امینه اقدس

از دانشنامه الکترونیکی زنان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
امینه اقدس همسر ناصرالدین شاه

زبیده ملقب به امین (امینه) اقدس (؟ ـ 1312‌ق.) از همسران ناصرالدین شاه بود که اعتماد بسیاری به او داشت و خزانه‌داری خود را به او سپرده بود.

زندگی‌نامه

زبیده خانم ملقب به امینه اقدس (؟ -131۲ق.) در بیجار گروس (یکی از ولایت‌های سابق در ایران به مرکزیت شهر بیجار بود، که به مناطقی شامل استان‌های کردستان، زنجان و همدان امروزی اطلاق می‌شده است) به دنیا آمد. وی که عمه غلامعلی‌خان ملقب به عزیز­السلطان مشهور به ملیجک بود از همسران ناصرالدین شاه قاجار و از سوگلی‌های دربار بود. ناصرالدین شاه در اواخر صدارت میرزا آقا خان نوری از فرهاد میرزا معتمدالدوله حاکم گروس خواسته بود برای او خدمه‌ای بفرستد او هم زبیده را از گروس برای شاه فرستاد. شاه تربیت او را به زعفران باجی مسئول صندوق­خانه اندرون که امینش بود سپرد. بعد از یک سال فراگیری امور و تربیت در اندرونی شاه، او به عقد موقت ناصرالدین شاه درآمد.[۱]


محبوبیت نزد شاه

او نوعی شیوه زندگی مردمی و میزانی هم عوامیت و خودمانی‌گری با خود به حرم شاهی آورد که به خاطر بی‌تکلفی‌اش به دل شاه می‌نشست.[۲] علی‌رغم آنکه از زیبایی بی‌بهره بود، نزد شاه منزلتی بسزا داشت و در امانت زبانزد اهل اندرون بود. به همین دلیل ملقب به امينه اقدس شد.[۳] شاه به او اعتماد تام داشت.[۴]

وی از هر وسیله‌ای برای تقرب نزد شاه استفاده کرد. از ببری خان (گربه محبوب ناصرالدین شاه) گرفته تا ملیجک برادرزاده‌اش و کنیزان زیباروی که بنا به میل شاه تربیت می‌کرد تا تقدیم وی کند. به قول تاج‌السلطنه وی از این طریق به مقامات عالی رسیده بود و به همین دلیل در میان زنان اندرون محبوبیتی نداشت. توجه بیش از حد شاه به وی باعث ایجاد کدورت‌های بسیاری بین زنان اندرونی، به ویژه زن قدرتمند شاه (انیس‌الدوله) می‌گردید.

امینه اقدس هم مانند انیس‌الدوله از درجات پایین ترفیع مقام یافته ابتدا خدمه مخصوص و بعداً خزانه‌دار حرم و بالاخره محرم اسرار شاه شده بود. او با بهره‌گیری از ضعف‌های فراوان شاه و برآوردن تمنیات رنگارنگ عاطفی ملوکانه، جای خود را در دل شاه باز کرده بود و اغلب به هدف‌های کوچکش می‌رسید. قبل از همه سرپرستی ببری خان گربه محبوب شاه را، که مدتی کانون علاقه خاص همایونی بود، به دست داشت ولی پس از آنکه رقبای امینه ببری را از میان برداشتند، امینه اقدس پسر برادر خردسال خود، یعنی ملیجک دوم، را به میدان آورد و شاه را بدو دلبسته ساخت. امینه اقدس با آبدارباشی و سپس وزیر دربار پرنفوذ شاه، میرزا ابراهیم امین‌السلطان، همدست بود و بعداً در ارتقای پسر او، علی اصغر خان امین‌السلطان، به مقام صدارت مؤثر افتاد.[۵]

زبیده خانم تنها زنی بود که به همراه شاه به منزل جیران فروغ‌السلطنه، همسر محبوب ناصرالدین شاه، رفت و آمد می­‌کرد. او در منزل فروغ‌السلطنه با ننه حاجیه که از زنان اندرون بود آشنا شد و بسیاری از شگردهای عزیز شدن نزد شاه را از وی آموخت. اعتماد شاه به زبیده به حدی بود که خزانه­‌داری مخصوص شاه پس از زعفران باجی به او سپرده شد و به همین سبب در سفر عتبات عالیات شاه به او لقب «امینه اقدس» را داد.[۶] جواهرات مخصوص شاه به او سپرده شده بود و مسکوک زر تقدیمی نزد وی جمع می‌شد و آخر هر سال موجودی نقد به خزانه انتقال می‌یافت. وی دستگاهی جداگانه داشت و صندوقخانه کوچک سلطنتی نزد او بود.[۷] رقیب سرسخت امینه اقدس در حرمسرا، انیس‌الدوله بود که هر دو نیز فرزندی نیاوردند.


نفرت درباریان

امین اقدس در میان زنان اندرون از محبوبیت برخوردار نبود و درباریان نیز با او رابطه خوبی نداشتند. امین‌الدوله در خاطرات خود راجع به او می‌نویسد:[۸]

«... در حرم پادشاهی زبیده خانم گروسی رئیس قهوه‌خانه و متصدی خدمات شخصيه و مخصوص ناصرالدین شاه شد و چندان توجه شاه را به خود جلب کرد که با پستی رتبه و سمت کنیزی با اینکه در عداد جواری شاه نبود با خوانین بزرگ و محترم حرم دم از برابر می‌زد، بلکه بر همه برتری می‌جست. در مکر و حیله و چاچول دروغ جادویی، دستان خدعه و چاپلوسی نادره زمان و مادر شیطان بود. مزاج شاه را بخوبی می‌شناخت...».

توجه بیش از حد ناصرالدین شاه به ملیجک که برادرزاده امین اقدس بود اهالی حرم شاهی را خوش نمی‌آمد. امین‌الدوله در این باره می‌گوید:[۹]

«اما شاه را مهر زبیده خانم گروسی که امینه اقدس لقب یافته بود، از توجه و تفقد به اولاد خود منصرف و سرگرم برادرزاده مکروه و مهوع او کرده بود... در حرمخانه شاهزاده خانم‌ها و خوانین محترمه به ملامت شاه برخاستند که این چه مشغله زشت و بازی قبیح است که به هیچ صورت تعبیر و تأویلی نمی‌پذیرد. اگر به خلاف تربیت و تکلیف بخواهید مشغول پرستاری اطفال شوید کودکان نوآورده شما به توجه مستحق ترند...».


بیماری چشم

بیماری آب سیاه بینایی این سوگلی ناصرالدین شاه را از او گرفت. ابتدا چشم راست خود و چند سال بعد نیز بینایی چشم چ‍شپش را از دست داد. [۴]درمان‌های دکتر فووریه طبیب مخصوص شاه نیز در بهبودی وی اثری نداشت. شاه برای ادامه درمان از دو چشم پزشک ایرانی به نام‌های میرزا ابوالقاسم نایینی و میرزا محمد حسین کحال عراقی نیز دعوت کرد.[۱۰] س‍پس تصمیم گرفت که امین اقدس را برای عمل جراحی به اروپا بفرستد. به همین منظور در سال 1268 امین اقدس با هیأتی به ریاست «سعد­السلطنه» حاکم قزوین و میرزا حسین کاشی پزشک مخصوص به وین رفتند. هفتاد هزار تومان هزینه سفر شد، ولی درمان در آنجا نیز بی‌نتیجه بود و امین اقدس نابینا به ایران بازگشت.[۱۱] او در ذی‌الحجه ۱۳۱۲ هجری قمری پس از یک دوره نابینایی و فلج سکته کرد و از دنیا رفت.[۱۱] اموال امینه اقدس همگی به برادرزاده‌اش عزیزالسلطان داده و مقام او نیز به عهده کنیز دیگری به نام اغول بیگی نهاده شد.[۱۲] ظاهرا امینه اقدس نخستین زن ایرانی بود که بدون شوهر و برای معالجه به فرنگ سفر کرد.


منابع

  1. سعدوندیان، سیروس (۱۳۸۷). در خلوت سلطان. تهران: نگارستان کتاب. ص 703.
  2. امانت، عباس (1383). قبله عالم: ناصرالدین شاه قاجار و پادشاهی ایران (1247-1313). ترجمه کامشاد، حسن. تهران: نشر کارنامه. ص567.
  3. معیرالممالک، دوستعلی‌خان (1390). یادداشت‌هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه. تهران: نشر تاریخ ایران. ص120.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ فووریه (1325). سه سال در دربار ایران. تهران: علمی. ص 134.
  5. امانت، عباس (1383). قبله عالم: ناصرالدین شاه قاجار و پادشاهی ایران (1247-1313). ترجمه کامشاد، حسن. تهران: نشر کارنامه. ص569.
  6. سعدوندیان، سیروس (۱۳۸۷). در خلوت سلطان. تهران: نگارستان کتاب. ص704.
  7. معتضد، خسرو؛ کسری، نیلوفر (1379). سیاست و حرمسرا (زن در عصر قاجار). تهران: علمی. ص190.
  8. معتضد، خسرو؛ کسری، نیلوفر (1379). سیاست و حرمسرا (زن در عصر قاجار). تهران: علمی. ص191. به نقل از امین‌الدوله، میرزا علی خان. خاطرات سیاسی: به کوشش فرمانفرما. ص ۸۶.
  9. فرمانفرماییان، حافظ (1370).خاطرات سیاسی امین الدوله. تهران: امیرکبیر.ص79.
  10. دژم، عذرا (1384). اولین زنان. تهران: علم. ص65.
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ سعدوندیان، سیروس (۱۳۸۷). در خلوت سلطان. تهران: نگارستان کتاب. صص۳۵۲-۳۵۳.
  12. معتضد، خسرو؛ کسری، نیلوفر (1379). سیاست و حرمسرا (زن در عصر قاجار). تهران: علمی. ص193. به نقل از اعتماد السلطنه. روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه. ص986.