تفاوت میان نسخههای «ایراندخت تیمورتاش»
Boroujerdi (بحث | مشارکتها) |
Boroujerdi (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
ایراندخت تیمورتاش متولد کاشمر خراسان، مسلط به زبان فرانسه، سخنور، مترجم و نویسنده بود. | ایراندخت تیمورتاش (1291- 1370) متولد کاشمر خراسان، مسلط به زبان فرانسه، سخنور، مترجم و نویسنده بود.<ref>خشایار وزیری، فخری (قویمی) (1352). ''کارنامه زنان مشهور ایران''. تهران: وزارت آموزش و پرورش. ص270.</ref> | ||
=== زندگینامه === | |||
ایراندخت تیمورتاش بزرگترین دختر عبدالحسین تیمورتاش، وزیر دربار مقتول رضاشاه، و شایسته خانم ملقب به سرورالسلطنه بود. | |||
او از دانش آموزان ممتاز مدرسه ناموس بود. عمهاش دکتر بدری تیمورتاش پزشک فارغالتحصیل از بلژیک بوده و همراه با ایراندخت از پایهگذاران دانشگاه پزشکی مشهد بودند. | |||
ایران دخت تیمورتاش همسر یکی از اشراف تهران به نام حسین علی قراگوزلو پسر ناصرالملک نایب السلطنه بود.<ref>فرخزاد، پوران (1381). ''کارنمای زنان کارای ایران، از دیروز تا امروز''. تهران: قطره. ص234.</ref> | |||
پس از مرگ تیمورتاش، مأموران نظمیه خانه آنها را محاصره کردند و سرورالسلطنه، ایران، منوچهر و هوشنگ به خواف برده شدند. چندی بعد مهرپور نیز که در سوییس بود برگردانده و به جمع آنها افزون شد. یک ماه پیش از آن که تیمورتاش کشته شود حسینعلی قراگوزلو شوهر ایران، طلاقنامه او را به خانه تیمورتاش فرستاد. یک سال پس از مرگ تیمورتاش طی عریضه ای که سرورالسلطنه خطاب به رضاشاه نوشت درخواست کرد تا از خانه چسبیده به نظمیه خواف که در آن از دید و بازدید با همه محروم بودند، به جایی دیگر نقل مکان کنند. آنها به روستای جنگل ملک تیمورتاش در نزدیکی تربیت حیدریه نقل مکان کردند.<ref>بهنود، مسعود (1375). ''این سه زن (اشرف پهلوی، مریم فیروز، ایران تیمورتاش)''. تهران: نشرعلم. صص265-273.</ref> | |||
ایراندخت برای پیدا کردن قاتل پدرش یعنی پزشک احمدی و انتقام گرفتن از او، راهی محل سکونت پزشک احمدی در بغداد شد و سرانجام توانست او را به کشور بازگرداند و پای میز محاکمه بکشاند.بعد از اعدام پزشک احمدی مجوز روزنامه ''سیاست ایران'' را گرفت که روزنامهای به شدت ضد دیکتاتوری و ضد رضاخان بود و به افشاگری جنایات ۱۳۲۰ میپرداخت. او حتی برای یافتن سرلشگر محمد حسین بایرام ـ که مانند پزشک احمدی از قاتلین زندانیان بود ـ تلاش بسیار کرد، اما موفق نشد. | |||
موضوع رساله دکتری او، مکتب نوافلاطونی و تصوف مولانا جلالالدین محمد بلخی رومی بود. همچنین، او از مدرسه عالی روزنامهنگاری فرانسه و مؤسسه اقتصادی و سیاسی مخصوص کشورهای جهان سوم موفق به اخذ مدرک شده بود. | |||
او که از نخستین زنان علاقمند به فرهنگ و ادبیات جدید بود، در امور اجتماعی مربوط به حقوق زنان مشارکت داشت و در نشریات شعر و داستان می نوشت. از جمله در 1309 رمان اجتماعی ـ اخلاقی ''دختره تیره بخت و جوان بلهوس'' را به عنوان یک داستان عجیب برای عبرت خانم ها منتشر کرد. او از 1340 مقیم پاریس شد و از دانشگاه سوربن در رشته فلسفه دکترا گرفت.<ref>میرعابدینی، حسن (1386). ''فرهنگ داستان نویسان ایران از آغاز تا امروز''. تهران: چشمه. ص83.</ref> | او که از نخستین زنان علاقمند به فرهنگ و ادبیات جدید بود، در امور اجتماعی مربوط به حقوق زنان مشارکت داشت و در نشریات شعر و داستان می نوشت. از جمله در 1309 رمان اجتماعی ـ اخلاقی ''دختره تیره بخت و جوان بلهوس'' را به عنوان یک داستان عجیب برای عبرت خانم ها منتشر کرد. او از 1340 مقیم پاریس شد و از دانشگاه سوربن در رشته فلسفه دکترا گرفت.<ref>میرعابدینی، حسن (1386). ''فرهنگ داستان نویسان ایران از آغاز تا امروز''. تهران: چشمه. ص83.</ref> | ||
او پیش از سفر به فرانسه، برای اندک زمانی، رئیس اداره حمایت مادران و کودکان در وزارت کار بود. ایراندخت پیش از عزیمت به فرانسه، برای 5 سال در تهران، روزنامه سیاسی ـ اجتماعی ''رستاخیز ایران'' را که مشی سوسیالیستی داشت اداره میکرد. ایراندخت طبع شعر داشت و برای مجله ''آینده'' مطلب مینوشت. او در اردیبهشت 1339، در مطلبِ به مناسبت 17دی و آزادی زنان در مجله ''آینده'' دریافتهایش را از کتاب ''سفر دراز روز در شب'' اثر یوجین اونیل با مخاطب در میان گذاشت و در ادامه وضع اجتماعی زن ایرانی را در پرتو تحولات پدیده آمده از پس واقعه 17دی بررسی کرد. | او پیش از سفر به فرانسه، برای اندک زمانی، رئیس اداره حمایت مادران و کودکان در وزارت کار بود. ایراندخت پیش از عزیمت به فرانسه، برای 5 سال در تهران، روزنامه سیاسی ـ اجتماعی ''رستاخیز ایران'' را که مشی سوسیالیستی داشت اداره میکرد. ایراندخت طبع شعر داشت و برای مجله ''آینده'' مطلب مینوشت. او در اردیبهشت 1339، در مطلبِ به مناسبت 17دی و آزادی زنان در مجله ''آینده'' دریافتهایش را از کتاب ''سفر دراز روز در شب'' اثر یوجین اونیل با مخاطب در میان گذاشت و در ادامه وضع اجتماعی زن ایرانی را در پرتو تحولات پدیده آمده از پس واقعه 17دی بررسی کرد. | ||
=== فعالیتهای فرهنگی === | |||
==== نویسندگی ==== | |||
ایراندخت رمان ''دختر تیرهبخت و جوان بوالهوس'' را در سال ۱۳۰۹ نوشت، یعنی زمانی که ۱۴ سال بیش نداشت و هنوز محصل بود. این رمان همانگونه که از نامش پیداست، بیشتر نصیحتنامهای برای دختران جوان سادهدل است که فریب مردهای هوسباز را میخورند. در طول رمان، نویسنده در هر بزنگاهی به میان داستان آمده و شروع به پند و نصیحت میکند. ایراندخت هم مانند بسیاری دیگر از نویسندگان آن زمان برای باورپذیری داستان خود، آن را واقعی خوانده و اتفاقی میشمرد که در همسایگی نویسنده رخ داده است. ایراندخت پس از آن دیگر رمانی ننوشت. | |||
==== روزنامه نگاری ==== | |||
او به مدت 6 سال وابسته مطبوعاتی سفارت ایران در فرانسه بود و بقیه عمر را به تحقیق آزاد گذراند و به دلیل فعالیت های فرهنگی خود از دولت فرانسه نشان لژیون دونور گرفت. برخی مطالبش را با نام ایراندخت منتشر کرده است. از این نام امینه پاکروان (1269ـ 1337) نویسنده فرانسوی زبان ایرانی نیز استفاده کرده است.<ref>میرعابدینی، حسن (1386). ''فرهنگ داستان نویسان ایران از آغاز تا امروز''. تهران: چشمه. ص83.</ref> | |||
پس از رفتن به پاریس در سال ۱۳۵۵ محمدرضا پهلوی او را به سمت وابسته فرهنگی و مطبوعاتی سفارت ایران در فرانسه منصوب کرد. | |||
ایراندخت پس از انقلاب دوباره به ایران بازگشت، اما پس از مدت کوتاهی ایران را برای همیشه ترک کرد. | |||
== منابع == | |||
<references /> | |||
== پیوند به بیرون == |
نسخهٔ ۵ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۷
ایراندخت تیمورتاش (1291- 1370) متولد کاشمر خراسان، مسلط به زبان فرانسه، سخنور، مترجم و نویسنده بود.[۱]
زندگینامه
ایراندخت تیمورتاش بزرگترین دختر عبدالحسین تیمورتاش، وزیر دربار مقتول رضاشاه، و شایسته خانم ملقب به سرورالسلطنه بود.
او از دانش آموزان ممتاز مدرسه ناموس بود. عمهاش دکتر بدری تیمورتاش پزشک فارغالتحصیل از بلژیک بوده و همراه با ایراندخت از پایهگذاران دانشگاه پزشکی مشهد بودند.
ایران دخت تیمورتاش همسر یکی از اشراف تهران به نام حسین علی قراگوزلو پسر ناصرالملک نایب السلطنه بود.[۲]
پس از مرگ تیمورتاش، مأموران نظمیه خانه آنها را محاصره کردند و سرورالسلطنه، ایران، منوچهر و هوشنگ به خواف برده شدند. چندی بعد مهرپور نیز که در سوییس بود برگردانده و به جمع آنها افزون شد. یک ماه پیش از آن که تیمورتاش کشته شود حسینعلی قراگوزلو شوهر ایران، طلاقنامه او را به خانه تیمورتاش فرستاد. یک سال پس از مرگ تیمورتاش طی عریضه ای که سرورالسلطنه خطاب به رضاشاه نوشت درخواست کرد تا از خانه چسبیده به نظمیه خواف که در آن از دید و بازدید با همه محروم بودند، به جایی دیگر نقل مکان کنند. آنها به روستای جنگل ملک تیمورتاش در نزدیکی تربیت حیدریه نقل مکان کردند.[۳]
ایراندخت برای پیدا کردن قاتل پدرش یعنی پزشک احمدی و انتقام گرفتن از او، راهی محل سکونت پزشک احمدی در بغداد شد و سرانجام توانست او را به کشور بازگرداند و پای میز محاکمه بکشاند.بعد از اعدام پزشک احمدی مجوز روزنامه سیاست ایران را گرفت که روزنامهای به شدت ضد دیکتاتوری و ضد رضاخان بود و به افشاگری جنایات ۱۳۲۰ میپرداخت. او حتی برای یافتن سرلشگر محمد حسین بایرام ـ که مانند پزشک احمدی از قاتلین زندانیان بود ـ تلاش بسیار کرد، اما موفق نشد.
موضوع رساله دکتری او، مکتب نوافلاطونی و تصوف مولانا جلالالدین محمد بلخی رومی بود. همچنین، او از مدرسه عالی روزنامهنگاری فرانسه و مؤسسه اقتصادی و سیاسی مخصوص کشورهای جهان سوم موفق به اخذ مدرک شده بود.
او که از نخستین زنان علاقمند به فرهنگ و ادبیات جدید بود، در امور اجتماعی مربوط به حقوق زنان مشارکت داشت و در نشریات شعر و داستان می نوشت. از جمله در 1309 رمان اجتماعی ـ اخلاقی دختره تیره بخت و جوان بلهوس را به عنوان یک داستان عجیب برای عبرت خانم ها منتشر کرد. او از 1340 مقیم پاریس شد و از دانشگاه سوربن در رشته فلسفه دکترا گرفت.[۴]
او پیش از سفر به فرانسه، برای اندک زمانی، رئیس اداره حمایت مادران و کودکان در وزارت کار بود. ایراندخت پیش از عزیمت به فرانسه، برای 5 سال در تهران، روزنامه سیاسی ـ اجتماعی رستاخیز ایران را که مشی سوسیالیستی داشت اداره میکرد. ایراندخت طبع شعر داشت و برای مجله آینده مطلب مینوشت. او در اردیبهشت 1339، در مطلبِ به مناسبت 17دی و آزادی زنان در مجله آینده دریافتهایش را از کتاب سفر دراز روز در شب اثر یوجین اونیل با مخاطب در میان گذاشت و در ادامه وضع اجتماعی زن ایرانی را در پرتو تحولات پدیده آمده از پس واقعه 17دی بررسی کرد.
فعالیتهای فرهنگی
نویسندگی
ایراندخت رمان دختر تیرهبخت و جوان بوالهوس را در سال ۱۳۰۹ نوشت، یعنی زمانی که ۱۴ سال بیش نداشت و هنوز محصل بود. این رمان همانگونه که از نامش پیداست، بیشتر نصیحتنامهای برای دختران جوان سادهدل است که فریب مردهای هوسباز را میخورند. در طول رمان، نویسنده در هر بزنگاهی به میان داستان آمده و شروع به پند و نصیحت میکند. ایراندخت هم مانند بسیاری دیگر از نویسندگان آن زمان برای باورپذیری داستان خود، آن را واقعی خوانده و اتفاقی میشمرد که در همسایگی نویسنده رخ داده است. ایراندخت پس از آن دیگر رمانی ننوشت.
روزنامه نگاری
او به مدت 6 سال وابسته مطبوعاتی سفارت ایران در فرانسه بود و بقیه عمر را به تحقیق آزاد گذراند و به دلیل فعالیت های فرهنگی خود از دولت فرانسه نشان لژیون دونور گرفت. برخی مطالبش را با نام ایراندخت منتشر کرده است. از این نام امینه پاکروان (1269ـ 1337) نویسنده فرانسوی زبان ایرانی نیز استفاده کرده است.[۵]
پس از رفتن به پاریس در سال ۱۳۵۵ محمدرضا پهلوی او را به سمت وابسته فرهنگی و مطبوعاتی سفارت ایران در فرانسه منصوب کرد.
ایراندخت پس از انقلاب دوباره به ایران بازگشت، اما پس از مدت کوتاهی ایران را برای همیشه ترک کرد.
منابع
- ↑ خشایار وزیری، فخری (قویمی) (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش. ص270.
- ↑ فرخزاد، پوران (1381). کارنمای زنان کارای ایران، از دیروز تا امروز. تهران: قطره. ص234.
- ↑ بهنود، مسعود (1375). این سه زن (اشرف پهلوی، مریم فیروز، ایران تیمورتاش). تهران: نشرعلم. صص265-273.
- ↑ میرعابدینی، حسن (1386). فرهنگ داستان نویسان ایران از آغاز تا امروز. تهران: چشمه. ص83.
- ↑ میرعابدینی، حسن (1386). فرهنگ داستان نویسان ایران از آغاز تا امروز. تهران: چشمه. ص83.