تفاوت میان نسخههای «بانو»
Boroujerdi (بحث | مشارکتها) |
H-ghahremani (بحث | مشارکتها) |
||
(۸ نسخهٔ میانی ویرایششده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
=== ریشهشناسی === | === ریشهشناسی === | ||
این واژه در فارسی میانه به صورت/ bānūg / ثبت شده است. اشتقاق آن دقیقاً روشن نیست؛ شاید گونه تحول یافته و تحبیبی صورت ایرانی باستان dmāna-paθnī* به معنای کدبانو، زن خانه باشد که مرکب است از ـ dmāna* به معنای خانه و ـ paθnī* که صورت مؤنث ـ pati به معنای سرور، ارباب باشد. | این واژه در فارسی میانه به صورت / bānūg / ثبت شده است. اشتقاق آن دقیقاً روشن نیست؛ شاید گونه تحول یافته و تحبیبی صورت ایرانی باستان dmāna-paθnī* به معنای کدبانو، زن خانه باشد که مرکب است از ـ dmāna* به معنای خانه و ـ paθnī* که صورت مؤنث ـ pati* به معنای سرور، ارباب باشد. | ||
در بلوچی bān به معنای زن، bānuk به معنای بانو، زن جوان و عروس به کار رفته است. در فارسی میانه واژه bambišn به معنای ملکه با این واژه از یک ریشه است. ظاهراً برخی این واژه را با -bānu* در اوستایی که در معنای پرتو، فروغ به کار رفته است هم خانواده میدانند، اما دلیل چندانی برای هم ریشه بودن این واژه با بانو یافت نشده است.<ref> | در بلوچی bān به معنای زن، bānuk* به معنای بانو، زن جوان و عروس به کار رفته است. در فارسی میانه واژه bambišn* به معنای ملکه با این واژه از یک ریشه است. ظاهراً برخی این واژه را با -bānu* در اوستایی که در معنای پرتو، فروغ به کار رفته است هم خانواده میدانند، اما دلیل چندانی برای هم ریشه بودن این واژه با بانو یافت نشده است.<ref>حسندوست، محمد (1393). ''فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی''. ج 1. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی. ذیل مدخل.</ref> | ||
=== معنی === | === معنی === | ||
بانو به معنی زن محترم، رئیس، [[خانم]]، [[خاتون]]، [https://portals.nlai.ir/zanan/index.php/%D8%B3%D8%AA%DB%8C ست]، [[سیده]]، [[ستی]]، [[بیگم]]، [[آغا]]، [[ | بانو به معنی زن محترم، رئیس، [[خانم]]، [[خاتون]]، [https://portals.nlai.ir/zanan/index.php/%D8%B3%D8%AA%DB%8C ست]، [[سیده]]، [[ستی]]، [[بیگم]]، [[آغا]]، [[بیبی]] و همسر به کار رفته است. همچنین به معنی ملکه، مخفف شهربانو و شهبانو نیز آمده است.<ref>دهخدا، علیاکبر (1377). ''لغتنامه''. ج3. تهران: دانشگاه تهران: مؤسسه لغتنامه دهخدا. ذیل مدخل.</ref> | ||
=== پیشینه === | === پیشینه === | ||
/bānūkā/ اصطلاحی پارسی برای بانوی درباری بوده است. در کتیبهای که از زمان شاپور اول به دست آمده به صورت جمع آمده و به '''بانوان''' ترجمه شده است.<ref>براسیوس، ماریا (1381). ''زنان هخامنشی.'' ترجمه هایده مشایخ. تهران: هرمس. ص68.</ref> این واژه در فارسی میانه زیاد کاربرد داشته، اما در دوره اسلامی جای خود را به عناوین عربی و ترکی [https://portals.nlai.ir/zanan/index.php/%D8%B3%D8%AA%DB%8C ست]، [[ستی]]، [[خاتون]]، [[خانم]]، [[سیده]]، [[حره]] و [[بیبی]] داده است، با این حال در برخی ترکیبات باقی مانده است. در برخی صورتها به صورت '''بانویه''' گفته شده | /bānūkā/ اصطلاحی پارسی برای بانوی درباری بوده است. در کتیبهای که از زمان شاپور اول به دست آمده به صورت جمع آمده و به '''بانوان''' ترجمه شده است.<ref>براسیوس، ماریا (1381). ''زنان هخامنشی.'' ترجمه هایده مشایخ. تهران: هرمس. ص68.</ref> این واژه در فارسی میانه زیاد کاربرد داشته، اما در دوره اسلامی جای خود را به عناوین عربی و ترکی [https://portals.nlai.ir/zanan/index.php/%D8%B3%D8%AA%DB%8C ست]، [[ستی]]، [[خاتون]]، [[خانم]]، [[سیده]]، [[حره]] و [[بیبی]] داده است، با این حال در برخی ترکیبات باقی مانده است. در برخی صورتها به صورت '''بانویه''' گفته شده است (oya/e- پسوند تحبیب است)، برای نمونه بر روی صندوق منبت کهن مرقد [[بی بی شهربانو|بیبی شهربانو]] متنی نوشته شده به نام «ام المومنین و خیرالخواتین ستی شهربانویه قدس الله سرها». | ||
بانو به شکل جزئی از نام زنان در متون تاریخی ذکر شده است، مانند '''ارجمندبانو''' (متوفی 1630، همسر امپراتور مغول شاه جهان)، '''بهرهوربانو'''، '''پری بانو'''، '''جهانزیب بانو''' (متوفی 1705، دختر داراشکوه، شاهزادۀ تیموری هند)، '''گوهربانو'''، '''بانو بیگم''' (همسر همایون، پادشاه تیموری هند)، '''بانو ترکان''' (همسر محمدبن سعد از اتابکان یزد)، '''بانو جهان''' (همسر امیر مبارزالدین محمد میبدی) و '''بانو گُشَسب''' (دختر رستم، همسر گیو و مادر بیژن)<ref>یوسفی، فریده (1382). ''جایگاه سیاسی، اجتماعی زنان شاهنامه''. ساری: نشر شلفین. صص83-84.</ref>. بانو در نام بعضی از آبادیهای ایران نیز همچنان مانده است، مانند '''بانو''' در مهاباد، '''بانوده''' در هزارپی آمل، '''بانوان''' در بانه و سردشت، '''بانو صحرا''' در کرج، '''بانو کُندال''' در چابهار. | بانو به شکل جزئی از نام زنان در متون تاریخی ذکر شده است، مانند '''ارجمندبانو''' (متوفی 1630، همسر امپراتور مغول شاه جهان)، '''بهرهوربانو'''، '''پری بانو'''، '''جهانزیب بانو''' (متوفی 1705، دختر داراشکوه، شاهزادۀ تیموری هند)، '''گوهربانو'''، '''بانو بیگم''' (همسر همایون، پادشاه تیموری هند)، '''بانو ترکان''' (همسر محمدبن سعد از اتابکان یزد)، '''بانو جهان''' (همسر امیر مبارزالدین محمد میبدی) و '''بانو گُشَسب''' (دختر رستم، همسر گیو و مادر بیژن)<ref>یوسفی، فریده (1382). ''جایگاه سیاسی، اجتماعی زنان شاهنامه''. ساری: نشر شلفین. صص83-84.</ref>. بانو در نام بعضی از آبادیهای ایران نیز همچنان مانده است، مانند '''بانو''' در مهاباد، '''بانوده''' در هزارپی آمل، '''بانوان''' در بانه و سردشت، '''بانو صحرا''' در کرج، '''بانو کُندال''' در چابهار. | ||
=== | === ساخت واژی و کاربرد === | ||
بانو به لحاظ | بانو به لحاظ ساختواژی اسم است و میتواند به تنهایی به عنوان نام به کار رود. برای خطاب هم به تنهایی یا با افزودهای وصفی و احترامآمیز مانند '''بانوی ارجمند'''، '''بانوی گرامی''' استفاده میشود. در غیر از خطاب، در اسمهای مرکب به عنوان جزء دوم اسمی بیشتر به کار رفته است، مانند '''ایزدبانو'''، '''مه بانو'''، '''شهبانو'''، '''کدبانو'''، '''شهربانو'''. در برخی موارد پیش از اسم هم به کار رفته است، مانند '''بانو جهان، بانودخت''' مادر خسرو اول [https://www.iranicaonline.org/articles/banu-originally-lady-now-also-in-common-use-as-an-alternative-to-kanom-madam-mrs ساسانی] .صورت جمع آن '''بانوان''' است. اسم مرکب '''کدبانو''' به معنای زن خانه دار (مرکب از ''بانو'' به معنای زن و ''کد'' به معنای خانه) کاربرد فراوان دارد. | ||
سطر ۲۶: | سطر ۲۶: | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
[https://www.iranicaonline.org/articles/banu-originally-lady-now-also-in-common-use-as-an-alternative-to-kanom-madam-mrs دانشنامه ایرانیکا] | |||
# [https://www.iranicaonline.org/articles/banu-originally-lady-now-also-in-common-use-as-an-alternative-to-kanom-madam-mrs دانشنامه ایرانیکا] | |||
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۸
بانو عنوانی است احترامآمیز معادل خانم که به تنهایی و یا با افزودهای به عنوان خطاب به کار میرود. پیش از این به عنوان بخشی از نام یا عنوان برخی زنان درباری یا نامدار نیز کاربرد داشت.
ریشهشناسی
این واژه در فارسی میانه به صورت / bānūg / ثبت شده است. اشتقاق آن دقیقاً روشن نیست؛ شاید گونه تحول یافته و تحبیبی صورت ایرانی باستان dmāna-paθnī* به معنای کدبانو، زن خانه باشد که مرکب است از ـ dmāna* به معنای خانه و ـ paθnī* که صورت مؤنث ـ pati* به معنای سرور، ارباب باشد.
در بلوچی bān به معنای زن، bānuk* به معنای بانو، زن جوان و عروس به کار رفته است. در فارسی میانه واژه bambišn* به معنای ملکه با این واژه از یک ریشه است. ظاهراً برخی این واژه را با -bānu* در اوستایی که در معنای پرتو، فروغ به کار رفته است هم خانواده میدانند، اما دلیل چندانی برای هم ریشه بودن این واژه با بانو یافت نشده است.[۱]
معنی
بانو به معنی زن محترم، رئیس، خانم، خاتون، ست، سیده، ستی، بیگم، آغا، بیبی و همسر به کار رفته است. همچنین به معنی ملکه، مخفف شهربانو و شهبانو نیز آمده است.[۲]
پیشینه
/bānūkā/ اصطلاحی پارسی برای بانوی درباری بوده است. در کتیبهای که از زمان شاپور اول به دست آمده به صورت جمع آمده و به بانوان ترجمه شده است.[۳] این واژه در فارسی میانه زیاد کاربرد داشته، اما در دوره اسلامی جای خود را به عناوین عربی و ترکی ست، ستی، خاتون، خانم، سیده، حره و بیبی داده است، با این حال در برخی ترکیبات باقی مانده است. در برخی صورتها به صورت بانویه گفته شده است (oya/e- پسوند تحبیب است)، برای نمونه بر روی صندوق منبت کهن مرقد بیبی شهربانو متنی نوشته شده به نام «ام المومنین و خیرالخواتین ستی شهربانویه قدس الله سرها».
بانو به شکل جزئی از نام زنان در متون تاریخی ذکر شده است، مانند ارجمندبانو (متوفی 1630، همسر امپراتور مغول شاه جهان)، بهرهوربانو، پری بانو، جهانزیب بانو (متوفی 1705، دختر داراشکوه، شاهزادۀ تیموری هند)، گوهربانو، بانو بیگم (همسر همایون، پادشاه تیموری هند)، بانو ترکان (همسر محمدبن سعد از اتابکان یزد)، بانو جهان (همسر امیر مبارزالدین محمد میبدی) و بانو گُشَسب (دختر رستم، همسر گیو و مادر بیژن)[۴]. بانو در نام بعضی از آبادیهای ایران نیز همچنان مانده است، مانند بانو در مهاباد، بانوده در هزارپی آمل، بانوان در بانه و سردشت، بانو صحرا در کرج، بانو کُندال در چابهار.
ساخت واژی و کاربرد
بانو به لحاظ ساختواژی اسم است و میتواند به تنهایی به عنوان نام به کار رود. برای خطاب هم به تنهایی یا با افزودهای وصفی و احترامآمیز مانند بانوی ارجمند، بانوی گرامی استفاده میشود. در غیر از خطاب، در اسمهای مرکب به عنوان جزء دوم اسمی بیشتر به کار رفته است، مانند ایزدبانو، مه بانو، شهبانو، کدبانو، شهربانو. در برخی موارد پیش از اسم هم به کار رفته است، مانند بانو جهان، بانودخت مادر خسرو اول ساسانی .صورت جمع آن بانوان است. اسم مرکب کدبانو به معنای زن خانه دار (مرکب از بانو به معنای زن و کد به معنای خانه) کاربرد فراوان دارد.
منابع
- ↑ حسندوست، محمد (1393). فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی. ج 1. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی. ذیل مدخل.
- ↑ دهخدا، علیاکبر (1377). لغتنامه. ج3. تهران: دانشگاه تهران: مؤسسه لغتنامه دهخدا. ذیل مدخل.
- ↑ براسیوس، ماریا (1381). زنان هخامنشی. ترجمه هایده مشایخ. تهران: هرمس. ص68.
- ↑ یوسفی، فریده (1382). جایگاه سیاسی، اجتماعی زنان شاهنامه. ساری: نشر شلفین. صص83-84.
پیوند به بیرون
نویسنده: حکمت بروجردی