تفاوت میان نسخه‌های «مهستی گنجوی»

از دانشنامه الکترونیکی زنان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱۴: سطر ۱۴:
د- سلطان سنجر سلجوقی
د- سلطان سنجر سلجوقی


قدیم‌ترین مأخذی که از زمان حیات وی خبر داده، کتاب ''تاریخ گزیده'' نوشته حمدالله مستوفی است که به سال 730 هجری قمری تألیف شده است.<ref name=":0">محرابی، معین الدین (1382). ''مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا''. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. صص7-8.</ref>
قدیم‌ترین مأخذی که از زمان حیات وی خبر داده، کتاب ''تاریخ گزیده'' نوشته حمدالله مستوفی است که به سال 730 هجری قمری تألیف شده است.<ref name=":0">محرابی، معین‌الدین (1382). ''مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا''. تهران: توس. صص7-8.</ref>


''تاریخ گزیده'' و نیز ترجمه‌ی ''مجالس النفائس'' از معاصر بودن مهستی با سلطان محمود غزنوی که جلوس وی به سال 387 و مرگش در 421 هجری قمری بوده، خبر می‌دهند و این در حالی است که فریدالدین عطار نیشابوری در کتاب ''الهی نامه''، ضمن حکایتی (حکایت مهستی دبیر با سلطان سنجر) که در 40 بیت سروده شده، مهستی را معاصر سلطان سنجر معرفی کرده است.<ref name=":0" /> دولتشاه سمرقندی نیز در ''تذکرۀ الشعراء'' که آن را به سال 892 تألیف کرده، همچون ''الهی نامه''، مهستی را معاصر سلطان سنجر سلجوقی (درگذشته 552) اعلام داشته است.<ref>محرابی، معین الدین (1382). ''مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا''. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص10.</ref> منقول است در یک شب زمستانی سلطان سنجر بزمی در حضور بزرگان و گویندگان و از آن جمله مهستی برپا داشت. مهستی برای کاری بیرون رفت. همینکه بازگشت شاه پرسید هوا چگونه است. او فی البداهه پاسخ داد:
''تاریخ گزیده'' و نیز ترجمه‌ی ''مجالس النفائس'' از معاصر بودن مهستی با سلطان محمود غزنوی که جلوس وی به سال 387 و مرگش در 421 هجری قمری بوده، خبر می‌دهند و این در حالی است که فریدالدین عطار نیشابوری در کتاب ''الهی نامه''، ضمن حکایتی (حکایت مهستی دبیر با سلطان سنجر) که در 40 بیت سروده شده، مهستی را معاصر سلطان سنجر معرفی کرده است.<ref name=":0" /> دولتشاه سمرقندی نیز در ''تذکرۀ الشعراء'' که آن را به سال 892 تألیف کرده، همچون ''الهی نامه''، مهستی را معاصر سلطان سنجر سلجوقی (درگذشته 552) اعلام داشته است.<ref>محرابی، معین‌الدین (1382). ''مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا''. تهران: توس. ص10.</ref> منقول است در یک شب زمستانی سلطان سنجر بزمی در حضور بزرگان و گویندگان و از آن جمله مهستی برپا داشت. مهستی برای کاری بیرون رفت. همینکه بازگشت شاه پرسید هوا چگونه است. او فی البداهه پاسخ داد:


شاها فلکت اسب سعادت زین کرد
شاها فلکت اسب سعادت زین کرد
سطر ۲۶: سطر ۲۶:
بر گل ننهد پای زمین سیمین کرد
بر گل ننهد پای زمین سیمین کرد


درگذشت او را پیش از نظامی گنجوی و در 86 سالگی می‌دانند.<ref>خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش، ص64-66.</ref>
درگذشت او را پیش از نظامی گنجوی و در 86 سالگی می‌دانند.<ref name=":1">خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). ''کارنامه زنان مشهور ایران''. تهران: وزارت آموزش و پرورش، صص64-66.</ref>




=== زادگاه ===
=== زادگاه ===
درباره زادگاه مهستی میان تذکره‌نویسان اختلاف است. لطفعلی بیک آذر مؤلف (دانشکده آذر) او را گنجوی دانسته و با این حال گوید که برخی وی را نیشابوری شناخته‌اند. رضا قلی خان هدایت طبرستانی دارنده کتاب ''مجمع الفصحاء،'' او را از گنجه نام برده و نوشته که از بزرگ‌زادگان آن دیار است. محمد حسن خان اعتمادالسلطنه گردآورنده کتاب ''خیرات حسان،'' زادگاه وی را همان گنجه می‌داند. ولی میرعباس نامی با مقاله‌ای که در نامه ماهانه ارمغان چاپ تهران نوشته به استناد دو کتاب خطی باستانی وی را از خجند دانسته و نگاشته که در همانجا هم زائیده گشته پس از درگذشت پدرش با مادر خود از خجند به گنجه رفته و در خرابات شهر جای گرفته کتاب خطی اولی به نام مهستی در 246 صفحه به تاریخ 21 شوال 900 هجری نوشته شده و در کتابخانه میرزا سعید اردوبادی نگاهداری گردیده. کتاب خطی دومی در سرگذشت سخنوران گذشته است که آغاز و پایان آن افتادگی دارد و محمدعلی ملایوف نامی متخلص به نظامی در دست دارد و تاریخ نگارش هر دو زودتر از سالمه تذکره‌های دیگر است هرچند کتاب دومی تاریخی ندارد.<ref>م‍ش‍ی‍ر س‍ل‍ی‍م‍ی‌، ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر (1335). زن‍ان‌ س‍خ‍ن‍ور: از ی‍ک‌ه‍زار س‍ال‌ پ‍ی‍ش‌ ت‍ا ام‍روز ک‍ه‌ ب‍ه‌ زب‍ان‌ پ‍ارس‍ی‌ س‍خ‍ن‌ گ‍ف‍ت‍ه‌ان‍د. ج2. ت‍ه‍ران‌: مؤسسه مطبوعاتی علی اکبر علمی. صص255-256.</ref>
درباره زادگاه مهستی میان تذکره‌نویسان اختلاف است. لطفعلی بیک آذر مؤلف (دانشکده آذر) او را گنجوی دانسته و با این حال گوید که برخی وی را نیشابوری شناخته‌اند. رضا قلی خان هدایت طبرستانی دارنده کتاب ''مجمع الفصحاء،'' او را از گنجه نام برده و نوشته که از بزرگ‌زادگان آن دیار است. محمد حسن خان اعتمادالسلطنه گردآورنده کتاب ''خیرات حسان،'' زادگاه وی را همان گنجه می‌داند. ولی میرعباس نامی با مقاله‌ای که در نامه ماهانه ارمغان چاپ تهران نوشته به استناد دو کتاب خطی باستانی وی را از خجند دانسته و نگاشته که در همانجا هم زائیده گشته پس از درگذشت پدرش با مادر خود از خجند به گنجه رفته و در خرابات شهر جای گرفته کتاب خطی اولی به نام مهستی در 246 صفحه به تاریخ 21 شوال 900 هجری نوشته شده و در کتابخانه میرزا سعید اردوبادی نگاهداری گردیده. کتاب خطی دومی در سرگذشت سخنوران گذشته است که آغاز و پایان آن افتادگی دارد و محمدعلی ملایوف نامی متخلص به نظامی در دست دارد و تاریخ نگارش هر دو زودتر از سالمه تذکره‌های دیگر است هرچند کتاب دومی تاریخی ندارد.<ref>م‍ش‍ی‍ر س‍ل‍ی‍م‍ی‌، ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر (1335). ''زن‍ان‌ س‍خ‍ن‍ور: از ی‍ک‌ه‍زار س‍ال‌ پ‍ی‍ش‌ ت‍ا ام‍روز ک‍ه‌ ب‍ه‌ زب‍ان‌ پ‍ارس‍ی‌ س‍خ‍ن‌ گ‍ف‍ت‍ه‌ان‍د''. ج2. ت‍ه‍ران‌: مؤسسه مطبوعاتی علی اکبر علمی. صص255-256.</ref>




=== تحصیلات ===
=== تحصیلات ===
پدرش مردی فقیه و روحانی بود و از همین رو در تربیت فرزندش کوشش به سزایی داشت. زمانی که به آموزش دختران توجهی نمی‌شد از چهار سالگی او را به استادان گرانمایه در مکتب خانه سپرد و از آنجایی که هوش و استعداد بی‌اندازه داشت در ده سالگی به گنجینه سرشاری از دانش و ادب دست یافت. به علاوه او را تحت آموزش استادان موسیقی قرار داد و مهستی در 19 سالگی استادی در موسیقی بی‌مانند شد.<ref>خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش، ص64-66.</ref> چنگ و عود را استادانه می‌نواخت و در زیبایی و خوش منظری معروف بود. ظاهراً شهرت و معروفیتش در 490 یا 491 هجری بوده است.  
پدرش مردی فقیه و روحانی بود و از همین رو در تربیت فرزندش کوشش به سزایی داشت. زمانی که به آموزش دختران توجهی نمی‌شد از چهار سالگی او را به استادان گرانمایه در مکتب خانه سپرد و از آنجایی که هوش و استعداد بی‌اندازه داشت در ده سالگی به گنجینه سرشاری از دانش و ادب دست یافت. به علاوه او را تحت آموزش استادان موسیقی قرار داد و مهستی در 19 سالگی استادی در موسیقی بی‌مانند شد.<ref name=":1" /> چنگ و عود را استادانه می‌نواخت و در زیبایی و خوش منظری معروف بود. ظاهراً شهرت و معروفیتش در 490 یا 491 هجری بوده است.  




=== نام و وجه تسمیه ===
=== نام و وجه تسمیه ===
برخی نام مهستی را منیژه یا منیجه دانسته و مهستی را تخلص او ذکر کرده‌اند، هرچند احتمال می‌رود نام منیژه، بعدها به وی نسبت داده شده باشد و شاید برخی از تذکره‌های چاپ هند چون ''آفتاب عالمتاب'' این اسم را به او نسبت داده باشند.<ref>محرابی، معین الدین (1382). ''مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا''. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص19.</ref>
برخی نام مهستی را منیژه یا منیجه دانسته و مهستی را تخلص او ذکر کرده‌اند، هرچند احتمال می‌رود نام منیژه، بعدها به وی نسبت داده شده باشد و شاید برخی از تذکره‌های چاپ هند چون ''آفتاب عالمتاب'' این اسم را به او نسبت داده باشند.<ref>محرابی، معین‌الدین (1382). ''مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا''. تهران: توس. ص19.</ref>


برخی [[ستی]] را مخفف سیدتی دانسته‌اند. می‌گویند روزی او به سلطان سنجر گفت: من از کنیزان سلطان کهستم، یعنی ناچیزتر و کوچکترم پادشاه پاسخ داد: مه استی یعنی بزرگتر هستی، مهستی این واژه را با اندک تخفیفی برای گرامی شمردن گفته پادشاه تخلص خود ساخت. دسته‌ای دیگر نوشته‌اند شاه (مه استی) به کسر میم نگفت بلکه گفت (مه استی) بفتح میم یعنی ماهی. این گفته درست نیست و همان (مه استی) به معنی بانوی بزرگ درست است چنانکه هنوز در ایران زنان را خانم بزرگ می‌نامند و در آن زمان مهستی می‌گفته‌اند چنانکه سنائی در حکایتی گفته است:  
برخی [[ستی]] را مخفف سیدتی دانسته‌اند. می‌گویند روزی او به سلطان سنجر گفت: من از کنیزان سلطان کهستم، یعنی ناچیزتر و کوچکترم پادشاه پاسخ داد: مه استی یعنی بزرگتر هستی، مهستی این واژه را با اندک تخفیفی برای گرامی شمردن گفته پادشاه تخلص خود ساخت. دسته‌ای دیگر نوشته‌اند شاه (مه استی) به کسر میم نگفت بلکه گفت (مه استی) بفتح میم یعنی ماهی. این گفته درست نیست و همان (مه استی) به معنی بانوی بزرگ درست است چنانکه هنوز در ایران زنان را خانم بزرگ می‌نامند و در آن زمان مهستی می‌گفته‌اند چنانکه سنائی در حکایتی گفته است:  
سطر ۵۰: سطر ۵۰:
پدر مهستی در زمان زائیده شدن دخترش همین که چشمم او برخسار فرزند میافتد با خشنودی و شگفتی از رخساره زیبای نوزاد گوید:
پدر مهستی در زمان زائیده شدن دخترش همین که چشمم او برخسار فرزند میافتد با خشنودی و شگفتی از رخساره زیبای نوزاد گوید:


مه هستی یعنی تو ماه هستی و از این رو (مهستی) نامبردار گشت.<ref>م‍ش‍ی‍ر س‍ل‍ی‍م‍ی‌، ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر (1335). زن‍ان‌ س‍خ‍ن‍ور: از ی‍ک‌ه‍زار س‍ال‌ پ‍ی‍ش‌ ت‍ا ام‍روز ک‍ه‌ ب‍ه‌ زب‍ان‌ پ‍ارس‍ی‌ س‍خ‍ن‌ گ‍ف‍ت‍ه‌ان‍د. ج2. ت‍ه‍ران‌: مؤسسه مطبوعاتی علی اکبر علمی. صص257-258.</ref>  
مه هستی یعنی تو ماه هستی و از این رو (مهستی) نامبردار گشت.<ref>م‍ش‍ی‍ر س‍ل‍ی‍م‍ی‌، ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر (1335). ''زن‍ان‌ س‍خ‍ن‍ور: از ی‍ک‌ه‍زار س‍ال‌ پ‍ی‍ش‌ ت‍ا ام‍روز ک‍ه‌ ب‍ه‌ زب‍ان‌ پ‍ارس‍ی‌ س‍خ‍ن‌ گ‍ف‍ت‍ه‌ان‍د''. ج2. ت‍ه‍ران‌: مؤسسه مطبوعاتی علی اکبر علمی. صص257-258.</ref>  


مهستی بر اساس این که به فتح کسر '''م''' یا به سکون، فتح یا کسر '''س''' خوانده شود دارای معانی زیر است:
مهستی بر اساس این که به فتح کسر '''م''' یا به سکون، فتح یا کسر '''س''' خوانده شود دارای معانی زیر است:
سطر ۶۶: سطر ۶۶:
3-   مِهْسِتی
3-   مِهْسِتی


مرکب از مِه (به معنای بزرگ، بزرگ‌تر) و ستی (خانم)، یعنی: خانم بزرگ.<ref>محرابی، معین الدین (1382). ''مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا''. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص20.</ref>
مرکب از مِه (به معنای بزرگ، بزرگ‌تر) و ستی (خانم)، یعنی: خانم بزرگ.<ref>محرابی، معین‌الدین (1382). ''مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا''. تهران: توس. ص20.</ref>




=== همسر ===
=== همسر ===
برخی از تذکره‌ها و تواریخ، پسر خطیب گنجه را همسر مهستی دانسته، واز وی با این نام‌ها و عناوین یاد کرده‌اند: امیراحمد، تاج‌الدین احمد، ابن خطیب، پورخطیب و پسر خطیب. همسر مهستی نیز در شعر دستی داشته و اشعاری از او در اینجا و آنجا ثبت است.<ref>محرابی، معین الدین (1382). ''مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا''. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص16.</ref>
برخی از تذکره‌ها و تواریخ، پسر خطیب گنجه را همسر مهستی دانسته، واز وی با این نام‌ها و عناوین یاد کرده‌اند: امیراحمد، تاج‌الدین احمد، ابن خطیب، پورخطیب و پسر خطیب. همسر مهستی نیز در شعر دستی داشته و اشعاری از او در اینجا و آنجا ثبت است.<ref>محرابی، معین‌الدین (1382). ''مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا''. تهران: توس. ص16.</ref>




سطر ۷۶: سطر ۷۶:
مهستی گنجوی شعر فارسی به ویژه چهارپایه یا رباعی را در قرن پنجم هجری بس نغز سرود و در بداهه‌گویی ذوق و استعداد خاصی داشت. او را پس از خیام، برجسته‌ترین رباعی‌سرای ایران به شمار می‌دانند. آثار او پس از دست یافتن ازبکان به شهر هرات توسط عبیدالله خان ازبک از میان رفت و تنها پاره‌ای از آنها باقی ماند.  
مهستی گنجوی شعر فارسی به ویژه چهارپایه یا رباعی را در قرن پنجم هجری بس نغز سرود و در بداهه‌گویی ذوق و استعداد خاصی داشت. او را پس از خیام، برجسته‌ترین رباعی‌سرای ایران به شمار می‌دانند. آثار او پس از دست یافتن ازبکان به شهر هرات توسط عبیدالله خان ازبک از میان رفت و تنها پاره‌ای از آنها باقی ماند.  


از مهستی دیوانی برجای نمانده است، و فقط دیوانی از وی تا اوایل قرن دهم در هرات برجای بوده که در حمله عبیدالله خان ازبک به هرات از میان رفته است. از این رو اشعار مهستی را باید همان پراکنده اشعاری دانست که اینجا و آنجا در کتاب‌های قدیم دیده می‌شود.<ref>محرابی، معین الدین (1382). ''مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا''. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص49.</ref> ظاهراً نسخه‌ای از دیوان وی در اوایل قرن دهم از بین رفته است.<ref>محرابی، معین الدین (1382). ''مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا''. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص53.</ref>
از مهستی دیوانی برجای نمانده است، و فقط دیوانی از وی تا اوایل قرن دهم در هرات برجای بوده که در حمله عبیدالله خان ازبک به هرات از میان رفته است. از این رو اشعار مهستی را باید همان پراکنده اشعاری دانست که اینجا و آنجا در کتاب‌های قدیم دیده می‌شود.<ref>محرابی، معین‌الدین (1382). ''مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا''. تهران: توس. ص49.</ref> ظاهراً نسخه‌ای از دیوان وی در اوایل قرن دهم از بین رفته است.<ref>محرابی، معین‌الدین (1382). ''مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا''. تهران: توس. ص53.</ref>


کتاب‌هایی که با عنوان دیوان یا رباعیات مهستی گنجوی امروز در بازار است رباعیات وی را به لحاظ اعتبار به سه بخش تقسیم کرده‌اند. رباعیات بخش نخست، متکی بر منابع کهن‌اند و از بالاترین اعتبار برخوردارند. رباعیات بخش دوم، اتکا بر منابع تألیف شده از آغاز قرن دوازدهم تا پایان عهد ناصرالدین شاه دارند و از این رو اعتبار ضعیف‌تری دارند. و آنچه در بخش سوم آمده، مأخذی جز کتاب‌های معاصران ندارند، پس اعتباری بر آنها متصور نیست؛ شاید که بعدها معدودی از رباعیات این بخش از مهستی دانسته شود.<ref>محرابی، معین الدین (1382). ''مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا''. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص54.</ref>
کتاب‌هایی که با عنوان دیوان یا رباعیات مهستی گنجوی امروز در بازار است رباعیات وی را به لحاظ اعتبار به سه بخش تقسیم کرده‌اند. رباعیات بخش نخست، متکی بر منابع کهن‌اند و از بالاترین اعتبار برخوردارند. رباعیات بخش دوم، اتکا بر منابع تألیف شده از آغاز قرن دوازدهم تا پایان عهد ناصرالدین شاه دارند و از این رو اعتبار ضعیف‌تری دارند. و آنچه در بخش سوم آمده، مأخذی جز کتاب‌های معاصران ندارند، پس اعتباری بر آنها متصور نیست؛ شاید که بعدها معدودی از رباعیات این بخش از مهستی دانسته شود.<ref>محرابی، معین‌الدین (1382). ''مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا''. تهران: توس. ص54.</ref>


==== شهرآشوب ====
==== شهرآشوب ====
مهستی را  پایه‌گذار مکتب «شهر آشوب» در قالب رباعی شناخته‌اند.<ref>محرابی، معین الدین (1382). ''مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا''. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص29.</ref> شهر آشوب‌نامه‌ها و رساله‌هایی منظوم در باب اصناف و پیشه‌وران است.<ref>محرابی، معین الدین (1382). ''مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا''. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص37.</ref> بسیاری از مشاغل پیشینیان که امروزه از بین رفته است از طریق همین شهرآشوب‌ها رسیده است. مهستی طبقات گوناگون جامعه و مشاغل مختلف را در قالب رباعی به گونه‌ای لطیف و عاشقانه معرفی کرده است.<ref>محرابی، معین الدین (1382). ''مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا''. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص35.</ref> نمونه‌ای از رباعیات شهرآشوب او به قرار زیر است:
مهستی را  پایه‌گذار مکتب «شهر آشوب» در قالب رباعی شناخته‌اند.<ref>محرابی، معین‌الدین (1382). ''مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌‎سرا''. تهران: توس. ص29.</ref> شهر آشوب‌نامه‌ها و رساله‌هایی منظوم در باب اصناف و پیشه‌وران است.<ref>محرابی، معین‌الدین (1382). ''مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا''. تهران: توس. ص37.</ref> بسیاری از مشاغل پیشینیان که امروزه از بین رفته است از طریق همین شهرآشوب‌ها رسیده است. مهستی طبقات گوناگون جامعه و مشاغل مختلف را در قالب رباعی به گونه‌ای لطیف و عاشقانه معرفی کرده است.<ref>محرابی، معین‌الدین (1382). ''مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا''. تهران: توس. ص35.</ref> نمونه‌ای از رباعیات شهرآشوب او به قرار زیر است:


'''بازاری'''
'''بازاری'''
سطر ۹۱: سطر ۹۱:
گفتا که دلت ببرده‌ام، باز بِبر
گفتا که دلت ببرده‌ام، باز بِبر


گفتم که تو برده‌ای، تو باز آری بِهْ<ref>محرابی، معین الدین (1382). ''مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا''. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص40.</ref>
گفتم که تو برده‌ای، تو باز آری بِهْ<ref>محرابی، معین‌الدین (1382). ''مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا''. تهران: توس. ص40.</ref>


'''خبّاز (نانوا)'''
'''خبّاز (نانوا)'''
سطر ۱۰۱: سطر ۱۰۱:
در چنگ غمش بمانده‌ام همچو خیر
در چنگ غمش بمانده‌ام همچو خیر


ترسم که به دستِ آتشم باز دهد<ref>محرابی، معین الدین (1382). ''مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا''. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص42.</ref>
ترسم که به دستِ آتشم باز دهد<ref>محرابی، معین‌الدین (1382). ''مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا''. تهران: توس. ص42.</ref>


==== ضرب‌المثل ====
==== ضرب‌المثل ====
برخی از ضرب‌المثل‌هایی که امروزه استفاده می‌کنیم از این شاعر است.<ref>محرابی، معین الدین (1382). ''مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا''. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص31.</ref>
برخی از ضرب‌المثل‌هایی که امروزه استفاده می‌کنیم از این شاعر است.<ref>محرابی، معین‌الدین (1382). ''مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا''. تهران: توس. ص31.</ref>


زنهار مبادا که گزندی رسدت   
زنهار مبادا که گزندی رسدت   
سطر ۱۱۶: سطر ۱۱۶:


=== شغل ===
=== شغل ===
برخی محققین نظیر سعید نفیسی، احتمال می‌دهند که مهستی از دبیران زمان خود بوده است:<ref>محرابی، معین الدین (1382). ''مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا''. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. ص11. به نقل از تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی. ج1. ص85</ref><blockquote>ظاهراً از دبیران زمان بوده، زیرا که در برخی از کتاب‌های قدیم نام وی را مهستی دبیر ضبط کرده‌اند.</blockquote>شمس قیس رازی در  ''المعجم فی معائیر اشعار العجم''، یک رباعی از مهستی آورده که در برخی از نسخ این کتاب، «مهستی دبیر» نوشته شده است.<ref>محرابی، معین الدین (1382). ''مهستی گنجه ای: بزرگترین زن شاعر رباعی سرا''. پژوهش و تحقیق محرابی، معین الدین. تهران: توس. صص10-11. به نقل از المعجم فی معائیر اشعار العجم. ص246.</ref>
برخی محققین نظیر سعید نفیسی، احتمال می‌دهند که مهستی از دبیران زمان خود بوده است:<ref>محرابی، معین‌الدین (1382). ''مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌‎سرا''. تهران: توس. ص11. به نقل از ''تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی''. ج1. ص85.</ref><blockquote>ظاهراً از دبیران زمان بوده، زیرا که در برخی از کتاب‌های قدیم نام وی را مهستی دبیر ضبط کرده‌اند.</blockquote>شمس قیس رازی در  ''المعجم فی معائیر اشعار العجم''، یک رباعی از مهستی آورده که در برخی از نسخ این کتاب، «مهستی دبیر» نوشته شده است.<ref>محرابی، معین‌الدین (1382). ''مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا''. تهران: توس. صص10-11. به نقل از ''المعجم فی معائیر اشعار العجم''. ص246.</ref>





نسخهٔ ‏۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۲۵

مهستی گنجوی (قرن پنجم) زنی سخنور و شاعر و موسیقیدان بود.

زندگی‌نامه

مهستی از جمله شاعرانی است که تمام زندگی‌اش با افسانه آمیخته شده و هرکس نیز که از وی یادی کرده بر این افسانه‌ها دامن زده تا بدان جا که بررسی دقیق و همه جانبۀ زندگی وی با دشواری‌های بسیار مواجه است.

تاریخ ولادت و وفات مهستی به درستی معلوم نیست، و احوال زندگی‌اش نیز مانند بسیاری از بزرگان گذشته نامعلوم است. بعضی او را از شعرای عهد غزنویان و برخی نیز از شعرای عهد سلجوقیان دانسته‌اند. به عبارت دیگر در تواریخ و تذکره‌ها با اختلاف قول، وی را در عهد چهار پادشاه معرفی کرده‌اند:

الف- سلطان محمود غزنوی

ب- سلطان محمد سلجوقی

ج- سلطان محمود سلجوقی

د- سلطان سنجر سلجوقی

قدیم‌ترین مأخذی که از زمان حیات وی خبر داده، کتاب تاریخ گزیده نوشته حمدالله مستوفی است که به سال 730 هجری قمری تألیف شده است.[۱]

تاریخ گزیده و نیز ترجمه‌ی مجالس النفائس از معاصر بودن مهستی با سلطان محمود غزنوی که جلوس وی به سال 387 و مرگش در 421 هجری قمری بوده، خبر می‌دهند و این در حالی است که فریدالدین عطار نیشابوری در کتاب الهی نامه، ضمن حکایتی (حکایت مهستی دبیر با سلطان سنجر) که در 40 بیت سروده شده، مهستی را معاصر سلطان سنجر معرفی کرده است.[۱] دولتشاه سمرقندی نیز در تذکرۀ الشعراء که آن را به سال 892 تألیف کرده، همچون الهی نامه، مهستی را معاصر سلطان سنجر سلجوقی (درگذشته 552) اعلام داشته است.[۲] منقول است در یک شب زمستانی سلطان سنجر بزمی در حضور بزرگان و گویندگان و از آن جمله مهستی برپا داشت. مهستی برای کاری بیرون رفت. همینکه بازگشت شاه پرسید هوا چگونه است. او فی البداهه پاسخ داد:

شاها فلکت اسب سعادت زین کرد

وز جمله خسروان ترا تحسین کرد

تا در حرکت آن سمند زرین نعلت

بر گل ننهد پای زمین سیمین کرد

درگذشت او را پیش از نظامی گنجوی و در 86 سالگی می‌دانند.[۳]


زادگاه

درباره زادگاه مهستی میان تذکره‌نویسان اختلاف است. لطفعلی بیک آذر مؤلف (دانشکده آذر) او را گنجوی دانسته و با این حال گوید که برخی وی را نیشابوری شناخته‌اند. رضا قلی خان هدایت طبرستانی دارنده کتاب مجمع الفصحاء، او را از گنجه نام برده و نوشته که از بزرگ‌زادگان آن دیار است. محمد حسن خان اعتمادالسلطنه گردآورنده کتاب خیرات حسان، زادگاه وی را همان گنجه می‌داند. ولی میرعباس نامی با مقاله‌ای که در نامه ماهانه ارمغان چاپ تهران نوشته به استناد دو کتاب خطی باستانی وی را از خجند دانسته و نگاشته که در همانجا هم زائیده گشته پس از درگذشت پدرش با مادر خود از خجند به گنجه رفته و در خرابات شهر جای گرفته کتاب خطی اولی به نام مهستی در 246 صفحه به تاریخ 21 شوال 900 هجری نوشته شده و در کتابخانه میرزا سعید اردوبادی نگاهداری گردیده. کتاب خطی دومی در سرگذشت سخنوران گذشته است که آغاز و پایان آن افتادگی دارد و محمدعلی ملایوف نامی متخلص به نظامی در دست دارد و تاریخ نگارش هر دو زودتر از سالمه تذکره‌های دیگر است هرچند کتاب دومی تاریخی ندارد.[۴]


تحصیلات

پدرش مردی فقیه و روحانی بود و از همین رو در تربیت فرزندش کوشش به سزایی داشت. زمانی که به آموزش دختران توجهی نمی‌شد از چهار سالگی او را به استادان گرانمایه در مکتب خانه سپرد و از آنجایی که هوش و استعداد بی‌اندازه داشت در ده سالگی به گنجینه سرشاری از دانش و ادب دست یافت. به علاوه او را تحت آموزش استادان موسیقی قرار داد و مهستی در 19 سالگی استادی در موسیقی بی‌مانند شد.[۳] چنگ و عود را استادانه می‌نواخت و در زیبایی و خوش منظری معروف بود. ظاهراً شهرت و معروفیتش در 490 یا 491 هجری بوده است.


نام و وجه تسمیه

برخی نام مهستی را منیژه یا منیجه دانسته و مهستی را تخلص او ذکر کرده‌اند، هرچند احتمال می‌رود نام منیژه، بعدها به وی نسبت داده شده باشد و شاید برخی از تذکره‌های چاپ هند چون آفتاب عالمتاب این اسم را به او نسبت داده باشند.[۵]

برخی ستی را مخفف سیدتی دانسته‌اند. می‌گویند روزی او به سلطان سنجر گفت: من از کنیزان سلطان کهستم، یعنی ناچیزتر و کوچکترم پادشاه پاسخ داد: مه استی یعنی بزرگتر هستی، مهستی این واژه را با اندک تخفیفی برای گرامی شمردن گفته پادشاه تخلص خود ساخت. دسته‌ای دیگر نوشته‌اند شاه (مه استی) به کسر میم نگفت بلکه گفت (مه استی) بفتح میم یعنی ماهی. این گفته درست نیست و همان (مه استی) به معنی بانوی بزرگ درست است چنانکه هنوز در ایران زنان را خانم بزرگ می‌نامند و در آن زمان مهستی می‌گفته‌اند چنانکه سنائی در حکایتی گفته است:

ملک الموت من نه مهستیم

من یکی پیر زال محنتیم

فریدون نوزاد در مقاله‌ای که در نامه گل‌های رنگ نوشته به نقل از کتاب خیرات حسان (مهستی) تخلص منیژه را از بخشش‌های شاه سنجر دانسته که از ادب و فروتنی او خشنود شده و به نام مهستی فرمان شاهانه می‌دهد. رشید یاسمی در مجله ایرانشهر نوشته است:

پدر مهستی در زمان زائیده شدن دخترش همین که چشمم او برخسار فرزند میافتد با خشنودی و شگفتی از رخساره زیبای نوزاد گوید:

مه هستی یعنی تو ماه هستی و از این رو (مهستی) نامبردار گشت.[۶]

مهستی بر اساس این که به فتح کسر م یا به سکون، فتح یا کسر س خوانده شود دارای معانی زیر است:

1-   مَهْسِتی، مَهِسْتی

مرکب از دو کلمه‌ی مَه (مخفف ماه) و ستی (به معنای خانم)، یعنی: ماه خانم، ماه بانو.

2-   مَهَسْتی

الف: مرکب از دو کلمه‌ی مَه (مخفف ماه) و هستی (جهان)، یعنی: ماهِ جهان، ماهِ هستی.

ب: مرکب از دو کلمه‌ی مَه (مخفف ماه) و استی یا هستی (فعل)، یعنی: ماه هستی (چون ماه هستی)، ماهی.

3-   مِهْسِتی

مرکب از مِه (به معنای بزرگ، بزرگ‌تر) و ستی (خانم)، یعنی: خانم بزرگ.[۷]


همسر

برخی از تذکره‌ها و تواریخ، پسر خطیب گنجه را همسر مهستی دانسته، واز وی با این نام‌ها و عناوین یاد کرده‌اند: امیراحمد، تاج‌الدین احمد، ابن خطیب، پورخطیب و پسر خطیب. همسر مهستی نیز در شعر دستی داشته و اشعاری از او در اینجا و آنجا ثبت است.[۸]


اشعار

مهستی گنجوی شعر فارسی به ویژه چهارپایه یا رباعی را در قرن پنجم هجری بس نغز سرود و در بداهه‌گویی ذوق و استعداد خاصی داشت. او را پس از خیام، برجسته‌ترین رباعی‌سرای ایران به شمار می‌دانند. آثار او پس از دست یافتن ازبکان به شهر هرات توسط عبیدالله خان ازبک از میان رفت و تنها پاره‌ای از آنها باقی ماند.

از مهستی دیوانی برجای نمانده است، و فقط دیوانی از وی تا اوایل قرن دهم در هرات برجای بوده که در حمله عبیدالله خان ازبک به هرات از میان رفته است. از این رو اشعار مهستی را باید همان پراکنده اشعاری دانست که اینجا و آنجا در کتاب‌های قدیم دیده می‌شود.[۹] ظاهراً نسخه‌ای از دیوان وی در اوایل قرن دهم از بین رفته است.[۱۰]

کتاب‌هایی که با عنوان دیوان یا رباعیات مهستی گنجوی امروز در بازار است رباعیات وی را به لحاظ اعتبار به سه بخش تقسیم کرده‌اند. رباعیات بخش نخست، متکی بر منابع کهن‌اند و از بالاترین اعتبار برخوردارند. رباعیات بخش دوم، اتکا بر منابع تألیف شده از آغاز قرن دوازدهم تا پایان عهد ناصرالدین شاه دارند و از این رو اعتبار ضعیف‌تری دارند. و آنچه در بخش سوم آمده، مأخذی جز کتاب‌های معاصران ندارند، پس اعتباری بر آنها متصور نیست؛ شاید که بعدها معدودی از رباعیات این بخش از مهستی دانسته شود.[۱۱]

شهرآشوب

مهستی را پایه‌گذار مکتب «شهر آشوب» در قالب رباعی شناخته‌اند.[۱۲] شهر آشوب‌نامه‌ها و رساله‌هایی منظوم در باب اصناف و پیشه‌وران است.[۱۳] بسیاری از مشاغل پیشینیان که امروزه از بین رفته است از طریق همین شهرآشوب‌ها رسیده است. مهستی طبقات گوناگون جامعه و مشاغل مختلف را در قالب رباعی به گونه‌ای لطیف و عاشقانه معرفی کرده است.[۱۴] نمونه‌ای از رباعیات شهرآشوب او به قرار زیر است:

بازاری

معشوقه لطیف و چُست و بازاری بِهْ

عاشق همه با ناله و با زاری بِهْ

گفتا که دلت ببرده‌ام، باز بِبر

گفتم که تو برده‌ای، تو باز آری بِهْ[۱۵]

خبّاز (نانوا)

سهمی که مرا دلبر خبّاز دهد

نه از سرِکینه، کز سرِ ناز دهد

در چنگ غمش بمانده‌ام همچو خیر

ترسم که به دستِ آتشم باز دهد[۱۶]

ضرب‌المثل

برخی از ضرب‌المثل‌هایی که امروزه استفاده می‌کنیم از این شاعر است.[۱۷]

زنهار مبادا که گزندی رسدت

کاندر پس پرده‌ی فلک بازی‌هاست

گل بود به سبزه نیز آراسته شد

از مار چه زاید به جز از ماربچه


شغل

برخی محققین نظیر سعید نفیسی، احتمال می‌دهند که مهستی از دبیران زمان خود بوده است:[۱۸]

ظاهراً از دبیران زمان بوده، زیرا که در برخی از کتاب‌های قدیم نام وی را مهستی دبیر ضبط کرده‌اند.

شمس قیس رازی در المعجم فی معائیر اشعار العجم، یک رباعی از مهستی آورده که در برخی از نسخ این کتاب، «مهستی دبیر» نوشته شده است.[۱۹]


منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ محرابی، معین‌الدین (1382). مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا. تهران: توس. صص7-8.
  2. محرابی، معین‌الدین (1382). مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا. تهران: توس. ص10.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش، صص64-66.
  4. م‍ش‍ی‍ر س‍ل‍ی‍م‍ی‌، ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر (1335). زن‍ان‌ س‍خ‍ن‍ور: از ی‍ک‌ه‍زار س‍ال‌ پ‍ی‍ش‌ ت‍ا ام‍روز ک‍ه‌ ب‍ه‌ زب‍ان‌ پ‍ارس‍ی‌ س‍خ‍ن‌ گ‍ف‍ت‍ه‌ان‍د. ج2. ت‍ه‍ران‌: مؤسسه مطبوعاتی علی اکبر علمی. صص255-256.
  5. محرابی، معین‌الدین (1382). مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا. تهران: توس. ص19.
  6. م‍ش‍ی‍ر س‍ل‍ی‍م‍ی‌، ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر (1335). زن‍ان‌ س‍خ‍ن‍ور: از ی‍ک‌ه‍زار س‍ال‌ پ‍ی‍ش‌ ت‍ا ام‍روز ک‍ه‌ ب‍ه‌ زب‍ان‌ پ‍ارس‍ی‌ س‍خ‍ن‌ گ‍ف‍ت‍ه‌ان‍د. ج2. ت‍ه‍ران‌: مؤسسه مطبوعاتی علی اکبر علمی. صص257-258.
  7. محرابی، معین‌الدین (1382). مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا. تهران: توس. ص20.
  8. محرابی، معین‌الدین (1382). مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا. تهران: توس. ص16.
  9. محرابی، معین‌الدین (1382). مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا. تهران: توس. ص49.
  10. محرابی، معین‌الدین (1382). مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا. تهران: توس. ص53.
  11. محرابی، معین‌الدین (1382). مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا. تهران: توس. ص54.
  12. محرابی، معین‌الدین (1382). مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌‎سرا. تهران: توس. ص29.
  13. محرابی، معین‌الدین (1382). مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا. تهران: توس. ص37.
  14. محرابی، معین‌الدین (1382). مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا. تهران: توس. ص35.
  15. محرابی، معین‌الدین (1382). مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا. تهران: توس. ص40.
  16. محرابی، معین‌الدین (1382). مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا. تهران: توس. ص42.
  17. محرابی، معین‌الدین (1382). مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا. تهران: توس. ص31.
  18. محرابی، معین‌الدین (1382). مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌‎سرا. تهران: توس. ص11. به نقل از تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی. ج1. ص85.
  19. محرابی، معین‌الدین (1382). مهستی گنجه‌ای: بزرگترین زن شاعر رباعی‌سرا. تهران: توس. صص10-11. به نقل از المعجم فی معائیر اشعار العجم. ص246.

نویسنده: حکمت بروجردی