تفاوت میان نسخه‌های «ستی»

از دانشنامه الکترونیکی زنان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «ستی در زبان فارسی به معنی خانم و بانو و خاتون است و نام مهستی شاعرۀ معروف مرکب از کلمۀ «مه» به کسر اول به معنی مهین و مهتر و بزرگ تر و «ستی» است. چنان می آید که این کلمۀ ستی در آذربایجان بیش از نواحی دیگر ایران رواج داشته است.» ایجاد کرد)
 
سطر ۱: سطر ۱:
ستی در زبان فارسی به معنی خانم و بانو و خاتون است و نام مهستی شاعرۀ معروف مرکب از کلمۀ «مه» به کسر اول به معنی مهین و مهتر و بزرگ تر و «ستی» است. چنان می آید که این کلمۀ ستی در آذربایجان بیش از نواحی دیگر ایران رواج داشته است.
ستی در زبان فارسی به معنی خانم و بانو و خاتون است. این واژه در آذربایجان بیش از نواحی دیگر ایران رواج داشته است.
 
=== ریشه شناسی ===
برخی ستی را  مخفف واژه عربی سیدتی به معنای بانوی من میدانند. اما برخی نیز آن را برگرفته از واژه سنسکریت
 
 
ستّ به معنای بانو، واژه دیگری است که فقط اعراب آن را به عنوان لقبی برای زنان فرمانروا به کار می بردند. ستّ الملک (تولد به سال 359) یکی از ملکه های سلسله فاطمیان مصر است. ستّ الملک پس از سر به نیست کردن برادرش الحاکم ششمین خلیفه فاطمی در سال 411/ 1021 به قدرت رسید. وی برای سر به نیست کردن برادرش دلایل خود را داشت. رفتار اهانت آمیز و ظالمانه خلیفه با زنان و سگان از حد تحمل فرارفته بود. او خروج زنان را از خانه هایشان قدغن کرده بود و تصمیم داشت تمام سگ ها را از بین ببرد. خلیفه یک روز صبح پس از آن که از خواب بیدار شد، دعوی خدایی کرد و به اهالی قاهره و در رأس آنها ستّ الملک دستور داد او را پرستش کنند.<ref>مرنیسی، فاطمه (1393). ''ملکه‌های فراموش شده در سرزمین های خلافت اسلامی''. ترجمه حسن اسدی. تهران: مولی. ص21 </ref>
 
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۱ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۰

ستی در زبان فارسی به معنی خانم و بانو و خاتون است. این واژه در آذربایجان بیش از نواحی دیگر ایران رواج داشته است.

ریشه شناسی

برخی ستی را مخفف واژه عربی سیدتی به معنای بانوی من میدانند. اما برخی نیز آن را برگرفته از واژه سنسکریت


ستّ به معنای بانو، واژه دیگری است که فقط اعراب آن را به عنوان لقبی برای زنان فرمانروا به کار می بردند. ستّ الملک (تولد به سال 359) یکی از ملکه های سلسله فاطمیان مصر است. ستّ الملک پس از سر به نیست کردن برادرش الحاکم ششمین خلیفه فاطمی در سال 411/ 1021 به قدرت رسید. وی برای سر به نیست کردن برادرش دلایل خود را داشت. رفتار اهانت آمیز و ظالمانه خلیفه با زنان و سگان از حد تحمل فرارفته بود. او خروج زنان را از خانه هایشان قدغن کرده بود و تصمیم داشت تمام سگ ها را از بین ببرد. خلیفه یک روز صبح پس از آن که از خواب بیدار شد، دعوی خدایی کرد و به اهالی قاهره و در رأس آنها ستّ الملک دستور داد او را پرستش کنند.[۱]

منابع

  1. مرنیسی، فاطمه (1393). ملکه‌های فراموش شده در سرزمین های خلافت اسلامی. ترجمه حسن اسدی. تهران: مولی. ص21