تفاوت میان نسخههای «فخرعظمی ارغون»
Boroujerdi (بحث | مشارکتها) |
H-ghahremani (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
فخرعظمی (عظما) ارغون | فخرعظمی (عظما) ارغون (فخر عادل خلعتبری) ( 1279 ـ 1344) شاعر، موسیقیدان و فعال حقوق زنان بود. | ||
=== | === زندگینامه === | ||
فخرعظمی ارغون (فخرعادل خلعتبری) در سال 1279 متولد شد. | فخرعظمی ارغون (فخرعادل خلعتبری) در سال 1279 متولد شد.[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&classType=2&id=718371&pageStatus=0] | ||
. | |||
پدرش مرتضی قلی ارغون ملقب به مکرمالسلطان از افسران بلندپایه دوره قاجار و مادرش قمرخانم عظمت السلطنه بود. وی زبان فارسی، آشنایی با نظم و نثر کهن فارسی، زبان عربی، فقه و اصول فلسفه را با دو برادر و فرزندان اقوام در یک مکتبخانه خصوصی آموخت. مقدمات فن شعر را نیز فراگرفت.<ref>کراچی، روح انگیز (1374). ''اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه''. تهران: دانشگاه الزهرا. ص117.</ref> | پدرش مرتضی قلی ارغون ملقب به مکرمالسلطان از افسران بلندپایه دوره قاجار و مادرش قمرخانم عظمت السلطنه بود. وی زبان فارسی، آشنایی با نظم و نثر کهن فارسی، زبان عربی، فقه و اصول فلسفه را با دو برادر و فرزندان اقوام در یک مکتبخانه خصوصی آموخت. مقدمات فن شعر را نیز فراگرفت.<ref>کراچی، روح انگیز (1374). ''اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه''. تهران: دانشگاه الزهرا. ص117.</ref> | ||
زبان فرانسه را از معلمی سوئیسی به نام”Madam Morrone” مادام مرون- از مهاجرانی که سالها همراه شوهرش در خانه پدری او، زندگی میکردند- فرا گرفت و در رشته زبان فرانسه از مؤسسه آموزشی فرانکو پرسان دیپلم گرفت.<ref name=":5">پیرنیا، منصوره (1374). سالار زنان ایران. واشنگتن: مهر ایران. ص65.</ref> فیزیک و شیمی و ریاضی را از آقاشیخ کاظم یزدی به او آموخت. با موسیقی نیز به خوبی آشنا بود و تار می نواخت. دایی کوچک او، ارفع الملک، استاد موسیقی بود و فخری ذوق موسیقی را از او به ارث برده بود. | زبان فرانسه را از معلمی سوئیسی به نام”Madam Morrone” مادام مرون- از مهاجرانی که سالها همراه شوهرش در خانه پدری او، زندگی میکردند- فرا گرفت و در رشته زبان فرانسه از مؤسسه آموزشی فرانکو پرسان دیپلم گرفت.<ref name=":5">پیرنیا، منصوره (1374). سالار زنان ایران. واشنگتن: مهر ایران. ص65.</ref> فیزیک و شیمی و ریاضی را از آقاشیخ کاظم یزدی به او آموخت. با موسیقی نیز به خوبی آشنا بود و تار می نواخت. دایی کوچک او، ارفع الملک، استاد موسیقی بود و فخری ذوق موسیقی را از او به ارث برده بود. | ||
موسیقی اصیل ایرانی را از یک زن کلیمی به نام خانم جان مشّاق آموخت. وقتی فخری هفت دستگاه را فراگرفت، به توصیه ی ارفع الملک برای فراگرفتن گوشه های مهجور به شاگردی عبدالله خان دودانگه پذیرفته شد. این استاد آواز هفته ای یک روز می آمد و در اتاق مجاور، که به اتاق دیگر راه داشت می نشست و گوشه ها و تصنیف ها را می خواند و فخری در اتاق خود همه را با تار می نواخت و اگر اشتباه می کرد، استاد از اتاق مجاور اشتباه او را یادآور می شد.<ref>بهبهانی، سیمین (1390). ''با مادرم همراه: زندگینامه ی خودنوشت''. تهران: سخن. ص36.</ref>در مدرسه عالی آمریکایی به تحصیل زبان انگلیسی پرداخت.<ref name=":0">خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش. صص118-120.</ref> | موسیقی اصیل ایرانی را از یک زن کلیمی به نام خانم جان مشّاق آموخت. وقتی فخری هفت دستگاه را فراگرفت، به توصیه ی ارفع الملک برای فراگرفتن گوشه های مهجور به شاگردی عبدالله خان دودانگه پذیرفته شد. این استاد آواز هفته ای یک روز می آمد و در اتاق مجاور، که به اتاق دیگر راه داشت می نشست و گوشه ها و تصنیف ها را می خواند و فخری در اتاق خود همه را با تار می نواخت و اگر اشتباه می کرد، استاد از اتاق مجاور اشتباه او را یادآور می شد.<ref>بهبهانی، سیمین (1390). ''با مادرم همراه: زندگینامه ی خودنوشت''. تهران: سخن. ص36.</ref>در مدرسه عالی آمریکایی به تحصیل زبان انگلیسی پرداخت.<ref name=":0">خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش. صص118-120.</ref>و در [[مدرسه ژاندارک]] نیز تحصیل کرد و گواهی نامه پایان تحصیلات این دو مدرسه را به دست آورد.<ref name=":1">کراچی، روح انگیز (1374). ''اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه''. تهران: دانشگاه الزهرا. ص117.</ref> گلدوزی و خیاطی را نیز آموخت. و تابلوهای گلدوزی وی هنوز به یادگار مانده است.<ref name=":2">خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش. صص118-120.</ref> | ||
و در [[مدرسه ژاندارک]] نیز تحصیل کرد و گواهی نامه پایان تحصیلات این دو مدرسه را به دست آورد.<ref name=":1">کراچی، روح انگیز (1374). ''اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه''. تهران: دانشگاه الزهرا. ص117.</ref> گلدوزی و خیاطی را نیز آموخت. و تابلوهای گلدوزی وی هنوز به یادگار مانده است.<ref name=":2">خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش. صص118-120.</ref> | |||
==== ازدواج و فرزندان ==== | ==== ازدواج و فرزندان ==== | ||
سطر ۱۹: | سطر ۱۶: | ||
سیمین و دلپر و ترانه و غوغا همگی طبع شعر را از مادر به ارث برده اند و هریک جداگانه دیوان اشعاری دارند.<ref name=":4">پیرنیا، منصوره (1374). سالار زنان ایران. واشنگتن: مهر ایران. ص65.</ref>فخرعظمی پس از ازدواج با عادل خلعتبری بنا به خواست همسرش، نام خود را به فخرعادل تغییر داد. | سیمین و دلپر و ترانه و غوغا همگی طبع شعر را از مادر به ارث برده اند و هریک جداگانه دیوان اشعاری دارند.<ref name=":4">پیرنیا، منصوره (1374). سالار زنان ایران. واشنگتن: مهر ایران. ص65.</ref>فخرعظمی پس از ازدواج با عادل خلعتبری بنا به خواست همسرش، نام خود را به فخرعادل تغییر داد. | ||
=== | === فعالیتهای فرهنگی و سیاسی === | ||
ارغون از سال 1297 وارد کارهای هنری و فرهنگی شد و با همکاری عده ای به تأسیس [[جمعیت نسوان وطنخواه]] اقدام کرد.<ref name=":0" /> | ارغون از سال 1297 وارد کارهای هنری و فرهنگی شد و با همکاری عده ای به تأسیس [[جمعیت نسوان وطنخواه]] اقدام کرد.<ref name=":0" /> | ||
وی از سال 1304 تا 1308 شمسی عضو جمعیت نسوان وطنخواه بود.<ref name=":1" /> | وی از سال 1304 تا 1308 شمسی عضو جمعیت نسوان وطنخواه بود.<ref name=":1" /> | ||
سطر ۲۵: | سطر ۲۲: | ||
او در همان سال ها به تدریس زبان فرانسه در دبیرستانهای زمان که [[ناموس]] و دارالمعلمات بود اشتغال ورزید و بسیاری از بانوان تحصیلکرده از شاگردان وی بودند. <ref name=":1" />او سپس در سال 1314 به تأسیس روزنامه ای به نام نامۀ بانوان اقدام کرد که چند سالی منتشر شد.به علاوه او در [[کانون بانوان]] ایران عضویت داشت و از اعضاء برجسته و فعال این کانون بود.<ref name=":0" /> | او در همان سال ها به تدریس زبان فرانسه در دبیرستانهای زمان که [[ناموس]] و دارالمعلمات بود اشتغال ورزید و بسیاری از بانوان تحصیلکرده از شاگردان وی بودند. <ref name=":1" />او سپس در سال 1314 به تأسیس روزنامه ای به نام نامۀ بانوان اقدام کرد که چند سالی منتشر شد.به علاوه او در [[کانون بانوان]] ایران عضویت داشت و از اعضاء برجسته و فعال این کانون بود.<ref name=":0" /> | ||
روزنامه نامه بانوان پس از چندین شماره به دلایلی همچون ناتوانی مالی، تعطیل شد.<ref>بهبهانی، سیمین (1390). ''با مادرم همراه: زندگینامه ی خودنوشت''. تهران: سخن. ص223.</ref>[https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=5233305&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author] | |||
روزنامه نامه بانوان پس از چندین شماره به دلایلی همچون ناتوانی مالی، تعطیل شد.<ref>بهبهانی، سیمین (1390). ''با مادرم همراه: زندگینامه ی خودنوشت''. تهران: سخن. ص223.</ref> | |||
فخرعظمی عضو فعال [[کانون بانوان]] بود و در جهت آگاهاندن زن ایرانی سخنرانی های مفیدی در انجمن ایراد می کرد. او از شهریور 1320 ش به عضویت حزب دمکرات درآمد. وی از جمله کسانی بود که در تأسیس دبیرستان دختران نقش داشت. سالها در دبیرستانهای ناموس، دارالمعلمات و نوباوگان تهران، زبان فرانسوی تدریس کرد و در استخدام وزارت فرهنگ بود.<ref name=":3" /> | فخرعظمی عضو فعال [[کانون بانوان]] بود و در جهت آگاهاندن زن ایرانی سخنرانی های مفیدی در انجمن ایراد می کرد. او از شهریور 1320 ش به عضویت حزب دمکرات درآمد. وی از جمله کسانی بود که در تأسیس دبیرستان دختران نقش داشت. سالها در دبیرستانهای ناموس، دارالمعلمات و نوباوگان تهران، زبان فرانسوی تدریس کرد و در استخدام وزارت فرهنگ بود.<ref name=":3" /> | ||
سطر ۳۶: | سطر ۲۹: | ||
فخرعادل خلعتبری 8 سال قبل از مرگ خود برای دیدار فرزندانش به واشنگتن رفت ولی به علت کسالت ممتد دیگر قادر به بازگشت به وطن خود نشد و در اسفند 1344 درگذشت.<ref> بهبهانی، سیمین (1390). ''با مادرم همراه: زندگینامه ی خودنوشت''. تهران: سخن. ص474.</ref><ref name=":5" />بنا به وصیت او پیکرش به وطن بازگردانده شد و در جوار شیخ صدوق در ابن بابویه به خاک سپرده شد.<ref name=":0" /> | فخرعادل خلعتبری 8 سال قبل از مرگ خود برای دیدار فرزندانش به واشنگتن رفت ولی به علت کسالت ممتد دیگر قادر به بازگشت به وطن خود نشد و در اسفند 1344 درگذشت.<ref> بهبهانی، سیمین (1390). ''با مادرم همراه: زندگینامه ی خودنوشت''. تهران: سخن. ص474.</ref><ref name=":5" />بنا به وصیت او پیکرش به وطن بازگردانده شد و در جوار شیخ صدوق در ابن بابویه به خاک سپرده شد.<ref name=":0" /> | ||
=== اشعار === | === اشعار === | ||
سطر ۶۸: | سطر ۶۲: | ||
انجمن ادبی دانشوران نیز به همت فخرعظما و همسرش، عادل خلعتبری و با حضور و سخنرانی افرادی چون سعید نفیسی، ملک الشعرا بهار، رشید یاسمی، محمدحسین شهریار و... در خانه آنان برگزار میشد که ریاست جلسات با عباس فرات یزدی بود. در این انجمن ابوالقاسم حالت و غلامرضا روحانی نیز شعرهای فکاهی میخواندند. فخرعظما نیز در این انجمن سخنرانی میکرد و شعر میخواند.<ref>بهبهانی، سیمین (1390). با مادرم همراه: زندگینامه ی خودنوشت. تهران: سخن. صص21-215.</ref> | انجمن ادبی دانشوران نیز به همت فخرعظما و همسرش، عادل خلعتبری و با حضور و سخنرانی افرادی چون سعید نفیسی، ملک الشعرا بهار، رشید یاسمی، محمدحسین شهریار و... در خانه آنان برگزار میشد که ریاست جلسات با عباس فرات یزدی بود. در این انجمن ابوالقاسم حالت و غلامرضا روحانی نیز شعرهای فکاهی میخواندند. فخرعظما نیز در این انجمن سخنرانی میکرد و شعر میخواند.<ref>بهبهانی، سیمین (1390). با مادرم همراه: زندگینامه ی خودنوشت. تهران: سخن. صص21-215.</ref> | ||
فخرعظمی ارغون در سال 1316 به معاونت تعلیمات نسوان وزارت معارف برگزیده شد و یک سال در این سمت فعال بود و شماری از بانوان را در خدمات اداری و آموزشی برگزید. پس از آن به شغل تدریس که حرفه ی مورد علاقه اش بود بازگشت. برای نخستین بار در دبیرستان پسرانه ی پهلوی به تدریس زبان فرانسوی پرداخت و سه سال در این سمت باقی ماند.<ref>بهبهانی، سیمین (1390). با مادرم همراه: زندگینامه ی خودنوشت. تهران: سخن. ص269.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
<references /> | <references /> | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == |
نسخهٔ ۳۱ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۲۱
فخرعظمی (عظما) ارغون (فخر عادل خلعتبری) ( 1279 ـ 1344) شاعر، موسیقیدان و فعال حقوق زنان بود.
زندگینامه
فخرعظمی ارغون (فخرعادل خلعتبری) در سال 1279 متولد شد.[۱]
پدرش مرتضی قلی ارغون ملقب به مکرمالسلطان از افسران بلندپایه دوره قاجار و مادرش قمرخانم عظمت السلطنه بود. وی زبان فارسی، آشنایی با نظم و نثر کهن فارسی، زبان عربی، فقه و اصول فلسفه را با دو برادر و فرزندان اقوام در یک مکتبخانه خصوصی آموخت. مقدمات فن شعر را نیز فراگرفت.[۱]
زبان فرانسه را از معلمی سوئیسی به نام”Madam Morrone” مادام مرون- از مهاجرانی که سالها همراه شوهرش در خانه پدری او، زندگی میکردند- فرا گرفت و در رشته زبان فرانسه از مؤسسه آموزشی فرانکو پرسان دیپلم گرفت.[۲] فیزیک و شیمی و ریاضی را از آقاشیخ کاظم یزدی به او آموخت. با موسیقی نیز به خوبی آشنا بود و تار می نواخت. دایی کوچک او، ارفع الملک، استاد موسیقی بود و فخری ذوق موسیقی را از او به ارث برده بود.
موسیقی اصیل ایرانی را از یک زن کلیمی به نام خانم جان مشّاق آموخت. وقتی فخری هفت دستگاه را فراگرفت، به توصیه ی ارفع الملک برای فراگرفتن گوشه های مهجور به شاگردی عبدالله خان دودانگه پذیرفته شد. این استاد آواز هفته ای یک روز می آمد و در اتاق مجاور، که به اتاق دیگر راه داشت می نشست و گوشه ها و تصنیف ها را می خواند و فخری در اتاق خود همه را با تار می نواخت و اگر اشتباه می کرد، استاد از اتاق مجاور اشتباه او را یادآور می شد.[۳]در مدرسه عالی آمریکایی به تحصیل زبان انگلیسی پرداخت.[۴]و در مدرسه ژاندارک نیز تحصیل کرد و گواهی نامه پایان تحصیلات این دو مدرسه را به دست آورد.[۵] گلدوزی و خیاطی را نیز آموخت. و تابلوهای گلدوزی وی هنوز به یادگار مانده است.[۶]
ازدواج و فرزندان
او در سال 1303ش با عباس خلیلی، نویسنده و مدیر روزنامه اقدام ازدواج کرد. ثمره این ازدواج شاعر مشهور، سیمین بهبهانی ، بود. اما ازدواج وی با خلیلی موفق نبود و سرانجام به جدایی کشید.[۷] از سال 1311 به بعد سردبیری روزنامه آینده ایران را به عهده داشت و در همین سال با عادل خلعتبری مدیر همین روزنامه ازدواج کرد. ثمره این ازدواج سه فرزند به نام های عادل دخت (ترانه سهراب) شاعر و عادل نژاد خلعتبری معروف به غوغا و عادل فر خلعتبری (دلپر) است. اشعار ترانه سهراب در بعضی از جراید منتشر شده است.[۶] دو فرزند دیگر وی به نام عادل بانو و عادل پور در کودکی به مرض دیفتری فوت کردند.
سیمین و دلپر و ترانه و غوغا همگی طبع شعر را از مادر به ارث برده اند و هریک جداگانه دیوان اشعاری دارند.[۸]فخرعظمی پس از ازدواج با عادل خلعتبری بنا به خواست همسرش، نام خود را به فخرعادل تغییر داد.
فعالیتهای فرهنگی و سیاسی
ارغون از سال 1297 وارد کارهای هنری و فرهنگی شد و با همکاری عده ای به تأسیس جمعیت نسوان وطنخواه اقدام کرد.[۴] وی از سال 1304 تا 1308 شمسی عضو جمعیت نسوان وطنخواه بود.[۵]
او در همان سال ها به تدریس زبان فرانسه در دبیرستانهای زمان که ناموس و دارالمعلمات بود اشتغال ورزید و بسیاری از بانوان تحصیلکرده از شاگردان وی بودند. [۵]او سپس در سال 1314 به تأسیس روزنامه ای به نام نامۀ بانوان اقدام کرد که چند سالی منتشر شد.به علاوه او در کانون بانوان ایران عضویت داشت و از اعضاء برجسته و فعال این کانون بود.[۴]
روزنامه نامه بانوان پس از چندین شماره به دلایلی همچون ناتوانی مالی، تعطیل شد.[۹][۲]
فخرعظمی عضو فعال کانون بانوان بود و در جهت آگاهاندن زن ایرانی سخنرانی های مفیدی در انجمن ایراد می کرد. او از شهریور 1320 ش به عضویت حزب دمکرات درآمد. وی از جمله کسانی بود که در تأسیس دبیرستان دختران نقش داشت. سالها در دبیرستانهای ناموس، دارالمعلمات و نوباوگان تهران، زبان فرانسوی تدریس کرد و در استخدام وزارت فرهنگ بود.[۷]
فخرعظمی در محل دارالمعلمات تدریس می کرد و در آنجا همکار عبدالرحمن فرامرزی بود. او مدتی شاگرد عمیدالشعرا از اساتید زمان بود. وی بعد از شهریور 1320 امتیاز روزنامه آزادی خلق را گرفت و دبستان و دبیرستان بانوان را در خیابان شاپور و امیریه تأسیس کرد.[۸]
فخرعادل خلعتبری 8 سال قبل از مرگ خود برای دیدار فرزندانش به واشنگتن رفت ولی به علت کسالت ممتد دیگر قادر به بازگشت به وطن خود نشد و در اسفند 1344 درگذشت.[۱۰][۲]بنا به وصیت او پیکرش به وطن بازگردانده شد و در جوار شیخ صدوق در ابن بابویه به خاک سپرده شد.[۴]
اشعار
قطعه زیر از اشعار فخرعادل خلعتبری است:
جهان زن نه همین زلف پرشکن باشد
نه عارض چو گل و غنچه دهن باشد
جمال زن به حقیقت کمال عفت اوست
چنین زنی همه جا شمع انجمن باشد
صبا زقول من این نکته را بپرس از شیخ
چرا ضعیفه در این ملک نام من باشد
اگر ضعیفه منم از چه رو به عهده من
وظیفه پرورش مرد پیلتن باشد
بکوش ای زن و بر تن زعلم جامه بپوش
خوش آنزمان که چنین جامه ات بتن باشد
به چشم فخر، دانش زبسکه شیرین است
همیشه در طلبش همچو کوهکن باشد[۴]
انجمن ادبی دانشوران نیز به همت فخرعظما و همسرش، عادل خلعتبری و با حضور و سخنرانی افرادی چون سعید نفیسی، ملک الشعرا بهار، رشید یاسمی، محمدحسین شهریار و... در خانه آنان برگزار میشد که ریاست جلسات با عباس فرات یزدی بود. در این انجمن ابوالقاسم حالت و غلامرضا روحانی نیز شعرهای فکاهی میخواندند. فخرعظما نیز در این انجمن سخنرانی میکرد و شعر میخواند.[۱۱]
فخرعظمی ارغون در سال 1316 به معاونت تعلیمات نسوان وزارت معارف برگزیده شد و یک سال در این سمت فعال بود و شماری از بانوان را در خدمات اداری و آموزشی برگزید. پس از آن به شغل تدریس که حرفه ی مورد علاقه اش بود بازگشت. برای نخستین بار در دبیرستان پسرانه ی پهلوی به تدریس زبان فرانسوی پرداخت و سه سال در این سمت باقی ماند.[۱۲]
منابع
- ↑ کراچی، روح انگیز (1374). اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه. تهران: دانشگاه الزهرا. ص117.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ پیرنیا، منصوره (1374). سالار زنان ایران. واشنگتن: مهر ایران. ص65.
- ↑ بهبهانی، سیمین (1390). با مادرم همراه: زندگینامه ی خودنوشت. تهران: سخن. ص36.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش. صص118-120.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ کراچی، روح انگیز (1374). اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه. تهران: دانشگاه الزهرا. ص117.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ خشایار وزیری، فخری قویمی (1352). کارنامه زنان مشهور ایران. تهران: وزارت آموزش و پرورش. صص118-120.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ کراچی، روح انگیز (1374). اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه. تهران: دانشگاه الزهرا. ص117.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ پیرنیا، منصوره (1374). سالار زنان ایران. واشنگتن: مهر ایران. ص65.
- ↑ بهبهانی، سیمین (1390). با مادرم همراه: زندگینامه ی خودنوشت. تهران: سخن. ص223.
- ↑ بهبهانی، سیمین (1390). با مادرم همراه: زندگینامه ی خودنوشت. تهران: سخن. ص474.
- ↑ بهبهانی، سیمین (1390). با مادرم همراه: زندگینامه ی خودنوشت. تهران: سخن. صص21-215.
- ↑ بهبهانی، سیمین (1390). با مادرم همراه: زندگینامه ی خودنوشت. تهران: سخن. ص269.
پیوند به بیرون
نویسنده: هانیه قهرمانی