تفاوت میان نسخههای «سیده زهرا حسینی»
H-ghahremani (بحث | مشارکتها) |
H-ghahremani (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۴: | سطر ۴: | ||
=== زندگینامه === | === زندگینامه === | ||
سیده زهرا حسینی متولد 1342 در بصره عراق متولد شد. او اصالتاً کرد است.[https://basirat.ir/fa/news/304766/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%A7] پدرش، | سیده زهرا حسینی متولد 1342 در بصره عراق متولد شد. او اصالتاً کرد است.[https://basirat.ir/fa/news/304766/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%A7] پدرش، سیدحسین حسینی و مادرش سیده شاهپسند حسینی در سال ۱۳۳۰ از روستای کردنشین زرین آباد دهلران در استان ایلام به شهر بندری بصره در عراق مهاجرت کردند. در سال 1347، هنگامی که سیده زهرا 5 سال داشت به ایران بازگشتند و در خرمشهر ساکن شدند. سیدحسین حسینی، از طرفداران سیدمحسن حکیم و سیدحسین طباطبایی بروجردی بود که به علت فعالیتهای سیاسیاش بارها در اداره امنیت عراق بازداشت و شکنجه شد. او پس از بازگشت به ایران به عنوان رفتگر در شهرداری استخدام شد.[https://www.iranketab.ir/profile/12199-zahra-hosseini] زهرا فرزند دوم از شش فرزند[https://basirat.ir/fa/news/304766/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%A7] پس از گذراندن کلاس پنجم به دلیل مختلط بودن کلاسهای درس و از آنجا که پدرش فردی مذهبی بود به خواست پدر ترک تحصیل کرد. هنگامی که جنگ ایران و عراق رسماً آغاز شد او هفده ساله بود. با توجه به وضعیت وخیم بیمارستانها و کشته شدهها او ابتدا برای کمک به بیمارستان شهر رفت، سپس در غسالخانه جنت آباد به غسل و کفن و دفن شهدا پرداخت. او به همراه خواهر کوچکترش لیلا به کارهای مختلفی از جمله همکاری در کفن و دفن شهدا، امدادگری، حمل مجروحان، تعمیر و آمادهسازی اسلحه، پختوپز و توزیع امکانات و هر کاری که مورد نیاز بود اقدام میکرد.[https://www.iranketab.ir/profile/12199-zahra-hosseini] | ||
پدر و برادر بزرگتر زهرا در نخستین روزهای جنگ به فاصله 7 روز به شهادت رسیدند و پیکر آن دو توسط زهرا به خاک سپرده شد. او شهادت برادر را از مادرش که او را [[دا]] ( مخفف [[دایه]]) خطاب میکردند پنهان کرد تا مادر از شهر خارج شود.[https://basirat.ir/fa/news/304766/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%A7] | پدر و برادر بزرگتر زهرا در نخستین روزهای جنگ به فاصله 7 روز به شهادت رسیدند و پیکر آن دو توسط زهرا به خاک سپرده شد. او شهادت برادر را از مادرش که او را [[دا]] (مخفف [[دایه]]) خطاب میکردند پنهان کرد تا مادر از شهر خارج شود.[https://basirat.ir/fa/news/304766/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%A7] | ||
برادر کوچکتر زهرا نیز در حین جنگ مجروح شد. پس از آن زهرا به امدادگری روی آورد و با دو پسر هم سن و سال خود به جنگ با | برادر کوچکتر زهرا نیز در حین جنگ مجروح شد. پس از آن زهرا به امدادگری روی آورد و با دو پسر هم سن و سال خود به جنگ با عراقیها پرداخت تا آنکه در خط مقدم با اصابت ترکش به دست و نخاعش، در ۲۰ مهر ۱۳۵۹ مجروح و به بیمارستان اعزام شد.[https://www.iranketab.ir/profile/12199-zahra-hosseini] سیده زهرا حسینی در سال 1360 با حبیب فرهانخواه ازدواج کرد. فرهانخواه از شروع انقلاب تا هشت سال دفاع مقدس و چند سال بعد از جنگ نیز مسئول امنیت منطقه خرمشهر بود.[https://www.khabaronline.ir/news/365272/%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%AC%D9%84%D9%87-%D8%AA%D8%A7%DB%8C%D9%85%D8%B2-%D8%AF%D8%A7-%DB%8C-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%B3%D9%86] | ||
=== آثار === | === آثار === | ||
مشهورترین اثر سیده زهرا حسینی با عنوان ''[[دا]]'' مجموعهای از خاطرات اوست که در سال 1387 به قلم سیده اعظم حسینی نوشته شد و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد. این کتاب روایتگر خاطرات او در بصره و خرمشهر است و محوریت داستان سالهای محاصرهی خرمشهر توسط عراق است. سیده زهرا حسینی داستان را از نگاه خودش، که در زمان جنگ تنها هفده سال داشت، روایت میکند. این کتاب پرمخاطبترین کتاب سال 1388 در ایران بود و تا سال 1400، | مشهورترین اثر سیده زهرا حسینی با عنوان ''[[دا]]'' مجموعهای از خاطرات اوست که در سال 1387 به قلم سیده اعظم حسینی نوشته شد و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد. این کتاب روایتگر خاطرات او در بصره و خرمشهر است و محوریت داستان سالهای محاصرهی خرمشهر توسط عراق است. سیده زهرا حسینی داستان را از نگاه خودش، که در زمان جنگ تنها هفده سال داشت، روایت میکند. این کتاب پرمخاطبترین کتاب سال 1388 در ایران بود و تا سال 1400، به چاپ یکصدو پنجاه و نهم رسید. بسیاری از کارشناسان نیز این کتاب را مهمترین و تأثیرگذارترین کتاب در زمینهی خاطرهنگاری جنگ هشتسالهی ایران و عراق میدانند.[https://www.ketabrah.ir/author/5412-%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C] | ||
=== افتخارات === | === افتخارات === | ||
سطر ۲۶: | سطر ۲۶: | ||
# [https://www.khabaronline.ir/news/365272/%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%AC%D9%84%D9%87-%D8%AA%D8%A7%DB%8C%D9%85%D8%B2-%D8%AF%D8%A7-%DB%8C-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%B3%D9%86 خبر آنلاین] | # [https://www.khabaronline.ir/news/365272/%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%AC%D9%84%D9%87-%D8%AA%D8%A7%DB%8C%D9%85%D8%B2-%D8%AF%D8%A7-%DB%8C-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%B3%D9%86 خبر آنلاین] | ||
# [https://www.ketabrah.ir/author/5412-%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C کتابراه] | # [https://www.ketabrah.ir/author/5412-%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C کتابراه] | ||
تدوین: هانیه قهرمانی | |||
[[رده:نویسندگان جنگ ایران و عراق]] | [[رده:نویسندگان جنگ ایران و عراق]] | ||
[[رده:نویسندگان جنگ]] | [[رده:نویسندگان جنگ]] | ||
[[رده:دفاع مقدس]] | [[رده:دفاع مقدس]] | ||
[[رده:خاطرات]] | [[رده:خاطرات]] |
نسخهٔ ۸ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۲۱
سیده زهرا حسینی (زاده1342) راوی کتاب داست که خاطرات خود از مقاومت مردم خرمشهر در جنگ ایران و عراق را بازگو کرده است.[۱]
زندگینامه
سیده زهرا حسینی متولد 1342 در بصره عراق متولد شد. او اصالتاً کرد است.[۱] پدرش، سیدحسین حسینی و مادرش سیده شاهپسند حسینی در سال ۱۳۳۰ از روستای کردنشین زرین آباد دهلران در استان ایلام به شهر بندری بصره در عراق مهاجرت کردند. در سال 1347، هنگامی که سیده زهرا 5 سال داشت به ایران بازگشتند و در خرمشهر ساکن شدند. سیدحسین حسینی، از طرفداران سیدمحسن حکیم و سیدحسین طباطبایی بروجردی بود که به علت فعالیتهای سیاسیاش بارها در اداره امنیت عراق بازداشت و شکنجه شد. او پس از بازگشت به ایران به عنوان رفتگر در شهرداری استخدام شد.[۲] زهرا فرزند دوم از شش فرزند[۳] پس از گذراندن کلاس پنجم به دلیل مختلط بودن کلاسهای درس و از آنجا که پدرش فردی مذهبی بود به خواست پدر ترک تحصیل کرد. هنگامی که جنگ ایران و عراق رسماً آغاز شد او هفده ساله بود. با توجه به وضعیت وخیم بیمارستانها و کشته شدهها او ابتدا برای کمک به بیمارستان شهر رفت، سپس در غسالخانه جنت آباد به غسل و کفن و دفن شهدا پرداخت. او به همراه خواهر کوچکترش لیلا به کارهای مختلفی از جمله همکاری در کفن و دفن شهدا، امدادگری، حمل مجروحان، تعمیر و آمادهسازی اسلحه، پختوپز و توزیع امکانات و هر کاری که مورد نیاز بود اقدام میکرد.[۴]
پدر و برادر بزرگتر زهرا در نخستین روزهای جنگ به فاصله 7 روز به شهادت رسیدند و پیکر آن دو توسط زهرا به خاک سپرده شد. او شهادت برادر را از مادرش که او را دا (مخفف دایه) خطاب میکردند پنهان کرد تا مادر از شهر خارج شود.[۵]
برادر کوچکتر زهرا نیز در حین جنگ مجروح شد. پس از آن زهرا به امدادگری روی آورد و با دو پسر هم سن و سال خود به جنگ با عراقیها پرداخت تا آنکه در خط مقدم با اصابت ترکش به دست و نخاعش، در ۲۰ مهر ۱۳۵۹ مجروح و به بیمارستان اعزام شد.[۶] سیده زهرا حسینی در سال 1360 با حبیب فرهانخواه ازدواج کرد. فرهانخواه از شروع انقلاب تا هشت سال دفاع مقدس و چند سال بعد از جنگ نیز مسئول امنیت منطقه خرمشهر بود.[۷]
آثار
مشهورترین اثر سیده زهرا حسینی با عنوان دا مجموعهای از خاطرات اوست که در سال 1387 به قلم سیده اعظم حسینی نوشته شد و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد. این کتاب روایتگر خاطرات او در بصره و خرمشهر است و محوریت داستان سالهای محاصرهی خرمشهر توسط عراق است. سیده زهرا حسینی داستان را از نگاه خودش، که در زمان جنگ تنها هفده سال داشت، روایت میکند. این کتاب پرمخاطبترین کتاب سال 1388 در ایران بود و تا سال 1400، به چاپ یکصدو پنجاه و نهم رسید. بسیاری از کارشناسان نیز این کتاب را مهمترین و تأثیرگذارترین کتاب در زمینهی خاطرهنگاری جنگ هشتسالهی ایران و عراق میدانند.[۸]
افتخارات
در سال ۱۳۹۳ نشان افتخار جهادگر عرصه فرهنگ و هنر از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به سیده زهرا حسینی اهدا شد.[۹]
منابع
- ↑ حسینی، سیدهزهرا (1390). دا: خاطرات سیدهزهرا حسینی. به اهتمام سیدهاعظم حسینی. تهران: سوره مهر.
پیوند به بیرون
تدوین: هانیه قهرمانی