تفاوت میان نسخههای «پوراندخت»
H-ghahremani (بحث | مشارکتها) |
|||
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایششده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
پوراندخت (قرن هفتم میلادی) دختر [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B3%D8%B1%D9%88_%D9%BE%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%B2 خسرو پرویز] و نخستین پادشاه زن ایرانی است.[[پرونده:نقاشی-پوراندخت.jpg|بندانگشتی|380x380پیکسل|تصویر نقاشی منسوب به شهبانو پوراندخت، اثر استاد شکیبا<ref>رامتین، ایرج (1390). ''پرتو ایزدی بانو: جایگاه و مقام زن در ایران باستان''. تهران: آیین تربیت. ص85.</ref>]] | |||
{{TOClimit}} | {{TOClimit}} | ||
=== | ===زندگینامه=== | ||
پوراندخت یا بوراندخت یا بوران ملکهٔ ایران | پوراندخت یا [[بوراندخت]] یا [[بوران]] ملکهٔ ایران بود. وی دختر خسرو پرویز و خواهر [[آزرمیدخت]] بود. پوراندخت نخستین پادشاه زن ایرانی است که در سال [630م؟] و پس از کشته شدن خسرو پرویز به دست [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D9%88%DB%8C%D9%87 شیرویه] بر تخت سلطنت نشست. در پی مرگ خسرو پرویز کشور دچار آشفتگی شده و در مدت دو سال، پنج نفر پادشاه شده و به قتل رسیدند. پس از کشته شدن جوانشیر- پسر خسرو پرویز- چون شیرویه تمامی برادرانش را کشته بود و هیچ فرزندی از خسرو پرویز باقی نمانده بود تا به پادشاهی برسد، موبدان و بزرگان پوراندخت را برای فرمانروایی انتخاب کردند.<ref name=":0">رجبی، محمدحسن (1374). ''مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی، از آغاز تا مشروطه''. تهران: سروش. صص46-47.</ref> فردوسی دوران پادشاهی پوراندخت اوج از بین رفتن شکوه ساسانیان دانسته و در این باره چنین سخن میراند: | ||
چو تاج کیانی به پوران رسید | چو تاج کیانی به پوران رسید | ||
سطر ۱۴: | سطر ۱۵: | ||
شکوهی نماند در آن خاندان | شکوهی نماند در آن خاندان | ||
که بانگ خروس آید از ماکیان | که بانگ خروس آید از ماکیان<ref name=":0" /> | ||
پوراندخت | پوراندخت در نامهها و خطابههای خود، همگان را به عدل و دادگستری دعوت میکرد. او سلطنت را امری جنسیتی نمیدانست، بلکه دادگری را لازمه حاکم میانگاشت. وی مالیاتها را کم کرد و زندانیان را آزاد نمود. همچنین سکههایی به تقلید از پدرش بود. او دستور داد بر روی سکهها حک کنند: پوران، بازگرداننده تخمهی ایزدان.<ref>رامتین، ایرج (1390). ''پرتو ایزدی بانو: جایگاه و مقام زن در ایران باستان''. تهران: آیین تربیت. ص84.</ref> پوراندخت صلیب حضرت عیسی (ع) را که پدرش خسرو پرویز از بیتالمقدس به غنیمت آورده و عامل جنگهای ایران و روم بود را به هراکلیوس پادشاه روم شرقی بازگرداند و به این جنگها پایان داد.<ref>طبری، محمدبن جریر (1362). ''تاریخ طبری''. ج2. ترجمه ابوالقاسم پاینده. تهران: اساطیر. ص783.</ref> | ||
پوراندخت در دوران سلطنت خود تمامی | پوراندخت در دوران سلطنت خود تمامی پلهای امپراتوری ساسانی را مرمت و بازسازی کرد. آتشکده استنیا و بناهایی در قُهستان یزد ساخت که امروزه به توران پشت مشهور است. وی دستور قتل همسرش شهربراز را نیز صادر کرد. | ||
به گفته فردوسی پوراندخت 6 ماه سلطنت کرد ولی دیگر مورخان همچون بلعمی پادشاهی او را یک سال و چهار ماه نوشته است.<ref>دهخدا، علیاکبر (1377). ''لغتنامه''. ج4. تهران: دانشگاه تهران: مؤسسه لغتنامه دهخدا. ذیل مدخل.</ref> عدهای معتقدند پوراندخت در سال 631 میلادی به دست بزرگان کشور در اتاقش خفه شد، ولی فردوسی علت مرگ او را بیماری میداند. | |||
به گفته فردوسی پوراندخت 6 ماه سلطنت کرد ولی دیگر مورخان همچون | |||
چو شش ماه بگذشت بر کار اوی | چو شش ماه بگذشت بر کار اوی | ||
ببد ناگهان کژ پرگار اوی | |||
به یک هفته بیمار گشت و بمرد | به یک هفته بیمار گشت و بمرد | ||
ابا خویشتن نام نیکی ببرد | ابا خویشتن نام نیکی ببرد<ref>عادل، محمدرضا (1372). ''فرهنگ جامع نامهای شاهنامه''. تهران: نشر صدوق. ص129.</ref> | ||
از مدفن پوراندخت اطلاعی در دست نیست. | |||
<br /> | |||
==منابع== | |||
[[رده:فرمانروایان زن]] | |||
[[رده:زنان فعال سیاسی]] | |||
<references /> | |||
=== | == پیوند به بیرون == | ||
# [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D9%81%D8%AD%D9%87%D9%94_%D8%A7%D8%B5%D9%84%DB%8C ویکیپدیای فارسی] | |||
نویسنده: سمیه سادات هاشمی | |||
نسخهٔ کنونی تا ۲ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۲۲
پوراندخت (قرن هفتم میلادی) دختر خسرو پرویز و نخستین پادشاه زن ایرانی است.
زندگینامه
پوراندخت یا بوراندخت یا بوران ملکهٔ ایران بود. وی دختر خسرو پرویز و خواهر آزرمیدخت بود. پوراندخت نخستین پادشاه زن ایرانی است که در سال [630م؟] و پس از کشته شدن خسرو پرویز به دست شیرویه بر تخت سلطنت نشست. در پی مرگ خسرو پرویز کشور دچار آشفتگی شده و در مدت دو سال، پنج نفر پادشاه شده و به قتل رسیدند. پس از کشته شدن جوانشیر- پسر خسرو پرویز- چون شیرویه تمامی برادرانش را کشته بود و هیچ فرزندی از خسرو پرویز باقی نمانده بود تا به پادشاهی برسد، موبدان و بزرگان پوراندخت را برای فرمانروایی انتخاب کردند.[۲] فردوسی دوران پادشاهی پوراندخت اوج از بین رفتن شکوه ساسانیان دانسته و در این باره چنین سخن میراند:
چو تاج کیانی به پوران رسید
شکوهی در آن خاندان کس ندید
به یاد آور این قول سنجیده را
بخوان قول مرد سخن دیده را
شکوهی نماند در آن خاندان
که بانگ خروس آید از ماکیان[۲]
پوراندخت در نامهها و خطابههای خود، همگان را به عدل و دادگستری دعوت میکرد. او سلطنت را امری جنسیتی نمیدانست، بلکه دادگری را لازمه حاکم میانگاشت. وی مالیاتها را کم کرد و زندانیان را آزاد نمود. همچنین سکههایی به تقلید از پدرش بود. او دستور داد بر روی سکهها حک کنند: پوران، بازگرداننده تخمهی ایزدان.[۳] پوراندخت صلیب حضرت عیسی (ع) را که پدرش خسرو پرویز از بیتالمقدس به غنیمت آورده و عامل جنگهای ایران و روم بود را به هراکلیوس پادشاه روم شرقی بازگرداند و به این جنگها پایان داد.[۴]
پوراندخت در دوران سلطنت خود تمامی پلهای امپراتوری ساسانی را مرمت و بازسازی کرد. آتشکده استنیا و بناهایی در قُهستان یزد ساخت که امروزه به توران پشت مشهور است. وی دستور قتل همسرش شهربراز را نیز صادر کرد.
به گفته فردوسی پوراندخت 6 ماه سلطنت کرد ولی دیگر مورخان همچون بلعمی پادشاهی او را یک سال و چهار ماه نوشته است.[۵] عدهای معتقدند پوراندخت در سال 631 میلادی به دست بزرگان کشور در اتاقش خفه شد، ولی فردوسی علت مرگ او را بیماری میداند.
چو شش ماه بگذشت بر کار اوی
ببد ناگهان کژ پرگار اوی
به یک هفته بیمار گشت و بمرد
ابا خویشتن نام نیکی ببرد[۶]
از مدفن پوراندخت اطلاعی در دست نیست.
منابع
- ↑ رامتین، ایرج (1390). پرتو ایزدی بانو: جایگاه و مقام زن در ایران باستان. تهران: آیین تربیت. ص85.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ رجبی، محمدحسن (1374). مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی، از آغاز تا مشروطه. تهران: سروش. صص46-47.
- ↑ رامتین، ایرج (1390). پرتو ایزدی بانو: جایگاه و مقام زن در ایران باستان. تهران: آیین تربیت. ص84.
- ↑ طبری، محمدبن جریر (1362). تاریخ طبری. ج2. ترجمه ابوالقاسم پاینده. تهران: اساطیر. ص783.
- ↑ دهخدا، علیاکبر (1377). لغتنامه. ج4. تهران: دانشگاه تهران: مؤسسه لغتنامه دهخدا. ذیل مدخل.
- ↑ عادل، محمدرضا (1372). فرهنگ جامع نامهای شاهنامه. تهران: نشر صدوق. ص129.
پیوند به بیرون
نویسنده: سمیه سادات هاشمی