مهستی گنجوی
مهستی گنجوی (قرن پنجم یا ششم) شاعر رباعیسرا، خواننده و نوازنده ایرانی است که بیشتر به سبب رباعیاتی که در سبک شهرآشوب سروده شهرت دارد.
زندگینامه
مهستی از جمله شاعرانی است که تمام زندگیاش با افسانه آمیخته شده و هرکس نیز که از وی یادی کرده بر این افسانهها دامن زده تا بدان جا که بررسی دقیق و همه جانبۀ زندگی وی با دشواریهای بسیار مواجه است.
تاریخ ولادت و وفات مهستی به درستی معلوم نیست و احوال زندگیاش نیز مانند بسیاری از بزرگان گذشته نامعلوم است. بعضی او را از شعرای عهد غزنویان و برخی نیز از شعرای عهد سلجوقیان دانستهاند. به عبارت دیگر در تواریخ و تذکرهها با اختلاف قول، وی را در عهد چهار پادشاه معرفی کردهاند:
الف- سلطان محمود غزنوی
ب- سلطان محمد سلجوقی
ج- سلطان محمود سلجوقی
د- سلطان سنجر سلجوقی
قدیمیترین مأخذی که از زمان حیات وی خبر داده، کتاب تاریخ گزیده نوشته حمدالله مستوفی است که به سال 730 هجری قمری تألیف شده است. تاریخ گزیده و نیز ترجمهی مجالس النفائس از معاصر بودن مهستی با سلطان محمود غزنوی که جلوس وی به سال 387 و مرگش در 421 هجری قمری بوده، خبر میدهند و این در حالی است که فریدالدین عطار نیشابوری در کتاب الهی نامه، ضمن حکایتی (حکایت مهستی دبیر با سلطان سنجر) که در 40 بیت سروده شده، مهستی را معاصر سلطان سنجر معرفی کرده است. دولتشاه سمرقندی نیز در تذکره الشعراء که آن را به سال 892 تألیف کرده، همچون الهی نامه، مهستی را معاصر سلطان سنجر سلجوقی (درگذشته 552) اعلام داشته است.[۱] از دولتشاه سمرقندی در تذکره الشعرا (تألیف892 ق) منقول است در یک شب زمستانی سلطان سنجر بزمی در حضور بزرگان و گویندگان و از آن جمله مهستی برپا داشت. مهستی برای کاری بیرون رفت. همینکه بازگشت شاه پرسید هوا چگونه است. او فی البداهه پاسخ داد:
شاها فلکت اسب سعادت زین کرد
وز جمله خسروان ترا تحسین کرد
تا در حرکت سمند زرین نعلت
بر گل ننهد پای زمین سیمین کرد[۲]
زادگاه
درباره زادگاه مهستی میان تذکرهنویسان اختلاف است. لطفعلی بیک آذر مؤلف (دانشکده آذر) او را گنجوی دانسته و با این حال گوید که برخی وی را نیشابوری شناختهاند. رضا قلی خان هدایت طبرستانی دارنده کتاب مجمع الفصحاء، او را در زمره اهالی گنجه نام برده و از بزرگزادگان آن دیار برشمرده است. محمد حسن خان اعتمادالسلطنه گردآورنده کتاب خیرات حسان، نیز زادگاه وی را همان گنجه میداند، اما بر اساس نسخه خطی قصه امیراحمد و مهستی موجود در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران وی از اهالی خجند بوده و پس از درگذشت پدرش با مادر خود از خجند به گنجه رفته و در خرابات شهر جای گرفته است.[۷] هر چند این کتاب اخیر به نظر رمانی تاریخی میآید. برخی نیز او را از اهالی بدخشان دانستهاند.
نام و وجه تسمیه
برخی نام مهستی را منیژه یا منیجه دانسته و مهستی را تخلص او ذکر کردهاند، هرچند احتمال میرود نام منیژه، بعدها به وی نسبت داده شده باشد و شاید برخی از تذکرههای چاپ هند چون آفتاب عالمتاب این اسم را به او نسبت داده باشند.[۳]
برخی ستی را مخفف سیدتی دانستهاند. میگویند روزی او به سلطان سنجر گفت: من از کنیزان سلطان کهستم، یعنی ناچیزتر و کوچکترم پادشاه پاسخ داد: مه استی یعنی بزرگتر هستی، مهستی این واژه را برای گرامی شمردن گفته پادشاه تخلص خود ساخت. البته بر سر این که سلطان سنجر این عبارت را با فتح یا کسر م گفته است اختلاف دارند.
مهستی به صورتهای زیر خوانده شده و بر اساس نوع خوانش معانی مختلفی میدهد:
1- /mahseti/مَهْسِتی
مرکب از دو کلمهی مَه (مخفف ماه) و ستی (به معنای خانم)، یعنی: ماه خانم، ماه بانو.
2- /mahasti/ مَهَسْتی
الف: مرکب از دو کلمهی مَه (مخفف ماه) و هستی (جهان)، یعنی: ماهِ جهان، ماهِ هستی.
ب: مرکب از دو کلمهی مَه (مخفف ماه) و استی یا هستی (فعل)، یعنی: ماه هستی (چون ماه هستی)، ماهی.
3- /mehseti/مِهْسِتی
مرکب از مِه (به معنای بزرگ، بزرگتر) و ستی (خانم)، یعنی: خانم بزرگ.[۳]
تحصیلات
ظاهراً پدر مهستی مردی فقیه و روحانی بود و از همین رو در تربیت فرزندش کوشش به سزایی داشت. از کودکی او را به استادان گرانمایه در مکتبخانه سپرد و از آنجایی که هوش و استعداد بیاندازه داشت در اوان نوجوانی به گنجینه سرشاری از دانش و ادب دست یافت. به علاوه او را تحت آموزش استادان موسیقی قرار داد، به گونهای که مهستی در همان ابتدای جوانی در موسیقی استاد شد.[۲] چنگ و عود را استادانه مینواخت و در زیبایی و خوش منظری معروف بود.
همسر
برخی از تذکرهها و تواریخ، پسر خطیب گنجه را همسر مهستی دانسته و از وی با این نامها و عناوین یاد کردهاند: امیراحمد، تاجالدین احمد، ابن خطیب، پور خطیب و پسر خطیب. همسر مهستی نیز در شعر دستی داشته و اشعاری از او در اینجا و آنجا ثبت است.[۳] کتاب قصه امیر احمد و مهستی (نسخه خطی، کاتب: محمود کاشانی، قرن سیزده، سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران) به این امر میپردازد.[۸] این کتاب که داستان مناظرات و معاشقات مهستی گنجوی (قرن ۶ق) و تاجالدین امیراحمد پسر خطیب گنجه است بیشتر به افسانهای میماند بدون سند. تاریخ کتابت آن منسوب به جوهری زرگر بخارایی یا بخاری (درگذشت قرن ۶ق) شاگرد ادیب صابر ترمذی (درگذشت قرن 5 ق) است. در روایت دیگری این کتاب با تردید به نظامی گنجوی منسوب شده است. در این حکایت مهستی دختر فقیهی است از مارواءالنهر، صاحب جمال و کمال و آواز خوش و آشنا به موسیقی و دارای طبع شعری روان. پس از فوت پدرش با مادر و دو کنیزک و غلامی از خجند بیرون میآید و در کوی خرابات شهر گنجه ساکن میشود. او با بزرگان و شاهان نشست و برخاست داشته است. سراسر کتاب داستان ارتباط و پیوند و مشاعره وی با امیر احمد است در نهایت با مرگ امیراحمد و نابینایی و مرگ مهستی حکایت به پایان مییابد. در این حکایت بعضی از اشعار او گنجانده شده است. چندین نسخه با عناوینی مشابه این نسخه در کتابخانههای دنیا موجود است: ۱ـ رباعیات مهستی گنجهای و امیراحمد (فرهنگستان علوم جمهوری آذربایجان مورخ ۹۰۰ ه) ۲ـ داستان امیر احمد و مهستی (انستیتو نظام باکو، بیتا) ۳ـ داستان امیراحمد و مهستی (کتابخانه ملت استانبول، بیتا) ۴ـ رباعیات مهستی و امیراحمد و خطیب (میکروفیلم دانشگاه تهران مورخ سده ۱۱ ه.ش ۳۶۱۴) ۵ـ امیر احمد و مهستی (موزه بریتانیا، ۸67 ه.ق [مصور] Or.8755)، حکایت امیراحمد و مهستی، سده ۱۰ه.ش ۳۵۷۲، ص ۲۴۳-۲۵۷).[۹] این کتاب توسط فریتز مایر به زبان آلمانی ترجمه شده است.[۴][۵]
اشعار
از مهستی امروزه دیوانی برجای نمانده است. دیوانی از وی تا اوایل قرن دهم در هرات برجای بوده که در حمله عبیدالله خان ازبک به هرات از میان رفته است.[۶] از این رو اشعار مهستی را باید همان پراکنده اشعاری دانست که اینجا و آنجا در نسخ خطی دیده میشود.[۷]
اشعار مهستی در آثار دیگران
در آثار کهن
نخستین منبعی که شاعری مهستی را تأیید میکند، یک رباعی است که در کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم آمده است. کهنترین و موثقترین مجموعۀ ترانههای مهستی نزهة المجالس (649 ق) است که 61 رباعی از او را آورده است. در جُنگ شعر خلاصة الاشعار گردآوردۀ ابوالمجد محمد تبریزی در فاصله سالهای 723-721 قمری که بخشی از سفینۀ تبریز است 21 رباعی در بابها و موضوعات مختلف از مهستی گردآوری شده است. در صحاح الفرس محمد ابن هندوجان نخجوانی (728ق) دو رباعی، در تاریخ گزیده حمدالله مستوفی (730 ق) سه رباعی، در فصل هشتم مونس الاحرار فی دقائق الاشعار اثر محمد ابن بدر الجاجرمی (741 ق) در باب رباعیات، 20 رباعی از مهستی با مضمون شهر آشوب آورده شده است. در فصل 12 همین کتاب باز هم از مهستی اشعاری آمده است. در صفحات مختلف یک نسخه خطی به شمارۀ 900 در کتابخانه مجلس شورای اسلامی با عنوان تذکره شعرا، سفینۀ اشعار (اوایل قرن هشتم) 22 رباعی از مهستی ضبط شده است. انیس الخلوه و جلیس الجلوه، اثر مسافر بن ناصر ملطوی (قرن هشتم)، مجمع البحور و سکینه الجمهور، اثر ابوبکر ابن علی ابن الاشکذری (قرن هشتم)، تذکره الشعرا اثر دولتشاه سمرقندی (892 ق)، ترجمه مجالس النفایس تألیف حکیم شاه محمد قزوینی (929 ق)، تذکره روضة السلاطین و جواهر العجایب تألیف سلطان محمد فخری بن محمد امیری هروی (حدود 958 یا 962 ق)، تذکره عرفات العاشقین (حدود 1000 ق)، آتشکده آذر اثر لطفعلیبیگ، آذر بیگدلی (1150ق) و تذکرۀ مخزن الغرائب (1218 ق) هم از جمله کتابهایی هستند که دربارۀ مهستی نوشته و اشعاری از او آوردهاند.[۸]
در آثار معاصر
از جمله کتابهای معاصری که به گردآوری رباعیات مهستی گنجوی پرداختهاند مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا، تألیف معینالدین محرابی[۱۰]؛ رباعیات مهستی گنجوی، انتشارات آریاگهر[۱۱]؛ آشنایی با مهستی گنجوی (الهه شهرآشوب ایران قدیم)، گردآوری جلال نوعپرست[۱۲]و مهستینامه، گردآوری فریدون نوزاد[۱۳] میباشد. هلن افشار در صخره ماه[۱۴] سرگذشت مهستی گنجوی را در قالب رمان بیان کرده است.
مجموعه اشعار او در طول سالها افزایش یافته است و چاپهای امروزی شامل 250 تا 300 شعر است که بسیاری از آنها به شاعران دیگری مانند عمر خیام نیز نسبت داده میشود.[۹] برخی فقط 8 رباعی را که در منابع معتبر قدیمی وجود دارد از آن مهستی دانسته و بقیه اشعار منتسب به وی را از شاعران دیگر میدانند.[۱۰] کتابهایی که با عنوان دیوان یا رباعیات مهستی گنجوی امروز در بازار است رباعیات وی را به لحاظ اعتبار به سه بخش تقسیم کردهاند. رباعیاتی که متکی بر منابع کهناند و از بالاترین اعتبار برخوردارند. رباعیاتی که با اتکا بر منابع تألیف شده از آغاز قرن دوازدهم تا پایان عهد ناصرالدین شاه تألیف شدهاند و از این رو اعتبار ضعیفتری دارند، رباعیاتی که مأخذی جز کتابهای معاصران ندارند، پس اعتباری بر آنها متصور نیست؛ هرچند که شاید بعدها معدودی از رباعیات از آن مهستی دانسته شود.[۱۱]
قالب
مهستی گنجوی شعر فارسی به ویژه چهارپاره یا رباعی را در قرن پنجم یا ششم هجری بس نغز سرود و در بداههگویی ذوق و استعداد خاصی داشت. بعضی رباعیات او را همطراز خیام و گروهی او را پس از خیام برجستهترین رباعیسرای ایران میدانند.[۱۵]
مضمون
رباعیات مهستی از نظر معنا به رباعیات عاشقانه و شهر آشوب تقسیم میشوند. شهرآشوبهای مهستی از نوع صنفی است (در این نوع شعر شاعر دربارۀ پیشهوران و کارگران صنفهای گوناگون شعر سرودهاند). این رباعیات شهر آشوب ارزش جامعهشناختی و مردمشناختی دارد و در پژوهشهای تاریخ اجتماعی به عنوان منبعی ارزشمند قابل استفاده است.[۱۲]
مهستی تنها زن شاعری است که شهر آشوب سروده و به سبب ویژگیهای رفتاری زنانهاش نوعی برخورد متفاوت با شاعران مداح یا ممدوحان درباری از خود نشان داده است.[۱۳] این نوع شعر که به رسم زمانه در مدح شاه و درباریان و طبقات مرفه جامعه سروده نشده نوعی هنجارگریزی از سنت زمانه محسوب میشود و واکنش زنی جسور است به رسمی مبتذل و در واقع اعتراضی است نخست به شاعران ستایشگر که از راه چاپلوسی شاعرانه کسب معاش میکردند و از سوی دیگر کنایهای به شاه و درباریان و نوعی بیدارباش به طبقهای که بنا به عادت از تحسینهای تملق آمیز شادمان میشدند. در واقع شعر مهستی شعری اعتراضی است. هنر مهستی بازنمایی جامعه و تصویری از لایههای اجتماعی در قالب تنگ رباعی است. توصیف طبقات فرودست اجتماعی، نگارش نوعی تاریخ اجتماعی و اقتصادی است، تاریخی برخلاف تاریخ رسمی که سرگذشت حاکمان و طبقات فرادست اجتماعی را ضبط میکند، توصیفی از لایههای زیردست اجتماع است که هرگز در تاریخ سیاسی و اجتماعی نامی از آنها نیست. ارزش شهر آشوبهای مهستی از این روست که زمانۀ خود را توصیف میکند و به شغلها، آداب و رسوم، نوع بازی و حتی نوع روابط مردم در گنجه اشاره دارد، که حتی میتوان به این اشعار همچون یک منبع تاریخ اجتماعی استناد کرد.[۱۴]
شعر مهستی، چه در حوزۀ مضمون و چه به لحاظ صورت، شعری روشن، واضح و ارتباط با آن بسیار سریع است. پوشیده گویی و تکلف در صورت و معنای شعر او اندک است و ایجاد ارتباط به سبب هماهنگی و اشتراک تجربهها ساده است.[۱۵]
نمونه اشعار شهرآشوب
اشعار زیر نمونهای از رباعیات شهرآشوب او است:
بازاری
معشوقه لطیف و چُست و بازاری بِهْ
عاشق همه با ناله و با زاری بِهْ
گفتا که دلت ببردهام، باز بِبر
گفتم که تو بردهای، تو باز آری بِهْ[۱۶]
خبّاز (نانوا)
سهمی که مرا دلبر خبّاز دهد
نه از سرِکینه، کز سرِ ناز دهد
در چنگ غمش بماندهام همچو خیر
ترسم که به دستِ آتشم باز دهد[۱۶]
ضربالمثل
برخی از ضربالمثلهایی که امروزه استفاده میکنیم از این شاعر است.[۱۷]
زنهار مبادا که گزندی رسدت
کاندر پس پردهی فلک بازیهاست
گل بود به سبزه نیز آراسته شد
از مار چه زاید به جز از ماربچه
شغل
برخی محققین نظیر سعید نفیسی، احتمال میدهند که مهستی دبیر (منشی) بوده است:[۱۸]
ظاهراً از دبیران زمان بوده، زیرا که در برخی از کتابهای قدیم نام وی را مهستی دبیر ضبط کردهاند.
در برخی نسخههای المعجم فی معائیر اشعار العجم، تألیف شمس قیس رازی، در کنار نام مهستی واژه «دبیر» آورده شده است.[۱۹]
برخی نیز او را در زمره خوانندگان یا نوازندگان دربار سلطان سنجر بر شمردهاند.[۱۶]
درگذشت
برخی درگذشت مهستی را پس از نظامی گنجوی و در 86 سالگی میدانند. ظاهراً پیکرش در همان آرامگاه نظامی در گنجه مدفون است.[۲]
منابع
- ↑ محرابی، معینالدین (1382). مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا. تهران: توس. صص7-10.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش. صص64-66.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ محرابی، معینالدین (1382). مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا. تهران: توس. صص16-20.
- ↑ Die schöne Mahsatī. Der Volksroman uber Mahsatī und Amīr Ahmad (2005). herausgegeben von Gudrun Schubert und Renate Würsch .Leiden: Brill.
- ↑ Fritz Meier (1963). Die schone Mahsatī. Ein Beitrag zur Geschichte der persischen Vierzeilers .Wiesbaden: Steiner.
- ↑ محرابی، معینالدین (1382). مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا. تهران: توس. ص53.
- ↑ محرابی، معینالدین (1382). مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا. تهران: توس. ص49.
- ↑ کراچی، روح انگیز (1394). تاریخ شعر زنان از آغاز تا سده هشتم هجری قمری. ج1. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. صص 219-225.
- ↑ Dick Davis (2019). The Mirror of My Heart: A Thousand Years of Persian Poetry by Women (Washington, DC: Mage. pp 7-14.
- ↑ کراچی، روح انگیز (1394). تاریخ شعر زنان از آغاز تا سده هشتم هجری قمری. ج1. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. ص206. به نقل از جمال خلیل شروانی (1366). نزهة المجالس. تصحیح محمدامین ریاحی. تهران: زوّار.
- ↑ محرابی، معینالدین (1382). مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا. تهران: توس. ص54.
- ↑ کراچی، روح انگیز (1394). تاریخ شعر زنان از آغاز تا سده هشتم هجری قمری. ج1. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. صص 206- 207.
- ↑ کراچی، روح انگیز (1394). تاریخ شعر زنان از آغاز تا سده هشتم هجری قمری. ج1. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. ص211.
- ↑ کراچی، روح انگیز (1394). تاریخ شعر زنان از آغاز تا سده هشتم هجری قمری. ج1. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. صص207-208.
- ↑ کراچی، روح انگیز (1394). تاریخ شعر زنان از آغاز تا سده هشتم هجری قمری. ج1. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. ص212.
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ محرابی، معینالدین (1382). مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا. تهران: توس. صص40-42.
- ↑ محرابی، معینالدین (1382). مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا. تهران: توس. ص31.
- ↑ نفیسی، سعید (1363). تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری. ج1. تهران: فروغی. ص85.
- ↑ محرابی، معینالدین (1382). مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا. تهران: توس. صص10-11. به نقل از المعجم فی معائیر اشعار العجم. ص246.
پیوند به بیرون
نویسنده: حکمت بروجردی