تفاوت میان نسخه‌های «پیراهن مراد»

از دانشنامه الکترونیکی زنان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۵: سطر ۵:




=== تهیه پارچه ===
=== مقدمات ===
معمولاً پیراهن مراد را مادری که بخت دخترش بسته بود به جهت [[بخت‌گشایی]] و یا زنی که نازا بود یا پسری نداشت برای برآورده شدن مطلوب تهیه می‌کرد. زمان دوختن پیراهن مراد روز بیست و هفتم ماه رمضان بود. برای تهیه پول پارچه آن که از طریق درخواست کمک از دیگران جمع آوری می‌شده شیوه‌های مختلفی وجود داشت. به این ترتیب که از اول ماه رمضان، یکی از بستگان دختر از زنان یک بخته (زنی که یک بار شوهر کرده) درخواست مقداری پول برای پیراهن مراد می‌کردند.<ref name=":0" />برخی مقید بودند برای تهیه پارچه پیراهن مراد، در هفت خانه سید یا سیده یا هفت خانه رو به قبله بروند و از آنها برای هزینه پیراهن کمک بطلبند. صاحبخانه هم با روی گشاده مقداری پول می‌داد و از خدا می‌خواست مراد ایشان برآورده شود.<ref name=":1" />برخی نیز فقط از مردانی که نامشان محمد یا علی<ref name=":2" /> یا زنانی که نامشان فاطمه بود پول پیراهن را درخواست می‌کردند. برای گرفتن پول سعی می‌کردند نزد افراد داغدیده نروند، زیرا معتقد بودند شگون ندارد.<ref name=":1" />
معمولاً پیراهن مراد را مادری که آرزو دارد دخترش ازدواج کند به جهت [[بخت‌گشایی]] و یا زن نازا یا بدون پسر برای برآورده شدن مطلوب تهیه می‌کند. زمان دوختن پیراهن مراد روز بیست و هفتم ماه رمضان است. برای تهیه پول پارچه آن که از طریق درخواست کمک از دیگران جمع آوری می‌شود شیوه‌های مختلفی وجود دارد، به این ترتیب که از اول ماه رمضان، یکی از بستگان دختر از زنان یک بخته (زنی که یک بار شوهر کرده) درخواست مقداری پول برای پیراهن مراد می‌کند.<ref name=":0" />برخی مقیدند برای تهیه پارچه پیراهن مراد، در خانه هفت سید یا سیده یا هفت خانه ای که در آن به سمت قبله است بروند و از آنها برای هزینه پیراهن کمک بطلبند. صاحبخانه هم با روی گشاده مقداری پول میدهد و از خدا می‌خواهد خداوند حاجت  ایشان را برآورده سازد.<ref name=":1" />برخی نیز فقط از مردانی که نامشان محمد یا علی<ref name=":2" /> یا زنانی که نامشان فاطمه باشد پول پیراهن را درخواست می‌کنند. برای گرفتن پول سعی می‌کنند نزد افراد داغدیده نروند، زیرا معتقدند شگون ندارد.<ref name=":1" />


موعد درخواست این پول تا روز بیست و ششم ماه رمضان بود. در این روز مادر یا زنی از بستگان درجه یک فرد، آن پول‌ها را برمی‌داشت و به دکان بزازی که رو به قبله بود می‌رفت و بدون اینکه به بزاز حرفی بزند، پول‌ها را روی پیشخوان می‌گذاشت و پارچه‌ای که پسندیده بود و معمولاً سفید بود را به بزاز نشان می‌داد. بزاز هم بدون آنکه پول را بشمرد، به اندازه یک پیراهن از پارچه مزبور می‌برید و به دست آن زن می‌داد و می‌گفت خدا مرادت را بدهد.<ref name=":0" /> هنگام خریدن پارچه چانه‌زنی ممنوع بود؛ زیرا عقیده داشتند اگر چانه بزنند مرادشان برآورده نمی‌شود.<ref name=":1" />زنی که برای خرید می‌رفت اگر پیر بود چارقد سرخ بر سر کرده آرایش تندی می‌کرد.<ref name=":2" />
موعد درخواست این پول تا روز بیست و ششم ماه رمضان است. در این روز مادر یا زنی از بستگان درجه یک فرد، آن پول‌ها را برمی‌دارد و به دکان بزازی که رو به قبله باشد می رود و بدون اینکه به بزاز حرفی بزند، پول‌ها را روی پیشخوان گذاشته و پارچه‌ای را که پیش از این پسندیده و معمولاً سفید است به بزاز نشان می‌دهد. بزاز هم بدون آنکه پول را بشمرد، به اندازه یک پیراهن از پارچه مزبور بریده به دست آن زن می‌دهد و می‌گوید خدا مرادت را بدهد.<ref name=":0" /> هنگام خریدن پارچه چانه‌زنی ممنوع است؛ زیرا این باور وجود دارد که اگر چانه بزنند مرادشان برآورده نمی‌شود.<ref name=":1" />زنی که برای خرید می‌رود اگر پیر باشد چارقد سرخ بر سر کرده آرایش تندی می‌کند.<ref name=":2" />


=== دوخت ===
خریدار پارچه را به خانه می‌آورد و روز بیست و هفتم رمضان فرد مورد نظر که پیراهن برای او دوخته می‌شود را همراه خود به مسجد بزرگ شهر می‌برد. لوازم خیاطی را هم برداشته و همین که نماز ظهر برگزار می‌شود،<ref>ماسه، هانری (1391). ''معتقدات و آداب ایرانی (از عصر صفویه تا دوره پهلوی).'' مترجم مهدی روشن‌ضمیر. تهران: شفیعی. ص225.</ref>با عجله از آن پارچه یک پیراهن می‌برد و شروع به دوختن میکند و میان دو نماز تن آن دختر می‌کرد. همه آنها که شاهدند برای برآورده شدن حاجت او دعا می‌کنند.<ref name=":0" /> ضمناً مقداری شیرینی هم بین نمازگزاران تقسیم می کنند.




=== دوخت ===
در تهران قدیم روز بیست و هفتم از صبح زود، چرخ خیاطی‌ها را به مسجدها، که مناسب‌ترین آنها مسجد سپهسالار بود، برده و مشغول می‌شدند، به گونه‌ای که چرخ‌ها و جماعات دوزنده صحن و شبستان مسجد را به صورت کارخانه دوزندگی درآورده صدای چرخ‌های آنها، تا بیرون در مسجد به گوش می‌رسید.<ref>شهری، جعفر (1371). ''طهران قدیم''. ج3. تهران: معین. صص370-371.</ref>
خریدار پارچه را به خانه می‌آورد و روز بیست و هفتم رمضان فرد مورد نظر که پیراهن برای او دوخته می‌شد را همراه خود به مسجد بزرگ شهر می‌برد. قیچی و سوزن و نخ و انگشتانه هم برمی‌داشت و همین که نماز ظهر برگزار می‌شد،<ref>ماسه، هانری (1391). ''معتقدات و آداب ایرانی (از عصر صفویه تا دوره پهلوی).'' مترجم مهدی روشن‌ضمیر. تهران: شفیعی. ص225.</ref>با عجله از آن پارچه یک پیراهن می‌برید و کوک می‌زد و میان دو نماز تن آن دختر می‌کرد. همه آنها که این مراسم را می‌دیدند برای برآورده شدن حاجت او دعا می‌کردند.<ref name=":0" /> ضمناً رسم بود مقداری شیرینی هم بین نمازگزاران تقسیم کنند.
 
در تهران روز بیست و هفتم از صبح زود، چرخ خیاطی‌ها را به مسجدها، که مناسب‌ترین آنها مسجد سپهسالار بود، برده و مشغول می‌شدند، به گونه‌ای که چرخ‌ها و جماعات دوزنده صحن و شبستان مسجد را به صورت کارخانه دوزندگی درآورده صدای چرخ‌های آنها، تا بیرون در مسجد به گوش می‌رسید.<ref>شهری، جعفر (1371). ''طهران قدیم''. ج3. تهران: معین. صص370-371.</ref>


گاه می‌شد که میان همان زن‌های مسجد خواستگاری پیدا می‌شد و [[بخت‌گشایی]] اثر خود را فی‌المجلس می‌بخشید. در هرحال، اگر دختر در ظرف همان سال شوهر می‌کرد، باید لباس عروسی او را از همان بزازی بخرند که پارچه پیراهن مراد را از او خریده بودند.<ref name=":0">سعدوندیان، سیروس (1380). ''خاطرات مونس‌الدوله''. تهران: زرین. صص109-115.</ref>زنانی که در مسجد حاضر بودند به صاحب مراد می‌گفتند الهی حاجت روا بشوی، الهی دخترت سال دیگر این موقع خانه بخت باشد. هنوز عصر تمام نشده بود که برش و دخت پیراهن مراد به پایان می‌رسید. کوک‌ها یا بخیه‌های آخر آن حتماً میان نماز ظهر و لااقل تا عصر به اتمام رسیده به مغرب و تاریکی شب نکشیده باشد. صاحب حاجت پیراهن را می‌پوشید و نماز عصر را با پیراهن نو می‌خواند و از مسجد بیرون می‌رفت. گاه اتفاق می‌افتاد که در میان زنانی که در مسجد بودند، یکی که دختر را پسندیده بود از او خواستگاری می‌کرد. در این صورت ـ و نیز در صورتی که دختر در ظرف همان سال شوهری پیدا می‌کردـ رخت عروسی او را از همان بزازی می‌خریدند که پارچه پیراهن مراد را خریده بودند.<ref name=":2">کتیرایی، محمود (1378). ''از خشت تا خشت''. تهران: ثالث. صص113-115.</ref>
گاه می‌شد که میان همان زن‌های مسجد خواستگاری پیدا می‌شد و [[بخت‌گشایی]] اثر خود را فی‌المجلس می‌بخشید. در هرحال، اگر دختر در ظرف همان سال شوهر می‌کرد، باید لباس عروسی او را از همان بزازی بخرند که پارچه پیراهن مراد را از او خریده بودند.<ref name=":0">سعدوندیان، سیروس (1380). ''خاطرات مونس‌الدوله''. تهران: زرین. صص109-115.</ref>زنانی که در مسجد حاضر بودند به صاحب مراد می‌گفتند الهی حاجت روا بشوی، الهی دخترت سال دیگر این موقع خانه بخت باشد. هنوز عصر تمام نشده بود که برش و دخت پیراهن مراد به پایان می‌رسید. کوک‌ها یا بخیه‌های آخر آن حتماً میان نماز ظهر و لااقل تا عصر به اتمام رسیده به مغرب و تاریکی شب نکشیده باشد. صاحب حاجت پیراهن را می‌پوشید و نماز عصر را با پیراهن نو می‌خواند و از مسجد بیرون می‌رفت. گاه اتفاق می‌افتاد که در میان زنانی که در مسجد بودند، یکی که دختر را پسندیده بود از او خواستگاری می‌کرد. در این صورت ـ و نیز در صورتی که دختر در ظرف همان سال شوهری پیدا می‌کردـ رخت عروسی او را از همان بزازی می‌خریدند که پارچه پیراهن مراد را خریده بودند.<ref name=":2">کتیرایی، محمود (1378). ''از خشت تا خشت''. تهران: ثالث. صص113-115.</ref>

نسخهٔ ‏۴ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۰۷

پیراهن مراد پیراهنی است كه زنان برای برآورده شدن حاجاتشان در روز بیست‌ و هفتم رمضان با پولی که از دیگران درخواست می‌کنند می‌خرند و میان دو نماز ظهر و عصر در مسجد دوخته و بر تن می‌كنند.[۱]

مناسبت

روز بیست و هفتم ماه رمضان روزی است که ابن ملجم قاتل حضرت علی علیه‌السلام کشته شد. شیعیان این شب و روز بیست و هفتم رمضان را مبارک می‌دانند و معتقدند دعا در این روز و شب برآورده می‌شود، از این رو آیین‌های خاصی را در این زمان برگزار می‌کنند. از جمله این آیین‌ها دوختن پیراهنی با آداب و روش خاصی برای روا شدن حاجتشان است. این آیین پیشتر در همه مناطق ایران رایج بود، اما امروزه در تهران کمتر اجرا شده و بیشتر در شهرستان‌ها زنان بدان اعتقاد دارند.


مقدمات

معمولاً پیراهن مراد را مادری که آرزو دارد دخترش ازدواج کند به جهت بخت‌گشایی و یا زن نازا یا بدون پسر برای برآورده شدن مطلوب تهیه می‌کند. زمان دوختن پیراهن مراد روز بیست و هفتم ماه رمضان است. برای تهیه پول پارچه آن که از طریق درخواست کمک از دیگران جمع آوری می‌شود شیوه‌های مختلفی وجود دارد، به این ترتیب که از اول ماه رمضان، یکی از بستگان دختر از زنان یک بخته (زنی که یک بار شوهر کرده) درخواست مقداری پول برای پیراهن مراد می‌کند.[۲]برخی مقیدند برای تهیه پارچه پیراهن مراد، در خانه هفت سید یا سیده یا هفت خانه ای که در آن به سمت قبله است بروند و از آنها برای هزینه پیراهن کمک بطلبند. صاحبخانه هم با روی گشاده مقداری پول میدهد و از خدا می‌خواهد خداوند حاجت ایشان را برآورده سازد.[۳]برخی نیز فقط از مردانی که نامشان محمد یا علی[۴] یا زنانی که نامشان فاطمه باشد پول پیراهن را درخواست می‌کنند. برای گرفتن پول سعی می‌کنند نزد افراد داغدیده نروند، زیرا معتقدند شگون ندارد.[۳]

موعد درخواست این پول تا روز بیست و ششم ماه رمضان است. در این روز مادر یا زنی از بستگان درجه یک فرد، آن پول‌ها را برمی‌دارد و به دکان بزازی که رو به قبله باشد می رود و بدون اینکه به بزاز حرفی بزند، پول‌ها را روی پیشخوان گذاشته و پارچه‌ای را که پیش از این پسندیده و معمولاً سفید است به بزاز نشان می‌دهد. بزاز هم بدون آنکه پول را بشمرد، به اندازه یک پیراهن از پارچه مزبور بریده به دست آن زن می‌دهد و می‌گوید خدا مرادت را بدهد.[۲] هنگام خریدن پارچه چانه‌زنی ممنوع است؛ زیرا این باور وجود دارد که اگر چانه بزنند مرادشان برآورده نمی‌شود.[۳]زنی که برای خرید می‌رود اگر پیر باشد چارقد سرخ بر سر کرده آرایش تندی می‌کند.[۴]

دوخت

خریدار پارچه را به خانه می‌آورد و روز بیست و هفتم رمضان فرد مورد نظر که پیراهن برای او دوخته می‌شود را همراه خود به مسجد بزرگ شهر می‌برد. لوازم خیاطی را هم برداشته و همین که نماز ظهر برگزار می‌شود،[۵]با عجله از آن پارچه یک پیراهن می‌برد و شروع به دوختن میکند و میان دو نماز تن آن دختر می‌کرد. همه آنها که شاهدند برای برآورده شدن حاجت او دعا می‌کنند.[۲] ضمناً مقداری شیرینی هم بین نمازگزاران تقسیم می کنند.


در تهران قدیم روز بیست و هفتم از صبح زود، چرخ خیاطی‌ها را به مسجدها، که مناسب‌ترین آنها مسجد سپهسالار بود، برده و مشغول می‌شدند، به گونه‌ای که چرخ‌ها و جماعات دوزنده صحن و شبستان مسجد را به صورت کارخانه دوزندگی درآورده صدای چرخ‌های آنها، تا بیرون در مسجد به گوش می‌رسید.[۶]

گاه می‌شد که میان همان زن‌های مسجد خواستگاری پیدا می‌شد و بخت‌گشایی اثر خود را فی‌المجلس می‌بخشید. در هرحال، اگر دختر در ظرف همان سال شوهر می‌کرد، باید لباس عروسی او را از همان بزازی بخرند که پارچه پیراهن مراد را از او خریده بودند.[۲]زنانی که در مسجد حاضر بودند به صاحب مراد می‌گفتند الهی حاجت روا بشوی، الهی دخترت سال دیگر این موقع خانه بخت باشد. هنوز عصر تمام نشده بود که برش و دخت پیراهن مراد به پایان می‌رسید. کوک‌ها یا بخیه‌های آخر آن حتماً میان نماز ظهر و لااقل تا عصر به اتمام رسیده به مغرب و تاریکی شب نکشیده باشد. صاحب حاجت پیراهن را می‌پوشید و نماز عصر را با پیراهن نو می‌خواند و از مسجد بیرون می‌رفت. گاه اتفاق می‌افتاد که در میان زنانی که در مسجد بودند، یکی که دختر را پسندیده بود از او خواستگاری می‌کرد. در این صورت ـ و نیز در صورتی که دختر در ظرف همان سال شوهری پیدا می‌کردـ رخت عروسی او را از همان بزازی می‌خریدند که پارچه پیراهن مراد را خریده بودند.[۴]

بسیاری معتقد بودند پیراهن مراد باید با نخ خودش یا نخ ابریشم دوخته شود و تا زمانی که حاجتشان برآورده نشده باید به تنشان باشد. بعضی حتی پیراهن را هفت سال می‌پوشیدند تا آن قدر کهنه شود که دیگر نتوان پوشید. هر وقت که پیراهن کثیف می‌شد آن را می‌شستند و آن قدر روی دست نگه می‌داشتند تا خشک شود، زیرا عقیده دارند اگر پیراهن را بر سر طناب بیندازند اثر مراد دهیش را از دست می‌دهد. در شهرستان یزد بیشتر زن‌ها برای دوختن پیراهن مراد به مسجد امیرچقماق می‌رفتند. در این مسجد سنگ مرمری بود مشهور به سنگ مراد که روی آن کتیبه‌های مذهبی حک و در دیوار محراب کار گذاشته شده است. زن‌ها معتقد بودند دوختن پیراهن مراد در مقابل این سنگ باعث می‌شود مرادشان زودتر برآورده شود.[۳]


منابع

  1. ده‍خ‍دا، ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر (1377). لغت‌نامه. ج4. تهران: دانشگاه تهران: مؤسسه لغت‌نامه دهخدا. ذیل مدخل.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ سعدوندیان، سیروس (1380). خاطرات مونس‌الدوله. تهران: زرین. صص109-115.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ وکیلیان، احمد (1376). رمضان در فرهنگ مردم. تهران: سروش. صص124-125.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ کتیرایی، محمود (1378). از خشت تا خشت. تهران: ثالث. صص113-115.
  5. ماسه، هانری (1391). معتقدات و آداب ایرانی (از عصر صفویه تا دوره پهلوی). مترجم مهدی روشن‌ضمیر. تهران: شفیعی. ص225.
  6. شهری، جعفر (1371). طهران قدیم. ج3. تهران: معین. صص370-371.


پیوند به بیرون

نویسنده: حکمت بروجردی