تفاوت میان نسخه‌های «خانم»

از دانشنامه الکترونیکی زنان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
خانم از عناوین احترام آمیز است که برای زنان به کار می رود.
خانم از عناوین احترام آمیز است که برای زنان به کار می رود.


=== ریشه شناسی ===
=== ریشه شناسی و پیشینه ===
خانُم واژه ای دخیل از ترکی است. دلاواله آن را ترکی و تاتاری میداند. <ref name=":0">حسن دوست، محمد (1393). ''فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی''. ج2. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی. ص1097.</ref>در ارمنی خانم و در  عربی، خانُم یا هانُم تلفظ میشود.  در این دو زبان اخیر هم دخیل از ترکی است.       
خانُم واژه ای دخیل از ترکی است. دلاواله آن را ترکی و تاتاری میداند. <ref name=":0">حسن دوست، محمد (1393). ''فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی''. ج2. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی. ص1097.</ref>در ارمنی خانم و در  عربی، خانُم یا هانُم تلفظ میشود.  در این دو زبان اخیر هم دخیل از ترکی است.       
 
ظاهرا خانم از زمان تیموریان به بعد مورد استفاده قرار گرفته است. روی گنزالس دو کلاویخو در اوایل قرن پانزده از زن اول تیمور با عنوان خانم  و از زن دوم او با عنوان خانم کوچک یاد میکند<ref>گونزالس دکلاویخو، روی (1374). ''سفرنامه کلاویخو''. ترجمه مسعود رجب نیا. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. ص260.</ref>. در اوایل دوره ترکی اسلامی خانم برای همسر خان یا شاهزاده به کار میرفته و رتبه بالاتری نسبت به [[بیگم]] داشته است. به گفته سر جان شاردون در دوره صفوی ( قرن یازده شمسی) لقب خانم  فقط برای زنان دربار و اعیان به کار میرفت. در ترکی عثمانی نیز خانم در همین معنا به کار میرفت. ///به روایت سفرنامه نویسان فرنگی در دوره قاجار همسران و زنان منسوب به خاندانهای اصیل، به این لقب خوانده می شدند و حتی پسندیده نبود که خویشاوندان مرد در خانه، اسم زنان را، گرچه همسر یا خواهر آنان باشند، صدا کنند. و اگر در خانه ای بیش از یک نفر زن باشد (همسران، خواهران، مادر و از این قبیل) به نسبت سن یا قرابت نسبی و غیره می گویند: خانم بزرگ، خانم کوچک، خانم وسطی و القابی مشابه آن. اگر در خانه ای یک نفر زن باشد، شوهر یا پسر، یا سایر افراد منسوب، وی را فقط ''خانم'' خطاب می کردند.<ref>مهرآبادی، میترا (1379). ''زن ایرانی به روایت تاریخ نویسان فرنگی''. تهران: آفرینش ـ روزگار. صص149-150 به نقل از دلاواله، پیترو (1370). ''سفرنامه پیترو دلاواله''. ترجمه شعاع الدین شفا. تهران: علمی و فرهنگی. صص 95-96.</ref>


=== معنی ===
=== معنی ===
خانم به معنای زنِ بزرگ زاده و شریف، [[خاتون]]، [[کدبانو]]، بانوی خانه، همسر، زن  و همچنین محترم و با وقار به کار رفته است. به علاوه لقبی احترام آمیز است که پیش از نام در گذشته به بزرگترین همسر یک مرد خانم بزرگ میگفتند. به علاوه مادر بزرگ نیز خانم بزرگ خطاب میشود.<ref>ده‍خ‍دا، ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر (1377). ''لغت‌نامه''. تهران: دانشگاه تهران: مؤسسه لغت‌نامه دهخدا. ذیل مدخل.</ref> پیش از ورود واژه فرانسوی [[مامان]] به فارسی، معادل [[مادر]] نیز بود و کاربرد وسیعی داشت. امروزه به معنای همسر به کار میرود. به دختران کوچک خانم کوچولو گفته میشود.
خانم به معنای زنِ بزرگ زاده و شریف، [[خاتون]]، [[کدبانو]]، بانوی خانه، همسر، زن  و همچنین محترم و با وقار به کار رفته و لقبی احترام آمیز است . <ref>ده‍خ‍دا، ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر (1377). ''لغت‌نامه''. تهران: دانشگاه تهران: مؤسسه لغت‌نامه دهخدا. ذیل مدخل.</ref> پیش از ورود واژه فرانسوی [[مامان]] به فارسی، معادل [[مادر]] نیز بود و کاربرد وسیعی داشت. امروزه به معنای همسر هم به کار میرود. در گذشته به بزرگترین همسر یک مرد (همسر اول) خانم بزرگ میگفتند. امروزه به مادر بزرگ، خانم بزرگ گفته میشود. دختران کوچک نیز خانم کوچولو خطاب میشوند.


=== پیشینه ===
=== ساخت واژی و کاربرد ===
ظاهرا خانم از زمان تیموریان به بعد مورد استفاده قرار گرفته است. روی گنزالس دو کلاویخو در اوایل قرن پانزده از زن اول تیمور با عنوان خانم و از زن دوم او با عنوان خانم کوچک یاد میکند<ref>گونزالس دکلاویخو، روی (1374). ''سفرنامه کلاویخو''. ترجمه مسعود رجب نیا. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. ص260.</ref>. به گفته سر جان شاردون در قرن هفده در دوره صفوی لقب خانم در این دوره برای زنان دربار و اعیان به کار میرفت. در ترکی عثمانی خانم با همین معنا به کار میرفت. در اوایل دوره ترکی اسلامی خانم برای همسر خان یا شاهزاده به کار میرفته و رتبه بالاتری نسبت به [[بیگم]] داشته است. (ایرانیکا)
خانم به لحاظ واژی اسم است. این اسم از افزوده شدن پسوند نشانه تأنیث om-  به واژه خان (به معنای بزرگ، شاهزاده، ارباب، واژه ای است که توسط اقوام ترک و مغول به کار میرفته است.) ساخته شده است. این پسوند تنها در واژه‌های خانم (مونث خان)، بیگم (مؤنث بیگ) و سلطانُم (مؤنث سلطان) کاربرد داشته است. البته دلاواله معنی این پسوند را پسوند ملکی ''من'' انگاشته و معنای خانم را ''ملکه من'' عنوان کرده است. اما این معنا نادرست است.


=== ساخت واژی و کاربرد ===
خانم به عنوان لقب احترام آمیز  پیش از نام خانوادگی زنان و با افزودن کسره اضافه به کار میرود، مانند: ''خانم موسوی''. پس از نام کوچک زنان نیز به کار میرود، مانند: ''زهرا خانم''. البته در برخی گویشها خانم پیش از نام کوچک زنان نیز به کار میرود؛ مانند ''خانم مریم'' (برخی گویشها در جنوب ایران مانند گویش شیرازی). همچنین به تنهایی هنگام خطاب به زنان و دختران یا در صحبت کردن از آنان به کار می رود. به عنوان سوم شخص مفرد در باره یک زن بدون ذکر نام او هم به کار میرود، مانند: ''همانطور که خانم فرمودند''. در گذشته به عنوان بخشی از نام دختران هم به کار میرفته است، مثلا عین السلطنه در خاطراتش نقل میکند که نام یکی از دختران افخم الدوله را ''مینو خانم'' گذاشته بودند که به نظر او اسم عجیبی بوده است.<ref name=":0" /> 
خانم به لحاظ واژی اسم است. این اسم از افزوده شدن پسوند نشانه تأنیث om- به واژه خان (به معنای بزرگ، شاهزاده، ارباب) ساخته شده است. این پسوند تنها در واژه‌های خانم (مونث خان)، بیگم (مؤنث بیگ) و سلطانُم (مؤنث سلطان) کاربرد داشته است. البته دلاواله معنی این پسوند را پسوند ملکی ''من'' انگاشته و معنای خانم را ''ملکه من'' عنوان کرده است. اما این معنا نادرست است.


خانم پیش از نام خانوادگی زنان  و با افزودن کسره اضافه به کار میرود، مانند: ''خانم موسوی''. همچنین پس از نام کوچک زنان به کار میرود، مانند: ''زهرا خانم''. البته در برخی گویشها خانم پیش از نام کوچک زنان نیز به کار میرود؛ مانند ''خانم مریم'' (برخی گویشها در جنوب ایران مانند گویش شیرازی). همچنین به تنهایی هنگام خطاب به زنان و دختران یا در صحبت کردن از آنان به کار می رود. درگذشته به عنوان بخشی از نام دختران هم بوده است. به عنوان سوم شخص مفرد در باره یک زن بدون ذکر نام او هم به کار میرود، مانند: ''همانطور که خانم فرمودند''. مثلا عین السلطنه در خاطراتش نقل میکند که نام یکی از دختران افخم الدوله را ''مینو خانم'' گذاشته بودند که به نظر او اسم عجیبی بوده است.<ref name=":0" /> این واژه به عنوان صفت هم به کار میرود و معنای آن متین و موقر و بزرگ منش است. از این واژه صفت ''خانمانه'' هم درست شده، که به معنای زنانه و محترمانه است،مانند: ''رفتار خانمانه''. در گذشته گاهی با [[بانو]] یا [[آغا]] همزمان به کار میرفته است، مثلا [[سلطان آغا خانم]] همسر  و یا [[مهین بانو خانم]] خواهر شاه طهماسب اول صفوی بودند. در نام [[پری خان خانم]] دختر شاه طهماسب اول واژه خان و  خانم همزمان به کار رفته است.  
این واژه به عنوان صفت هم به کار میرود و معنای آن متین و موقر و بزرگ منش است. از این واژه صفت ''خانمانه'' هم درست شده، که به معنای زنانه و محترمانه است،مانند: ''رفتار خانمانه''. در گذشته گاهی با [[بانو]] یا [[آغا]] همزمان به کار میرفته است، مثلا [[سلطان آغا خانم]] همسر  و یا [[مهین بانو خانم]] خواهر شاه طهماسب اول صفوی بودند. در نام [[پری خان خانم]] دختر شاه طهماسب اول واژه خان و  خانم همزمان به کار رفته است.  


=== تلفظ ===
=== تلفظ ===
این واژه در فارسی معیار /xānom/ ، در فارسی محاوره ای خانوم /xānum/، و در برخی گویشهای زبان فارسی نظیر لُری /xāne(ɪ)m/ تلفظ میشود. در ترکی نیز  xanim, xanum تلفظ میشود.
خانم در فارسی معیار /xānom/ ، در فارسی محاوره ای خانوم /xānum/، و در برخی گویشهای زبان فارسی نظیر لُری /xāne(ɪ)m/ تلفظ میشود. در ترکی نیز  xanim, xanum تلفظ میشود.
 
خانم در اصل، ترکی و تاتاری است و به معنای ملکه من است. منتهی ایرانیان، آن را نیز به نحو دیگری به کار می‌برند و در زبان آنان اکنون معنی بانوی اصلی را می‌دهد. همسران و زنان منسوب به خاندانهای اصیل، به این لقب خوانده می شوند و حتی پسندیده نیست خویشاوندان مرد در خانه، اسم زنان را، گرچه همسر یا خواهر آنان باشند، صدا کنند. و اگر طبق معمول در خانه ای بیش از یک نفر زن باشد (همسران، خواهران، مادر و از این قبیل) به نسبت سن یا قرابت نسبی و غیره می گویند: خانم بزرگ، خانم کوچک، خانم وسطی و القابی مشابه آن. اگر در خانه ای یک نفر زن باشد، شوهر یا پسر، یا سایر افراد منسوب، وی را فقط خانم خطاب می کنند. مستخدمین معمولاً می گویند خانم ما یا خانم به طور مطلق. با وجود این باید گفت که این رسم، درباره زنان اعیان و اشراف جاری است و لغات بسیار دیگری وجود دارد که در بین طبقات پایین تر، زنان خانه با آن نامیده می شوند. <ref>مهرآبادی، میترا (1379). ''زن ایرانی به روایت تاریخ نویسان فرنگی''. تهران: آفرینش ـ روزگار. صص149-150 به نقل از دلاواله، پیترو (1370). ''سفرنامه پیترو دلاواله''. ترجمه شعاع الدین شفا. تهران: علمی و فرهنگی. صص 95-96.</ref>
 
اما رفته رفته در فارسی و ترکی معاصر خانم کاربرد عنوان احترام آمیز برای زنان را دارد.(ایرانیکا)
 
 
این واژه اصالت معادل شاهزاده یا ملکه بوده و اقوام مغول و ترک آن را به کار میبرده اند


== منابع ==
== منابع ==
<references />نویسنده: حکمت بروجردی

نسخهٔ ‏۱۵ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۲۰

خانم از عناوین احترام آمیز است که برای زنان به کار می رود.

ریشه شناسی و پیشینه

خانُم واژه ای دخیل از ترکی است. دلاواله آن را ترکی و تاتاری میداند. [۱]در ارمنی خانم و در عربی، خانُم یا هانُم تلفظ میشود. در این دو زبان اخیر هم دخیل از ترکی است.

ظاهرا خانم از زمان تیموریان به بعد مورد استفاده قرار گرفته است. روی گنزالس دو کلاویخو در اوایل قرن پانزده از زن اول تیمور با عنوان خانم و از زن دوم او با عنوان خانم کوچک یاد میکند[۲]. در اوایل دوره ترکی اسلامی خانم برای همسر خان یا شاهزاده به کار میرفته و رتبه بالاتری نسبت به بیگم داشته است. به گفته سر جان شاردون در دوره صفوی ( قرن یازده شمسی) لقب خانم فقط برای زنان دربار و اعیان به کار میرفت. در ترکی عثمانی نیز خانم در همین معنا به کار میرفت. ///به روایت سفرنامه نویسان فرنگی در دوره قاجار همسران و زنان منسوب به خاندانهای اصیل، به این لقب خوانده می شدند و حتی پسندیده نبود که خویشاوندان مرد در خانه، اسم زنان را، گرچه همسر یا خواهر آنان باشند، صدا کنند. و اگر در خانه ای بیش از یک نفر زن باشد (همسران، خواهران، مادر و از این قبیل) به نسبت سن یا قرابت نسبی و غیره می گویند: خانم بزرگ، خانم کوچک، خانم وسطی و القابی مشابه آن. اگر در خانه ای یک نفر زن باشد، شوهر یا پسر، یا سایر افراد منسوب، وی را فقط خانم خطاب می کردند.[۳]

معنی

خانم به معنای زنِ بزرگ زاده و شریف، خاتون، کدبانو، بانوی خانه، همسر، زن و همچنین محترم و با وقار به کار رفته و لقبی احترام آمیز است . [۴] پیش از ورود واژه فرانسوی مامان به فارسی، معادل مادر نیز بود و کاربرد وسیعی داشت. امروزه به معنای همسر هم به کار میرود. در گذشته به بزرگترین همسر یک مرد (همسر اول) خانم بزرگ میگفتند. امروزه به مادر بزرگ، خانم بزرگ گفته میشود. دختران کوچک نیز خانم کوچولو خطاب میشوند.

ساخت واژی و کاربرد

خانم به لحاظ واژی اسم است. این اسم از افزوده شدن پسوند نشانه تأنیث om- به واژه خان (به معنای بزرگ، شاهزاده، ارباب، واژه ای است که توسط اقوام ترک و مغول به کار میرفته است.) ساخته شده است. این پسوند تنها در واژه‌های خانم (مونث خان)، بیگم (مؤنث بیگ) و سلطانُم (مؤنث سلطان) کاربرد داشته است. البته دلاواله معنی این پسوند را پسوند ملکی من انگاشته و معنای خانم را ملکه من عنوان کرده است. اما این معنا نادرست است.

خانم به عنوان لقب احترام آمیز پیش از نام خانوادگی زنان و با افزودن کسره اضافه به کار میرود، مانند: خانم موسوی. پس از نام کوچک زنان نیز به کار میرود، مانند: زهرا خانم. البته در برخی گویشها خانم پیش از نام کوچک زنان نیز به کار میرود؛ مانند خانم مریم (برخی گویشها در جنوب ایران مانند گویش شیرازی). همچنین به تنهایی هنگام خطاب به زنان و دختران یا در صحبت کردن از آنان به کار می رود. به عنوان سوم شخص مفرد در باره یک زن بدون ذکر نام او هم به کار میرود، مانند: همانطور که خانم فرمودند. در گذشته به عنوان بخشی از نام دختران هم به کار میرفته است، مثلا عین السلطنه در خاطراتش نقل میکند که نام یکی از دختران افخم الدوله را مینو خانم گذاشته بودند که به نظر او اسم عجیبی بوده است.[۱]

این واژه به عنوان صفت هم به کار میرود و معنای آن متین و موقر و بزرگ منش است. از این واژه صفت خانمانه هم درست شده، که به معنای زنانه و محترمانه است،مانند: رفتار خانمانه. در گذشته گاهی با بانو یا آغا همزمان به کار میرفته است، مثلا سلطان آغا خانم همسر و یا مهین بانو خانم خواهر شاه طهماسب اول صفوی بودند. در نام پری خان خانم دختر شاه طهماسب اول واژه خان و خانم همزمان به کار رفته است.

تلفظ

خانم در فارسی معیار /xānom/ ، در فارسی محاوره ای خانوم /xānum/، و در برخی گویشهای زبان فارسی نظیر لُری /xāne(ɪ)m/ تلفظ میشود. در ترکی نیز xanim, xanum تلفظ میشود.

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ حسن دوست، محمد (1393). فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی. ج2. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی. ص1097.
  2. گونزالس دکلاویخو، روی (1374). سفرنامه کلاویخو. ترجمه مسعود رجب نیا. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. ص260.
  3. مهرآبادی، میترا (1379). زن ایرانی به روایت تاریخ نویسان فرنگی. تهران: آفرینش ـ روزگار. صص149-150 به نقل از دلاواله، پیترو (1370). سفرنامه پیترو دلاواله. ترجمه شعاع الدین شفا. تهران: علمی و فرهنگی. صص 95-96.
  4. ده‍خ‍دا، ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر (1377). لغت‌نامه. تهران: دانشگاه تهران: مؤسسه لغت‌نامه دهخدا. ذیل مدخل.

نویسنده: حکمت بروجردی