خاتون
.tūn/ā/x
زن از طبقه اشراف یا دارای مقام عالی: ... لاجرم در قیامت مُنادی بانگ می کند یا اهل الموقف چشمها فراز کنید تا خاتون بهشت بگذرد. گفت خاتونیست از اعیان شهر- مر ورا از مال و اقبالست بهر؛
کدبانو، همسر: ... و هر دو خاتون در مطبخ بودند و نان می پختند. برده خاتون به انتظارش روز- او بخفته ز خستگی چون یوز.
< ترکی: tun/ā xخاتون؛ ممکن است به لغت خان و یا به سُغدی: xwťyn ملکه، شهربانو [نک. ذیل خُدا] مربوط باشد.
قس فارسی میانه تُرفانی: x’twn, x’twn [qatun] ملکه، خاتون.
سَکایی: hāttuna,ha̬tuna,khattunä سُغدی: γ’ttwnh.
ارمنی: xaťunخاتون (< فارسی).
پروفسور بیلی: خاتون را از اصلی ایرانی مأخوذ دانسته است (< *hātunā- از *hāta از ریشه han- تصاحب کردن، به دست آوردن)؛ نیز نک. خانُم.
حسن دوست، محمد (1393). فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی. ج2. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی. ذیل مدخل.