تفاوت میان نسخه‌های «پیراهن مراد»

از دانشنامه الکترونیکی زنان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۲۱ نسخه‌ٔ میانی ویرایش‌شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
پیراهن مراد پیراهنی است كه زنان برای برآورده شدن حاجاتشان در روز بیست‌وهفتم رمضان با پولی که از دیگران میگیرند (کدیه) می‌خرند و میان دو نماز ظهر و عصر در مسجد دوخته و بر تن می‌كنند.<ref>دهخدا</ref>
[[پرونده:پیراهن مراد.jpg|بندانگشتی|دوخت پیراهن مراد در مسجد[http://www.otaghnews.com/news/356279/%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%A8-%DB%B2%DB%B7-%D9%85%D8%A7%D9%87-%D8%B1%D9%85%D8%B6%D8%A7%D9%86]]]
[[پرونده:کیسه مراد.jpg|بندانگشتی|دوخت کیسه مراد در مسجد]]
[[پرونده:مسجد سپهسالار.jpg|بندانگشتی|مسجد سپهسالار در رمضان که همه قسم مغازه در مسجد باز کرده بودند[https://www.cgie.org.ir/fa/news/128694/%DB%8C%DA%A9-%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D8%B4%D8%A8%E2%80%8C%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D8%B5]]]
پیراهن مراد پیراهنی است كه زنان برای برآورده شدن حاجاتشان در روز بیست‌ و هفتم رمضان با پولی که از دیگران درخواست می‌کنند می‌خرند و میان دو نماز ظهر و عصر در مسجد دوخته و بر تن می‌كنند.<ref>ده‍خ‍دا، ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر (1377). ''لغت‌نامه''. ج4. تهران: دانشگاه تهران: مؤسسه لغت‌نامه دهخدا. ذیل مدخل.</ref>


=== مناسبت ===
=== مناسبت ===
روز بیست و هفتم ماه رمضان روزی است که ابن ملجم قاتل حضرت علی علیه السلام کشته شد. شیعیان این شب و روز بیست و هفتم رمضان را مبارک میدانند و آیینهای خاصی در آن برگزار میکنند. از جمله این آیینها دوختن پیراهنی با آداب و روش خاصی برای روا شدن حاجتشان است. این رسم در تهران قدیم بسیار رایج بود؛ اما امروزه بیشتر در شهرستانها اجرا میشود.   
روز بیست و هفتم ماه رمضان روزی است که ابن ملجم قاتل، حضرت علی (علیه‌السلام)، کشته شد. شیعیان این شب و روز بیست و هفتم رمضان را مبارک می‌دانند و معتقدند دعا در این روز و شب برآورده می‌شود، از این رو آیین‌های خاصی را در این زمان برگزار می‌کنند. از جمله این آیین‌ها دوختن پیراهنی با آداب و سنن خاصی برای روا شدن حاجاتشان است. این آیین پیشتر در همه مناطق ایران رایج بود، اما امروزه در تهران کمتر اجرا شده و بیشتر در شهرستان‌ها زنان بدان اعتقاد دارند.   


=== تهیه پارچه ===
معمولا پیراهن مراد را مادری که بخت دخترش بسته بود یا زنی که بچه دار نمیشد یا پسرزا نبود برای برآورده شدن حاجتشان تهیه میکردند. زمان دوختن پیراهن مراد روز بیست و هفتم ماه رمضان بود. برای تهیه پول پارچه آن که از طریق درخواست کمک از دیگران جمع آوری میشده شیوه های مختلفی وجود داشت. به این ترتیب که از اول ماه رمضان، یکی از بستگان دختر  از زنان یک بخته  ( زنی که یک بار شوهر کرده ) درخواست مقداری پول برای پیراهن مراد میکردند. برخی مقید بودند برای تهیه پارچه پیراهن مراد، در هفت خانه سید یا سیده یا هفت خانه رو به قبله بروند و از آنها برای هزینه پیراهن کمک  بطلبند. صاحبخانه هم با روی گشاده مقداری پول می داد و از خدا می خواست مراد ایشان برآورده شود. برخی نیز فقط از مردانی که نامشان محمد یا علی یا زنانی که نامشان فاطمه بود پول پیراهن را درخواست میکردند. برای گرفتن پول سعی می کردند نزد افراد داغدیده نروند، زیرا معتقد بودند شگون ندارد.


موعد درخواست این پول تا روز بیست و ششم ماه رمضان بود. در این روز  مادر یا زنی از بستگان درجه یک فرد، آن پول ها را برمی داشت و به در دکان بزازی  که رو به قبله داشت می رفت و بدون اینکه به بزاز حرفی بزند، پول ها را روی پیشخوان می گذاشت و پارچه ای که پسندیده بود  و معمولا سفید بود را به بزاز نشان میداد. بزاز هم بدون آنکه پول را بشمرد، به اندازه یک پیراهن  از پارچه مزبور می برید و به دست آن زن می داد و می گفت خدا مرادت را بدهد. هنگام خریدن پارچه چانهزنی ممنوع بود؛ زیرا عقیده داشتند اگر چانه بزنند مرادشان برآورده نمی شود. زنی که برای خرید میرفت اگر پیر بود چارقد سرخ بر سر کرده آرایش تندی می کرد.
=== مقدمات ===
معمولاً پیراهن مراد را مادری که آرزو دارد دخترش ازدواج کند به جهت [[بخت‌گشایی]] و یا زن نازا یا بدون پسر برای برآورده شدن مطلوب تهیه می‌کند. زمان دوختن پیراهن مراد روز بیست و هفتم ماه رمضان است. برای تهیه پول پارچه آن که از طریق درخواست کمک از دیگران جمع‌آوری می‌شود شیوه‌های مختلفی وجود دارد، به این ترتیب که از اول ماه رمضان، یکی از بستگان دختر از زنان یک بخته (زنی که یک بار شوهر کرده) درخواست مقداری پول برای پیراهن مراد می‌کند.<ref name=":0">سعدوندیان، سیروس (1380). ''خاطرات مونس‌الدوله''. تهران: زرین. صص109-115.</ref>برخی مقیدند برای تهیه پارچه پیراهن مراد، در خانه هفت سید یا سیده یا هفت خانه‌ای که در آن به سمت قبله است بروند و از آنها برای هزینه پیراهن کمک بطلبند. صاحبخانه هم با روی گشاده مقداری پول می‌دهد و از خدا می‌خواهد حاجت ایشان را برآورده سازد.<ref name=":1">وکیلیان، احمد (1376). ''رمضان در فرهنگ مردم''. تهران: سروش. صص124-125.</ref>برخی نیز فقط از مردانی که نامشان محمد یا علی<ref name=":2">کتیرایی، محمود (1378). ''از خشت تا خشت''. تهران: ثالث. صص113-115.</ref> یا زنانی که نامشان فاطمه باشد<ref>مولانا، غلامرضا (1353). ''تاریخ بروجرد''. تهران: کتابخانه صدر. صص112-113.</ref> پول پیراهن را درخواست می‌کنند. برای گرفتن پول سعی می‌کنند نزد افراد داغدیده نروند، زیرا معتقدند شگون ندارد.<ref name=":1" />


=== دوخت ===
موعد درخواست این پول تا روز بیست و ششم ماه رمضان است. در این روز مادر یا زنی از بستگان درجه یک فرد، آن پول‌ها را برمی‌دارد و به دکان بزازی که رو به قبله باشد می‌رود و بدون اینکه به بزاز حرفی بزند، پول‌ها را روی پیشخوان گذاشته و پارچه‌ای را که پیش از این پسندیده و معمولاً سفید است به بزاز نشان می‌دهد. بزاز هم بدون آنکه پول را بشمرد، به اندازه یک پیراهن از پارچه مزبور بریده به دست آن زن می‌دهد و می‌گوید خدا مرادت را بدهد.<ref name=":0" /> هنگام خریدن پارچه چانه‌زنی ممنوع است؛ زیرا این باور وجود دارد که اگر چانه بزنند مرادشان برآورده نمی‌شود.<ref name=":1" />زنی که برای خرید می‌رود اگر پیر باشد چارقد سرخ بر سر کرده آرایش تندی می‌کند که نشان از شادی برای کشته شدن ابن ملجم دارد.<ref name=":2" />
خریدار پارچه را به خانه می آورد و روز بیست و هفتم رمضان فرد مورد نظر که پیراهن برای او دوخته میشد را همراه خود به مسجد بزرگ شهر  می برد. قیچی و سوزن و نخ و انگشتانه هم برمی داشت و همین که نماز ظهر برگزار می شد،<ref>ماسه، هانری (1391). ''معتقدات و آداب ایرانی (از عصر صفویه تا دوره پهلوی).'' مترجم مهدی روشن‌ضمیر. تهران: شفیعی. ص225.</ref> با عجله از آن پارچه یک پیراهن می برید و کوک می زد و میان دو نماز تن آن دختر می کرد. همه آنها که این مراسم را می دیدند برای برآورده شدن حاجت او دعا میکردند. ضمنا رسم بود مقداری شیرینی هم بین نمازگزاران تقسیم کنند.


در تهران روز بیست و هفتم از صبح زود، چرخ خیاطی ها را به مسجدها، که پاتوق مخصوص و مناسب ترین آنها مسجد سپهسالار بود برده و مشغول می شدند، به گونه ای که چرخ ها و جماعات دوزنده صحن و شبستان مسجد را به صورت کارخانه دوزندگی درآورده صدای چرخهای آنها، تا بیرون در مسجد به گوش می رسید.


=== دوخت ===
خریدار پارچه را به خانه می‌آورد و روز بیست و هفتم رمضان با لوازم خیاطی به همراه فردی که پیراهن برای او دوخته می‌شود به مسجد بزرگ شهر می‌برد.<ref>ماسه، هانری (1391). ''معتقدات و آداب ایرانی (از عصر صفویه تا دوره پهلوی).'' مترجم مهدی روشن‌ضمیر. تهران: شفیعی. ص225.</ref>همین که نماز ظهر برگزار می‌شود، با عجله از آن پارچه یک پیراهن می‌برد و شروع به دوختن می‌کند و میان دو نماز بر تن شخص مورد نظر می‌کند. همه آنها که شاهدند برای برآورده شدن حاجت او دعا می‌کنند. مقداری شیرینی هم بین نمازگزاران تقسیم می‌کند تا غروب با آن افطار کنند. اگر دختر در همان سال شوهر کند، باید لباس عروسی او را از همان بزازی بخرند که پارچه پیراهن مراد را از او خریده بودند.<ref name=":0" />هنوز عصر تمام نشده برش و دوخت پیراهن مراد به پایان می‌رسد. باید کوک‌ها یا بخیه‌های آخر آن حتماً میان نماز ظهر و لااقل تا عصر به اتمام رسیده به مغرب و تاریکی شب نکشد. صاحب حاجت پیراهن را می‌پوشد و نماز عصر را با پیراهن نو می‌خواند و از مسجد بیرون می‌رود.<ref name=":3" /> بسیاری معتقدند پیراهن مراد باید با نخ خودش یا نخ ابریشم دوخته شود و تا زمانی که حاجتشان برآورده نشده باید به تنشان باشد. بعضی حتی پیراهن را هفت سال می‌پوشند تا آن قدر کهنه شود که دیگر نتوان پوشید. هر وقت که پیراهن کثیف می‌شود آن را می‌شویند و آن قدر روی دست نگه می‌دارند تا خشک شود، زیرا عقیده دارند اگر پیراهن را بر سر طناب بیندازند اثرش را از دست می‌دهد.<ref name=":1" /> گاه می‌شود که میان همان زن‌های مسجد خواستگاری پیدا شده و دعا فی‌المجلس اجابت می‌شود.<ref name=":0" /> دوختنی‌های این روز منحصر به پیراهن مراد نبود، بلکه کیسه مراد، چادر نماز و دستمال مراد را در این روز می‌دوختند. کیسه‌ها را که جهت برکت جیب و کسب مال بود، سکه‌ای در آسترش دوخته، در جیب می‌گذاشتند و دستمال‌ها که برای عزت و آبرو و بیشتر آنها دستمال شب بود برای جلب محبت شوهر یا مطلوب می‌دوختند و همراه داشتند.<ref name=":3" />


گاه می شد که میان همان زن های مسجد خواستگاری پیدا می شد و [[بخت‌گشایی]] اثر خود را فی المجلس می بخشید. در هرحال، اگر دختر در ظرف همان سال شوهر می کرد، باید لباس عروسی او را از همان بزازی بخرند که پارچه پیراهن مراد را از او خریده بودند.<ref>سعدوندیان، سیروس (1380). ''خاطرات مونس الدوله''. تهران: زرین. صص109-115.</ref>زنانی که در مسجد حاضر بودند به صاحب مراد می گفتند الهی حاجت روا بشوی، الهی دخترت سال دیگر این موقع خانه بخت باشد. هنوز عصر تمام نشده بود که برش و دخت پیراهن مراد به پایان می رسید. کوک ها یا بخیه های آخر آن حتماً میان نماز ظهر و لااقل تا عصر به اتمام رسیده به مغرب و تاریکی شب نکشیده باشد.صاحب حاجت پیراهن را می پوشید و نماز عصر را با پیراهن نو می خواند و از مسجد بیرون می رفت. گاه اتفاق می افتاد که در میان زنانی که در مسجد بودند، یکی که دختر را پسندیده بود از او خواستگاری میکرد.  در این صورت ـ و نیز در صورتی که دختر در ظرف همان سال شوهری پیدا می کردـ رخت عروسی او را از همان بزازی می خریدند که پارچه پیراهن مراد را خریده بودند.<ref>کتیرایی، محمود (1378). ''از خشت تا خشت''. تهران: ثالث. صص113-115.</ref>


بسیاری معتقد بودند پیراهن مراد باید با نخ خودش یا نخ ابریشم دوخته شود و تا زمانی که حاجتشان برآورده نشده باید به تنشان باشد. بعضی حتی پیراهن را هفت سال می پوشیدند تا آن قدر کهنه شود که دیگر نتوان پوشید. هر وقت که پیراهن کثیف میشد آن را می شستند و آن قدر روی دست نگه می داشتند تا خشک شود، زیرا عقیده دارند اگر پیراهن را بر سر طناب بیندازند اثر مراد دهیش را از دست می دهد. در شهرستان یزد بیشتر زنها برای دوختن پیراهن مراد به مسجد امیرچقماق می رفتند. در این مسجد سنگ مرمری بود مشهور به سنگ مراد که روی آن کتیبه های مذهبی حک و در دیوار محراب کار گذاشته شده است. زنها معتقدبودند دوختن پیراهن مراد در مقابل این سنگ باعث می شود مرادشان زودتر برآورده شود.<ref>وکیلیان، احمد (1376). ''رمضان در فرهنگ مردم''. تهران: سروش. صص124-125.</ref>
=== در مناطق گوناگون ===
در تهران قدیم روز بیست و هفتم از صبح زود، چرخ خیاطی‌ها را به مسجدها، که مناسب‌ترین آنها مسجد سپهسالار بود، برده و مشغول می‌شدند، به گونه‌ای که چرخ‌ها و جماعات دوزنده صحن و شبستان مسجد را به صورت کارخانه دوزندگی درآورده صدای چرخ‌های آنها، تا بیرون در مسجد به گوش می‌رسید.<ref name=":3">شهری، جعفر (1371). ''طهران قدیم''. ج3. تهران: معین. صص370-371.</ref>در شهرستان یزد بیشتر زن‌ها برای دوختن پیراهن مراد به مسجد امیرچقماق می‌روند. در این مسجد سنگ مرمری است مشهور به سنگ مراد که روی آن کتیبه‌های مذهبی حک و در دیوار محراب کار گذاشته‌اند. زن‌ها معتقدند دوختن پیراهن مراد در مقابل این سنگ باعث می‌شود مرادشان زودتر برآورده شود.<ref name=":1" />




سطر ۲۴: سطر ۲۶:
[[رده:ازدواج]]
[[رده:ازدواج]]
<references />
<references />


== پیوند به بیرون ==
== پیوند به بیرون ==
# [http://www.otaghnews.com/news/356279/%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%A8-%DB%B2%DB%B7-%D9%85%D8%A7%D9%87-%D8%B1%D9%85%D8%B6%D8%A7%D9%86 اتاق خبر]
# [https://www.cgie.org.ir/fa/news/128694/%DB%8C%DA%A9-%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D8%B4%D8%A8%E2%80%8C%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D8%B5 مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]<br />
نویسنده: حکمت بروجردی
[[رده:خرافات]]
[[رده:خرافات]]
[[رده:باورهای عامه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۳۰

دوخت پیراهن مراد در مسجد[۱]
دوخت کیسه مراد در مسجد
مسجد سپهسالار در رمضان که همه قسم مغازه در مسجد باز کرده بودند[۲]

پیراهن مراد پیراهنی است كه زنان برای برآورده شدن حاجاتشان در روز بیست‌ و هفتم رمضان با پولی که از دیگران درخواست می‌کنند می‌خرند و میان دو نماز ظهر و عصر در مسجد دوخته و بر تن می‌كنند.[۱]

مناسبت

روز بیست و هفتم ماه رمضان روزی است که ابن ملجم قاتل، حضرت علی (علیه‌السلام)، کشته شد. شیعیان این شب و روز بیست و هفتم رمضان را مبارک می‌دانند و معتقدند دعا در این روز و شب برآورده می‌شود، از این رو آیین‌های خاصی را در این زمان برگزار می‌کنند. از جمله این آیین‌ها دوختن پیراهنی با آداب و سنن خاصی برای روا شدن حاجاتشان است. این آیین پیشتر در همه مناطق ایران رایج بود، اما امروزه در تهران کمتر اجرا شده و بیشتر در شهرستان‌ها زنان بدان اعتقاد دارند.


مقدمات

معمولاً پیراهن مراد را مادری که آرزو دارد دخترش ازدواج کند به جهت بخت‌گشایی و یا زن نازا یا بدون پسر برای برآورده شدن مطلوب تهیه می‌کند. زمان دوختن پیراهن مراد روز بیست و هفتم ماه رمضان است. برای تهیه پول پارچه آن که از طریق درخواست کمک از دیگران جمع‌آوری می‌شود شیوه‌های مختلفی وجود دارد، به این ترتیب که از اول ماه رمضان، یکی از بستگان دختر از زنان یک بخته (زنی که یک بار شوهر کرده) درخواست مقداری پول برای پیراهن مراد می‌کند.[۲]برخی مقیدند برای تهیه پارچه پیراهن مراد، در خانه هفت سید یا سیده یا هفت خانه‌ای که در آن به سمت قبله است بروند و از آنها برای هزینه پیراهن کمک بطلبند. صاحبخانه هم با روی گشاده مقداری پول می‌دهد و از خدا می‌خواهد حاجت ایشان را برآورده سازد.[۳]برخی نیز فقط از مردانی که نامشان محمد یا علی[۴] یا زنانی که نامشان فاطمه باشد[۵] پول پیراهن را درخواست می‌کنند. برای گرفتن پول سعی می‌کنند نزد افراد داغدیده نروند، زیرا معتقدند شگون ندارد.[۳]

موعد درخواست این پول تا روز بیست و ششم ماه رمضان است. در این روز مادر یا زنی از بستگان درجه یک فرد، آن پول‌ها را برمی‌دارد و به دکان بزازی که رو به قبله باشد می‌رود و بدون اینکه به بزاز حرفی بزند، پول‌ها را روی پیشخوان گذاشته و پارچه‌ای را که پیش از این پسندیده و معمولاً سفید است به بزاز نشان می‌دهد. بزاز هم بدون آنکه پول را بشمرد، به اندازه یک پیراهن از پارچه مزبور بریده به دست آن زن می‌دهد و می‌گوید خدا مرادت را بدهد.[۲] هنگام خریدن پارچه چانه‌زنی ممنوع است؛ زیرا این باور وجود دارد که اگر چانه بزنند مرادشان برآورده نمی‌شود.[۳]زنی که برای خرید می‌رود اگر پیر باشد چارقد سرخ بر سر کرده آرایش تندی می‌کند که نشان از شادی برای کشته شدن ابن ملجم دارد.[۴]


دوخت

خریدار پارچه را به خانه می‌آورد و روز بیست و هفتم رمضان با لوازم خیاطی به همراه فردی که پیراهن برای او دوخته می‌شود به مسجد بزرگ شهر می‌برد.[۶]همین که نماز ظهر برگزار می‌شود، با عجله از آن پارچه یک پیراهن می‌برد و شروع به دوختن می‌کند و میان دو نماز بر تن شخص مورد نظر می‌کند. همه آنها که شاهدند برای برآورده شدن حاجت او دعا می‌کنند. مقداری شیرینی هم بین نمازگزاران تقسیم می‌کند تا غروب با آن افطار کنند. اگر دختر در همان سال شوهر کند، باید لباس عروسی او را از همان بزازی بخرند که پارچه پیراهن مراد را از او خریده بودند.[۲]هنوز عصر تمام نشده برش و دوخت پیراهن مراد به پایان می‌رسد. باید کوک‌ها یا بخیه‌های آخر آن حتماً میان نماز ظهر و لااقل تا عصر به اتمام رسیده به مغرب و تاریکی شب نکشد. صاحب حاجت پیراهن را می‌پوشد و نماز عصر را با پیراهن نو می‌خواند و از مسجد بیرون می‌رود.[۷] بسیاری معتقدند پیراهن مراد باید با نخ خودش یا نخ ابریشم دوخته شود و تا زمانی که حاجتشان برآورده نشده باید به تنشان باشد. بعضی حتی پیراهن را هفت سال می‌پوشند تا آن قدر کهنه شود که دیگر نتوان پوشید. هر وقت که پیراهن کثیف می‌شود آن را می‌شویند و آن قدر روی دست نگه می‌دارند تا خشک شود، زیرا عقیده دارند اگر پیراهن را بر سر طناب بیندازند اثرش را از دست می‌دهد.[۳] گاه می‌شود که میان همان زن‌های مسجد خواستگاری پیدا شده و دعا فی‌المجلس اجابت می‌شود.[۲] دوختنی‌های این روز منحصر به پیراهن مراد نبود، بلکه کیسه مراد، چادر نماز و دستمال مراد را در این روز می‌دوختند. کیسه‌ها را که جهت برکت جیب و کسب مال بود، سکه‌ای در آسترش دوخته، در جیب می‌گذاشتند و دستمال‌ها که برای عزت و آبرو و بیشتر آنها دستمال شب بود برای جلب محبت شوهر یا مطلوب می‌دوختند و همراه داشتند.[۷]


در مناطق گوناگون

در تهران قدیم روز بیست و هفتم از صبح زود، چرخ خیاطی‌ها را به مسجدها، که مناسب‌ترین آنها مسجد سپهسالار بود، برده و مشغول می‌شدند، به گونه‌ای که چرخ‌ها و جماعات دوزنده صحن و شبستان مسجد را به صورت کارخانه دوزندگی درآورده صدای چرخ‌های آنها، تا بیرون در مسجد به گوش می‌رسید.[۷]در شهرستان یزد بیشتر زن‌ها برای دوختن پیراهن مراد به مسجد امیرچقماق می‌روند. در این مسجد سنگ مرمری است مشهور به سنگ مراد که روی آن کتیبه‌های مذهبی حک و در دیوار محراب کار گذاشته‌اند. زن‌ها معتقدند دوختن پیراهن مراد در مقابل این سنگ باعث می‌شود مرادشان زودتر برآورده شود.[۳]


منابع

  1. ده‍خ‍دا، ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر (1377). لغت‌نامه. ج4. تهران: دانشگاه تهران: مؤسسه لغت‌نامه دهخدا. ذیل مدخل.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ سعدوندیان، سیروس (1380). خاطرات مونس‌الدوله. تهران: زرین. صص109-115.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ وکیلیان، احمد (1376). رمضان در فرهنگ مردم. تهران: سروش. صص124-125.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ کتیرایی، محمود (1378). از خشت تا خشت. تهران: ثالث. صص113-115.
  5. مولانا، غلامرضا (1353). تاریخ بروجرد. تهران: کتابخانه صدر. صص112-113.
  6. ماسه، هانری (1391). معتقدات و آداب ایرانی (از عصر صفویه تا دوره پهلوی). مترجم مهدی روشن‌ضمیر. تهران: شفیعی. ص225.
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ شهری، جعفر (1371). طهران قدیم. ج3. تهران: معین. صص370-371.


پیوند به بیرون

  1. اتاق خبر
  2. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی


نویسنده: حکمت بروجردی