فخرعظمی ارغون
فخرعظمی ارغون یا فخرعظما ارغون (فخر عادل خلعتبری)
فخرعظمی ارغون (فخرعادل خلعتبری) در سال 1277 متولد شد.
خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش. صص118-120.
اکثر منابع سال تولد را ۱۲۷۷ یا 1278 ثبت کرده اند اما رسا سال تولد را 1279 درج کرده است.
https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&classType=2&id=718371&pageStatus=0
پدرش مرتضی قلی ارغون ملقب به مکرمالسلطان از افسران بلندپایه دوره قاجار و مادرش قمرخانم عظمت السلطنه بود.
کراچی، روح انگیز (1374). اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه. تهران: دانشگاه الزهرا. ص117.
وی زبان فارسی، آشنایی با دیوانها و متن کهن، زبان عربی، فقه و اصول فلسفه را همگام با دو برادر و فرزندان سایر بستگان در مکتبخانه خصوصی آموخت. زبان فرانسه را نیز زیرنظر مربی سویسی که در منزلشان اقامت داشت آموخت. وی مقدمات فن شعر را نیز فراگرفت.
کراچی، روح انگیز (1374). اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه. تهران: دانشگاه الزهرا. ص117.
وی زبان فرانسه را از معلمی سوئیسی به نام”Madam Morrone” مادام مرون- از مهاجرانی که سالها همراه شوهرش در خانه پدری او، زندگی میکردند- فرا گرفت.
در مکتب سرخانه فیزیک و شیمی و ریاضی را از آقاشیخ کاظم یزدی آموخته بود. با موسیقی نیز به خوبی آشنا بود. تار می نواخت. دایی کوچک او، ارفع الملک، استاد موسیقی بود. درویش خان او را به استادی می شناخت. فخری ذوق موسیقی را از او به ارث برده بود. معلم موسیقی فخری زنی کلیمی بود به نام خانم جان مشّاق. وقتی فخری هفت دستگاه را به کمال فراگرفت، به توصیه ی ارفع الملک برای فراگرفتن گوشه های مهجور به شاگردی عبدالله خان دودانگه پذیرفته شد. این استاد مسلّم آواز هفته ای یک روز می آمد و در اتاق مجاور، که به اتاق دیگر راه داشت می نشست و گوشه ها و تصنیف ها را می خواند و فخری در اتاق خود همه را با تار می نواخت و اگر اشتباه می کرد، استاد از اتاق مجاور اشتباه او را یادآور می شد.
بهبهانی، سیمین (1390). با مادرم همراه: زندگینامه ی خودنوشت. تهران: سخن. ص36.
وی در رشته زبان فرانسه از مؤسسه آموزشی فرانکو پرسان گواهی نامه گرفت.
پیرنیا، منصوره (1374). سالار زنان ایران. واشنگتن: مهر ایران. ص65.
در مدرسه عالی آمریکایی به تحصیل زبان انگلیسی پرداخت.
خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش. صص118-120.
و در مدرسه ژاندارک نیز تحصیل کرد و گواهی نامه پایان تحصیلات این دو مدرسه را به دست آورد.
کراچی، روح انگیز (1374). اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه. تهران: دانشگاه الزهرا. ص117.
فن موسیقی و گلدوزی و خیاطی را نیز آموخت. وی با اصول موسیقی خوب آشنا بود و از آلات موسیقی ساز را خوب می نواخت و تابلوهای گلدوزی وی هنوز به یادگار مانده است.
خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش. صص118-120.
موسیقی اصیل ایرانی را از یک بانوی کلیمی به نام خانم جان مشّاق آموخت.
وی علاقمند به اوضاع اجتماع خود بود و در سنین جوانی در سال 1303ش با عباس خلیلی نویسنده و مدیر روزنامه اقدام ازدواج کرد. مقدمه این آشنایی غزلی انقلابی بود که شاعر برای چاپ به روزنامه فرستاده بود، مطلع غزل چنین است:
ملک را از خون خائن لاله گون باید نمود
جاری از هر سوی کشور جوی خون باید نمود
ثمره این ازدواج دختری به نام سیمین بهبهانی بود. ازدواج وی با خلیلی موفق نبود و سرانجام به جدایی کشید.
کراچی، روح انگیز (1374). اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه. تهران: دانشگاه الزهرا. ص117.
ارغون از سال 1297 وارد کارهای هنری و فرهنگی شد و با همکاری عده ای به تأسیس جمعیت نسوان وطنخواه اقدام کرد.
خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش. صص118-120.
وی از سال 1304 تا 1308 شمسی عضو جمعیت نسوان وطنخواه بود.
کراچی، روح انگیز (1374). اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه. تهران: دانشگاه الزهرا. ص117.
وی در همان سال ها به تدریس زبان فرانسه در دبیرستانهای زمان که ناموس و دارالمعلمات بود اشتغال ورزید که بسیاری از بانوان تحصیلکرده شاگردان وی بودند. وی از سال 1311 به بعد سردبیری روزنامه آینده ایران را به عهده داشت و در همین سال با عادل خلعتبری مدیر همین روزنامه ازدواج کرد و ثمره این ازدواج سه فرزند به نام های عادل دخت (ترانه سهراب) شاعره معروف و عادل نژاد خلعتبری معروف به غوغا و عادل فر خلعتبری (دلپر) است که در آمریکا به تحصیل اشتغال دارند و اشعار ترانه سهراب در بعضی از جراید منتشر شده است.
خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش. صص118-120.
دو فرزند دیگر وی به نام عادل بانو و عادل پور در کودکی به مرض دیفتری فوت کردند.
سیمین و دلپر و ترانه و غوغا همگی طبع شعر را از مادر به ارث برده اند و هریک جداگانه دیوان اشعاری دارند.
پیرنیا، منصوره (1374). سالار زنان ایران. واشنگتن: مهر ایران. ص65.
فخرعظمی پس از ازدواج با عادل خلعتبری بنا به خواست همسرش، نام خود را به فخرعادل تغییر داد.
کراچی، روح انگیز (1374). اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه. تهران: دانشگاه الزهرا. ص117.
فخرعادل خلعتبری سپس در سال 1314 به تأسیس روزنامه ای به نام نامۀ بانوان اقدام کرد که در حدود چند سال منتشر شد و وی در کانون بانوان ایران عضویت داشت و از اعضاء برجسته و فعال این کانون بود.
خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش. صص118-120.
https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=5233305&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author
روزنامه نامه بانوان پس از چندین شماره به دلایلی همچون ناتوانی مالی، تعطیل شد.
بهبهانی، سیمین (1390). با مادرم همراه: زندگینامه ی خودنوشت. تهران: سخن. ص223.
وی عضو فعال کانون بانوان بود و در جهت آگاهاندن زن ایرانی سخنرانی های مفیدی در انجمن ایراد می کرد. از شهریور 1320 ش به عضویت حزب دمکرات درآمد. وی از جمله کسانی بود که در تأسیس دبیرستان دختران نقش داشت. سالها در دبیرستانهای ناموس، دارالمعلمات و نوباوگان تهران، زبان فرانسوی تدریس کرد و در استخدام وزارت فرهنگ بود.
کراچی، روح انگیز (1374). اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه. تهران: دانشگاه الزهرا. صص117-118.
فخرعظمی در محل دارالمعلمات تدریس می کرد و در آنجا همکار عبدالرحمن فرامرزی بود. او مدتی شاگرد عمیدالشعرا از اساتید زمان بود. وی بعد از شهریور 1320 امتیاز روزنامه آزادی خلق را گرفت و دبستان و دبیرستان بانوان را در خیابان شاپور و امیریه تأسیس کرد.
پیرنیا، منصوره (1374). سالار زنان ایران. واشنگتن: مهر ایران. ص65.
فخرعادل خلعتبری 8 سال قبل از مرگ خود برای دیدار فرزندانش به واشنگتن رفت ولی به علت کسالت ممتد دیگر قادر به بازگشت به وطن خود نشد و در اسفند 1344 درگذشت.
بهبهانی، سیمین (1390). با مادرم همراه: زندگینامه ی خودنوشت. تهران: سخن. ص474.
بنا به وصیت خودش پیکر وی به کشور بازگردانده شد و در جوار شیخ صدوق در ابن بابویه به خاک سپرده شد.
خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش. صص118-120.
فخرعادل خلعتبری در 19 مارس 1967 در شهر واشنگتن فوت کرد.
پیرنیا، منصوره (1374). سالار زنان ایران. واشنگتن: مهر ایران. ص65.
قطعه زیر از اشعار فخرعادل خلعتبری است:
جهان زن نه همین زلف پرشکن باشد
نه عارض چو گل و غنچه دهن باشد
جمال زن به حقیقت کمال عفت اوست
چنین زنی همه جا شمع انجمن باشد
صبا زقول من این نکته را بپرس از شیخ
چرا ضعیفه در این ملک نام من باشد
اگر ضعیفه منم از چه رو به عهده من
وظیفه پرورش مرد پیلتن باشد
بکوش ای زن و بر تن زعلم جامه بپوش
خوش آنزمان که چنین جامه ات بتن باشد
به چشم فخر، دانش زبسکه شیرین است
همیشه در طلبش همچو کوهکن باشد
خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش. صص118-120.
انجمن ادبی دانشوران نیز به همت فخرعظما و همسرش، عادل خلعتبری و با حضور و سخنرانی افرادی چون سعید نفیسی، ملک الشعرا بهار، رشید یاسمی، محمدحسین شهریار و... در خانه آنان برگزار میشد که ریاست جلسات با عباس فرات یزدی بود. در این انجمن ابوالقاسم حالت و غلامرضا روحانی نیز شعرهای فکاهی میخواندند. فخرعظما نیز در این انجمن سخنرانی میکرد و شعر میخواند.
بهبهانی، سیمین (1390). با مادرم همراه: زندگینامه ی خودنوشت. تهران: سخن. صص21-215.
فخرعظمی ارغون در سال 1316 به معاونت تعلیمات نسوان وزارت معارف برگزیده شد و یک سال در این سمت فعال بود و شماری از بانوان را در خدمات اداری و آموزشی برگزید. پس از آن به شغل تدریس که حرفه ی مورد علاقه اش بود بازگشت. برای نخستین بار در دبیرستان پسرانه ی پهلوی به تدریس زبان فرانسوی پرداخت و سه سال در این سمت باقی ماند.
بهبهانی، سیمین (1390). با مادرم همراه: زندگینامه ی خودنوشت. تهران: سخن. ص269.