تفاوت میان نسخههای «تنبان»
Boroujerdi (بحث | مشارکتها) |
Boroujerdi (بحث | مشارکتها) |
||
(۲۲ نسخهٔ میانی ویرایششده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
تنبان/tonb<big>ā</big>n/ یا /tomb<big>ā</big>n/ که [[توبان]] نیز گفته میشود نوعی جامه است که از کمر تا مچ پا را میپوشاند. گونهای از [[پاجامه]] و [[شلوار]]. طول و شکل و گشادی آن بر حسب زمان و مکان یکسان نبوده و تغییر کرده است.{{TOClimit}} | |||
تنبان/ | ===ریشهشناسی=== | ||
از فارسی باستان/tanup<big>ā</big>n<big>ā</big>/ تَنبان، محافظ تن، مرکب از ـtanu به معنای تن و ـpānā به معنای پاییدن، نگه داشتن، محافظت کردن. این واژه از ایرانی در ترکی عثمانی duman دخیل شده است.<ref name=":2">حسندوست، محمد (1383). ''فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی''. ج1. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی. ص347.</ref> | |||
=== | |||
از فارسی باستان/ | |||
<br /> | |||
===انواع=== | ===انواع=== | ||
تنبان نوعی شلوار گشاد بود که در بالا با کش یا بند بسته | تنبان نوعی شلوار گشاد بود که در بالا با کش یا بند بسته میشد و از پوششهای مشترک زنان و مردان به شمار میآید.<ref>''نگار زن: تاریخ مصور لباس زن در ایران'' (1352). تهران: انجمن بینالمللی زنان در ایران. ص11.</ref>در زمان قاجار تنبان به نوعی دامن شلواری اطلاق میشد که معمولاً جنس آن از زری، مخمل، ترمه، تافته یا تور نقدهدوزی شده و آستردار بود. برای تهیه آن پارچهای به پهنای سه وجب و به در ازای چهار ذرع را آستردوزی کرده و از قسمت بالا لیفه میگذاشتند و بند تنبان را که نوار باریک، بلند و ابریشمی بود از آن میگذراندند. هنگامی که بند تنبان را میکشیدند چیندار میشد. گاهی برای این که پفدار بایستد فنرهایی زیر آستر آن میگذاشتند و یا زیر تنبانهای آهار زده یا پنبهدوزی شده میپوشیدند. به این ترتیب تنبان، دایرهای به شعاع حدود نیم متر دور خانمها تشکیل میداد. دور لبه تنبان را نیز با یراق و زنجیرهای پهن تزیین میکردند.<ref name=":0">ذکاء، یحیی (1336). ''لباس زنان ایران از سده سیزدهم هجری تا امروز''. تهران: ادارهکل هنرهای زیبای کشور، اداره موزهها و فرهنگ عامه. صص25-26.</ref> بلندی تنبان و شلیته بستگی به سن و طبقه اجتماعی و منطقه متفاوت بود. تنبان جوانها تا زانو میرسید و اگر از زانو پایین تر میآمد نشانه پیری یا ساده بودن فرد بود. به علاوه کارگران و زنان عادی تنبانی بلندتر میپوشیدند. دیولافوآ در سفرنامه خود مینویسد: «هرقدر بطرف جنوب ایران برویم بلندی جامههای زنان زیادتر میشود، در تهران دامن تنبان به وسط ران میرسد و در اصفهان تا زانو میآید و در شیراز که از گرما خفه میشوند تا ماهیچه پا میرسد».<ref name=":1">دیولافوآ، ژان (1378). ''ایران کلده شوش''. ترجمه علی محمد فرهوشی. تهران: قصهپرداز. ص529.</ref> یا در بخش دیگری از سفرنامه خود میگوید: «لباس شاگردان من تفاوتی با لباس زنان اصفهانی نداشت فقط تنبان آنها بلندتر است و تا مچ پا میرسد».<ref>دیولافوآ، ژان (1378). ''ایران کلده شوش''. ترجمه علی محمد فرهوشی. تهران: قصه پرداز. ص507.</ref> | ||
زنان | زنان معمولاً در خانه شلیته و تنبان میپوشیدند. نوع دیگری تنبان در دوران قاجار توسط یک تاجر فرانسوی بنام مسیو پیلو به ایران آمد که تنگ و چسبان بود و به آن «تنکه /tonoke/ تنبان» میگفتند. این شلوارها بلند بود و تا روی مچ پا میرسید.<ref name=":0" /> | ||
زنان قشقائی به نوعی دامن تنبان میگویند. این تنبانها عبارت از چهار یا پنج دامن چیندار است.<ref>محمدی سیف، معصومه (1398). ''جامعهشناسی پوشاک سنتی و زیورآلات زنان ایران زمین''. تهران: اندیشه احسان. ص443.</ref> تنبانها را روی هم میپوشند و هر کدام آنها از 12 تا 14 پارچه ساخته میشود. تنبانهای زیری از پارچههای ارزان مانند چیت گلدار و دامنهای رویی از پارچههای بهتر مانند مخمل یا زری و تور است و در پائین حاشیه یا تزئین دارد.<br /><br /> | |||
==منابع== | |||
[[رده:پوشاک زنانه]] | [[رده:پوشاک زنانه]] | ||
<references /> | <references /> | ||
نویسنده: حکمت بروجردی |
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۵۸
تنبان/tonbān/ یا /tombān/ که توبان نیز گفته میشود نوعی جامه است که از کمر تا مچ پا را میپوشاند. گونهای از پاجامه و شلوار. طول و شکل و گشادی آن بر حسب زمان و مکان یکسان نبوده و تغییر کرده است.
ریشهشناسی
از فارسی باستان/tanupānā/ تَنبان، محافظ تن، مرکب از ـtanu به معنای تن و ـpānā به معنای پاییدن، نگه داشتن، محافظت کردن. این واژه از ایرانی در ترکی عثمانی duman دخیل شده است.[۱]
انواع
تنبان نوعی شلوار گشاد بود که در بالا با کش یا بند بسته میشد و از پوششهای مشترک زنان و مردان به شمار میآید.[۲]در زمان قاجار تنبان به نوعی دامن شلواری اطلاق میشد که معمولاً جنس آن از زری، مخمل، ترمه، تافته یا تور نقدهدوزی شده و آستردار بود. برای تهیه آن پارچهای به پهنای سه وجب و به در ازای چهار ذرع را آستردوزی کرده و از قسمت بالا لیفه میگذاشتند و بند تنبان را که نوار باریک، بلند و ابریشمی بود از آن میگذراندند. هنگامی که بند تنبان را میکشیدند چیندار میشد. گاهی برای این که پفدار بایستد فنرهایی زیر آستر آن میگذاشتند و یا زیر تنبانهای آهار زده یا پنبهدوزی شده میپوشیدند. به این ترتیب تنبان، دایرهای به شعاع حدود نیم متر دور خانمها تشکیل میداد. دور لبه تنبان را نیز با یراق و زنجیرهای پهن تزیین میکردند.[۳] بلندی تنبان و شلیته بستگی به سن و طبقه اجتماعی و منطقه متفاوت بود. تنبان جوانها تا زانو میرسید و اگر از زانو پایین تر میآمد نشانه پیری یا ساده بودن فرد بود. به علاوه کارگران و زنان عادی تنبانی بلندتر میپوشیدند. دیولافوآ در سفرنامه خود مینویسد: «هرقدر بطرف جنوب ایران برویم بلندی جامههای زنان زیادتر میشود، در تهران دامن تنبان به وسط ران میرسد و در اصفهان تا زانو میآید و در شیراز که از گرما خفه میشوند تا ماهیچه پا میرسد».[۴] یا در بخش دیگری از سفرنامه خود میگوید: «لباس شاگردان من تفاوتی با لباس زنان اصفهانی نداشت فقط تنبان آنها بلندتر است و تا مچ پا میرسد».[۵]
زنان معمولاً در خانه شلیته و تنبان میپوشیدند. نوع دیگری تنبان در دوران قاجار توسط یک تاجر فرانسوی بنام مسیو پیلو به ایران آمد که تنگ و چسبان بود و به آن «تنکه /tonoke/ تنبان» میگفتند. این شلوارها بلند بود و تا روی مچ پا میرسید.[۳]
زنان قشقائی به نوعی دامن تنبان میگویند. این تنبانها عبارت از چهار یا پنج دامن چیندار است.[۶] تنبانها را روی هم میپوشند و هر کدام آنها از 12 تا 14 پارچه ساخته میشود. تنبانهای زیری از پارچههای ارزان مانند چیت گلدار و دامنهای رویی از پارچههای بهتر مانند مخمل یا زری و تور است و در پائین حاشیه یا تزئین دارد.
منابع
- ↑ حسندوست، محمد (1383). فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی. ج1. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی. ص347.
- ↑ نگار زن: تاریخ مصور لباس زن در ایران (1352). تهران: انجمن بینالمللی زنان در ایران. ص11.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ذکاء، یحیی (1336). لباس زنان ایران از سده سیزدهم هجری تا امروز. تهران: ادارهکل هنرهای زیبای کشور، اداره موزهها و فرهنگ عامه. صص25-26.
- ↑ دیولافوآ، ژان (1378). ایران کلده شوش. ترجمه علی محمد فرهوشی. تهران: قصهپرداز. ص529.
- ↑ دیولافوآ، ژان (1378). ایران کلده شوش. ترجمه علی محمد فرهوشی. تهران: قصه پرداز. ص507.
- ↑ محمدی سیف، معصومه (1398). جامعهشناسی پوشاک سنتی و زیورآلات زنان ایران زمین. تهران: اندیشه احسان. ص443.
نویسنده: حکمت بروجردی