگاه اسلام و یهود درباره سحر. سراج منیر. دوره5. شماره 15. ص110.
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ سعدوندیان، سیروس (1380). خاطرات مونس الدوله. تهران: زرین. صص109-115.
  12. کتیرایی، محمود (1378). از خشت تا خشت. تهران: ثالث. صص120-121.
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ شهری، جعفر (1371). طهران قدیم. ج3. تهران: معین. ص364.
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ ۱۴٫۳ کتیرایی، محمود (1378). از خشت تا خشت. تهران: ثالث. صص111-120.
  15. شهری، جعفر (1369). تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم. ج2. تهران: رسا. ص44.
  16. ماسه، هانری (1357). معتقدات و آداب ایرانی. ج2. ترجمه مهدی روشن‌ضمیر. تبریز: انتشارات دانشگاه. صص83-84.
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ هنری، مرتضی (1353). آیین‌های نوروزی. تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و هنر. صص36-37.
  18. دوستی، شهرزاد؛ شاهرودی، المیرا (1390). آیین‌ها و مراسم چهارشنبه‌سوری در فرهنگ عامه. فرهنگ مردم ایران. زمستان 1390. شماره 27. ص 35.
  19. مستوفی، عبدالله (1384). شرح زندگانی من: تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه. ج1. تهران: زوار. ص365.
  20. شكورزاده، ابراهیم (1363). عقاید و رسوم مردم خراسان. تهران: سروش. ص108.
  21. هنری، مرتضی (1353). آیین‌های نوروزی. تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و هنر. ص77.
  22. هنری، مرتضی (1353). آیین‌های نوروزی. تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و هنر. ص79.
  23. شهری، جعفر (1371). طهران قدیم. ج4. تهران: معین. صص518-519.
  24. کتیرایی، محمود (1378). از خشت تا خشت. تهران: ثالث. صص111-120.
  25. ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ ذوالفقاری، حسن (1396). باورهای عامیانه مردم ایران. با همکاری علی‌اکبر شیری. تهران: چشمه. ص 214.
  26. ذوالفقاری، حسن (1396). باورهای عامیانه مردم ایران. با همکاری علی‌‎اکبر شیری. تهران: چشمه. ص213.
  27. ذاکرزاده، امیرحسین (1373). سرگذشت تهران. ص281.
  28. طباطبایی اردکانی، محمود (1381). فرهنگ عامه اردکان. تهران: شورای فرهنگ عمومی استان یزد. ص438.
  29. وکیلیان، احمد (1376). رمضان در فرهنگ مردم. تهران: سروش. ص128.

نویسنده: حکمت بروجردی