حرمان
در داستان حرمان (1335) اثر بهیندخت دارایی، زنی به نام نژند طی نامه ای عبرت آموز به دخترش، در قالب خاطره گویی و درددل کردن، داستان زندگی خود را روایت می کند. البته نویسنده دیدگاه راوی را رعایت نمی کند و داستانی به صیغه اول شخص مفرد را از منظر راوی دانای کل باز می گوید که جزیی ترین احساسات درونی شخصیت های دیگر را هم شرح می دهد. زبان اثر رمانتیک و به صورت اغراق آمیزی ادبی است با تشبیهات برگرفته از شعر کلاسیک از قبیل فلاخن سرنوشت یا کشور ضمیر.
حرمان یکی از اولین رمان هایی است که در ایران به قلم یک زن و درباره زندگی زنان، از منظری زنانه نوشته شده است. این اثر حسب حال گونه، حکایت مادری است که از دیدار دو فرزندش محروم مانده است. زندگی او همچون زندگی نویسنده، در غم جدایی از دو فرزندش، که حاصل ازدواج اول او بودند، می گذرد. این رمان از نظر ادبی ارزش خاصی ندارد اما به سبب نقش آن در بازنمایی وضع زن ایرانی آن روزگار، اهمیت دارد.
عابدینی، حسن (1401). دختران شهرزاد: زنان نویسنده ایرانی. ویراستار احمد سمیعی گیلانی. تهران: نشر چشمه. ص 83 به نقل از میلانی، فرزانه (1395). فروغ فرخزاد، زندگی نامه ادبی. تورنتو. ص56.
عنوان هر فصل با موضوع مطرح شده در آن تناسب دارد، مثل بچه از آن مادر است یا دشواری های زندگی زن مطلقه.
نژند در یکی از روستاهای خلخال متولد شده است. پدر او خانی است سختگیر به همسران خود، و بی مهر نسبت به دختر. پس از برنامه اسکان عشایر دولت رضاشاه و عزیمت خانواده به شهر، خان دختران را از ارث محروم می کند. نژند از اوامر او سرپیچی می کند و رهرو زندگی پر حادثه ای می شود: درس می خواند و معلم می شود تا زندگی مستقل و پویا را تجربه کند. با آقای مرکزی، بازرس اداره فرهنگ، ازدواج می کند اما وی مردی هوس باز از کار درمی آید و نژند را سخت رنج می دهد. پس از جدایی، دختران را با خود می برد و از مادر دور می کند.
نژند به سیاست می گرود و به فعالیت در فرقه دموکرات آذربایجان روی می آورد. هرچند پس از پی بردن به موضع سران فرقه، دغلبازان خیانت پیشه، از آنان دوری می گزیند، اما به جرم فعالیت سیاسی، از آموزش و پرورش اخراج می شود. وی، که در سیر حوادث پخته شده، بر اثر ازدواجی عاقلانه با مردی نظامی، به آسایش می رسد پس از تنبه ناگهانی و باورنکردنی آقای مرکزی، داستان سرانجام خوش می یابد تا راه فراری برای گذر از تلخی واقعیت باز شود.
این اثر را می توان نقدی بر فرهنگ چیره بر خانواده های روستایی به شمار آورد. قهرمان داستان زن کنشمندی است که برای تغییر شرایط زندگی خود تلاش می کند. نویسنده سرنوشت او را در پیوند با تحول اوضاع سیاسی، از دوره رضاشاه به سال های پس از جنگ جهانی دوم، مطرح می کند؛ و روند تغییر زندگی روستایی و عشیره ای به زندگی شهری را در سرنوشت او مؤثر قلمداد می کند ـ از جمله، کوچ اجباری خانواده به شهر در شکل گیری مسیر آینده نژند، درس خواندن و معلم شدن او، نقش دارد. همچنین اوج گیری فعالیت های سیاسی پس از سال های 1320 سبب پیوستن نژند به فرقه دموکرات می شود. در این میان، تصویر شهر در داستان، به عنوان مکانی فاسد و ناامن، بدبینانه است؛ و مرد شهری، آقای مرکزی، واجد جمیع رذایل در نظر گرفته شده است؛ در عوض، نظامی، چهره ای سالم و مقبول جلوه داده شده است.
گذشته از مضمون های تکراری همچون انتقاد از غرب زدگی مردم تهران یا فریب کاری گردانندگان احزاب سیاسی، در این داستان به مضمون تازه ای برمی خوریم در انتقاد از احکام قانون و شرع درباره حضانت فرزندان صغیر پس از طلاق، و مشکلات زنان مطلقه. تازگی مضمون در تغییر نقش زنان، از فریب خورده به کنشمند، نیز مشهود است.
عابدینی، حسن (1401). دختران شهرزاد: زنان نویسنده ایرانی. ویراستار احمد سمیعی گیلانی. تهران: نشر چشمه. صص83-84.