تفاوت میان نسخههای «مهستی گنجوی»
Boroujerdi (بحث | مشارکتها) |
H-ghahremani (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۳۵: | سطر ۳۵: | ||
=== نام و وجه تسمیه === | === نام و وجه تسمیه === | ||
برخی نام مهستی را منیژه یا منیجه دانسته و مهستی را تخلص او ذکر کردهاند، هرچند احتمال میرود نام منیژه، بعدها به وی نسبت داده شده باشد و شاید برخی از تذکرههای چاپ هند چون ''آفتاب عالمتاب'' این اسم را به او نسبت داده باشند.<ref>محرابی، معینالدین (1382). ''مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا''. تهران: توس. | برخی نام مهستی را منیژه یا منیجه دانسته و مهستی را تخلص او ذکر کردهاند، هرچند احتمال میرود نام منیژه، بعدها به وی نسبت داده شده باشد و شاید برخی از تذکرههای چاپ هند چون ''آفتاب عالمتاب'' این اسم را به او نسبت داده باشند.<ref name=":0">محرابی، معینالدین (1382). ''مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا''. تهران: توس. صص16-20.</ref> | ||
برخی [[ستی]] را مخفف سیدتی دانستهاند. میگویند روزی او به سلطان سنجر گفت: من از کنیزان سلطان کهستم، یعنی ناچیزتر و کوچکترم پادشاه پاسخ داد: مه استی یعنی بزرگتر هستی، مهستی این واژه را برای گرامی شمردن گفته پادشاه تخلص خود ساخت. البته بر سر این که سلطان سنجر این عبارت را با فتح یا کسر ''م'' گفته است اختلاف دارند. | برخی [[ستی]] را مخفف سیدتی دانستهاند. میگویند روزی او به سلطان سنجر گفت: من از کنیزان سلطان کهستم، یعنی ناچیزتر و کوچکترم پادشاه پاسخ داد: مه استی یعنی بزرگتر هستی، مهستی این واژه را برای گرامی شمردن گفته پادشاه تخلص خود ساخت. البته بر سر این که سلطان سنجر این عبارت را با فتح یا کسر ''م'' گفته است اختلاف دارند. | ||
سطر ۵۳: | سطر ۵۳: | ||
3- /mehseti/مِهْسِتی | 3- /mehseti/مِهْسِتی | ||
مرکب از مِه (به معنای بزرگ، بزرگتر) و ستی (خانم)، یعنی: خانم بزرگ.<ref | مرکب از مِه (به معنای بزرگ، بزرگتر) و ستی (خانم)، یعنی: خانم بزرگ.<ref name=":0" /> | ||
=== تحصیلات === | === تحصیلات === | ||
سطر ۵۹: | سطر ۵۹: | ||
=== همسر === | === همسر === | ||
برخی از تذکرهها و تواریخ، پسر خطیب گنجه را همسر مهستی دانسته، و از وی با این نامها و عناوین یاد کردهاند: امیراحمد، تاجالدین احمد، ابن خطیب، پور خطیب و پسر خطیب. همسر مهستی نیز در شعر دستی داشته و اشعاری از او در اینجا و آنجا ثبت است.<ref | برخی از تذکرهها و تواریخ، پسر خطیب گنجه را همسر مهستی دانسته، و از وی با این نامها و عناوین یاد کردهاند: امیراحمد، تاجالدین احمد، ابن خطیب، پور خطیب و پسر خطیب. همسر مهستی نیز در شعر دستی داشته و اشعاری از او در اینجا و آنجا ثبت است.<ref name=":0" /> کتاب ''قصه امیر احمد و مهستی'' (نسخه خطی، کاتب: محمود کاشانی، قرن سیزده، سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران) به این امر میپردازد.[https://dl.nlai.ir/UI/cbbf6489-7a52-4328-a914-ae7e11e2921a/Catalogue.aspx?History=true] این کتاب که داستان مناظرات و معاشقات مهستی گنجوی (قرن ۶ق) و تاجالدین امیراحمد پسر خطیب گنجه است بیشتر به افسانهای میماند بدون سند. تاریخ کتابت آن منسوب به جوهری زرگر بخارایی یا بخاری (درگذشت قرن ۶ق) شاگرد ادیب صابر ترمذی (درگذشت قرن 5 ق) است. در روایت دیگری این کتاب با تردید به نظامی گنجوی منسوب شده است. در این حکایت مهستی دختر فقیهی است از مارواءالنهر، صاحب جمال و کمال و آواز خوش و آشنا به موسیقی و دارای طبع شعری روان. پس از فوت پدرش با مادر و دو کنیزک و غلامی از خجند بیرون میآید و در کوی خرابات شهر گنجه ساکن میشود. او با بزرگان و شاهان نشست و برخاست داشته است. سراسر کتاب داستان ارتباط و پیوند و مشاعره وی با امیر احمد است در نهایت با مرگ امیراحمد و نابینایی و مرگ مهستی حکایت به پایان مییابد. در این حکایت بعضی از اشعار او گنجانده شده است. چندین نسخه با عناوینی مشابه نسخه در کتابخانههای دنیا موجود است: ۱ـ رباعیات مهستی گنجهای و امیراحمد (فرهنگستان علوم جمهوری آذربایجان مورخ ۹۰۰ ه) ۲ـ داستان امیر احمد و مهستی (انستیتو نظام باکو، بیتا) ۳ـ داستان امیراحمد و مهستی (کتابخانه ملت استانبول، بیتا) ۴ـ رباعیات مهستی و امیراحمد و خطیب (میکروفیلم دانشگاه تهران مورخ سده ۱۱ ه.ش ۳۶۱۴) ۵ـ امیر احمد و مهستی (موزه بریتانیا، ۸67 ه.ق [مصور] Or.8755)، حکایت امیراحمد و مهستی، سده ۱۰ه.ش ۳۵۷۲، ص ۲۴۳-۲۵۷).[https://dl.nlai.ir/UI/cbbf6489-7a52-4328-a914-ae7e11e2921a/Catalogue.aspx?History=true] این کتاب توسط فریتز مایر به زبان آلمانی ترجمه شده است.<ref>''Die schöne Mahsatī. Der Volksroman uber Mahsatī und Amīr Ahmad'' (2005)''.'' herausgegeben von Gudrun Schubert und Renate Würsch .Leiden: Brill.</ref><ref>Fritz Meier (1963). ''Die schone Mahsatī. Ein Beitrag zur Geschichte der persischen Vierzeilers'' .Wiesbaden: Steiner.</ref> | ||
=== اشعار === | === اشعار === | ||
از مهستی امروزه دیوانی برجای نمانده است. دیوانی از وی تا اوایل قرن دهم در هرات برجای بوده که در حمله عبیدالله خان ازبک به هرات از میان رفته است. <ref>محرابی، معینالدین (1382). ''مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا''. تهران: توس. ص53.</ref>از این رو اشعار مهستی را باید همان پراکنده اشعاری دانست که اینجا و آنجا در نسخ خطی دیده میشود.<ref>محرابی، معینالدین (1382). ''مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا''. تهران: توس. ص49.</ref> | از مهستی امروزه دیوانی برجای نمانده است. دیوانی از وی تا اوایل قرن دهم در هرات برجای بوده که در حمله عبیدالله خان ازبک به هرات از میان رفته است.<ref>محرابی، معینالدین (1382). ''مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا''. تهران: توس. ص53.</ref> از این رو اشعار مهستی را باید همان پراکنده اشعاری دانست که اینجا و آنجا در نسخ خطی دیده میشود.<ref>محرابی، معینالدین (1382). ''مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا''. تهران: توس. ص49.</ref> | ||
==== اشعار مهستی در آثار دیگران ==== | ==== اشعار مهستی در آثار دیگران ==== | ||
سطر ۱۰۸: | سطر ۱۰۸: | ||
گفتا که دلت ببردهام، باز بِبر | گفتا که دلت ببردهام، باز بِبر | ||
گفتم که تو بردهای، تو باز آری بِهْ<ref> | گفتم که تو بردهای، تو باز آری بِهْ<ref name=":3">محرابی، معینالدین (1382). ''مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا''. تهران: توس. صص40-42.</ref> | ||
'''خبّاز (نانوا)''' | '''خبّاز (نانوا)''' | ||
سطر ۱۱۸: | سطر ۱۱۸: | ||
در چنگ غمش بماندهام همچو خیر | در چنگ غمش بماندهام همچو خیر | ||
ترسم که به دستِ آتشم باز دهد<ref | ترسم که به دستِ آتشم باز دهد<ref name=":3" /> | ||
===== ضربالمثل ===== | ===== ضربالمثل ===== | ||
برخی از ضربالمثلهایی که امروزه استفاده میکنیم از این شاعر است.<ref> | برخی از ضربالمثلهایی که امروزه استفاده میکنیم از این شاعر است.<ref>محرابی، معینالدین (1382). ''مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا''. تهران: توس. ص31.</ref> | ||
زنهار مبادا که گزندی رسدت | زنهار مبادا که گزندی رسدت |
نسخهٔ ۱ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۸
مهستی گنجوی (قرن پنجم یا ششم) شاعر رباعیسرا، خواننده و نوازنده ایرانی است که بیشتر به سبب رباعیاتی که در سبک شهرآشوب سروده شهرت دارد.
زندگینامه
مهستی از جمله شاعرانی است که تمام زندگیاش با افسانه آمیخته شده و هرکس نیز که از وی یادی کرده بر این افسانهها دامن زده تا بدان جا که بررسی دقیق و همه جانبۀ زندگی وی با دشواریهای بسیار مواجه است.
تاریخ ولادت و وفات مهستی به درستی معلوم نیست و احوال زندگیاش نیز مانند بسیاری از بزرگان گذشته نامعلوم است. بعضی او را از شعرای عهد غزنویان و برخی نیز از شعرای عهد سلجوقیان دانستهاند. به عبارت دیگر در تواریخ و تذکرهها با اختلاف قول، وی را در عهد چهار پادشاه معرفی کردهاند:
الف- سلطان محمود غزنوی
ب- سلطان محمد سلجوقی
ج- سلطان محمود سلجوقی
د- سلطان سنجر سلجوقی
قدیمترین مأخذی که از زمان حیات وی خبر داده، کتاب تاریخ گزیده نوشته حمدالله مستوفی است که به سال 730 هجری قمری تألیف شده است. تاریخ گزیده و نیز ترجمهی مجالس النفائس از معاصر بودن مهستی با سلطان محمود غزنوی که جلوس وی به سال 387 و مرگش در 421 هجری قمری بوده، خبر میدهند و این در حالی است که فریدالدین عطار نیشابوری در کتاب الهی نامه، ضمن حکایتی (حکایت مهستی دبیر با سلطان سنجر) که در 40 بیت سروده شده، مهستی را معاصر سلطان سنجر معرفی کرده است. دولتشاه سمرقندی نیز در تذکرۀ الشعراء که آن را به سال 892 تألیف کرده، همچون الهی نامه، مهستی را معاصر سلطان سنجر سلجوقی (درگذشته 552) اعلام داشته است.[۱] دولتشاه مهستی محبوبه سلطان و ظریفه روزگار میخواند. منقول است در یک شب زمستانی سلطان سنجر بزمی در حضور بزرگان و گویندگان و از آن جمله مهستی برپا داشت. مهستی برای کاری بیرون رفت. همینکه بازگشت شاه پرسید هوا چگونه است. او فی البداهه پاسخ داد:
شاها فلکت اسب سعادت زین کرد
وز جمله خسروان ترا تحسین کرد
تا در حرکت سمند زرین نعلت
بر گل ننهد پای زمین سیمین کرد[۲]
زادگاه
درباره زادگاه مهستی میان تذکرهنویسان اختلاف است. لطفعلی بیک آذر مؤلف (دانشکده آذر) او را گنجوی دانسته و با این حال گوید که برخی وی را نیشابوری شناختهاند. رضا قلی خان هدایت طبرستانی دارنده کتاب مجمع الفصحاء، او را در زمره اهالی گنجه نام برده و از بزرگزادگان آن دیار برشمرده است. محمد حسن خان اعتمادالسلطنه گردآورنده کتاب خیرات حسان، نیز زادگاه وی را همان گنجه میداند، اما بر اساس نسخه خطی قصه امیراحمد و مهستی موجود در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران وی از اهالی خجند بوده و پس از درگذشت پدرش با مادر خود از خجند به گنجه رفته و در خرابات شهر جای گرفته است.[۷] هر چند این کتاب اخیر به نظر رمانی تاریخی میآید. برخی نیز او را از اهالی بدخشان دانستهاند.
نام و وجه تسمیه
برخی نام مهستی را منیژه یا منیجه دانسته و مهستی را تخلص او ذکر کردهاند، هرچند احتمال میرود نام منیژه، بعدها به وی نسبت داده شده باشد و شاید برخی از تذکرههای چاپ هند چون آفتاب عالمتاب این اسم را به او نسبت داده باشند.[۳]
برخی ستی را مخفف سیدتی دانستهاند. میگویند روزی او به سلطان سنجر گفت: من از کنیزان سلطان کهستم، یعنی ناچیزتر و کوچکترم پادشاه پاسخ داد: مه استی یعنی بزرگتر هستی، مهستی این واژه را برای گرامی شمردن گفته پادشاه تخلص خود ساخت. البته بر سر این که سلطان سنجر این عبارت را با فتح یا کسر م گفته است اختلاف دارند.
مهستی به صورتهای زیر خوانده شده و بر اساس نوع خوانش معانی مختلفی میدهد:
1- /mahseti/مَهْسِتی
مرکب از دو کلمهی مَه (مخفف ماه) و ستی (به معنای خانم)، یعنی: ماه خانم، ماه بانو.
2- /mahasti/ مَهَسْتی
الف: مرکب از دو کلمهی مَه (مخفف ماه) و هستی (جهان)، یعنی: ماهِ جهان، ماهِ هستی.
ب: مرکب از دو کلمهی مَه (مخفف ماه) و استی یا هستی (فعل)، یعنی: ماه هستی (چون ماه هستی)، ماهی.
3- /mehseti/مِهْسِتی
مرکب از مِه (به معنای بزرگ، بزرگتر) و ستی (خانم)، یعنی: خانم بزرگ.[۳]
تحصیلات
ظاهراً پدر مهستی مردی فقیه و روحانی بود و از همین رو در تربیت فرزندش کوشش به سزایی داشت. از کودکی او را به استادان گرانمایه در مکتبخانه سپرد و از آنجایی که هوش و استعداد بیاندازه داشت در اوان نوجوانی به گنجینه سرشاری از دانش و ادب دست یافت. به علاوه او را تحت آموزش استادان موسیقی قرار داد، به گونهای که مهستی در همان ابتدای جوانی در موسیقی استاد شد.[۲] چنگ و عود را استادانه مینواخت و در زیبایی و خوش منظری معروف بود.
همسر
برخی از تذکرهها و تواریخ، پسر خطیب گنجه را همسر مهستی دانسته، و از وی با این نامها و عناوین یاد کردهاند: امیراحمد، تاجالدین احمد، ابن خطیب، پور خطیب و پسر خطیب. همسر مهستی نیز در شعر دستی داشته و اشعاری از او در اینجا و آنجا ثبت است.[۳] کتاب قصه امیر احمد و مهستی (نسخه خطی، کاتب: محمود کاشانی، قرن سیزده، سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران) به این امر میپردازد.[۸] این کتاب که داستان مناظرات و معاشقات مهستی گنجوی (قرن ۶ق) و تاجالدین امیراحمد پسر خطیب گنجه است بیشتر به افسانهای میماند بدون سند. تاریخ کتابت آن منسوب به جوهری زرگر بخارایی یا بخاری (درگذشت قرن ۶ق) شاگرد ادیب صابر ترمذی (درگذشت قرن 5 ق) است. در روایت دیگری این کتاب با تردید به نظامی گنجوی منسوب شده است. در این حکایت مهستی دختر فقیهی است از مارواءالنهر، صاحب جمال و کمال و آواز خوش و آشنا به موسیقی و دارای طبع شعری روان. پس از فوت پدرش با مادر و دو کنیزک و غلامی از خجند بیرون میآید و در کوی خرابات شهر گنجه ساکن میشود. او با بزرگان و شاهان نشست و برخاست داشته است. سراسر کتاب داستان ارتباط و پیوند و مشاعره وی با امیر احمد است در نهایت با مرگ امیراحمد و نابینایی و مرگ مهستی حکایت به پایان مییابد. در این حکایت بعضی از اشعار او گنجانده شده است. چندین نسخه با عناوینی مشابه نسخه در کتابخانههای دنیا موجود است: ۱ـ رباعیات مهستی گنجهای و امیراحمد (فرهنگستان علوم جمهوری آذربایجان مورخ ۹۰۰ ه) ۲ـ داستان امیر احمد و مهستی (انستیتو نظام باکو، بیتا) ۳ـ داستان امیراحمد و مهستی (کتابخانه ملت استانبول، بیتا) ۴ـ رباعیات مهستی و امیراحمد و خطیب (میکروفیلم دانشگاه تهران مورخ سده ۱۱ ه.ش ۳۶۱۴) ۵ـ امیر احمد و مهستی (موزه بریتانیا، ۸67 ه.ق [مصور] Or.8755)، حکایت امیراحمد و مهستی، سده ۱۰ه.ش ۳۵۷۲، ص ۲۴۳-۲۵۷).[۹] این کتاب توسط فریتز مایر به زبان آلمانی ترجمه شده است.[۴][۵]
اشعار
از مهستی امروزه دیوانی برجای نمانده است. دیوانی از وی تا اوایل قرن دهم در هرات برجای بوده که در حمله عبیدالله خان ازبک به هرات از میان رفته است.[۶] از این رو اشعار مهستی را باید همان پراکنده اشعاری دانست که اینجا و آنجا در نسخ خطی دیده میشود.[۷]
اشعار مهستی در آثار دیگران
در آثار کهن
نخستین منبعی که شاعری مهستی را تأیید می کند، یک رباعی است که در کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم تألیف سدۀ هفتم هجری قمری، ذیل نقص قافیه آمده است. شمس قیس رازی در قسم دوم در علم قافیت در باب دوم در حروف قافیه، یک رباعی از مهستی ذکر کرده است.
با رویِ چو نوبهار و با خویِ دیی
با ما چو خمار و با دگر کس چو میی
بختِ بدِ ما همی کند سست پیی
ور نه تو چنین سخت کمان نیز نیی
کهن ترین و موثق ترین مجموعۀ ترانه های مهستی نزهة المجالس تألیف 649 قمری است که 61 رباعی از او را آورده است. در جُنگ شعر خلاصة الاشعار گردآوردۀ ابوالمجد محمد تبریزی در فاصلة سال های 723-721 قمری که بخشی از سفینۀ تبریز است 21 رباعی در بابها و موضوعات مختلف از مهستی گردآوری شده است. در فصل هشتم مونس الاحرار فی دقائق الاشعار اثر محمد بن بدر الجاجرمی تألیف سال 741 قمری در باب رباعیات، 20 رباعی مهستی با مضمون شهر آشوب آورده شده است. در فصل 12 همین کتاب که رباعیاتی در تجنیسات و مصنوعات است باز هم از مهستی اشعاری آمده است. در نسخۀ شمارۀ 900 مجلس شورای اسلامی که جُنگ اشعاری است متعلق به اوائل قرن هشتم هجری قمری و در فهرست نسخ خطی مجلس تذکره شعرا، سفینۀ اشعار، و جُنگ اشعار متقدمین آن را نام نهاده اند 22 رباعی از مهستی ضبط شده است. ترجمه مجالس النفایس تألیف حکیم شاه محمد قزوینی مربوط به حدود سال 929، تذکره روضة السلاطین و جواهر العجایب تألیف سلطان محمد فخری بن محمد امیری هروی حدود 958 یا 962 قمری ، تذکره عرفات العاشقین ،تألیف حدود 1000 ق.، آتشکده آذر اثر لطفعلی بیگ، تألیف حدود 1150ق و تذکرۀ مخزن الغرائب (تألیف 1218 ق) هم کتابهایی هستند که دربارۀ مهستی نوشته و اشعاری از او آوردهاند.[۸]
در آثار معاصر
از جمله کتابهای معاصری که به گردآوری رباعیات مهستی گنجوی پرداختهاند مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا، تألیف معینالدین محرابی[۱۰]؛ رباعیات مهستی گنجوی، انتشارات آریاگهر[۱۱]؛ آشنایی با مهستی گنجوی (الهه شهرآشوب ایران قدیم)، گردآوری جلال نوعپرست[۱۲]و مهستینامه، گردآوری فریدون نوزاد[۱۳] میباشد. هلن افشار در صخره ماه[۱۴] سرگذشت مهستی گنجوی را در قالب رمان بیان کرده است.
مجموعه اشعار او در طول سالها افزایش یافته است و چاپهای امروزی شامل 250 تا 300 شعر است که بسیاری از آنها به شاعران دیگری مانند عمر خیام نیز نسبت داده میشود.[۹] برخی فقط 8 رباعی را که در منابع معتبر قدیمی وجود دارد از آن مهستی دانسته و بقیه اشعار منتسب به وی را از شاعران دیگر میدانند.[۱۰] کتابهایی که با عنوان دیوان یا رباعیات مهستی گنجوی امروز در بازار است رباعیات وی را به لحاظ اعتبار به سه بخش تقسیم کردهاند. رباعیاتی که متکی بر منابع کهناند و از بالاترین اعتبار برخوردارند. رباعیاتی که با اتکا بر منابع تألیف شده از آغاز قرن دوازدهم تا پایان عهد ناصرالدین شاه تألیف شدهاند و از این رو اعتبار ضعیفتری دارند، رباعیاتی که مأخذی جز کتابهای معاصران ندارند، پس اعتباری بر آنها متصور نیست؛ هرچند که شاید بعدها معدودی از رباعیات از آن مهستی دانسته شود.[۱۱]
قالب
مهستی گنجوی شعر فارسی به ویژه چهارپاره یا رباعی را در قرن پنجم یا ششم هجری بس نغز سرود و در بداههگویی ذوق و استعداد خاصی داشت. بعضی رباعیات او را همطراز خیام و گروهی او را پس از خیام برجستهترین رباعیسرای ایران میدانند.[۱۵]
مضمون
رباعیات مهستی از نظر معنا به رباعیات عاشقانه و شهر آشوب تقسیم می شوند. شهرآشوب های مهستی از نوع صنفی است (در این نوع شعر شاعر دربارۀ پیشهوران و کارگران صنفهای گوناگون شعر سروده اند). این رباعیات شهر آشوب ارزش جامعه شناختی و مردم شناختی دارد و در پژوهش های تاریخ اجتماعی به عنوان منبعی ارزشمند قابل استفاده است.[۱۲]
مهستی تنها زن شاعری است که شهر آشوب سروده و به سبب ویژگی های رفتاری زنانه اش نوعی برخورد متفاوت با شاعران مداح یا ممدوحان درباری از خود نشان داده است.[۱۳] این نوع شعر که به رسم زمانه در مدح شاه و درباریان و طبقات مرفه جامعه سروده نشده نوعی هنجارگریزی از سنت زمانه محسوب می شود و واکنش زنی جسور است به رسمی مبتذل و در واقع اعتراضی است نخست به شاعران ستایشگر که از راه چاپلوسی شاعرانه کسب معاش می کردند و از سوی دیگر کنایه ای به شاه و درباریان و نوعی بیدارباش به طبقه ای که بنا به عادت از تحسین های تملق آمیز شادمان می شدند. در واقع شعر مهستی شعری اعتراضی است. هنر مهستی بازنمایی جامعه و تصویری از لایه های اجتماعی در قالب تنگ رباعی است. توصیف طبقات فرودست اجتماعی، نگارش نوعی تاریخ اجتماعی و اقتصادی است، تاریخی برخلاف تاریخ رسمی که سرگذشت حاکمان و طبقات فرادست اجتماعی را ضبط می کند، توصیفی از لایه های زیردست اجتماع است که هرگز در تاریخ سیاسی و اجتماعی نامی از آنها نیست. ارزش شهر آشوب های مهستی از این روست که زمانۀ خود را توصیف می کند و به شغل ها، آداب و رسوم، نوع بازی و حتی نوع روابط مردم در گنجه اشاره دارد، که حتی می توان به این اشعار همچون یک منبع تاریخ اجتماعی استناد کرد.[۱۴]
شعر مهستی، چه در حوزۀ مضمون و چه به لحاظ صورت، شعری روشن، واضح و ارتباط با آن بسیار سریع است. پوشیده گویی و تکلف در صورت و معنای شعر او اندک است و ایجاد ارتباط به سبب هماهنگی و اشتراک تجربه ها ساده است.[۱۵]
نمونه اشعار شهرآشوب
اشعار زیر نمونهای از رباعیات شهرآشوب او است:
بازاری
معشوقه لطیف و چُست و بازاری بِهْ
عاشق همه با ناله و با زاری بِهْ
گفتا که دلت ببردهام، باز بِبر
گفتم که تو بردهای، تو باز آری بِهْ[۱۶]
خبّاز (نانوا)
سهمی که مرا دلبر خبّاز دهد
نه از سرِکینه، کز سرِ ناز دهد
در چنگ غمش بماندهام همچو خیر
ترسم که به دستِ آتشم باز دهد[۱۶]
ضربالمثل
برخی از ضربالمثلهایی که امروزه استفاده میکنیم از این شاعر است.[۱۷]
زنهار مبادا که گزندی رسدت
کاندر پس پردهی فلک بازیهاست
گل بود به سبزه نیز آراسته شد
از مار چه زاید به جز از ماربچه
شغل
برخی محققین نظیر سعید نفیسی، احتمال میدهند که مهستی دبیر (منشی) بوده است:[۱۸]
ظاهراً از دبیران زمان بوده، زیرا که در برخی از کتابهای قدیم نام وی را مهستی دبیر ضبط کردهاند.
شمس قیس رازی در المعجم فی معائیر اشعار العجم، یک رباعی از مهستی آورده که در برخی از نسخ این کتاب، «مهستی دبیر» نوشته شده است.[۱۹]
برخی درگذشت او را پس از نظامی گنجوی و در 86 سالگی میدانند. ظاهراً در همان آرامگاه نظامی در گنجه مدفون است.[۲]
برخی نیز او را در زمره خوانندگان یا نوازندگان دربار سلطان سنجر بر شمردهاند.[۱۶]
منابع
- ↑ محرابی، معینالدین (1382). مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا. تهران: توس. صص7-10.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش. صص64-66.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ محرابی، معینالدین (1382). مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا. تهران: توس. صص16-20.
- ↑ Die schöne Mahsatī. Der Volksroman uber Mahsatī und Amīr Ahmad (2005). herausgegeben von Gudrun Schubert und Renate Würsch .Leiden: Brill.
- ↑ Fritz Meier (1963). Die schone Mahsatī. Ein Beitrag zur Geschichte der persischen Vierzeilers .Wiesbaden: Steiner.
- ↑ محرابی، معینالدین (1382). مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا. تهران: توس. ص53.
- ↑ محرابی، معینالدین (1382). مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا. تهران: توس. ص49.
- ↑ کراچی، روح انگیز (1394). تاریخ شعر زنان از آغاز تا سده هشتم هجری قمری. ج1. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. صص 219-225.
- ↑ Dick Davis (2019). The Mirror of My Heart: A Thousand Years of Persian Poetry by Women (Washington, DC: Mage. pp 7-14.
- ↑ (کراچی، روح انگیز (1394). تاریخ شعر زنان از آغاز تا سده هشتم هجری قمری. ج1. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. ص206. به نقل از جمال خلیل شروانی (1366). نزهة المجالس. تصحیح محمدامین ریاحی. تهران: زوّار.
- ↑ محرابی، معینالدین (1382). مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا. تهران: توس. ص54.
- ↑ کراچی، روح انگیز (1394). تاریخ شعر زنان از آغاز تا سده هشتم هجری قمری. ج1. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. صص 206- 207.
- ↑ کراچی، روح انگیز (1394). تاریخ شعر زنان از آغاز تا سده هشتم هجری قمری. ج1. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. ص211.
- ↑ کراچی، روح انگیز (1394). تاریخ شعر زنان از آغاز تا سده هشتم هجری قمری. ج1. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. صص207-208.
- ↑ کراچی، روح انگیز (1394). تاریخ شعر زنان از آغاز تا سده هشتم هجری قمری. ج1. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. ص212.
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ محرابی، معینالدین (1382). مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا. تهران: توس. صص40-42.
- ↑ محرابی، معینالدین (1382). مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا. تهران: توس. ص31.
- ↑ نفیسی، سعید (1363). تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری. ج1. تهران: فروغی. ص85.
- ↑ محرابی، معینالدین (1382). مهستی گنجهای: بزرگترین زن شاعر رباعیسرا. تهران: توس. صص10-11. به نقل از المعجم فی معائیر اشعار العجم. ص246.
پیوند به بیرون
نویسنده: حکمت بروجردی