خانم باشی
فاطمه ملقب به خانم باشی دختر باغبان باشی اقدسیه بود که در سال 1308 به عقد موقت ناصرالدین شاه درآمد.
چون پدر فاطمه، باغبانباشی اقدسیه بود نام این دختر نیز بعدها به باغبانباشی و به تدریج به خانم باشی تبدیل شد. خانم باشی با امینه اقدس در یک جا زندگی می کرد و تربیت وی به عهدۀ زن علیل شاه گذاشته شده بود. امینه اقدس نیز این فرصت را غنیمت می شمرد تا بدینوسیله شاه را به عمارتش بکشاند و خود را همچنان مورد توجه سلطان قرار دهد.[۱][۲]
شاه دختر باغبان باشی را به دلیل زیبایی و شباهت چشمانش به جیران، سوگلی اش که در جوانی درگذشته بود، مورد توجه و عنایت بیشتری نسبت به سایر همسران خود قرار میداد. همین امر سبب شد حسادت سایر زنان دربار برانگیخته شود، چنان که تلاش میکردند او را از چشم شاه بیاندازند.
او در ذیقعده 1309 پسری را که از ناصرالدین شاه باردار بود سقط کرد.[۳]
شاه بعد از فوت امینه اقدس، دختر باغبان باشی را بیشتر مورد توجه قرار داد، زیرا وی چشمانی تقریباً شبیه جیران سوگلی متوفی شاه داشت، و بهمین خاطر در دل شاه جایی برای خود باز کرد. رفته رفته خانم باشی مقامی بلند یافت و طرف رشک سایر زنان قرار گرفت.. لذا برای آنکه او را از نظر شاه بیندازند به او گفتند لقب فروغ السلطنه را که پس از مرگ جیران، شاه به هیچ کس نمی داد خواستار شود. او نیز چند بار درخواست نمود ،اما مورد قبول نیفتاد. او حتی به توصیه اطرافیان برای جلب نظر شاه لقب مزبور را با سرمه و ملیله روی نیم تنه ای دوخت و آن را بر تن کرد و به حضور شاه رفت تا شاه ناچار شود لقب را به او ارزانی دارد. اما این حیله نیز مؤثر واقع نشد و شاه با دیدن وی چنان خشمگین شد که دستور داد نیم تنه را از تن بیرون کند.
همین بی مهری ها سبب شد خانم باشی با وجود علاقه شاه به وی، اعتنایی به عشق او نکند و پیوسته از او دوری گزیند. این امر شاید اسباب عشق ناصرالدین شاه به خواهر او، ماه رخسار، را که در اندرون با خواهرش زندگی می کرد فراهم آورد. البته به روایت تاج السلطنه این ماه رخسار بود وقتی دوازده ساله بود عاشق ناصرالدین شاه شد و نسبت به شاه ابراز علاقه می کرد. این موضوع باعث شد شاه نیز به او علاقمند شود. خانم باشی که تمایلی به این رابطه نداشت تمام تلاشش را کرد تا شاه را از او دور کند اما شاه صدراعظم امین سلطان را واسطه کرد تا خانم باشی را به این امر راضی کند. نهایتاً خانم باشی به ازدواج ماه رخسار و ناصرالدین شاه رضایت داد به این شرط که شاه خارج از حرمسرا برای ماه رخسار خانه ای تهیه کند.[۴]
پس از درگذشت امینه اقدس، علی اصغرخان در جست و جوی متحد جدیدی با خانم باشی، دختر نوجوان جدید الورود به اندرون که خوب می دانست چگونه هوس های کودکانه روزافزون شوهر تاج دار شصت و سه ساله خود را برآورد، همدست شد.[۵]
برخی دسیسه چنی ترور ناصرالدین شاه (1275 ش) را به خانم باشی نسبت دادند، اما تاج السلطنه این اتهام را توطئه ای ازسوی کسانی میداند که در دربار به خانم باشی رشک میبردند. [۶]تاج و تخت سلطنتی به مظفرالدين شاه رسيد و زنان حرمسرای ناصری، هر یک سرنوشتی دیگرگون یافتند. فاطمه سلطان خانمباشي پس از مدتی بنا به حکم مظفرالدين شاه، با قهرمان خان اميرآخور وليعهد، محمدعلي ميرزا، ازدواج کرد. حاصل اين ازدواج سه پسر به نامهاي اميرغلامحسين خان، احمدخان و علي خان و دو دختر و نام خانوادگي حاجبي براي خانم باشي بود. او در ميانه سن سي سالگي همسر خود را از دست داد و چندي بعد با رضاخان بصيرالدوله هروي، مشاور مخصوص احمدشاه، ازدواج کرد و از او نيز صاحب دختري به نام افسرالملوک شد.
منابع
- ↑ آزاد، حسن (1364). پشتپردههای حرمسرا. ارومیه: انزلی. صص380-383.
- ↑ فووریه (1325). سه سال در دربار ایران. تهران: علمی. ص 134.
- ↑ اعتمادالسلطنه، محمدحسنبن علی (1385). روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه مربوط به سالهای ۱۲۹۲ تا ۱۳۱۳ هجری قمری. با مقدمه و فهارس ایرج افشار. تهران: امیرکبیر. ص821.
- ↑ تاج السلطنه (1378). خاطرات تاج السلطنه. به کوشش مسعود عرفانیان. تهران: نشر تاریخ ایران. صص67-77.
- ↑ امانت، عباس (1383). قبله عالم: ناصرالدین شاه قاجار و پادشاهی ایران (1247-1313). ترجمه حسن کامشاد. تهران: نشر کارنامه. ص569.
- ↑ تاج السلطنه (1378). خاطرات تاج السلطنه. به کوشش مسعود عرفانیان. تهران: نشر تاریخ ایران. ص 32.