تفاوت میان نسخههای «سفره بیبی سهشنبه»
Boroujerdi (بحث | مشارکتها) |
Boroujerdi (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۷: | سطر ۷: | ||
=== داستان === | === داستان === | ||
دختری بود که نامادری داشت و نامادریش با او رفتار نامناسبی داشت. دختر باید هر روز گوسفند به چرا میبرد. یک روز گوسفندش گم شد و دختر از ترس نامادری نذر کرد درصورت پیداشدن گوسفند با پولی که از دیگران میگیرد سفره بیبی سهشنبه بیندازد. اتفاقا گوسفند را یافت. در همین حال پسر پادشاه که به شکار آمده بود، او را دید و یک و دل به او باخت و او را با خود برد. دختر که در خانه پادشاه بود نمیتوانست با پول گدایی سفره بیندازد درهای اطاق را بست و آرد و روغن را در طاقچه گذاشت و از طاقچه گدایی کرد، به طاقچه میگفت، خاله خیر نده محض رضای خدا آرد بده، روغن بده و به همین ترتیب، بعد آنها را برداشت و برد در صندوقخانه کاچی بار گذاشت. مادر شوهرش اتفاقاً او را دید. رفت به پسرش گفت: تو دختر گدا را گرفتی و آبروی ما را بردی اصلا پست فطرت است و عادت به گدایی دارد، با وجود این همه خوراکهای خوب که اینجاست از توی طاقچه گدایی میکند. | دختری بود که نامادری داشت و نامادریش با او رفتار نامناسبی داشت. دختر باید هر روز گوسفند به چرا میبرد. یک روز گوسفندش گم شد و دختر از ترس نامادری نذر کرد درصورت پیداشدن گوسفند با پولی که از دیگران میگیرد سفره بیبی سهشنبه بیندازد. اتفاقا گوسفند را یافت. در همین حال پسر پادشاه که به شکار آمده بود، او را دید و یک و دل به او باخت و او را با خود برد. دختر که در خانه پادشاه بود نمیتوانست با پول گدایی سفره بیندازد درهای اطاق را بست و آرد و روغن را در طاقچه گذاشت و از طاقچه گدایی کرد، به طاقچه میگفت، خاله خیر نده محض رضای خدا آرد بده، روغن بده و به همین ترتیب، بعد آنها را برداشت و برد در صندوقخانه کاچی بار گذاشت. مادر شوهرش اتفاقاً او را دید. رفت به پسرش گفت: تو دختر گدا را گرفتی و آبروی ما را بردی اصلا پست فطرت است و عادت به گدایی دارد، با وجود این همه خوراکهای خوب که اینجاست از توی طاقچه گدایی میکند. | ||
سطر ۱۸: | سطر ۱۶: | ||
این سفره را بایستی در اطاق بسته ای بیندازند که مطلقاً جنس مذکر را بدان راهی نباشد و روی همین اصل زنان حامله را هم برای این سفره دعوت نمی کنند. برای این سفره در همان محل بایستی آش رشته بپزند و در همان محل هم تمام آن را بخورند و هیچ چیز آن هم به خارج از آن مکان راه نیابد.<ref> صفینژاد، جواد (1345). ''مونوگرافی ده طالبآباد''. تهران: دانشگاه تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی. ص403.</ref> | این سفره را بایستی در اطاق بسته ای بیندازند که مطلقاً جنس مذکر را بدان راهی نباشد و روی همین اصل زنان حامله را هم برای این سفره دعوت نمی کنند. برای این سفره در همان محل بایستی آش رشته بپزند و در همان محل هم تمام آن را بخورند و هیچ چیز آن هم به خارج از آن مکان راه نیابد.<ref> صفینژاد، جواد (1345). ''مونوگرافی ده طالبآباد''. تهران: دانشگاه تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی. ص403.</ref> | ||
داستانی که بر سر سفره ی بی بی سه شنبه بیان می شود ، به گویش ها و شیوه های متفاوتی نقل شده است. آسوکه ی بی بی سه شنبه در سیستان ، داستان دختری است فاطمه نام که به ظلم نامادری گرفتار آمده ، صبر پیشه کرده و در مقابل ظلم و جور نامادری ، از سه بانو مدد می طلبد . | |||
در تهران ، ری ، ورامین ، مشهد و ... ؛ داستان اندکی تفاوت دارد و همانند تمامی داستان های مشابه در جهان که اصلی تفاوتشان در نام قهرمان داستان است ، فاطمه ی سیستانی را شهربانو و ماه پیشانی می نامند . در اشتهارد و جهرم نیز داستان گل خندان و گل قهقهه را آورده اند . | |||
در ادبیات داستانی افغانستان ، این داستان را زیبا و تاجور می خوانند و در اروپا ، سیندرلا است ... ! | |||
<nowiki>***</nowiki>در حال تکمیل | <nowiki>***</nowiki>در حال تکمیل |
نسخهٔ ۶ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۱۲
سفره بیبی سه شنبه یکی از نذرهای زنان است که به منظور برآورده شدن حاجات، عمدتا در آخرین سه شنبه ماه شعبان انداخته میشود.
خوراکیها
سفره بی بی سه شنبه نذری است که زنان پس از گرفتن حاجت در آخرین سه شنبه ماه شعبان پهن میکنند. خوراکی هایی که بر سر سفره گذاشته میشود تنوع چندانی ندارد و عبارت است از کاچی بیشیرینی که شیرینی آن را جداگانه میگذارند، فطیر، خربزه یا تخم خربزه، خرما، قاوت، آجیل مشکلگشا، آش رشته، کوزه، پنیر و سبزی.
صاحبخانه روزه میگیرد، زنهایی که دور سفره هستند همه انگشتان را در کاچی زده دستشان را بالا نگه میدارند و یکی از آنها قصه مفصلی میگوید که مختصر آن از این قرار است:
داستان
دختری بود که نامادری داشت و نامادریش با او رفتار نامناسبی داشت. دختر باید هر روز گوسفند به چرا میبرد. یک روز گوسفندش گم شد و دختر از ترس نامادری نذر کرد درصورت پیداشدن گوسفند با پولی که از دیگران میگیرد سفره بیبی سهشنبه بیندازد. اتفاقا گوسفند را یافت. در همین حال پسر پادشاه که به شکار آمده بود، او را دید و یک و دل به او باخت و او را با خود برد. دختر که در خانه پادشاه بود نمیتوانست با پول گدایی سفره بیندازد درهای اطاق را بست و آرد و روغن را در طاقچه گذاشت و از طاقچه گدایی کرد، به طاقچه میگفت، خاله خیر نده محض رضای خدا آرد بده، روغن بده و به همین ترتیب، بعد آنها را برداشت و برد در صندوقخانه کاچی بار گذاشت. مادر شوهرش اتفاقاً او را دید. رفت به پسرش گفت: تو دختر گدا را گرفتی و آبروی ما را بردی اصلا پست فطرت است و عادت به گدایی دارد، با وجود این همه خوراکهای خوب که اینجاست از توی طاقچه گدایی میکند.
پسر پادشاه اوقاتش تلخ شد همین که زنش را پای دیگ دید لگد زد به دیگ کاچی که برگشت و همه کاچیها ریخت و دو چکه از آن روی ملکی او چکید. بعد پسر پادشاه با دو نفر از پسرهای وزیر به شکار رفت و در خورجینش دو تا خربزه گذاشت در راه پسرهای وزیر گم شدند. وقت ناهار همینکه خورجین را باز کرد دید خربزهها دو سر پسرهای وزیر شده و دو لکه کاچی که روی ملکی او بود دو لکه خون شده بود. پدرش یقین کرد که او پسرهای وزیر را کشته و او را حبس کرد. در حبس، پسر پادشاه به مادرش پیغام داد تا از دختر بپرسند که این کاچی چه بوده، آن دختر حکایت نذر را نقل کرد و دوباره کاچی را پخت. پسرهای وزیر پیدا شدند و شاه هم پسرش را رها کرد. [۱]
آداب
سفره بی بی سه شنبه سفره ای فقیرانه که وسائل را با تهیه از هفت خانه که فاطمه نام در آنها باشد تهیه می کنند. این سفره برای گرفتن حاجات مهم نذر می شود. برگزاری آن به این صورت است سه شنبه باید این سفره پهن شود. دو عدد آن قبل از برآورده شدن حاجت و سومی بعد از برآورده شدن پهن می شود. با آردی که از خانه های یاد شده گرفته اند حلوای کم رنگی پخته شده و در بشقاب می گذارند. در کنار آن بشقاب ها که در سفره گذاشته می شود مقداری هم نان می گذارند. بر سر این سفره دعایی مانند دعای توسل می خوانند و سپس داستان بی بی سه شنبه. حلوای یاد شده را تنها دختران حق دارند بخورند نه پسران. مگر آن که با آردی غیر از آردی باشد که از خانه هایی که فاطمه در آنهاست گرفته باشند.[۲]
این سفره را بایستی در اطاق بسته ای بیندازند که مطلقاً جنس مذکر را بدان راهی نباشد و روی همین اصل زنان حامله را هم برای این سفره دعوت نمی کنند. برای این سفره در همان محل بایستی آش رشته بپزند و در همان محل هم تمام آن را بخورند و هیچ چیز آن هم به خارج از آن مکان راه نیابد.[۳]
داستانی که بر سر سفره ی بی بی سه شنبه بیان می شود ، به گویش ها و شیوه های متفاوتی نقل شده است. آسوکه ی بی بی سه شنبه در سیستان ، داستان دختری است فاطمه نام که به ظلم نامادری گرفتار آمده ، صبر پیشه کرده و در مقابل ظلم و جور نامادری ، از سه بانو مدد می طلبد .
در تهران ، ری ، ورامین ، مشهد و ... ؛ داستان اندکی تفاوت دارد و همانند تمامی داستان های مشابه در جهان که اصلی تفاوتشان در نام قهرمان داستان است ، فاطمه ی سیستانی را شهربانو و ماه پیشانی می نامند . در اشتهارد و جهرم نیز داستان گل خندان و گل قهقهه را آورده اند .
در ادبیات داستانی افغانستان ، این داستان را زیبا و تاجور می خوانند و در اروپا ، سیندرلا است ... !
***در حال تکمیل