چنار عباسعلی
یکی از خدمه اندرون مرتکب خلافی شد و از آنجا که دانست مورد خشم و بازخواست خانم خود قرار خواهد گرفت، شبانگاه فرار نموده در حضرت عبدالعظیم متحصن شد. چون این خبر به گوش شاه رسید، سخت به رقت آمد و به خانم کلفت فراری گفت تا از تقصیر وی درگذرد. آن گاه برای آنکه اهل اندرون ملجأ و مأمن نزدیک تری داشته و هنگام ضرورت بدان پناه برند، در نهان به یکی از گیس سپیدان حرم دستور داد، تا آواز دهد که خواب نما شده و به وی گفته اند در پای چنار کهنسال گشن شاخ که کنار مظهر قنات مهرگرد در اندرون واقع است، امامزاده ای به نام عباس علی مدفون است.[۱]
همین که این آوازه در اندرون پیچید، اهل حرم شادی ها کردند و از شاه خواستند تا نرده ای دور آن درخت کشیده شود. شاه به نصب نرده امر نمود و آن را به رنگ سبز اندود کردند. از آن پس درخت مزبور به چنار عباس علی معروف شد. زیارتنامه مخصوصی به تنه آن آویختند و اطرافش شمعدان های نقره کوبیده هر شب شمع ها در آن افروختند. رفته رفته چنار مزبور اهمیتی به سزا یافت و بست محکمی شد. اهل اندرون نذور خود را از قبیل حلوا و غیره در پای آن می پختند و به بدنه و پوستش دخیل ها می بستند. بدین طریق برای نیازمندان حرم نقطه توجه و مأمن نزدیکی به وجود آمد.[۲]