تفاوت میان نسخه‌های «فاطمه مسعود انصاری»

از دانشنامه الکترونیکی زنان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
فاطمه مسعود انصاری ( نوه عموی عبدالحسین مسعود انصاری بود. این خانواده در اصل از منطقه هرات بودند که به اشلق آذربایجان مربوط می شد؛ ولی چند نسل قبل به تهران آمده بودند و همه در تهران زندگی می کردند. فاطمه هم درسش را در تهران و در مدرسه ناموس تمام کرده بود و از اولین زنانی بود که برای تحصیل به خارج فرستاده شد؛ یعنی سال 1314 به آلمان رفته و آموزش پیش از دبستان خوانده بود. البته آن زمان چند مقاله از وی در نشریه عالم نسوان چاپ شده بود که تفکر و نگاه خیلی روشنفکرانه وی نسبت به مباحث زن در تعلیم و تربیت را نشان می داد. وی چند ماه بعد از بازگشت از آلمان، در هفتم خرداد 1316با عبدالحسین مسعود انصاری ازدواج کرد.<ref>مسعودانصاری، عبدالحسین (1351). ''زندگانی من''. ج2. تهران: ابن سینا. ص 359.</ref>پس از بازگشت وی از آلمان مدیریت یک مدرسه پسرانه به وی پیشنهاد می شود که با مخالفت پدرش محسن مسعود انصاری موافقت نمی کند. بنابراین وی هرگز کار رسمی به صورت یک شغل نداشت، ولی همیشه در کارهای اجتماعی بسیار فعال بود. یکی از کارهایی که در سال های آخر عمر انجام داد، این بود که تابلوهای عالی و عتیقه هایی که همسرش از کشورهای مختلف جمع آوری کرده بود را با طیب خاطر فروختند و دو مدرسه ساختند. فاطمه مسعود انصاری به این مدارس عشق می ورزید و شاید تا یک هفته قبل از فوتش هم خوشحال می شد که بتواند در مراسم خاصی در مدارس شرکت کند و کنار بچه ها باشد. این خصوصیت را پدرش هم داشت و در منطقه ورامین از اولین مدرسه سازان بودند. آنها معتقد بودند که با ساختن مدرسه و بالا بردن سطح آگاهی و توسعه تعلیم و تربیت، می شود برای این مملکت گام هایی برداشت.
فاطمه مسعود انصاری از زنان خیر و مدرسه ساز ایرانی بود.


انصاری، نوش آفرین (1396). ''ستاره فروزان: مصاحبه تاریخ شفاهی با نوش آفرین انصاری''. مصاحبه، تحقیق و تدوین پیمانه صالحی. تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. ص28.
=== زندگینامه ===
فاطمه مسعود انصاری دختر محسن مسعود انصاری بود.<ref>مسعودانصاری، عبدالحسین (1351). ''زندگانی من''. ج2. تهران: ابن سینا. ص 357.</ref> این خانواده در اصل از منطقه هرات بودند که به اشلق آذربایجان مربوط می شد؛ ولی چند نسل قبل به تهران آمده بودند. فاطمه  در تهران و در مدرسه ناموس تحصیلات خود را به پایان رساند و از اولین زنانی بود که برای تحصیل به اروپا فرستاده شد. او در سال 1314 به آلمان رفت و آموزش پیش از دبستان خواند. اهل قلم بود و چند مقاله در نشریه [[عالم نسوان]] به چاپ رسانیده بود. او دیدگاه روشنفکرانه ای نسبت به مباحث زن در تعلیم و تربیت داشت. پس از بازگشت وی از آلمان مدیریت یک مدرسه پسرانه به وی پیشنهادشد با مخالفت پدرش محسن مسعود انصاری روبرو شد. البته خودش ظاهرا گفته بود برای این شغل خیلی جوان است. او مدتی پس از بازگشت از آلمان، در هفتم خرداد 1316، با پسرعموی پدرش، عبدالحسین مسعود انصاری، ازدواج کرد.<ref>مسعودانصاری، عبدالحسین (1351). ''زندگانی من''. ج2. تهران: ابن سینا. ص 359.</ref> حاصل این ازدواج سه فرزند به نامهای نوش آفرین، بود.
 
 
فاطمه مسعود انصاری هرگز کار رسمی به صورت یک شغل نداشت، ولی همیشه در کارهای اجتماعی بسیار فعال بود. یکی از کارهایی که در سال های آخر عمر انجام داد، این بود که تابلوهای عالی و عتیقه هایی که همسرش از کشورهای مختلف جمع آوری کرده بود را با طیب خاطر فروختند و دو مدرسه ساختند. فاطمه مسعود انصاری به این مدارس عشق می ورزید و شاید تا یک هفته قبل از فوتش هم خوشحال می شد که بتواند در مراسم خاصی در مدارس شرکت کند و کنار بچه ها باشد. این خصوصیت را پدرش هم داشت و در منطقه ورامین از اولین مدرسه سازان بودند. آنها معتقد بودند که با ساختن مدرسه و بالا بردن سطح آگاهی و توسعه تعلیم و تربیت، می شود برای این مملکت گام هایی برداشت.<ref>انصاری، نوش آفرین (1396). ''ستاره فروزان: مصاحبه تاریخ شفاهی با نوش آفرین انصاری''. مصاحبه، تحقیق و تدوین پیمانه صالحی. تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. ص28.</ref>
 
== منابع ==
<references />

نسخهٔ ‏۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۲۲

فاطمه مسعود انصاری از زنان خیر و مدرسه ساز ایرانی بود.

زندگینامه

فاطمه مسعود انصاری دختر محسن مسعود انصاری بود.[۱] این خانواده در اصل از منطقه هرات بودند که به اشلق آذربایجان مربوط می شد؛ ولی چند نسل قبل به تهران آمده بودند. فاطمه در تهران و در مدرسه ناموس تحصیلات خود را به پایان رساند و از اولین زنانی بود که برای تحصیل به اروپا فرستاده شد. او در سال 1314 به آلمان رفت و آموزش پیش از دبستان خواند. اهل قلم بود و چند مقاله در نشریه عالم نسوان به چاپ رسانیده بود. او دیدگاه روشنفکرانه ای نسبت به مباحث زن در تعلیم و تربیت داشت. پس از بازگشت وی از آلمان مدیریت یک مدرسه پسرانه به وی پیشنهادشد با مخالفت پدرش محسن مسعود انصاری روبرو شد. البته خودش ظاهرا گفته بود برای این شغل خیلی جوان است. او مدتی پس از بازگشت از آلمان، در هفتم خرداد 1316، با پسرعموی پدرش، عبدالحسین مسعود انصاری، ازدواج کرد.[۲] حاصل این ازدواج سه فرزند به نامهای نوش آفرین، بود.


فاطمه مسعود انصاری هرگز کار رسمی به صورت یک شغل نداشت، ولی همیشه در کارهای اجتماعی بسیار فعال بود. یکی از کارهایی که در سال های آخر عمر انجام داد، این بود که تابلوهای عالی و عتیقه هایی که همسرش از کشورهای مختلف جمع آوری کرده بود را با طیب خاطر فروختند و دو مدرسه ساختند. فاطمه مسعود انصاری به این مدارس عشق می ورزید و شاید تا یک هفته قبل از فوتش هم خوشحال می شد که بتواند در مراسم خاصی در مدارس شرکت کند و کنار بچه ها باشد. این خصوصیت را پدرش هم داشت و در منطقه ورامین از اولین مدرسه سازان بودند. آنها معتقد بودند که با ساختن مدرسه و بالا بردن سطح آگاهی و توسعه تعلیم و تربیت، می شود برای این مملکت گام هایی برداشت.[۳]

منابع

  1. مسعودانصاری، عبدالحسین (1351). زندگانی من. ج2. تهران: ابن سینا. ص 357.
  2. مسعودانصاری، عبدالحسین (1351). زندگانی من. ج2. تهران: ابن سینا. ص 359.
  3. انصاری، نوش آفرین (1396). ستاره فروزان: مصاحبه تاریخ شفاهی با نوش آفرین انصاری. مصاحبه، تحقیق و تدوین پیمانه صالحی. تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. ص28.