حرمان
داستان حرمان (1335) اثر بهیندخت دارائی، یکی از اولین رمانهایی است که در ایران به قلم یک زن و درباره زندگی زنان، از منظری زنانه نوشته شده است. این اثر حکایت مادری است که از دیدار دو فرزندش محروم مانده است. زندگی او همچون زندگی نویسنده، در غم جدایی از دو فرزندش، که حاصل ازدواج اول او بودند، میگذرد. این رمان از نظر ادبی ارزش خاصی ندارد، اما به سبب نقش آن در بازنمایی وضع زن ایرانی آن روزگار اهمیت دارد.[۱]
خلاصه داستان
در داستان حرمان زنی به نام نژند در نامهای به دخترش، در قالب خاطرهگویی داستان زندگی خود را روایت میکند. نژند در یکی از روستاهای خلخال متولد شده است. پدر او خانی است به ویژگیهای کامل مردسالاری و پدرسالاری. او نسبت به همسران خود سختگیر است و دختر را فرزند به حساب نمیآورد. پس از برنامه اسکان عشایر دولت رضاشاه و عزیمت خانواده به شهر، خان دختران را از ارث محروم میکند. نژند از اوامر او سرپیچی میکند و زندگی پر حادثهای را تجربه میکند. او درس میخواند و معلم میشود تا زندگی مستقلی را تجربه کند. با آقای مرکزی، بازرس اداره فرهنگ، ازدواج میکند. اما وی که مردی هوس باز است نژند را دچار مشکلات روحی میکند. نژند تصمیم به جدایی میگیرد و شوهر، دختران را با خود میبرد و از مادر دور میکند.
نژند به سیاست میگرود و به فعالیت در فرقه دموکرات آذربایجان روی میآورد. هرچند پس از پی بردن به موضع سران فرقه، دغلبازان خیانتپیشه، از آنان دوری میگزیند، اما به جرم فعالیت سیاسی، از آموزش و پرورش اخراج میشود. وی، که در سیر حوادث پخته شده، بر اثر ازدواجی عاقلانه با مردی نظامی، به آسایش میرسد پس از تنبه ناگهانی و باورنکردنی آقای مرکزی، داستان سرانجام خوش مییابد تا راه فراری برای گذر از تلخی واقعیت باز شود. زن به زادگاه خودش در شمال ایران بازگشته و در این گوشهی بکر بیشتر احساس امنیت و آرامش میکند و داستان پایانی امیدوارکننده دارد.
تحلیل
نویسنده در ابتدای کتاب تحت عنوان پاسخ و توضیح صراحتاً بیان میکند که اگرچه داستان از تخیل و ذهن نویسنده گذشته و شکل گرفته، اساس و درونمایهی آن از واقعیت سرچشمه گرفته و بازنمای زمانه و زیست نویسنده است. او هر چند داستان را به صورت خاطره شخصی آغاز میکند، اما دیدگاه راوی را رعایت نمیکند و داستانی با صیغه اول شخص مفرد را از منظر راوی دانای کل بازگو میکند، به گونهای که جزئیترین احساسات درونی شخصیتهای دیگر را هم شرح میدهد. این داستان روایتی روان دارد و از منظر ادبی چندان اهمیتی ندارد.
مضامین
این اثر را میتوان نقدی بر فرهنگ چیره بر خانوادههای روستایی آن زمان به شمار آورد. نویسنده نگاهی انتقادی بـه وضعیّت زنان در جامعه خویش دارد؛ امّا نوع نگاهش فمینیستی نیست. در داستانش زن و مرد خوب و بد، هر دو وجود دارند. نویسنده برای قهرمان داستان نام نژند را انتخاب میکند که به معنای اندوهگین است. همین نام گویای زندگی سراسر اندوه اوست. اما او کنشگری است که برای تغییر شرایط زندگی خود تلاش میکند. نویسنده سرنوشت او را با تحول اوضاع سیاسی، از دوره رضاشاه به سالهای پس از جنگ جهانی دوم، گره میزند و روند تغییر زندگی روستایی و عشیرهای به زندگی شهری را در سرنوشت او مؤثر قلمداد میکندـ کوچ اجباری خانواده به شهر در شکلگیری مسیر آینده نژند، درس خواندن و معلم شدن او، نقش دارد. همچنین اوجگیری فعالیتهای سیاسی پس از سالهای 1320 سبب پیوستن نژند به فرقه دموکرات میشود. در این میان، تصویر شهر تهران در داستان، به عنوان مکانی فاسد و ناامن، بدبینانه است؛ تهران در اکثر داستانهای این دوره نماد مدرنیته و ترس و بیاعتمادی است. مرد تهرانی، آقای مرکزی، واجد جمیع رذایل در نظر گرفته شده است؛ در عوض مرد نظامی، چهرهای سالم و مقبول جلوه داده شده است.
گذشته از مضمونهای تکراری همچون انتقاد از غربزدگی مردم تهران یا فریبکاری گردانندگان احزاب سیاسی، در این داستان انتقاد از احکام قانون و شرع درباره حضانت فرزندان صغیر پس از طلاق، و مشکلات زنان مطلقه برای نخستین بار مطرح میشود. تازگی مضمون در تغییر نقش زنان، از فریب خورده منفعل به کنشگری که تغییر ایجاد میکند نیز مشهود است.[۲]
موضوعات تاریخی در مختصات جغرافیایی که نویسنده انتخاب کرده بازگو شدهاند. مکان داستان شهرها و روستاهای شمالی ایران و خطهی آذربایجان است که زادگاه نویسنده هم بوده و بهیندخت دارائی به زیبایی آن را توصیف کرده است. در کنار توصیفات ادبی، مسائل اجتماعی و سیاسی دورهی زمانی داستان (در حدود سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۳۰) از زبان زنی معمولی و ناظر، روایت شده است. زمانی که داستان در آن روایت شده دورهی تاریخی مهمی است. در این دوره حقوق زنان و فراهم آوردن فضای بیشتر برای تحصیل و کنش اجتماعی آنها در سالهای بعد از انقلاب مشروطه مورد توجه قرار گرفته بود، و اگرچه این حقوق به تمامی محقق نشد، فضای اجتماعی بیشتری برای زنان فراهم شده بود. بسیاری از زنان پیشگام در عرصهی ادبیات و سیاست و اجتماع در همین دورهی تاریخی پا به عرصهی فعالیت گذاشتند. از طرف دیگر، ناآرامیهای سیاسی و آشوبهایی که به دلیل ورود متفقین به ایران در سالهای ۱۳۲۰ و حوادث پس از آن در زمان جنگ جهانی دوم پیش آمده بود، دستمایهی خلق آثاری شد که این حوادث را در خود منعکس میکردند. رمان حرمان بازنمایی کلی از این حوادث را در خود دارد. از طرفی نگاهی انتقادی به شرایط زنان دارد، آنهم از زبان زنی که خود در این دوره زیسته و به شرایط و موقعیت خود آگاه است. مسائلی مانند تفاوتها و تبعیضهای جنسیتی تا فضای مردسالارانه، شرایط اجتماعی و سیاسی همچون ورود روسها به شهرهای شمالی و تشکیل و سقوط فرقهی دموکرات آذربایجان.[۱]
مشخصات فنی
کتاب حرمان در سال 1335 توسط شرکت چاپخانه فردوسی تهران در 268 صفحه و با قطع رقعی به طبع رسیده است.[۲] نویسنده دبیر فرهنگ بوده در ابتدای کتاب یادآور میشود که این داستان را پیش از سال ۱۳۳۵ نوشته شده و در اختیار نزدیکان و دانشآموزان خود قرار داده است و به پیشنهاد آنان اقدام به انتشار آن میکند. کتاب دارای فصول مختلف است و عنوان هر فصل با موضوع مطرح شده در آن تناسب دارد، مثل بچه از آن مادر است یا دشواریهای زندگی زن مطلقه.
منابع
- ↑ عابدینی، حسن (1401). دختران شهرزاد: زنان نویسنده ایرانی. ویراستار احمد سمیعی گیلانی. تهران: نشر چشمه. ص 83 به نقل از میلانی، فرزانه (1395). فروغ فرخزاد، زندگینامه ادبی. تورنتو. ص56.
- ↑ عابدینی، حسن (1401). دختران شهرزاد: زنان نویسنده ایرانی. ویراستار احمد سمیعی گیلانی. تهران: نشر چشمه. صص83-84.
پیوند به بیرون
نویسنده: حکمت بروجردی